منو

سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue 04 23 2024

A+ A A-

جلسه یکم سلسه جلسات معرفت

  بسم الله الرحمن الرحيم

با نام و ياد حضرت دوست كه هر چه هست از اوست.

برون شو اي غم كه لطف يار مي آيد

تو هم اي دل ز من گم شو كه آن دلدار مي آيد

بحت امروزمان را با وجود آغاز مي كنيم. باشه كه راهنما و اداره كننده كلاسهاي جديدمون همون دلداري باشد كه نويدش را به همه عالميان دادند. تا بتونيم با طيب خاطر دفتر وجودمون را باز كنيم. صفحه به صفحه ورق بزنيم. ببينيم خداوند عالم هستي دراون چي نگاشته؟ مي دونيد كه تا حالا وقت نكرديم اين كار را بكنيم.

هر كدوممون در هر سني كه هستيم تا امروز فرصت نكرديم صفحه وجودمان را ورق بزنيم. خوب- از اين به بعد تو اين بخش زياد صحبت نمي كنيم. خيلي كوتاه سخن ميگيم. خيلي محدود حرف مي زنيم. اما انتظار دارم كه به آنچه كه در هر جلسه بيان ميشه در فاصله زمانيِ تا هفته بعد خوب فكر كنيد.خوب فكر كنيد. پيرامونش را سنجش كنيد تا جلسه بعدي كه وارد كلاس ميشيم چيزي لاينحل در ذهن شما باقي نمونده باشه. امروز مي خوايم صحبت از اون كنيم كه آنچه در دنيا براي ما مشهوده. وجود دارد. چه قدر كلمه وجود را به كار برديد شما تا حالا . فلاني وجود خوبي داره – فلاني آدم با وجوديه- اينهايي را كه تو ميگي وجود نداره – اينها همش وجود داره. از اين جمله ها خيلي گفتيم! نگفتيم؟ من سخنرانيهاي خودم را كه گوش ميدم خنده ام ميگيره چون خيلي گفتم . خوب اين وجود چيه كه اينقدر به كارش مي بريم؟ ما موجوديم. من – شما – شما – ما موجوديم. جز منم همه موجودند. هيچ كدوم ما جز موجود نيستيم. جز وجود نداريم. جز وجود نمي بينيم. جز وجود را در نمي يابيم. خوب پس هر چي را كه مي بينيم وجود داره. هرچي رو كه دريافت مي كنيم وجود داره. مگه نه؟ خوب توجه كنيد حواسها با من باشه. هر چي را كه مي بينيم وجود داره . هر چي را كه در مي يابيم وجود داره. درسته؟ ما موجوديم . هر چي كه قابل لمس كردنه وجود داره . وجود را در فارسي "هست " معني مي كنند . هر چي كه هست. ما بچه كه بوديم موقع سال تحويل خوب مي دونيد كه بچه ها ذوق و شوق دارند هي مي دوند مامان اين كو مامان اون كو ؟

خدا رحمت كنه مادر بزرگم را مي گفت: نگيد كو - كو ! بگيد هست – هست ! تا آخر سال ميگيد كو ! ما چقدر خنده مون مي گرفت. مسخره مون مي آمد ولي امروزمي بينم قشنگترين جمله عالم را مادر بزرگ من ميگفت . يك پيرزن بيسواد – عامي – پيرزني كه هيچ وقت معلمي نداشته. معلم او عالم هستي بود. هموني كه من نداشتم. معلم من- معلم كلاسم بوده. يك آدمي كه گفته هميشه اين درسته- اون غلط . هيچكدوم ما به معلم هستي توجه نكرديم . كرديم؟ اگر كرده بوديم مي فهميديم كه ما وجود داريم .در فارسي كلمه وجود را به هست و هستي تعبير مي كنند. در فارسي هر كلمه اي متضادش را هم داره مقابلش. در مقابل " هست " يا هستي- " عدم " وجود داره. نبودن – نيستي. در مقابل هست – نيستي است .و در مقابل" وجود"- " عدم "- نبودن. پس عدم نيستيه. پس عدم هيچه – هيچه هيچ . ديگه نگيد من نيست شدم ها. تو حتي در جهان هستي وقتي مرگ به سراغت مياد جسدت زير خاك- روحت در عالم هستيه. پس ديگه نگي من نيست شدم ها. مي خوايم يك سري از كلمات را از فرهنگمون بريزيم بيرون. بيجا استفاده كردنهامون را حذف كنيم. حواسمون را يه كم جمع كنيم . نيستي چيزي نيست كه مشهود باشه – قابل ديدن باشه. اگر بحثي از نيستي بوجود مياد به طفيلِ هستيه . چون هستي هست- نيستي معنا پيدا ميكنه. خوب گوش مي كنيد حرفهامو. تو رو خدا گوش مي كنيد حرفهامو ؟ ميخوام يه چيزي بگم آخه. اگه خوب گوش نكني بعدا نمي تونم او ن چيزو بگم. نيستي خودش نيست. اگه ازش بحث مي كنيم به طفيل وجود هسته . هست كيه ؟هست كيه؟ من – شما – او – او- او. پس مي بينيم كه وجوده كه منشا آثار گوناگونه. هرچه كه پديد مياد. بايد از وجود باشه نه از عدم . ديگه نگيد نيست شدم ها . نيست بشي كه ديگه نيستي. اونوقت واقعا نيستي؟ حقيقتا نيستي؟ كلمات را درست به كار ببريم. خوب توجه كنيد حالا اول راهه . در قالب كلمات بسيار بسيار ساده و پيش پا افتاده اي حرف زدم كه در عالم از اين اساسي تر وجود نداره . پس خوب به اين نكته توجه كنيد در عالم كلامي اساسي تر از وجود نيست . خودِ نيست هم كه در مقابل وجوده- مقابل هسته به طفيلِ وجود كلمه اش هست. وگرنه نيست را چگونه نشون بديم ؟ نيست. تلاش كنيد در روز هاتون نيست را نشون بديد. اما ميگن آقا نيما هست . هست را ميشه نشونش داد. هست. وجود داره. حالا نيست را نشونش بده ببينم ؟ پيرامون بحث وجود مياييم صحبت مي كنيم از مشهوداتمان. از اون چيز هايي كه مشاهده مي كنيم. ببينيم كه اين مشهوداتمون كدوم يكي به اون يكي برتري داره ؟ مشاهدات را آمديم چند قسمش كرديم. ميگيم يك قسم از مشاهداتمون به ظاهر هيچ حس وحركتي ندارند. اونها رشد و نموي ندارند مثل چي؟ مثل اين سنگها . چند ساله اين جا مي آييد ؟ اين سنگها همين جوري بوده و همين جوري هم هست. گنده تر هم نشده . مثل سنگها- مثل خاكها. به اينها ميگيم جماد . ميگه حالا اومده علوم درس بده . صبر كن. علوم هم درس ميديم. فيزيك هم درس ميديم. به اينها كه هيچ رشدونموي ندارند. هيچ حس و حركتي ندارند. ميگن جماد. چند تاتون جماديد ؟ بين شما چند تاتون جماديد؟ چقدر از قسمتاي وجودتون كه بايد هست باشه. الان جماده ؟ ميخوام اينا رو طبقه بندي كنم. شما از امشب كه از اينجا رفتيد بايد وجودتون را طبقه بندي كنيد. تا هفته بعد درصد بگذاريد . چند در صدتون جماده ؟ همش ؟ ده ساله مياد و ميره. هيچ حركتي نكرده. هيچ رشدي نكرده. هموني كه روزاول اومده- بوده هنوزم هست.هنوزم پاش بيفته اوقاتش تلخ ميشه. هنوزم پاش بيفته غر ميزنه. هنوزم پاش بيفته بدوبيراه ميگه. هنوزم غرش ميكنه والي اخر.پس تو كه هنوز جمادي كه. جماد-جماد. مضاف بر اينكه اين سنگه به كسي آزار نميرسونه اما توِ جماد آزار هم ميرسوني. قِسم دوم. قسم دوم مشاهدات- اون مشاهداتيند كه يه قدري حس و حركت دارند. يه قدري رشد و نمو ميكنند. مثل چي؟ مثل نباتات. از يك گياه كوچولو مثل سبزه بي مقدار چه ميدونم چمن گرفته تا يك درخت بزرگ و تنومند. اين بخش دوم را با بخش اول مقايسه ميكنيم يعني نبات را با جماد مقايسه ميكنيم. وقتي مي بينيم. هر دوي اينها در اصل وجود مشتركند. گفتيم هر دو وجود دارند. هر دوتا در اصل وجود داشتن مشتركند. جماد ونبات هر دو تا حجم دارند. هر دو تا وزن دارند. پس وجود دارند. اما نبات رشد و نمو مي كنه. قدري حس وحركت هم داره. اما جماد اين كمال را نداره. خوب- چند درصدت رشد كرده؟ در قسمت جمادي هستي يا در قسمت نباتي؟ پس در عالم وجود اوني كه حس وحركت داره. اوني كه رشد و نمو داره از كمال بالاتري برخورداره. پس نبات در رتبه برتر از جماده. خوب بود. كافي بود. نبات و جماد كافي بود؟ توضيحش كافي بود؟ ميگه اينا كه مال علوم دبستانه. علوم دبستان هم بلد نيستيم متاسفانه. ازش خيلي عقبيم. صبر كنيد تا بهش برسيم. قسم سوم مشاهدات اونهايي هستند كه حركات گوناگون دارند. فقط يه خورده حس و حركت- يه خورده رشد و نمو نداره. حركات گوناگون داره . حسشون هم به مراتب قوي تر و شديد تر از نباته. از اونا افعال گوناگونم بروز ميكنه. حركات و فعلهاي خاص انجام مي دن. كه افعال گوناگون از بودن اراده در اونها خبر ميده. كه افعال گوناگوني كه از اينها صادر ميشه از وجود اراده در آنها خبر ميده. اين بخش- بخش حيوانات بري و بحريند. بياباني و دريايي اند. خشكي و دريايي اند. اين قسم سوم رو با نبات مقايسه مي كنيم . مي بينيم كه نبات و حيوان هر دو در وجود داشتن- در جسم داشتن – درلوازم جسم شريكند. نبات رشد ميكنه. يعني داراي قوه ايه كه به اون قوه غذا ميگيره و با اون بزرگ ميشه. اين قوه در حيوانات هم وجود داره. خوب حالا وقتي اين ويژگيها را بررسي مي كنيم ميرسيم به يك جايي كه مي بينيم حيوان واجد كمالاتي است كه در نباتات وجود نداره . حيوان حركات ارادي انجام ميده- ميزني به قفسش ميپره . امروز به آكواريوم سياوش نگاه مي كردم. امروز ماهيها يك فعل جديد از خودشان بروز مي دادند خيلي جالب بود از كف آكواريوم عمودي مي رفتند به سطح آب . ضربه اي به سطح آب وارد ميكردند كه من اونور اتاق صداش را مي شنيدم. مثل اينكه اون بالا يه توپيه و ميرن به اون توپ ضربه ميزنن. ماهي از خودش حركت ارادي نشون ميده . ميچرخه از اينور به اونور و بعد يكهو اراده ميكنه عمودي به سمت بالا ميره. به سبب چنين افعالي حيوان نسبت به نبات برتره چون از شعور و قوه و بينش بيشتري برخورداره. پس آثار وجودي حيوان از نبات بيشتره. پس حيوان در رتبه- برتر از نباته. قسم چهارم مشاهدات ما دسته اي از وجوده كه تمام آثار وجودي حيوان را داره به اضافه اينكه يك افعالي ازش صادر ميشه كه از هيچ حيواني ساخته نيست. همه حيوانات –نباتات – جمادات همه تحت تسلطشند. او بر آنها حكم ميكنه-غالبه. اين موجود عجيب اسمش انسانه. چون قواي حياتي و وجوديش بيشتره نسبت به حيوانات. پس انسان در رتبه بالاتري از حيوان قرار داره. خوب- حالا حيطه مون اومد توي موجوداتي به نام انسان. درا نسانها كه وارد مي شيم درقانون جامعه . انسان دانا به انسان نادان اشرفه - از رتبه برتري برخورداره. مگه نه ؟ يعني اين وجود به سبب دانا بودن بر وجود نادان باز برتره. درجه وجودي بيشتري داره. و به تبع همون قانون انسان نادان در زير حكم انسان دانا قرار داره. پس انسان دانا اشرف است بر انسان نادان – حيوان – نبات و جماد. چي انسان دانا را اشرف كرد حتي بر انسان نادان ؟ علم او - علم او. كلمه علم بلافاصله اذهان را چرخوند. اوني كه دانشگاه نرفته پس وجود نادان محسوب ميشه. اين علم اون علم نيست. علمي كه مد نظر ماست اون علم نيست. كسي كه كامپيوتر بلده نسبت به كسي كه كامپيوتر بلد نيست اشرف است ؟ نه. اين اون نيست. پس در حقيقت علمه كه موجود اشرفه. علمه كه در رتبه افزونتر از همه است. اين را فعلا ياد بگيريد براي همين جلسه. يك سير طي كرديم.

همه چيز در جهان هستي هست. وجوده. نيستي نيست – نيست. اگر نيستي را مي شناسيم به طفيل وجوده. خودش هيچه- نمود نداره- مشاهده نداره. پس در عالم هستي كه اينقدر شعرشو ميگيم. شعارشو ميديم. هر چه هست وجوده. خارج از وجود نداره . چي شد؟ چي گفتم من ؟ من چي گفتم؟ وجوده. ديگه اينقدر نگيم نيست شديم. چون هر كاري بكنيم نيست نمي شيم . نيست وقتي مي شيم !- حالا نميگم! باشه به وقتش ميگم .

سوال-اصلا عدمي جود داره؟ و دوم هر چي كه به هستي اومد ديگر نيست نمي شه درسته يا نه ؟

جوا ب-هر دو تا جمله درسته شما در عمل سوال نكرديد دو تا جمله شعاري را مطرح كرديد و كاملا هم درسته و بر تبع اون هر چي در عالم هستي بر من و شما عنايت شد پس گرفته نمي شود. يادتون باشه اينو.

سوال- اگه اين شكل باشه كه شما فرموديد ويژگي حيوانات بر نباتات بحث اراده است. مي تونيم اين رو با غريزه تغييرش بديم؟ شايد بگيم حبوانات آن عاملي كه موجب حركتشان مي شود يه عامل غريزيه و وجه شاخص انسان با حيوانات اراده است. كه در حقيقت منشا آن عقله. در واقع عقل بالاتر كه انسان ازش برخورداره.

جواب –اون غريزه اي كه شما ازش نام برديد در حيوان نسبت به نبات حكم اراده را دارد.

ادامه سوال –يعني ميتونيم بگيم اراده هم مرتبه هايي داره؟

جواب-بله همينطوره . چنانچه اگر خطري حادث بشه درخت نميتونه فرار كنه. چون چنين اراده اي درش وجود نداره اما حيوان وقتي خطر را احساس ميكنه شما بگيد بر حَسَب غريزه – بر حسب اراده فرار ميكنه.

ادامه سوال – شايد اراده را به اين دليل مختص انسان مي دونند چون با انتخاب و عقل همراهه.

جواب - انشاالله به اين هم مي رسيم و در بحث عقل كه رسيديم راجع به اين هم صحبت مي كنيم .

سوال- مراتب را كه مي گفتيد فرموديد كه مراتب حيوان نسبت به نبات بيشتره و آثار وجودي بيشتري دارد. براي همين هم در باره انسان دانا و انسان نادان گفتيد كه انسان دانا آثار وجودي بيشتري داره. من متوجه اين جمله نشدم يعني چه آثار وجودي؟ از وجود يك مفهوم كلي گرفتيم ولي اين كه آثار وجودي بيشتر يا كمتر يعني چه؟

جواب- يادمان باشد كه در اين كلاسها با كلمات بازي نكنيم. كلمات را كه مي شنويم به كلمات فكر نكنيم به مفاهيم بيشتر توجه كنيم. به اونچه كه بايد حس بشه بيشتر توجه كنيم. تا به معناي كلمه. وجود اون چه كه ما مي بينيم است. تخته را مي بينيم وجود داره – كاغذ را مي بينيم وجود داره. اما وقتي كه بحث مياد بر اين كه اين وجود بر آن وجود ارجحيت بيشتري داره به علت افعاليه كه ازش صادر ميشه. يا چيز هايي كه ازش به وجود مياد. يا كار هايي كه ميكنه يا ميتونه بكنه. ميگيم اينها آثار وجودي بيشتري دارد. ولي در هست بودن- همه مشتركند. خوب دقت كنيد. همه هستند. كاغذ همون قدر هست كه تو هستي . سنگ همون قدر هست كه من هستم . گياه همون قدر هست كه فلان عالم عاليقدرهست. هستِ جسمي- هستِ سلولي- هستِ جرمي . اين يك بخشِ از هستِ يا هستيه. كه بعدا مي خوايم بحث كنيم چيزي كه ما را متمايز مي كنه از سنگ. نه آن هستِ جرمي – هستِ مولكولي – هستِ ذره اي. او نيست كه ما را متمايز ميكنه در اين هست. هستِ ديگري هم وجود دارد كه اونه كه متمايز ميكنه. براي همين توي كلمات توقف نكنيد. نايستيد. كه توي بازي با كلمات سر در گم مي شيد. ديديد اونهايي رو كه توي نمايش ها از اين دالانها مي گذارند و از اين دالانها ميرند و توش گم ميشن كه من الحمد الله پام را توش نگذاشتم. اصلا ميترسم از اين كه توي اين دالانها گم شم. من هميشه از خط صاف خوشم اومد.ه هيچ وقت از خط پيچ و وا پيچ خوشم نيومده. بچه كه بودم كيهان بچه ها مي خريدم هميشه يه تصوير مي گذاشت كه اين خرگوش را كمك كنيد تا به لانه اش برسد من هميشه عصباني بودم و يك خط از خرگوش در كوتاهترين مسير ممكنه مي كشيدم و مي گفتم اين خونه اش . چرا اين همه بيچ و واپيچ. براي همين صبر داشته باشيد و تو كلمه ها گير نكنيد .

ادامه سوال- ميشه اين طوري فكر كرد كه الان خورشيد هست به عنوان يك ستاره ولي نزديك ماست . يك ستاره ممكنه عظيم تر از خورشيد هم باشه اما خيلي دورتر. ولي مهم اينه كه تاثيرخورشيد تو عالم هستي خيلي مشهودتره . يعني تاثير يك نبات خيلي بيشتره تو عالم هستي تا يك سنگ و به تبع اون همون طور كه مراتب را عنوان كرديد؟

جواب- بله – بله همين جوري كه تو ميگي مي خوايم پيش بريم .

سوال- سلسله مراتبي را كه شما گفتيد شعر مولانا را به ذهنم آورد همان شعر معروف- از جمادي مُردم و نامي شدم. مي خواستم ببينم در اين دسته بنديِ شما كه تا انسان آمديد جايگاه ملاِِئك و آنچه كه در وراي ملائك است در كدام بخش وجوديه؟

جواب- قدم به قدم. صبر بفرماييد. ما فعلا در مورد مشهودات داريم ميگيم. ملائك جزو مشهودات ما نيست در حال حاضر . ما بحث مشهوداتمان را ببريم به يك جايگاهي برسانيم. بعد از مشهودات خارج ميشيم . گفتم كه راه درازي در پيش داريم. انشاالله به اونجا هم ميرسيم.

سوال- رشدي كه شما ازش صحبت مي كنيد فقط رشد بيرونيه؟

جواب- من اين بحث را امروز آغاز كردم براي همين. يك هفته فرجه خواهيد داشت مشهوداتتان را طبقه بندي كنيد .سوال امروز تو- بحث هفته بعد منو مي طلبه. من نميخوام در مورد اون حرف بزنم. چون مي خوام زمينه اي باشه . يه سري از شما خيلي راحت فكر كرديد كه چي ؟ حرفهايي كه ميزنه به چه دردي ميخوره ؟ خوب همه ميدونند وجود – وجوده ديگه. آدم وجود داره. وقتي هم مُرد ديگه وجود نداره. اينجاست كه من يقه اش را ميگيرم. باز نفهميدي من چي گفتم ها !آدم كه مُرد وجود داره. كي ميگه وجود نداره؟ ميخوام همينو اثبات كنم. بابا وجود داره . كي ميگه وجود نداره ؟ ميخوايم برسيم به اونجا. ميخوام فكر كنيد. از امروز فكر كنيد. تا هفته بعد كه تشريف مي آريد هر چي رو كه مشاهده مي كنيد در طبقه بندي هاتون جايي برايش قائل شويد. و مهمتر از بيرونتون- درونتونه . روزانه از بالا شروع كن چه قدرش جماده ؟ چه قدرش نباته؟ چه قدرش حيوانه ؟ چه قدرش انسانه ؟ آيا اصلا به انسان دانا ميرسه ؟ يا اصلا به انسان نرسيده. ميخوام تا هفته بعد اينو طبقه بندي كنيد در خودتون . تو رو هر كي دوست داريد از ديگران ببُريد. كاري به ديگران نداشته باشيد. بخدا بررسي من به دردتون نمي خوره. من يا خوبم يا بدم يا ميونه ام. كه ميونه نداريم. ميانه معلق بين زمين و آسمانه. معلق جايي نداره. همه اينها را مي خوام بحث كنيم با هم. مي خوام حرف بزنيم راجع بهش. همه مون تو همين مونديم. تو اين ميونه هه مونديم .مي خوام از معلق بودن در بيايم. تا ِكي معلق بين زمين و آسمون ؟ هم هستيم- هم نيستيم. نمادي از هستي و نيستي- معني نداره كه. ميرسيم انشاالله بهش.

سوال – انسان دانا و انسان نادان يعني داريد درون انسان را مي گيد ديگه؟ سنگ هم يك درون داره. درسته ؟ يعني ميشه درون سنگ از درون يك انسان نادان بهتر باشه. يعني اطاعتش بيشتر باشه. اون هم يك اطاعتي داره ديگه؟ اطاعت اون ميتونه بالاتر از اطاعت يك انسان نادان باشه؟

جواب - تو ميتوني طبقه بندي نكني سنگ رو. گفتم خودت را طبقه بندي كن.

ادامه سوال – در همين جماد ميگم چون سنگ جزو جماده .

جواب – ببين چقدر از تو سنگه. چقدر گياهه كه يه ذره- يه ذره حركت ميكنه. چقدر از اون درجه حيواني برخورداره. و چقدرش انسانيه. بحث را بيار روي خودت. ببين چه نتايج عجيب و غريبي ميگيري.

سوال – در كتاب نهج البلاغه خوانديم كه وجود چيزي به غير از خدا نيست . يعني تمامي انسان- حيوان- سنگ و هر چي كه هست خداست. چون اگر بخوايم جدا كنيم. در واقع خدا را داريم از خودمان جدا ميكنيم. يعني تا اين حد پيش رفتند كه به خدا نبايد هيچ صفتي بديم. چون ميشه صفت و موصوف. و اين دو از هم جدا هستند.

جواب – اين جملات را كه مي گوييد چقدرباور كرديد ؟

ادامه سوال – سوال من همينه كه من اصلا درك نمي كنم اين رو.

جواب- ما اين كلاسها را براي همين گذاشتيم براي اينكه برسيد به درك همين مطلب.

ادامه سوال – چون در همين صحبت مي خواستم به شر و شيطان و جهنم و همه اينها اشاره كنم كه اينا همه ميره تو دل خدا. چطور ميشه خدا جهنم باشه- خدا شر باشه- خدا شيطان باشه!

جواب – اگر هميشه وجود باشه شر نخواهد بود. اگر هميشه وجود باشه جهنم نخواهد بود- شيطان نخواهد بود . يه درويشي يك روز اومد اينجا زنش را آورد پيش من. چندين بار هم تا حالا گفتم. خانمش از اون كسايي بود كه پدرش دعانويس بود. حالا هم برادراش دعانويسند. من كار را كه براي اين خانم شروع كردم. ديدم اي داد و بيداد چقدر جك و جانور دور اين خانم ميچرخه. كه البته شوهرش درويش بود و البته متاسفم از اينكه اين درويش بعدها نشون داد كه متاسفانه از درجه خيلي بالايي هم برخوردار نبود. به ايشون گفتم آقاي فلاني اين شيطون بچه ها چيه دور و بر خانمت ميچرخن ؟ چون مطمئن بودم مي بينه. چون وقتي من كارم را ميكردم او بشدت رنگ و وارنگ ميشد و روش را مي چرخوند. مي خواستم متوجهش كنم. گفتم كه اين شيطون بچه ها چيه دور و بر خانمت ميگرده .مي بينيش؟ سرش را بلند كرد و گفت شيطون چيه ؟ مگه همچين چيزي اصلا داريم . وجود داره؟ وجود خارجي داره؟ در عين اينكه شايد خودش هم ندونست به من چي گفت؟ شايد مي خواست چيز ديگه اي را دنبال كنه. چيز ديگه اي را نفي كند. ولي به من درس قشنگي داد. منم كه شيطون را مي بينم . حيطه مشهودات منه كه شيطون را ميتونه ببينه. من اگر فقط وجود رو ببينم شيطون نيست . منتهي اجازه بديد كارمون پيش بره بعدا راجع به اينها بحث ميكنم . من دري را باز كردم كه اگر درست واردش بشيد. منم باز نكردم. توفيق الهي بود. توفيق بزرگي است كه همه مارو راهنمايي ميكنه من – شما و همه ما رو. اگر درست واردش بشيد. درهاي چرا باز شد. ولي يادتون باشه چراها را در بغل دستي تون نگرديد دنبالش . در خودتون . در خودتون.

سوال- فرموديد نيست در مقابل هست وجود نداره. من در اكثر دعاهام خدا را شكر ميكنم كه مرا از نيست به هست آورد . اين رو شما چند بار گفتيد كه روح از عالم امر است يعني وجود داشته. پس با اين اوصاف اين مغاير اين بحث ميشه (جواب – مغاير دعاي شما ميشه ) ولي از لحاظ جسميت شايد هيچ مغايرتي هم وجود نداشته باشد چون بهر حال اين جسم وجود نداشته و از عالم خلق بوجود اومده. حالا اين دعا سنخيتي داره با اين قضيه يا خير؟

جواب – تا زماني كه جسم و روح را دو تا پديده از هم جدا نگاه كنيد. دعاي شما درسته. اما انشاالله برسيم به يه جايي كه جدا از هم نگاهش نكنيد و ملازم و همراه هم ببينيدش- از هم جداشدني نباشن در عالم هستي. آنوقت دعاي شما جايگاهي نداره. چون نيستي نبوده- ما از عالم نيست نيامديم. اصلا عالمي به نام عالم نيستي نداريم.

ادامه سوال – پس ميشه اينگونه تصحيح كرد كه اين جسم در اختيار قرار گرفته تا بقول فرمايش شما اون روح مشهود بشه كه از كجا بوده؟ و نيستي وجود نداره.

جواب – آره نيستي وجود نداره .نيستي وجود نداره. ما از عالم نيستي نيامديم .ما هستيم و بوديم و خواهيم بود . سخته. هضم اين مطلب خيلي مشكله. خيلي از بزرگان سخت هضمش كردند واي به حال من و شما . ولي باور كنيم كه ما از عالم نيستي نيامديم. ما از عالم هستيم- وجود داريم.

ادامه سوال- پس ميتوانم اين نيستي رو به عنوان جهل خودم تلقي كنم.

جواب – چرا حالا اصرار داريد حتما روي كلمه نيستي . چرا شما نمي آييد اينطور بگوييد مرا كه ذره آب بي مقداري بودم صورتگري كردي و به بهترين وجه ممكنه آفريدي.

ادامه سوال – اين باز بحث جسميت را پيش مياره.

جواب – خيلي خوب. باشه . روح هم همين جسم درحركته. از عالم نيستي خارج بشيم. بهتر نيست . فكر ميكنم اينجوري بهتره.

سوال – آيه اول سوره دهر ميگه چيز بي مقداري بوديد نميگه نبوديد. و يا در آيه 29 سوره بقره مي فرمايد شما را زنده گردانيدم. نميگه از نيستي اومديد. در مورد سوال خودم ما مراتب مشاهدات را چهار دسته تقسيم كرديم. ماهيچوقت در سه قسم ديگر نميگيم اين گياهه شده عين سنگ. ولي الان شما در صحبتهاتون گفتيد. ببينيد چقدر شما سنگه ؟ چقدر شما نباته ؟و چقدر حيوانيد؟ هيچوقت نميگيد اين حيوانه چقدرش گياهه چقدرش سنگه بخاطر اينكه حيوانه. ولي انسان چرا انسان نيست؟

جواب – در جلسات بعدي به اين مي پردازيم. اصلا بحثمونم همينه. ميخوايم كاري كنيم كه اگر خدا توفيق بده همه مون انسان بشيم.

سوال – در رابطه با هست داشتيد صحبت مي كرديد من ذهنم رسيد به زمان. از ازل يك عده بودند ولي الان ظاهرا ميگيم نيستند ولي مي خواهيم بگيم هستند. بعضي ها هم الان نيستند ولي در آينده هستند. من الان در ذهنم زمان را برداشتم ديدم همش هست . اين زمان هست كه ما فكر مي كنيم نبوده و در آينده مثلا هنوز نيستش. پس يه ارتباطي بين هست و زمان وجود داره.

جواب – به اينم مي رسيم . بُعد زمان را هم ميرسيم صبر داشته باشيد. يكي يكي.

سوال – من دو مقدمه كوتاه بگم يه نتيجه بگيرم . مقدمه اول اينكه ما اعتقاد داريم كه خداوند هر فعلي را كه انجام ميده و هر اراده اي كه ميكنه بنابر علم مطلقش به تعبير ما نتيجه اش را در همان لحظه مي بيند . يعني اگر هستي را آفريد تا انتها را ديد و آفريد. پس اگر كه هر چيزي كه هستي پيدا كرد اگر قرار بود به كمال نرسه چون خداوند كار باطل و بيهوده انجام نميده بهش هستي نمي دا. پس هر آنچه كه هست شد قابليت كمال داره اين مقدمه بود. تو اين مراتبي كه فرموديد. مراتب چهارگانه. هر چهار مرتبه در هستي مشتركند. اماهر مرتبه اي اگر به مرتبه قبلي اش برتري داره شايد به خاطر علم نسبيه كه به هستي خودش داره. پس اگر هر هستي هر چقدر به هستي خودش علم بيشتري پيدا كند هستي بيشتري پيدا ميكنه.

جواب – داشتم تلاش مي كردم اينهارو بكشونم به همين نتيجه برسند . نگذاشتي كه آقا. ولي خوبه. دقيقا منظور من همينه. و مي خواستم كه به اين نتيجه برسم. منتهي مي خواستم فرجه اي بدم كه همه دوستان به اين نتيجه برسند.

ادامه سوال – و نتيجه آخر اينكه- هر كدام ما كه شراقت و قابليت هستي را خدا به ما عنايت كرد. اگر به هستي خودمان و به هستِ خودمان علم و شناخت

پيدا كنيم. قطعا به كمال خواهيم رسيد.

جواب – حتما همينطوره- حتما همينطوره. منتهي چگونگي پيدا كردن اين علم رو انشاالله در طول اين جلسات خواهيم گفت .

سوال – در مورد خود علم مي خواستم سوال كنم كه در اين مراتب- مرتبه اي هم براي علم وجود دارد.

جواب - گفتيم علم موجود اشرف – در رتبه افزونتر از همه است. علم را اينطور تعريف كرديم. گفتيم فعلا بياموزيدش و بهش فكر كنيد. چون علم گوهريست كه بايد ببينيم بعدا چگونه گوهريست؟ بايد كشفش كنيم كه چيه؟

ادامه سوال – يعني وجود مستقل داره؟

جواب – بهش برسيم بعدا توضيح ميدم.

سوال – آيه 8 سوره نحل كه خداوند مي فرمايد: اسب و استر وحمار را براي سواري مسخر شما گردانيديم. چيز ديگري را هم كه شما هنوز نمي دانيد براي شما خواهيم آفريد . نمي فرمايد فرود مي آوريم يا نازل مي كنيم يا مي فرستيم . مي فرمايد خواهد آفريد. يعني نبوده قراره بياد. و بحث ديگه به نظر من وجود نسبيه – وجودي كه نسبت به اون چيزي كه من درك ميكنم . براي مثال ما همه رنگها را مي شناسيم سبز – زرد –آبي شايد يك رنگي باشد كه ما نديديمش پس نمي شناسيمش . همه چيزها هم همينه. همه اونها را كه ديديم مي شناسيمش يعني طبق فرمايش شما مشاهده. و مهمتر از اين يعني مهمتر از ديدنش- دركشه و بهتره تا اين چيزهايي را كه ديديم دركش نكرديم- چيزهاي جديدتر ديگري را نبينيم .

جواب – ما هم همينو گفتيم. گفتند ملائك. گفتيم صبر كنيد ببينيم همينهايي را كه ديديم چه جايگاهي داره تا بعد به اونهايي كه نديديم برسيم. حرف شما درسته.

سوال – يك جمله اي را كه فرموديد و دوستان گفتند. بحث راجع به حيوانات بود كه گفتيد حيوانات اراده دارند. اين جمله را نظر خاصي روي خود كلمه اش هست. خوب اكثرا ما فكر مي كنيم كه حيوانها اراده ندارند و غريزي يك كار را انجام ميدن ولي واقعيت همينه كه گفتيد حيوانها اراده دارند. اگر اراده نداشتند ِصرف غريزه نمي تونستند . حتي در يك روايت ديدم كه ميگن در روز قيامت از بعضي حيوانها سوال مي كنند چرا اينطوري رفتار كرديد؟ پس اگر سوال مي كنند. يك اراده اي داشته. يا وقتي قرآن مي فرمايد- فاذا وحوش حشرت – معلوم ميشه يه جريانيه اينجا. اينجا وحوش را ميگه پس معلومه يه چيزي هست. در روايت داره كه به حيواني كه شاخ داره ميگه چرا اون يكي را شاخ زدي؟ يعني اينجا نبايد شاخ ميزدي. دوم قرآن مي فرمايد بعضي از انسانها به يه مرحله اي ميرسند ميگه- كالانعام- مثل حيوان . پس ميتونه حيوان باشه و اراده هم داشته باشه. پس بحث اراده در مورد حيوان هم هست. اما اكثرا فكر مي كنند همش غريزه است. اما نوع اراده اش با انسان متفاوت است. نكته ديگر در مورد عالم امر. روي اين قضيه خيلي كنكاش كردم فقط در اين مورد اينرو بگم. وقتي قرآن در مورد روح انسان ميگه. ميگه ما تو را از عالم امر آورديم و- نفخت فيه من روحي – پس يه چيزي كه وجود داشته از او داديم. يعني از نيست نداديم. از هستي به شما هستي داديم. نميگه شما را بهتون روح داديم. كه از كجا داديم. ميگه از روحم. حالا اون بحث كه روح چيه بحث دارد. پس از هستي هست شديم. از نيستي هست نشديم. و بعد هم عالم امر عالم دفعتا است و عالم خلق عالم تدريجي است. چون ميگه آسمان را در شش روز آفريدم يا انسان را ميگه ِگلش را آفريديم. پس اين عالم خلقه كه تدريج برداره اما عالم امر دفعتا است .

جواب- درسته. اميدوارم روزي نياد كه به تعداد انگشتان يه دستم هم در اين كلاس نبينم. چون كار سخت ميشه. اگه نتونيم همپا بيايم مياد اون روزي كه به تعداد انگشتان يه دستم در اين كلاس نبينم .

سوال- مي خواستم يك نتيجه گيري كنم. ما اين يك هفته وقت داريم كه به اين كاري كه داريم انجام ميديم يا اين فكر و اعمالي كه داره ازمون سر ميزنه دقت كنيم كه اينو يك گياه انجام ميده. اينو يه جسم جامد انجام ميده. اينطوريه؟

جواب- موجوديت شما در جهان- در اين عالم هستي كه شما هم هستيد. به اندازه كدوم يكي از اين مشاهداته . يكيشون ؟ دوتا شون ؟ همشون ؟ اگر همشون. از هر كدام چه بخشي را دارست. را پيدا كنيد.

شما بايد دائم خود را نگاه كنيد و ببينيد كه هستيد؟ و كجاييد ؟ آنها كه دائم خودشونو نگاه مي كنند در واقع يك پله جلوترند. در مسير جديدمون نظم-زمان سنجي و دقت جايگاه بخصوصي داره اگه بخوايم كه نتيجه بگيريم . انشاالله كه به اين نكته توجه لازم را داشته باشيد.

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید