منو

جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri 04 19 2024

A+ A A-

جلسه هفتاد و هفتم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


با نام و ياد حضرت دوست جلسه معرفت سه شنبه هشتم تيرماه سال 89 را آغاز ميكنيم.

آنچه حق آموخت مر زنبور را آن نباشد شير را گور را

آن چيزي را كه خداوند متعال به زنبور آموخت، شير آن را تعليم نگرفته و حيوانات و موجودات ديگر را هم مثل او تعليم نگرفته اند.

خانه ها سازد پر از حلواي تر حق بر او آن علم را بگشود در

شير با همه قدرتش يك خانه پر از عسل نمي تواند به شما بدهد، با هم هيبتش زو منديش، پس مي بينيد كه زور همه جا كارساز نيست و خدا بود كه درِ آن علم را براي زنبور باز كرد .

آنچه حق آموخت كرم پيله را هيچ پيلي داند آنگون حيله را

كرمي را كه دور خودش پيله مي تند هيچ حيوان عظيم الجثه اي مثل فيل ميداند چطوري دور خودش پيله اي بتند؟

آدم خاكي ز حق آموخت علم تا به هفتم آسمان افروخت علم

نام و ناموس ملك را درشكست كوري آن كس كه با حق درشكست

حالا ببنيد كه ما داراي چه جايگاه عجيبي هستيم و قدر نمي دانيم.

امروز مي خواهم يك خلاصه گويي كنم،گفته بوديم روح آدمي از عالم علوي به اين عالم سفلي براي رسيدن به كمال فرستاده شده. گفتيم كسب كمال بدون اين آلت امكان پذير نيست پس از عالم سفلي آلتي به اسم قالب به اين روح دادند، روحي كه از عالم علوي آمده بود پس آدمي مركب شد از قالب و از روح ،آدمي به واسطه قالبش تدبير دنيا ميكند و به واسطه روحش تحصيل آخرت ميكند و به خاطر اينكه هر دوي اينها يعني تدبير دنياش و تحصيل آخرتش به نحو احسن انجام بشود نياز به منذر و هادي دارد، نياز به راهنما دارد، براي اينكه زبان اين هادي را بفهمد، درك كند، منذر و هادي بايد از نوع آدمي باشد تا اين ارتباط بين آدمي و راهنمايش آسان شود و كمال حاصل بشود. جمله آدميان استعداد اين را ندارند كه از خدا فيض قبول كنند، به وحي و الهام مخصوص پروردگار نائل بشوند، پس به ضرورت، واسطه اي لازم است كه هم از نوع آدميان باشد و هم حق تعالي به فضل و كرمش به او رو كرده باشه و او را معصوم قرار داده باشد. به ذات و صفات و افعال خودش دانا كرده باشد، به دوستي خودش برگزيده باشد و به وحي و الهام خودش مخصوص كرده باشد. تا چنين آدمي بتواند خلق را از خدا خبر كند، امر و نهي را به خلق برساند، صراط مستقيم را به خلق نشان بدهد تا بتوانند به تحصيل كمال مشغول بشوند و گواهي باشند بر اثبات نبوت اين افراد.

نبي در عالم دو تا رو دارد، يك رويش به طرف خداست يك رويش به طرف بندگان خدا، چرا كه از خدا فيض ميگيرد به بندگان خدا ميرساند، آن رويي كه به سمت خداست از خدا فيض قبول ميكند و بهره مند ميشود بهش ميگويند ولايت، رويي كه به سمت مردم است و به سمت بندگان خداست و به آنها سخن خدا را ميرساند ميگويند نبوت، كه نبوت معني آگاه كردن است و ولايت به معني نزديك بودن ،پس معني ولي نزديك است و معني نبي آگاه كننده است. ولايت و نبوت دو صفت نبي است. حالا ميگوئيم مقربان حضرت حق دو طايفه هستند، مقربان چون به حضرت حق رسيدند و مقرب شدند ملازم پروردگار قرار گرفتند با خدا آرام دارند بعضيهاشون در مشاهده هستند، بعضيهاشون در معاينه؛ خداي تعالي بعضي از اين مقربان را بعد به سوي بندگان خدا ميفرستد تا سخن خدا را به سوي خلق برسانند، اون وقت از جمله انبيا ميشوند، اما در مورد اوليا بگوئيم امروز بحثم بيشتر روي اولياست خوب دقت كنيد چون مي خواهم كلامي را به شما برسانم كه از امروز خط مشي تون را انتخاب كنيد به نوعي هول كنيد كه نكند ديرشود و به نوعي ذوق كنيد كه ميشود شد حالا ديگه خودتون مي دانيد.

از امام محمد باقر (ع) نقل شده است كه:" صاحب الامر ناگزير از كناره گيري است ( خب مي دانيد ديگه بعد از اينكه غيبت صغري تمام شد به طور كامل كناره گرفتند از آدميان به صورتيكه شناخته بشوند) ،در زمان كناره گيري خود، ناگزير از داشتن نيرو و تواني است،او با وجود آن سي نفر هيچ هراسي ندارد، چه خوب جايگاهي است طيبه."

طيبه جايگاهي است كه امام زمان قرار دارند در آن جا زشتي و پليدي راه ندارد براي همين ميگويند طيبه، پس اينجا سي نفر را اعلام كردند كه ملازم حضرتند،در روايت ديگري از امام محمد باقر (ع ) اشاره شده كه: " سيصد و اندي به عدد اهل بدر، مومنيني كه در جنگ بدرشركت كردند (مسلمانها) بين ركن و مقام با امام زمان بيعت ميكنند در ميان آنها نجبا، يعني برگزيدگان، از اهل مصر، ابدال، يعني مردان صالح و پرهيزگار از اهل شام، اخيار، يعني نيك مردان از اهل عراق وجود دارند." مفهومش اين نيست كه از ديارهاي ديگه نيستند به اين معناست كه از اين ديارها يك تعدادي هستند .

شيخ كفعمي در حاشيه كتاب المصباح در شرح دعاي ام داوود از اوتاد و ابدال سخن گفته كه زمين هرگز از يك قطب،چهار نفر از اوتاد، چهل نفر از ابدال، هفتاد نفر از نجبا، سيصد و شصت نفر از صالحان خالي نمي ماند.

كه قطب همان صاحب الامر (عج) هستند و اوتاد بايد چهار نفر باشند كمتر از چهار نفر نمي تواند باشد بيشتر ميتواند چرا كه مي گويند جهان چون خيمه اي است،چون چادري است كه قطب عالم امكان عمود اين خيمه است و اوتاد طناب هايي است كه از طرفين كشيده ميشود كه به زمين محكم ميشود. كه در قرآن داريم از كوهها با نام اوتاد، خداوند ياد ميكند. ابدال هم بيش از چهل نفرند. تمام اين اعداد تقريبي است بنابراين روي اعداد ايست نكنيد نايستيد،پس چرا چهل تا شد چهل و يكي، چرا شد سي و نه تا، چي كار داريد، بشناسيد چه كساني تو اين عالمي كه من و شما داريم زندگي ميكنيم با ما زندگي ميكنند و چه مقامي دارند، شايد كنار ما هستند شايد با ما زندگي ميكنند، شايد در همسايگي ما هستند و ما خبر نداريم، شايد فردا ما را انتخاب كردند بگويند توهم يكي از اينها باش، آمادگي نداريم.

آيت اله ناصري ميگويد:" همواره پنج گروه از اوليا در محضر ولي امر مسلمين به سر ميبرند در خدمت ايشان مي كوشند اوتاد،نجبا، نقبا، رجال الغيب، صلحا." در قسمتي از حديث معراج،حديث معراج كه مي دانيد چيست زماني كه پيغمبر از مكه به مسجد الاقصي برده شدند و بعد همراه جبرئيل امين به سوي آسمان برده شدند كه در هر طبقه اي مشاهدات حضرت هست و تا حدي بالا رفتند كه بعد از اون جبرئيل نتوانست حضرت را همراهي كند و گفت من بالاتر از اين نمي توانم بروم، بال و پرم مي سوزد شما بايد برويد، كه در معراج بسياري از احاديث را همراه خودشون برگردانند و به مردم فرمودند.

خداي متعال به رسول گرامي اسلام فرمودند: "اي احمد ميداني به خاطر چه چيز تو را بر ديگر پيغمبران برتري دادم ؟رسول گرامي اسلام عرض ميكنند: به خدا سوگند نه، خداوند مي فرمايد: به خاطر نوع آفريشنت ،خوش خلقي، بخشندگي و مهرباني نسبت به مردمان، اين چنين هستند اوتاد زمين و كسي از جمله اوتاد نميشود مگر به واسطه اين صفات ".

خوب دقت كنيد اين صفات را نداشته باشيد كيلومتري ذكر بفرمائيد، بيست و چهار ساعت شبانه روز را هم نماز بخوانيد، جاي مهر هم روي پيشانيتون باشد فايده ندارد. آقا اميرالمومنين در يكي از خطبه هاي خودشان در وصف اوتاد چنين مي فرمايند:" اي بندگان خدا دوست داشتني ترين بندگان خدا بنده اي است كه خداوند وي را عليه نفس ياري دهد."( پس بخواهيد در اين ذكرهاتون بخواهيد خدايا من را عليه نفسم ياري بده چون من مي خواهم دوست داشتني باشم من را عليه نفسم ياري بده.)

"... پس اندوه را شعار خود سازد"،( اندوه براي چه براي اينكه چه كردم در گذشته خدايا توفيق بده اينها را پاك كنم توفيق بده كه در آينده تكرار نكنم)،" خوف از عذاب را تن پوش خويش ساخته"،( هميشه نگران عذاب باشد) "از اين رو چراغ هدايت در دلش افروخته و براي روز قيامت خود توشه اي مهيا كرده، مرگي را كه ديگران دورش مي پندارند نزديكش انگاشته، تن به سختي ها سپرده، نگريسته و نيكو نگريسته ".

(اين خيلي نكته جالبي است، ما نگاه مي كنيم ولي زشت نگاه ميكنيم،)" خدا را ياد كرده، فروان ياد كرده"( به طور دائم خدا را ياد كرده )،"به مرحله اي از يقين رسيد كه چهره يقين را كه چون آفتاب تابان بود مشاهده كرد، خود را وقف برترين كارها يعني فرمان خدا كرد".

(مگه نمي خواهيد بهترين كارها را انجام دهيد،برترين كارها را امام مومنين، امير المومنين، علي(ع) فرمودند اجراي حكم خدا )،"تا هر وظيفه كه بر عهده اوست به انجام رساند، هر فرعي را به اصلش بازگرداند"، (اون وقت چنين كسي كسيت)،" او يكي از معادن دين و اوتاد زمين است، خود را ملزم ساخته به داد رفتار كند و نخستين گام در اين راه نفي هواهاي نفساني از خود است."

شيخ كفعمي اوتاد را اين طور معرفي ميكند:آنها گروهي هستندكه يك چشم بر هم زدن هم از پروردگارشان غافل نمي شوند،( يك چشم بر هم زدن ياد خدا را از دست نمي دهند)، از مال دنيا مگر به اندازه لازم و ضروري جمع نميكنند، (اين قدر كه اگر خدا عمر داد پير شدند دستشون را به كسي دراز نكنند)، لغزشهاي بشري ازآنها سر نمي زند (گناه نمي گويد ميگويد لغزش غفلت) در آنهاعصمت شرط نشده ولي در قطب عصمت شرط است .

اما در مود ابدال در يكي از روايات ابن مسعود از پيامبر گرامي اسلام نقل شده:" پيوسته چهل نفر از امت من هستند كه قلبهاشان همانند قلب حضرت ابراهيم است"،(برويد ببنيد قلب حضرت ابراهيم چه جوري بوده، به چه انواري زينت شده بود)،" خداوند به وسيله آنها بلاها را از اهل زمين دور ميگرداند كه به آنان ابدال گفته ميشود"، سپس رسول خدا فرمودند:" بدانيد كه اينها هرگز اين مقام را از خواندن نماز و گرفتن روزه و پرداختن صدقه به دست نياوردند"،( نه اينكه اينها نباشد اينها جزو وظايف است بايد باشد فقط به خاطر اينها اين مقام را به دست نياوردند)، پرسيدند:" اي رسول خدا پس چگونه و به چه چيزي اين مقام راكسب كردند؟"،پيامبر فرمودند:" به وسيله جود، بخشش، خير خواهي براي مسلمانان." ،ببنيد چه قدر امروز روي اينها تاكيد شده است طبقه بعدي نجبا، هنوز طبقاتي هست كه شايد ما در آنها برويم، نجبا، به معنا مردمان نجيب، اصيل، بزرگ زاده، گرامي گوهر هستند، اينها چه كاره هستند، مامور اصلاح احوال مردم، حمل بارهاي گران آنها، بار روي گرده منظور نيست ، كسي كه غصه داره، غم داره، درد داره، نگراني داره باهاش هم دردي ميكند، بارش را به دوش ميگيرند كمكش ميكند و متصرف در حقوق خلق هستند، با دعاهايشان حق و حقوق مردم را مي گيرند. گروه بعدي صلحا، شيخ كفعمي ميگويد: "صالحان مردمان پرهيزكاري هستند كه به صفت عدالت آراسته شدند"، ( پس اولين صفت چيست عدالت)،" گاهي از آنها گناه سر ميزند ولي با طلب آمرزش و ابراز پشيماني آن را جبران ميكنند خداي تعالي مي فرمايد در حقيقت كساني كه از خدا پروا دارند چون وسوسه اي از شيطان به آنها برسد خدا را به يادآرند، به ناگاه بينا گردند.

پس ياد خدا بودن به نفع ماست چون دائم به ياد خدائيم وسوسه شيطان كه نزديك ميشود همان آن، ياد خدا كه جاري ميشود چشمها باز ميشود، تشخيص مي دهيم كه چي درست است و چي غلط است.

نقبا به معناي سالار، پيشوا، سرپرست گروه، بزرگتر وكسي است كه معرفت به احوال مردم داشته باشد، معرفت نه فضولي، معرفت داشته باشد مثلا در مهماني نشسته است احوالات مردم را ميداند، حالا اين جسمش بيمار است، او روحش بيمار است، او با شوهرش اختلاف دارد اينها را ميفهمد، دست خودش هم نيست اما فضولي نمي كند، دخالت نمي كند، ابراز نمي كند، خود نمايي نمي كند.

رجال الغيب گروهي از مردان خدا هستندكه از نظر مردم دنيا پوشيده اند و جهان به وجود ايشان قوام دارد پوشيده نه به اين معنا كه پنهانند، پوشيده به اين دليل كه مقامشان ديده نمي شود، كسي از مقام اينها با خبر نيست. تا اينجا طبقات اوليا را گفتيم در تعدادشان و دسته بندي هايشان، روايات، احاديث وگفتگوهاي متفاوتي هست، دسته هاي سيصدتايي، چهل تايي، هفت تايي، پنج تايي، سه تايي ويكي نام برده شده، اما ما با اعداد خيلي كار نداريم دو تا مطلب خيلي مهم اينجا وجود دارد، اول اينكه هميشه اين افراد بوده اند و خواهند بود هر وقت يكي بميرد يكي از طبقه پائين جايگزين او ميشود، چنانكه امامي كه از دنيا ميرفت امامي كه از كوچكتر بود و تا قبل از او در طبقه پائين قرار داشت، پائين تر از امام زمان خودش ، او جايگزينش ميشد، اين همين طور ادامه پيدا ميكند تا به مرحله سيصدتايي ها بعضيها هم مي گويند سيصد و شصت تايي، كه يكي يكي اين طور مفهوم پيدا ميكنند تو طبقه بعدي جايگزين ميشوند و آخرين طبقه سيصدتايي ها كه يكي كم ميآورد اين جا جاي خوشحالي است يكي از عموم مردم، از اونهايي كه راه خير پيش گرفتند، از اونهايي كه راه جستند، از اونهايي كه اين همه تعريفشون را كرديم،به اين صفات آراسته هستند، حكم خدا زير پاشون نمي رود، يكي از آن ها را ميگويند حالا وقت توست، تو بيا جزو دسته سيصد تايي ها.

حج رو ها حواسشون را جمع كنند، كربلا رو ها حواسشون را جمع كنند امسال سال خوبي است، امسال سال نقل و نبات است، سال حنظل و زهر تلخ است، به كام بعضيها حنظلش ميرود به كام خيلي ها نقل و نباتش ميرود،عموم.

پس هميشه ميتوانيم اميدوار باشيم كه با سعي و تلاشمون در اين زندگي دنيايي بالاخره در جرگه حداقل سيصد نفره اش بتوانيم وارد شويم، چه بسا جوانهاي ما كم سن و سالهاي ما عقل و شعورشون خوب باشد، فرجه داشته باشند به طبقات بالاترش هم وارد بشوند، عمر كفاف بده بهشون. بارهاي اضافيتان را زمين بگذاريد من نمي دانم شايد همين الان صداتون كنند شايد يك دقيقه بعد، من نمي دانم، اما حاضر باشيد چون براي پيوستن به اين گروه ها بايد سبكبار بود، بايد آماده بود، بايد خوشحال بود، عبوسها را راه نمي دهند، بد اخلاق ها را راه نمي دهند، اخموها را راه نمي دهند، غر غرو ها را راه نمي دهند، راه نمي دهند، نمي خواهند آقا ميخواهند چه كار كند تو دنيا كم از دست شما ميكشند، تو اين دسته ها هم راهتون بدهند بقيه را خراب كنيد، سردرد بياورديد،آزار بدهيد،خوشحالها را راه ميدهند، راضي ها را راه ميدهند، بخشنده ها را راه ميدهند، اونهايي را كه هر دم راضي اند به رضاي خدا، اونها را راه ميدهند.

دوم، اين افراد در همه طبقات دانا هستند، مقرب هستند، صاحب كرامتند، صاحب همت و قدرتند و مستجاب الدعوه، همتشون،دعاهاشون اثرهاي بسيار داره، خاك وآب و هوا و آتش و باد و صحرا و كوه مانع ديدشون نمي شود. هر كسي به قطب نزديكتر است داناتر است، مقربتر است، مرتبه هاي بالاتر مرتبه هاي پائين تر را ميشناسند ولي مرتبه هاي پائين تر بالاتر از خودشون را نمي شناسند، تا وقتي كه اجازه بدهند بروند بالا، اين افراد در تمامي عالم منتشرند تا بركت قدم و نظرشون به همه عالم برسد اما همه مردم آنها را نمي شناسند، چون آنها مثل ديگران زندگي ميكنند،ظاهرشون با ديگران فرقي ندارد اما باطنشون متفاوت است.

اي عزيز بدان ترقي و عروج و دوستي خدا به اندرون انسانها بستگي دارد نه به بيرونشان، عبايت را قشنگتر بخري، زيباتر بخري، سجاده ات را زيبا تر انتخاب كني،.... زيبا بخر، مخالف زيبايي نيستم، ولله نيستم هر چه ميتوانيد زيباتر كنيد، با سليقه تر باشيد، اما اگر كه هدف از باسليقه بودن اين است كه اين باعث ترقيتان بشود اينها دورغ است، هيچ كدام از اينها باعث ترقي نخواهد شد، سجاده زيبا، چادر زيبا، عباي زيبا، لباس خوب،سبز، قشنگ اينها وقتي با درون زيباي شما همراه بشود جواب ميدهد وگرنه جوابي ندارد.

اوليا هرگز ادعاي شيخي و پيشوايي ندارند، با آنهايي كه خيلي ادعا ميكنند همراه نشويد دروغ ميگويند، خيلي ساده؛ اوليا خدا روي در خدا دارند، دائم به ذكر خدا مشغولند، دائم در حال مشاهده هستند، آرامشان به ذكر خداست، پس كسي كه يك جمله ميگويي يك مخالفت ميكني باهاش انگار يك كبريت كشيديد زيرش، شعله ور ميشود و داد و بيداد ميكند او جزو اوليا خدا نيست، دروغ ميگويد چون اگر نماز مي خواند نماز شب مي خواند، دائم ذكر ميكرد هر كس هر چيزي ميگويد تكان نمي خورد، اين قدرآروم است، ميگه حالا اون اين قدر ميفهمه بگذار اظهار نظرش را بكنه، چه اشكال داره؛ ايرادي نداره كه؛ اما وقتي مي آيي به من ميگويي من يك كلمه به من ميگويي ، ايرادم را ميگيري حالا چه درست چه نادرست، جيغ و دادم در ميايد،ميخواهم هر جوري هست كله تو را بكنم تا اثبات كنم كه تو دروغ ميگويي و اشتباه ميكني، نه اين نمي تواند، اين كاره نيست، دورش قلم بگير برو.

اما آخرين مطلب، در دنيا شش دين داريم: دين آدم (ع)، دين نوح (ع)، دين ابراهيم(ع)، دين موسي(ع)، دين عيسي (ع) و دين محمد (ص)، دين بيش از اين نيست، صاحب شريعت هم بيش از اين نيست، حرفي زدم چون بعدا يك چيزهايي بهتون معرفي ميكنند گول نخوريد، از اينها پنج نفر اولوالعزمند، شما اين ها را بلديد نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر ختمي مرتبت اسلام، اولو العزم بيش از اين نيست، چيز ديگه براتون غالب نكنند، سند بياورند.

نبي داراي وحي و معجزه است، رسول داراي وحي و معجزه و كتاب است، اولوالعزم داراي وحي و معجزه و كتاب است و شريعت اول را منسوخ ميكند و شريعت ديگري را پايه گذاري ميكند، خاتم هم كسي است كه وحي و معجزه و كتاب دارد شريعت قبل را منسوخ ميكند شريعت جديدي را پايه گذاري ميكند پيغمبري هم بر او ختم ميشود بر پيامبر ما ختم شد، هرگز هرگز هرگز پيامبري بعد از نخواهد بود، نه اينكه حالا ببينيم زمان چطور پيش ميآد حالا شايد خدا دلش خواست پيغمبر بفرستد،نه هرگز خدا قانونش را تغيير نمي دهد. ميگويند انبيا صد و بيست و چهار هزار تا بودند به يقين نمي دانيم چون در قرآن هم به عدد به طور كامل اشاره نشده است اما مهم اين نيست كه بدانيم چندتا هستند، هر چند تا كه بودند مهم اين است كه بدانيم تعدادي از آنها نبي بودند، تعدادي از آنها رسول بودند و تعداديشان اولوالعزم بودند، اما خاتم يكي است بيش از او ديگر نيست.

خب پند هفته را هم بگويم خدمتتون بعد از خدمتتون مرخص بشوم، اي عزيزتر از جانم، به تك تكتون ميگويم خواهرانم، بردارنم ،دخترانم ،پسرانم، همه تون عزيز تر از جانم هستيد، مي خواهيد باور كنيد، مي خواهيد باور نكنيد، خودتان مي دانيد، باور كرديد لذتش را مي بريد باور نكرديد باختيد، دور خودتون بگرديد تا يكي را پيدا كنيد اين طوري دوستتون داشته باشه.

اي عزيز تر از جانم حيات را به غنيمت دار، مثل من غر نزن خدايا بسه ديگه حاضرم برم، صحت و سلامت را به غنيمت دار، جواني را به غنيمت دار، فراغت و آرامش خاطر را به غنيمت دار، ياران موافق، دوستان مشفق را به غنيمت دار، كه هر كدام نعمتي عظيم هستند، مردم از اين نعمتها غافلند، هر كس نعمت را نشناسد از اون برخوردار نمي شود، براي اين نعمتها هيچ بقا و ثباتي وجود نداره اگر اين نعمتها را درنيابي خواهد گذشت چون بگذرد پشيماني سودي ندارد. امروز كه داري به غنيمت دار، هر كار كه امروز مي تواني بكني به فردا نينداز، پند بزرگي است اين را فراموش نكنيدهر كاري را كه امروز مي تواني بكني به فردا نينداز كه معلوم نيست فردا چون باشد.

هزار نقش بر آرد زمانه و نبود يكي چنان كه در آئينه تصور ماست

تو از اونهايي نباش كه وقتي نعمتها فوت ميشوند اون وقت قدرش را ميدانند كه بعد از فوت نعمت قدرنعمت دانستن سودي نداره، با وجود نعمت اگر قدر نعمت را دانستي مي تواني اون را غنيمت بشماري، اين منزل اول است به منزل اول خوش آمديد، آيا مي توانيد به اين منزل قدم بگذاريد؟ آيا ميتوانيد ساكن اين منزل بشويد؟ آيا ميتوانيد در اين منزل دوام بياوريد و هراس زده به عقب برنگرديد؟ ميگه بله بله خيلي ساده نگو بله به اين سادگيها هم كه فكر ميكنيد نيست اين منزل اول است به منزل اول خوش آمديد، شما را دعوت ميكنم داخل شويد چون ماه رمضان در پيش است يا علي مدد.

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید