منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

جلسه نوزدهم ره توشه آگاهی 1

بسم الله الرحمن الرحيم


ادامه صحبت های دیشب به این جا رسید که رسیدیم به غضب . غضب در جای خودش در حد اعتدال اگر حرکت کند به آن می گویند شجاعت . بر مظلومی ظلم می شود وجود شما به خشم می آید از جایت حرکت می کنی و داد مظلوم را ازظالم می ستانی می شود شجاعت . اما همین غضب اگر رو به افراط برود تبدیل می شود به طغیان ، تکبر ، عجب ، غرور. و اگر همین غضب کم شود رو به تفریط برود تبدیل به جبن ، ترس ، جزع می شود و و آدم های ترسو دچار د نائت طبع هم خواهند شد ، سوءظن هم زود پیدا می کنند .پس اگر تو دچار سوءظن می شوی آدم ترسویی هستی آدم ترسو از خصلت بهینه ای که خدا به او داده دور شده است .
قوه واهمه اگر درست و پاک عمل کند عدالت برقرار می شود ، اگر افراط کند ظلم می کند، اگر تفریط کند ذلت و خواری برایش بوجود می آورد . بگذارید یک توضیح مختصری بدهم ، قوه واهمه مامور درک مفاهیم جرئی است حالا اگر آن مفاهیم جزئی در خارج او مصداق داشته باشد مثل این که می گوئیم خیال کردم فلان شخص آشنا را اینجا دیدم این را می گوئیم خیال . واگر مصداق خارجی نداشته باشد به آن  می گوئیم وهم مثل محبت به فرزند . قوه عاقله مامور درک مفاهیم کلی است . این دنباله صحبتهای شب های گذشته بود .
بگذارید سری به قرآن بزنم :
سوره بقره آیه 260 وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِمُ رَبّ‏ِ أَرِنىِ كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتىَ‏  قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِن  قَالَ بَلىَ‏ وَ لَاكِن لِّيَطْمَئنَّ قَلْبىِ  قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيرِْ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ جَبَلٍ مِّنهُْنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا  وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيم‏ و آن گاه که ابراهیم گفت : پروردگارا به من بنما که مردگان را چگونه زنده می کنی ؟ گفت : چرا ولی از آن جهت که دلم مطمئن شود فرمود : چهار پرنده بگیر و پاره پاره کن و در هم بیامیز سپیس بر هر کوهی پاره ای از آن ها ر ابگذار آن گاه آن ها را فراخوان تا شتابان بسوی تو آیند و بدان که خدا شکست ناپذیر حکیم است.
حالا وارد قصه حضرت ابراهیم نمی شوم چون اگر توفیقی بود در یک سخنرانی چند مرحله ای هم قصه حضرت ابراهیم را از دیدگاه قرآن بررسی خواهیم کرد . و جوانب ریز ودرشتش را پیدا می کنیم . در بعضی از روایات دیده شده که این چهار پرنده را به نام های  طاووس، کرکس، خروس و اردک بیان نموده اند . شاید هر کدام از این پرنده ها کنایه از همین چهار قوای انسانی یعنی عقل، غضب، شهوت و وهم وخیال باشد من یک نکته امشب می دهم دستتان بروید ببینم چقدر می توانید در آن پیش بروید که بعد از ذبح کردن و تزکیه و طهارت رساندن آن ها می دانید که حیوان حلال گوشت وقتی که می خواهند ذبحش کنند شرایط بخصوص دارد . خیلی دلم می خواهد از این به بعد وقتی قربانی داریم آقایان ، حیف که این جا نمی توانم قربانی کنم وگرنه این جا قربانی می کردم تا خانم ها هم بایستند تماشا کنند شرایط ویژه دارد باید حتما انجام بشود با دوستان همراه بشوند که وقتی گوسفند قربانی می کنند ببینند چه اعمالی باید انجام بشود . اگر آن اعمال انجام نشود ، رو به قبله نباشد آب به او نخورانده باشند با نام خدا آغاز نکنند ذبح را، آن گوشت علیرغم این که حیوان حلال گوشت است بر ما حرام است خوردنش نمی توانیم بخوریم به این نکته ها باید خیلی توجه کرد . آن هایی که قربانی که می کنند حواستان باشد که به چه کسی می دهید قربانی می کند شخص قربانی کننده باید پای بند باشد خودش وقتی آن جا هست باید پاکیزه و طاهر و با وضو باشد همین جوری که قربانی نمی کنند شما می آیید فقط پول قربانی اتان را می دهید ما خیلی بیشتر از پول قربانی شما قربانی می دهیم این جا بین این جوان هایمان تا کار انجام می شود وگوشت پاکیزه و حلال دستشان می رسد خب این را گفتم در پرانتز حالا باز برمی گردم . شاید هر کدام از این چهار حیوان کنایه از همین چهار قوای انسانی یعنی عقل وغضب و شهوت و وهم وخیال می باشد که بعد از ذبح کردن وبه طهارت رساندن و تزکیه آن ها در اختیار نفس الهیه قرار می گیرند و به مراتب عالیه عرفان و شناخت از نفس که در حقیقت شناخت از رب است منتهی می شود ، من عرف نفسه فقد عرف ربه ، هر کس نفسش را شناخت خدایش را شناخته است می تواند خدایش را پیدا کند . شما را خدا به مثال قرآنی توجه کنید، در آن تفکر کنید دری را باز کردیم من خادم حقیر کنار این در ایستادم می خواهم همه شما از این در وارد شوید این قدر دچار تردید و دودلی نشوید این قدر پا پیش ، پا پس نگذارید بگذارید پرنده آماده پرواز دل من که در سینه ام در حال بال و پر زدن است و می خواهد بپرد آن را در اسارت نگه داشته ام بتواند بپرد . بیائید یک امشب و فرداشب و شب های دیگر را از دست ندهیم این شب ها فرصتی است برای قربانی کردن در میدان کربلا در پیش پای آقا ابالفضل، سید الشهداء مراتب نفسانی شیطانیمان ، بیائیم قربانی کنیم . من می گویم قربانی یک دانه می خواهم شش تا قربانی پول جمع می شود.  عوض همه این ها یک خصلت بد قربانی شود، ترک شود چندین برابر می ارزد .
روایت بسیار زیبائی است از امیر مومنان در خطاب به کمیل بن زیاد خیلی قابل دقت و تامل است. در کشکول شیخ بهائی ج 3 آمده : کمیل از محضر مبارک حضرت سوال کرد : ای امیرمومنان قصد دارم نفس خود را بشناسم . مگر شما چند بار این را به من نگفتید ؟ آخر من حقیر چی دارم به شما بدهم وقتی امیرمومنان هست حی وزنده ، کلامش زنده بودنش را نشان می دهد چرا من بگویم خب بروید ببینید دیگر نرفتید ببینید من رفتم برایتان آوردم .
امام فرمودند کدام نفست را می خواهی بشناسی ؟ عرض کرد مگر بیش از یک نفس وجود دارد ؟ فرمودند : ای کمیل نفس چهار مرتبه دارد . نامیه ی نباتی ، حسیه ی حیوانیه ، ناطقه ی قدسیه و کلیه ی الهیه برای هر کدام 5 قوه و دو خاصیت یا دو ویژگی وجود دارد . نامیه ی نباتی : 5 نیرو به اسم ماسکه – جاذبه – هاضمه – دافعه – مربیه دارد . بچه های قدیمی این جمع می دانند چند سال پیش راجع به این ها صحبت کردم آن هایی که از خیلی قدیم با ما بودند می دانند که چقدر سال پیش راجع به این ها توضیح دادم . حالا باز هم از زبان امیرالمومنین می گویم : دو تاخاصیت زیادی و نقصان برای این ها وجود دارد که محل بروزش در کبد است بروید ببینید این ها یعنی چه ؟ پیدایش کنید ببینید یعنی چی ؟ بعدا این ها را تایپ می کنیم می دهیم یک خورده هم خودتان زحمت بکشید ببینید هر کدام یعنی چی ؟ تا زحمت نکشید فایده ندارد . من می گویم این گوش می شنود آن یکی در می کند.
حسیه ی حیوانیه : 5 تا نیرو دارد ، گوش ، چشم ، شامه ، ذائقه ، لامسه . دو تا هم ویژگی دارد ، رضایت و غضب . محل بروز این رضایت و غضب هم در قلب است . چشمت غضبناک نگاه می کند اما تاثیرش از کجا آمده ؟ از قلبت آمده همانی که خدا به تو داد امام حس های تو بود قرار بود تشخیص بدهد که درست فهمیدی یا اشتباه فهمیدی     .
ناطقه قدسیه : 5 تا نیرو دارد ، فکر – ذکر – علم – صبر و توجه . محلی هم برای بروز در جسم هم ندارد شبیه ترین چیزها به نفس های ملکوتیه و ملائکه را دارد . دو خاصیت این ناطقه قدسیه یکی دوری نمودن از زشتی ها یا دوری نمودن از حکمت هاست . دو تا خاصیت دارد یا از زشتی ها دوری می کند یا از حکمت ها و دانائی ها دوری می کند وسط هم ندارد .
از  کلیه الهیه : 5 تا قوا دارد ، بقاء در فناء این قدر این بحث بقاء در فناء جالبه که شاید ساعت ها لازمه راجع به آن حرف بزنیم ولی باز هم من حرف بزنم باز هم من بگویم ؟ چرا شما نمی آیید بگوئید من گوش کنم یک ذره هم شما زحمت بکشید .
بقاء در فناء – خود را در نعمت دیدن در حال مشقت و سختی ، خوب دقت کنید خود را در نعمت دیدن در حال مشقت و سختی. طرف نان شب ندارد هزارتا مشکل دارد زنگ می زنم حالش را بپرسم ، یک بسته گوشت و یک بسته آذوقه هم برایش فرستادم می گویم حالت چطوره ؟ می گوید ا لهی صدهزار مرتبه شکر . می گویم خوبی ، می گوید بله . می گویم بابا و مامان چطورند ؟ می گوید حاج خانم خوبند الهی شکر . می گویم یعنی الان خودشان دستشوئی می روند می گوید نه حاج خانم من می برم الهی شکرهنوز من روی پا هستم می توانم ببرم . می گویم آذوقه ای که فرستادم گرفتی ؟ می گوید بله دست شما درد نکند چقدر هم زیاد بود این را سه قسمت کردم یکی را برای خودم نگه داشتم دو تای دیگر را دادم به فلانی و فلانی می شناسی که حاج خانم خیلی وضعشان بد بود دادم به آن ها در نهایت مشقت و سختی خودش را صاحب نعمت می بیند روزی ای که برایش فرستادم یک بسته قایم نمی کند . ما همه چیز داریم باز هم می خریم قایم می کنیم . قحطی آمده چه خبره ؟ برنج خریدیم خب مگر چقدر می خواهی بخری یک انبار ؟ انبار داری ؟ نداری که، خب این ها را می خوری تمام می شود بعدش چی ؟ اگر برنج نبود چی؟ یاد بگیر از الان برنج نخوری. یاد بگیر از حالا به برنج فکر نکنی نمیشه ؟
عزتمند بودن در عین ذلت : نمونه بارزش صحرای کربلا . به سرداران شهید امام خندیدند ، به گریه های امام خندیدند، گفتند حسین در ذلت است . به حضرت زینب(س) یزید لعنه الله علیه خندید گفت برای چه می خندی ما هرچه که داشتیم در این مدت زیبائی بود . به خانم حضرت زینب گفتند صحرای کربلا چه خبر بود ؟ گفتند همه اش زیبائی بود .
فقر در غناء : پول داریم پولدار هستیم اما فقیریم . چطور فقیریم ؟ پول مال من نیست مال خداست . در حساب من است فقط حسابدارش هستم ، می گوید حسابدار تو حق داری مردم را بخورانی حساب و کتاب هم بکنی به من هم حساب کتاب بدهی از بغلش یک ذره هم تو بخوری . ما این کار را می کنیم؟ واقعا؟ هرگز این کار را نمی کنیم .
صبر در بلا : بلا می آید صبر می کنی . دو ویژگی این 5 قوا رضا و تسلیم است . یعنی کسی نمی تواند در بلا صبر داشته باشد مگر این که به مقام رضا وتسلیم برسد . ویژگی اش رضا و تسلیم است و این نفس وقتی به این جا رسید همانی است که مبدا و آغازش از خداوند است و بسوی خداوند هم بازگشت می کند که خداوند فرموده   وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏– از روح خویش در او دمیدم  آغازش از خداست و باز فرموده يَأَيَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ابتدایش و نفخت فیه من روحی بود انتهایش یا ایتها النفس المطمئنه – ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . از روح خود در او دمیدم و وقتی به مقام کامل رضا وتسلیم رسید به او می فرمایم ای نفس مطمئنه برگرد پیش خدای خویش همان گونه که تو از او راضی و خدا از تو راضی است . عقل آدمی در وسط این نفوس قرار دارد . عقلت کجاست ؟ دنبالش گشتی ؟ می دانی کجاست ؟ خبر داری ، در بازار نمانده باشد . در دفاتر خرید وفروشت نمانده باشد . در معامله هایی که می خواهی بکنی نمانده باشد . در نداری هایت نمانده باشد . قسط سر برجم را چکار کنم نمانده باشد . عقلت کجاست ؟ عقل آدمی در وسط این نفوس قرار دارد .
یا علی مدد

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید