جلسه هفتاد و پنجم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2581
بسم الله الرحمن الرحيم
با نام و ياد حضرت دوست جلسه معرفت سه شنبه هجدهم خردادماه سال هشتاد و نه را آغاز ميكنيم
اي در طلب گره گشايي مرده با وصل بزاده وز جدايي مرده
خيلي قشنگ گفته شاعر، صبح تا غروب دنبال اين هستيم كه چطور گره هامون را باز كنيم ما آمديم دنيا جدا نشده بوديم با وصل به دنيا آمده بوديم چرا در جدايي ها دست و پا مي زنيم، مي ميريم
اي در طلب گره گشايي مرده با وصل بزاده وز جدايي مرده
اي بر لب بحر تشنه در خاك شده وي بر سر گنج از گدايي مرده
كنار درياست از تشنگي مُرد، روي كلام با من است قبل از همه شماها با من است با من داره حرف ميزنه آه و ناله ميكنم، شكايت ميكنم،خدايا مُردم چه قدر درد، چه قدر سختي، ميگه تقصير خودته، چشمت كور، ولش كن اين جسم را، ول كن ، چي ميخواهي اين قدر؟ وصل شو به من، وصل نمي شوي بمون كنار دريا تشنگي بمير، آب نخور، شرح حال همه ماست ميخواهيد تك تك شما را همين جا نگاه كنم بگويم؛ شرح حال همه ماست .
در جلساتي چند در گذشته راجع به لوح محفوظ صحبت كرديم، امروز هم مي خواهيم كمي در همين باب حرف بزنيم. لوح محفوظ خاص داريم و لوح محفوظ عام؛ لوح محفوظ عام اين است كه هر چه در اين عالم هست، بوده و هست و خواهد بود در اون لوح نوشته شده و مكتوب است، لوح محفوظ خاص اوني است كه بعضي از اونها توش مكتوبه، پس دو تا تعريف خدمت شما ارائه كرديم لوح محفوظ خاص و لوح محفوظ عام، يكيش هر چه بوده و هست و خواهد بود توش هست، يكي ديگه بعضيهاش توش هست.خب حالا ميگوئيم لوح محفوظ چهار تاست اول جبروته،عالم جبروت را باهاش آشنا شديم جبروت لوح محفوظ عام است، عام است براي چي، براي اينكه ماهيت موجودات همگي به يكبار تو جبروت آمدند و از اون پديد اومدند، چون ماهيت همه اينها جملگي در عالم جبروت هست عالم جبروت را گفتند لوح محفوظ عام، دوم عقل اول است،راجع به عقل اول حرف زديم قبلا، عقل اول لوح محفوظ خاص است به جهت اينكه عالم ملكوت همگي در عقل اول پيدا بودند و از اون پيدا شدند، سوم فلك اول است فلك اول، فلك الافلاكه، فلك المحيطه، عرشه، حالا هر اسمي كه مي خواهند بدارند روش، فلك اول هم لوح محفوظ خاص است به جهت اينكه تو عالم ملك جملگي هر چه در فلك اول بود از اون پيدا شدند. چهارمين، نطفه آدمي است. نطفه لوح محفوظ عالم صغير است. به جهت اينكه هر چه در عالم صغير موجود شد همگي در نطفه اون موجود بود، حالا اسمهاي ديگر هم براشون مي گويم لوح محفوظ اول رق منشور است، دومي بيت معمور است، سومي سقف مرفوع است، چهارمي بحر مسجور است. حالا معنيش مي كنيم رَق منشور بندگي يا بنده شدن از اونجا، لايه نازكي كه از اونجا بنده شدن، مبعوث شدن صادر شد. بيت معمور خونه آباد شده است، بيت معمور كدوم لوح بود؟ عقل اول، سقف مرفوع سقف يا حد برداشته شده است، بحر مسجور درياي بر افروخته است بحر مسجور كدوم است؟ نطفه آدمي است .
حالا بگذاريد جور ديگري بگويم حالا امروز حرفم را در شكلهاي مختلف بيان ميكنم، مفردات يا به عبارتي مجردات كه آبا و امهات هستند، پدرها و مادرها يا به اصطلاح اون بالاترين حد مفردات لوح محفوظ و كتاب خداست هر چيزي كه در مركبات به وجود آمده و بوده و هست و خواهد بود جملگي در لوح محفوظ و كتاب خدا نوشته است هيچ چيزي نيست كه تو اين كتاب نوشته نشده باشه ميگه : وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين همه چيز در كتاب مبين هست، هيچ تر و خشكي نيست كه نوشته نشده باشه. مواليد يا اون چه كه توليد ميشوند اونها هم كتاب خدا هستند مثلا يك گياه توليد شده هم كتاب خداست باعث شرمندگي كه من و شما هم كتاب خدائيم چي كار كرديم، مواليد هم كتاب خدا هستند اما اين ها، مواليد كتاب پيدا هستند و آبا و امهات كتاب پيدا كننده، هر چيز كه در كتاب پيدا كننده نوشته است تو اين كتاب پيدا اون پيدا ميشه.
ميگه اي واي باز امروز از اون حرفها ميزنه كه سخته، نمي شه دركش كرد، فهميد. نه سخت نيست عادت ميكنيد با اون چشمهاي متعجب كه من را نگاه ميكنيد من خودم را مي بازم، تعجب نكنيد بعدا عادت ميكند به همه اينها، همه اين معاني، يك ذره سبك شو خودت را رها كن آروم آروم اون وقت متوجه ميشويد.
حالا جور ديگري ميگويم افلاك و انجم، افلاك را گفتيم، انجم هم ميدانيد كه جمع ستاره است يعني ستارگان، افلاك و انجم لوح محفوظ و كتاب خدا هستند، هر چي كه بود هست و خواهد بود جملگي تو اين لوح محفوظ و كتاب خدا نوشته شده است و بعد از اون قلم خشك شد، ديگه بعد از اون نوشته نشد؛ همون روز اول ،اون روز اول چه خبر بود؟ اون روزي كه خدا مي نوشت چه خبر بود؟ اون موقع روح ها كجا بودند؟ جدا جدا بودند؟ نمي دونم كاشكي بدونم كاشكي بتونم ببينم، شما هم نگاه كنيد شايد شما ببينيد ديديد من را هم خبر كنيد.
هيچ چيزي نيست كه تو كتاب خدا نوشته نشده باشه وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين هر چيزي كه تو لوح محفوظ و كتاب خدا نوشته شده تو عالم سفلي ظاهر ميشه و هيچ كس را به اونها اطلاعي نيست. منجمان اومدند استراق سمع كردند، چون ما الان راجع به افلاك و انجم حرف ميزنيم ،از اينجا ستارگان، فلكها داراي تاثيراتي هستند درسته، منجمان اومدند استراق سمع كردند، با مردم حرف زدند، شهاب ثاقب شرع به اونها زد،علم نجوم علم شريفي است، منجم هم اگر تو حساب اشتباه نكنه زمان و مكان را درست حساب كنه همه چيز را راست ميگي، چه چيزهايي رو؟ اون چيزهايي كه اونجا تو هر فلكي نوشته شده، اما پيامبر مصلحت نمي ديد كه منجمان حكم كنند، حق هم با پيامبر بود .
خب حالا دو تا سوال ممكنه كه به ذهن شما جاري بشه، ميگه جمله چيزها در كتاب خدا نوشته است قلم هم خشك شد، ديگه بعد از اون چيزي نوشته نمي شه، اونچه هم كه نوشته ميشه تو عالم سفلي ظاهر ميشه، عالم سفلي كجاست؟ همين جاست حالا كه همه چيز نوشته شد، بعد هم قلم خشك شد تغيرش نمي دهد هر چيزي كه نوشته شده تو عالم سفلي ظاهر ميشه، پس ما در رنج و راحت، سعادت و شقاوت، در خير و شر كه مجبوريم؛ بد ميكنيم مجبوريم ميكنيم؛خوب ميكنيم جبوريم ميكنيم،چون اين جوري نوشته شده، سخن جبريون اين است، كه ما همه چيز را مجبوريم و اگر مجبوريم سعي و كوشش ما براي چيست؟ پرهيز و احتياطمون براي چيست ؟دعوت انبيا و تربيت اوليا براي چيست؟ تدبير عقلا و معالجه حكما به چه درد ميخورد؟ ما كه مجبوريم و همينيه كه هست.
دوم ميگويند چرا بعضي از كارها تو عالم سفلي وقتي ظاهر ميشوند بي ترتيب و بي رويه است، مثل خون به ناحق ريختن، مثل ظلم كردن، مثل خيلي چيزهاي ديگر تقلب كردن، اگر قرار بود كه جمله كارها از كتاب خدا ميآيد تو عالم سفلي ظاهر ميشه، تو كتاب خدا كه بي رويه و بي ترتيب ننوشته اند پس چرا اينجا بي رويه و بي ترتيب ظاهر ميشه؟ سوال است ديگه مطرح ميشه پاسخ ميگوئيم.
ميگه شكي نيست كه افلاك و انجم لوح محفوظ و كتاب خدا هستند، پس تو اين بحث و گفتگويي نداريم هر چه كه در اين عالم بوده و هست و خواهد بود همه اش در كتاب خدا نوشته شده است، قلم هم خشك شد ديگه بعد از اون ننوشت .هر چيزي كه تو كتاب خدا نوشته است تو عالم سفلي هم همون چيز ظاهر ميشه ،اما بدانيد احكامي كه در افلاك و انجم نوشته شده احكام كلي است نه احكام جزيي، اثرهايي كه در اين عالم سفلي از حركات افلاك و انجم ظاهر ميشوند بر وجه كلي ظاهر ميشوند، نه بر وجه جزيي، به اين دليل براي ما اختياري هست، به سبب اون هر چيزي كه مي خواهيم حاصل كنيم، يا هر چه نمي خواهيم از خودمون دفع كنيم، اينها به سعي و كوشش ما بستگي داره. اگر اثرهايي كه از حركات افلاك و انجم در عالم سفلي ظاهر ميشوند به وجه ظاهر ظاهر ميشدند ديگه ما هيچ اختياري نداشتيم. وجه جزيي يعني چي؟ يعني ريز ريز كارهايي كه ما انجام ميدهيم ،افعالي كه ما انجام ميدهيم، نيت هايي كه ما ميكنيم، اون موقع ديگه سعي و كوشش ما هم بي فايده بود، دعوت پيغمبر و تربيت اوليا هم بي فايده بود. بعضي از شعرا در اشعار خودشون گلايه ميكنند از چرخ فلك نخوانديد تا حالا چه گلايه ها از چرخ فلك ميكنند كه چه ها و چه ها ميكنه نا اهل ها را به كجا ميرسونه، اهل ها را زمين گير ميكنه، ذليل ميكنه، و الي آخر؛ اين شكايتها بي مورده اسمش چيه، شعره؛ فقط در قالب شعر است، اين شكايتها بي مورد است، چرا چون افلاك و انجم از خودشون اختيار ندارند، اينها صاحب اختيار نيستند كه هر كه را بخواهند تربيت كنند، هر كه را از قد و قواره اش خوششون نياد تربيت نكنند، به عرش اعلا نرسونند و الي آخر.
دقت كنيد آفتاب وقتي ظاهر ميشه هيچ اختياري نداره به اين بتابه به اون نتابه، اينجا بتابه اونجا نتابه اختياري داره؟نداره؛ مي تابه، اما من و شما اختيار داريم جلو نورش بايستيم، پوستمون برنزه شه، يا از جلوش در بريم كه پوستمون سياه نشه. پس دفع حرارت خورشيد از كل عالم به اختيار ما نيست ما نمي توانيم خورشيد را خاموش كنيم، اما دفع حرارت خورشيد از خودمون به اختيار ماست، درسته؛ در حركات جمله كواكب، جمله فلكها و ستارگان همچنين اين قاعده پا برجاست.
اين كه ميگويند چرا بعضي از كارها در اين عالم بي ترتيب و بي نسخ است به جهت اينكه افلاك و انجم مدبران عالم سفلي هستند، تدبير ميكنند، ولي اختيار ندارند. اينها تو هر گردششون كارشون اين است كه رنج و راحت با هم مي پاشند، شقاوت و سعادت باهم مي پاشند، هر چيزي كه تو عالم مي طبينيد با هم مي پاشند، ولي به صورت كلي نه به صورت جزيي، به تو بپاشند به اون نپاشند؛ براي اين قرار بدهند براي اون قرار ندهند، اختياري تو اين زمينه ندارند، تا نصيب هر كسي چي بشه، يكي مال و جاه مي آيد يكي مال و جاه مي رود، حالا اون موقعي كه سعادت به عالم مي افشانند نطفه اي در رحم بسته ميشود و سعادت همراهش ميشود، كه خود اين يك مقوله اي است كه ساعتها ميشه راجع بهش بحث كرد.
خب حالا شايد بگوئيم كه اگر تدبير افلاك و انجم تو عالم سفلي به طريق كلي است نه به طريق جزيي پس ميبايستي كه تمام كار ها اختيارش به دست ما باشه، در حاليكه نيست اما مي دانيد كه تو بعضي كارها مختاريم، تو بعضي كارها مجبوريم. اول صحبتهام عرض كردم لوح محفوظ چهار تاست، رق منشور، بيت معمور، سقف مرفوع و بحر مسجور، اونچه كه در رق منشور و بيت معمور بود، چه بودند اين دوتا؟ جبروت و عقل اول،حالا همه اونها آمدند تو سقف مرفوع و بحر مسجور و آلت و ابزار از اين دو عالم است، دست افزاري چنين با عظمت را ترتيب دادند،پس الان به حقيقت ما داراي دو لوح محفوظيم يكي سقف مرفوع يكي بحر مسجور؛ سقف مرفوع افلاك و انجم هستند؛ بحر مسجور نطفه آدمي؛ اونچه كه در افلاك و انجم نوشته شده در عالم سفلي ظاهر ميشود، بي برو برگرد و ما را در اون اختياري هست، براي اينكه به دستش بياريم يا از خودمون دفعش كنيم، چگونه؟ به سعي و كوشش، با تربيتهايي كه به خودمون مي پذيريم. هر چي در نطفه آدمي نوشته شده در آدم ظاهر ميشود و آدمي را در اون اختياري نيست، افلاك و انجم مي فرستند ما اختيار داريم بخواهيم، نخواهيم، چه قدر بخواهيم، چه قدر نخواهيم، اما آنچه در نطفه آدمي نوشته شده به اختيار آدمي نيست ظاهر خواهد شد، پس دقت كنيد ايرادهايي كه ميگيريد از كجا آمده از نطفگي شما اومده يا بعد از تولدتون بعد از نطفگيتون.
هر چه در افلاك و انجم نوشته شده كلي است هر چه در نطفه آدمي نوشته شده جزيي است، جز به جز. خب اي عزيز من بدان علم خدا به آنچه كه گفته حكم خداست، اونچه كه در افلاك و انجم است قضاي خداست و اثرهاي افلاك و انجم كه تو اين عالم سفلي ظاهر ميشه قَدر خداست چه قدر ما اين كلمات را بكار برديم خيلي از موارد هم بي جا و اشتباه بكار برديم حالا مي خواهيم بشناسيم بدونيم يعني چي، مثال ميزنم يك كسي ميخواهد يك آسيابي بسازد چكار ميكنه اول فكر ميكنه اندازه اش چه قدر باشه، چه قدر سنگ مي خواهد، چه قدر آب ميخواهد، چه قدر آرد ميخواهم توش آسياب كنم؛ چه و چه و چه؛ پس اول چه كار كرد فكر كرد مرحله دوم مي آيد آن چيزي را كه بهش فكركرد در دست تهيه ميگذاره شروع ميكنه به تهيه كردن مرحله سوم چيست اون وقتي كه آرد حاصل مي شه. اونچه كه انديشه كرد حكمه،اونچه اول فكر كرد، اونچه كه بكار آمد، حاضر كرد، قضاست، و وقتي آسياب به گردش درآمد و آردش ظاهر شد قَدر است.
پس علم خدا به افلاك و انجم، عناصر و طبايع حكم خداست، وقتي افلاك و انجم،عناصر و طبايع پيدا شدند قضاي خداست،وقتي به گردش در اومدند و اثراتشون تو اين عالم ظاهر شد، قَدر خداست، حالا اگر معني حكم و قضا و قَدر را دانستيم اينها را بدانيد حكم و قضا را هرگز شما نمي توانيد رد كنيد، تغيير هم نمي توانيد بدهيد، رد قَدر از عالم باز ممكن نيست، شما قَدر را از عالم نمي توانيد رد كنيد قَدر عالم تابيدن خورشيد است، شما نمي توانيد اين را ردش كنيد حذفش كنيد اما رد قَدر از خودتون ممكنه. باز تو اين قسمت رد كل ممكن نيست، رد بعضي هاش ممكنه و تو اونهايي كه ممكنه بعضي ها مي گويند اين قَدر را به عقل رد ميكنند، با عقل انديشه ميكنند، اصلاح ميكنند، درست ميكنند، عقليون اين چنين هستند؛ بعضي ها ميگويند با دعا و صدقه اين قَدر برطرف ميشود، به هر حال رد قَدر از خودتون ممكنه به هر وجهي كه بتونيد رد كنيد يكي ديگه هم بگويم و جلسه را تمام،رد قَدر هم به قَدر توان كردن؛ اين يعني چي؛ مثلا سرما در افلاك و انجم نوشته شده اين قضاي خداست؛ ردخور هم نداره؛ پس توي عالم ما هم ظاهر ميشه اين قَدر خداست؛ گرما هم بلعكسش همين جور يعني گرما در افلاك و انجم نوشته شده قضاي خداست تو عالم ظاهر ميشه مثل الان ،قَدر خداست، رد سرما را به گرما ميشه كرد، رد گرما را هم به سرما ميشه كرد، رد قَدر به قَدر مي توان كردن، رد مكر را به مكر نشنيديد خدا تو قرآن ميگه مكر نكنيد كه من بالاترين مكر كنندگانم، رد سپاه و لشگر كه به شما حمله كرده با چي ميشه كرد؟ ميشه فقط با دعا كرد؟ به چه بايد مقابله كرد به سپاه و لشگر ، ما حديث مفصلي را اشارتي كرديم خود بخوان و برو، حالا تو زندگيت نگاه كن ببين چه چيزهايي را با چه چيزهايي مي تواني دفع كني امروز خيلي صحبت كرديم اگه حواسها جمع بوده برديد، نبوده كه باختيد. پند هفته را هم بگويم، هر بزرگي شما را نصيحت كند گوش گيريد؛ گاهي اوقات آدمها يك چيزي از من ميپرسند يا حرفي زده ميشه خب مي دانيد كه من بلبل دست آموزم فقط ميخونم نمي دونم يعني چي، فقط اوني كه تو گوشم مي خونند من هم مي خونم و وقتي نگاه ميكنم و مي بينم فقط من را نگاه ميكنند، دق ميكنم دق ميكنم به جان آقا امير المومنين دق ميكنم، هيچ زجري امروزه تو زندگي براي من بدتر از اين نيست كه آدمها مي پرسند و بهشون مي گويم كه خوشبختي يك قدم شماست، خب بگيرش، تو بدبختي دست و پا ميزنه و اصلا حاضر نيست تكون بخوره. بهش ميگويم خب بخور اين را اين جواب دردته، نمي خوره؛ اما همه مي آيند جواب درد من را ميگويند اين جام درد ميكنه مي گويند برو دكتر، اون ميگه برو دكتر، اين ميگه برو دكتر، دكتر من شمائيد خب گوش كنيد دق ندهيد،دق نكنيد تو دلم، از من گوش نكنيد از بزرگ من گوش كنيد من بزرگ نيستم ولي بلبل خوبيم درسته گاهي اوقات ساز نامرادي براي شما ميزنم، ولي بلبل خوبيم، به خدا كامل ميآورم، هيچ چيزي از اون را بين راه نمي ريزم ، خب پس بهره اش را ببريد.
بزرگي شما را نصيحت كرد گوش گيريد و باور كنيد خداي شما، شما را گفته است اگر كه كسي از تو كمتر مي داند او را نصيحت كن، نصيحت قبول كردن از بالاتر از خود و نصيحت كردن به پائين تر از خود كاري است بس مبارك، بسيار هم فايده دارد، هر كس نصيحت بزرگان قبول نكند علامت بدبختي است، بيائيد بگوئيد دخترها و پسرهايي كه جفتتون را بر خلاف ميل خانواده هاتون و بزرگترها تون انتخاب كرديد هي گفت نكن گوش نكردي امروز تو بدبختي داري دست و پا ميزني، چون يادت رفته بود نصيحت بزرگهات را بايد گوش كني، كسي كه قبول ميكنه كاري است مبارك، كسي كه قبول نميكنه علامت بدبختي است. دوم اينكه با نيكان و صالحان هم صحبت شويد از هم صحبتي با بدان و فاسقان دوري كنيد، كه اين امر در مسير شما اثر هاي قوي و خاصيتهاي عظيمي دارد.
حالا بهش بر ميخوره، بر بخوره برود خودش را اصلاح كند به تو بر نمي خوره كه وجود مباركت را با حرفهاش كثيف و خراب ميكنه اما به اون بر ميخوره كه بهش بگي تو خوب نيستي باهات حرف نميزنم خب بر بخوره چه اشكالي داره چي ميشه مثلا، هم صحبتهاي خوب انتخاب كنيد من هم مي خواهم هم صحبت خوب انتخاب كنم هر كسي ديدم شادم ميكنه، مفرحم ميكنه باهاش حرف ميزنم، هر كي را ديدم كه ساعت من را با ساعت قبلم يكسان ميكنه ديگه باهاش حرف نمي زنم، سعي كنيم هر روز به هم ياد بدهيم، اما ياد دادنهاي با محبت، با صفا، با صميميت، خيلي از شما الان بايد از ملك درونتون دستور ميگرفتيد هنوز نمي گيريد چرا؟ چرا؟خيلي وقته ملكتون منتظره خب نمي خواهيد كار كنيد بابا كار كنيد ديگه الان باز دوباره ميگه چي كار كنيم از اول جلسه گفتيم چي كار كنيم پس اون همه حرفي كه زديم فكر كردي از كلاس معرفتمون جدا بود؟ همه اونها در مقياسي ظريفتر بود.كلاس معرفت يك فرق داره كلاس معرفت حرفهاش قلمبه است يك هفته طول ميكشه تا هفته بعد بيايي اين ها را هضمش كني فرقش همينه اما اونها قلمبه نيست كمي نگاه ميكني خوشت اومد نگه ميداري خوشت نيامد ميريزي دور، نريزيد دور، نريزيد دور ازش بهره ببريد سر بگردونيد ماه رمضون است، ماه رمضون برسه دير بكنيد ازش درست خارج نشويد حاجي هم نمي شويد چون بعدش اعمال حج است. پارسال خيلي دلم ميخواست ايام حج ببرمتون بيابون بهتون بگويم خب سعي صفا و مروه بدويد ببنيم بي باغ و گلستون بعد گفتم بيا و درستش كن يك دون برچسب ميزنند مي گويند بدعت گذاشته، خونه خدا را آورده اينجا، ما اهل اين حرفها نيستيم، ولي بهتون خواهم گفت امسال، فقط اونهايي كه حاضر شدند اونهايي كه تو ماه رمضان خودشون را ساختند تمام شد، بهشون تو ايام حج ميگويم بروند كجا، هيچ خبري هم نيست با امام زمان هم من قرار ملاقات ندارم خيالتون را تخت كنم اگر يك روزي آقاي من به من نگاه كنه من افتخار ميكنم ولي او بايد انتخاب كنه من را ببينه من نمي تونم انتخاب كنم او را ببينم من سعي ميكنم لايق بشم كه او من را انتخاب كنه شما هم مثل من سعي كنيد هيچ راه ديگري نيست هيچ وردي هم نداره براي اينكه اون را بخوانيد امام زمان را ببنيد؛ ولي بهتون خواهم گفت كجا برويد سعيتون را انجام بدهيد و تو هر سعي تون چه چيزهايي را از خودتون دور بريزيد ان شا الله ولي دير نكنيد ديگه خيلي وقت نداريم يا علي مدد خسته تون كردم اميدوارم كه براي شما تحفه قابل توجهي اين هفته آورده باشم تا جلسه ديگر و ديداري ديگر شما را به خدا مي سپارم.