منو

پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu 03 28 2024

A+ A A-

جلسه هشتاد و دوم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


با نام و یاد حضرت دوست جلسه معرفت سه شنبه سیزدهم مهرماه سال هشتاد و نه را آغاز میکنیم،در خدمت دوستان هستم پیرو دو جلسه قبل که به مسئله تقوا اختصاص داده بودیم و پردازش اولمون که تقوای زبان بود، به تقوای زبان پرداختیم که بالاترین آفات متاسفانه از زبان استخراج میشود و اما خلاصه ای از آنچه که جلسه قبل ارائه شده است :
1. داشتن قول لَیِّن
2. پرهیز از القاب زشت دادن و ناسزا گفتن
3. در مباحثات به بهترین و نیکوترین روش سخن گفتن
4. رعایت ادب در کلام
5. مسخره نکردن
6. فتوی ندادن
7. با صوت بلند صحبت نکردن
8. کلام از روی حسد نگفتن
9. وارونه جلوه ندادن مقاصد درونی در کلام
10. پرهیز از ارائه نظرات و دادن پاسخ پیش از اینکه پرسشی شود
11. زبان در پشت قلب نهادن
12. راز داری و کنترل زبان
13. هماهنگ نمودن زبان با دل
14. استوار نمودن زبان
15. نگشودن زبان مگر زمانیکه منفعتی حاصل شود
16. تعمق قبل از سخن گفتن
17. محقق نمودن توحید افعالی در زبان : در چاره جویی،سختی و .. با خدا زبان گشودن
18. دعای حضرت ابراهیم (ع):خدایا برای من در آیندگان زبان صدق و گویا قرار ده


امروز جلسه سومی است که در این مورد صحبت میکنیم پیش درآمدی را که امروز پیرو تقوای زبان میخواهم خدمتتان عرض کنم تا بعد شما ادامه دهید درباره سخن گفتن در مورد اموات است، امروز در منزل صحبتی داشتیم مادرم وبردارم بودند بحث در خصوص درگذشتگان بود پیروخوابهایی که دیده شده بود توصیه ای که در تبریز هم این توصیه را کردم صبح تکرارکردم و الان برای شما بازگو میکنم این بود که مفهوم کوتاه بودن دست اموات از دنیا را بفهمیم، نشنیدید فردی از دنیا رفته میگویند پشت سر او حرف نزنید دستش از دنیا کوتاه است، این دستش از دنیا کوتاه است یعنی چه؟ شاید بگوئید افرادی که مردند دستشان از ما خیلی بازتر است اما این طور نیست امروز اگر احساس کنم کوتاهی کردم،خطا کردم انگشترم را میفروشم میگویم این را خرج کنید برای فلان دختر یتیم، فرد متوفی که میشوند او هم دوست دارد این کار را بکند اما دیگر قادر نیست، شاید بگوئید باز مانده اش میکند،اما اگر بکند و تازه بازمانده هم اگر بکند برای خودش میکند و یک بخش کوچکی به متوفی میرسد اکثرش مال کننده کار است، امروز من با حرف نامناسبی که زدم فردی را رنجاندم میروم به دست و پایش میافتم میگویم هر جور میخواهی من را تنبیه کن هر چه میخواهی از من بخواه ولی من را ببخش، اما او که از دنیا رفته ومیداند بد کرده است چه؟ به نظر شما او چگونه معذرت بخواهد؟ مفهوم دستش از دنیا کوتاه است ، یعنی وسایل مادی که ما را در پیشبرد مقاصد و اهدافمان در اختیار داریم از او گرفته شده است و ندارد، پس بیائیم کسانی که از دنیا میروند از یاد نبریم و هرگاه خواستیم یاد کنیم با بخشی از اعمال و رفتارشان که زیباست یاد کنیم آن مواردیکه خاطره انگیز بوده وخاطره های خوب به جا گذاشته است ،گاهی اوقات در جمع مردم می نشینیم هرکه به تناسب احوالش صحبتی میکند و میگوید خاک براش خبر نبرد من نمی دانم این جمله یعنی چه هنوز بهش فکر نکردم شاید معنی دارد، مثلا میگویند:" خاک براش خبر نبره، فلانی را میگوئی این قدر خسیس بود جونش درمیآمد چیزی به کسی بدهد"، در این که خسیس بود شکی نیست همه هم می دانستند ولی امروز که نمیتواند از خودش دفاع کند شاید اگر بود میتوانست از خود دفاعی کند و جوابی بدهد ولی امروز جوابی ندارد و نمی تواند دفاع کند بیائیم مرده ها و درگذشتگانمان را هر وقت یاد میکنیم به نیکی یاد کنیم. بحث دیگر این است که در دنیا هر نیکی می کنیم خدا گفته یک نیکی از تو، ده ها، صدها، هزاران پاداش از من، به این خیلی فکر کردم چون خدا بی قرار و قانون چیزی را بیان نمی کند وخیلی جالبه در دنیا قوانینش را نمی شکند، چطور ممکن است من یک استکان به شما داده باشم و در قبالش هزاران استکان دریافت کنم؟ بهش فکر کردم دیدم وقتی به یک عمل نیک مردم را دعوت میکنم و یا یک نفر را دعوت میکنم من یک نفر را دعوت کردم او از من تاثیر پذیرفت او عمل نیک انجام داد ،یک حسنه برای اوست یک حسنه برای من ،کار به این جا ختم نمی شود، فردی را که به عمل نیک دعوت کردی او در جامعه اطراف خودش تاثیر میگذارد، با افرادی که در مقابلش قرار میگیرند روی آنها تاثیر میگذارد و چه قدر جالب است من روی نفر اول تاثیر گذاشتم یک حسنه دریافت کردم، او روی یک نفر دیگر تاثیر میگذارد یک حسنه خودش دریافت کرده یک حسنه من، نفر دوم روی نفر دیگری تاثیر میگذارد خودش،نفر اول و من هم باز یک حسنه دربافت میکنیم و در واقع من که اولین بنیانگذار کار نیک بودم در کل سه حسنه دریافت کردم و به همان نسبت کارهای زشتمان هم شاخه ای میشود، بیائیم زبانهایمان را جز به نیکی و محبت و سخنان درست و گرانبها باز نکنیم، اگر نداریم و درچنته مان چیزی نیست بازش نکنیم چه اشکال دارد گوشهایمان را بازکنیم بشنویم دهان باز نکنیم، این پیش درآمد جلسه امروز ما خب بفرمائید مواردی را که درباره تقوی زبان حاضر کردید.
-بسم الله الرحمن الرحیم یکی درباره شوخی و خنده ،که زبان متقی شوخی و خنده را در حد متعادل انجام میدهد،در اینخصوص دو روایت از اصول کافی حضورتان میخوانم اولین روایت از آقا امام صادق(ع) هست که یونس شبیانی گوید حضرت صادق علیه اسلام فرمود: شوخی کردن شما با همدیگر چگونه است؟ عرض کردم اندک است، فرمود اینگونه نباشید زیرا شوخی از خوش خلقی است، و تو بدان وسیله برادرت را خوشحال و مسرور کنی، و هر آینه رسول خدا(ص)با کسی شوخی میکرد و میخواست که او را شاد و مسرور کند.
و اما روایت دوم ،حضرت باقر و حضرت صادق یا یکی از آندو علیهما السلام فرمودند:شوخی بسیار آبرو را ببرد و خنده بسیار ایمان را بیکسو پرتاب کند.
که در واقع حدودی است که انسان باید تعادل را بین آنها حفظ کند نه خیلی خشک باشد و نه از حد گذرنده و یک مورد دیگر بحث سرزنش است که ما حق نداریم حتی در ذهنمان نسبت به کار زشتی که مومنی در حال انجام دادن آن است سرزنش کنیم.
حضرت صادق علیه السلام فرمودند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:هر که کار زشتی را فاش کند چون کسی است که آن را انجام داده و هرکه مومنی را به چیزی سرزنش کند نمیرد تا مرتکب آن شود.
و اگر مثالی خدمتتان عرض کنم چند وقت پیش در یک دوره آموزشی بودیم یکی از همکاران دیر آمد استاد به دیر آمدن او اعتراض کرد او در جواب گفت برای نماز و ناهار وقت زیادی را اختصاص دادم من در ذهنم گفتم حالا مجبور بودی نماز را بگی میگفتی برای ناهار وقت بیشتری گذاشتم، همان روز خودم وقتی می خواستم برای نماز بروم کاملا نا خودآگاه این کار را کردم داشتم با یکی از همکاران صحبت میکردم ابراز کردم می خواهم بروم نماز یک لحظه به خودم آمدم دیدم دقیقا اون سرزنش ذهنی که انجام دادم شامل خودم شد و واقعیت این است که ما مقاصد آدمها را نمی دانیم که دقیقا بخواهیم قضاوتی بکنیم.
استاد: دو تا مطلب را بیان کردند که بهش خیلی توجه کنید کسی را از کاری منع نکنید، قدیمی ها میگفتند "منع کسی را نکن به سرت میآد" ،"دختر فلانی را خبر داری تو خیابان با چه وضعی میگردد"، من به این سن رسیدم شاید بیش از بیست مورد از افراد مسن این جمله را شنیدم و بعدا تو همین فاصله زمانی دخترهاشون را با همان وضعیت نا مناسب دیدم در خیابان میگردند لزومی ندارد به کار مردم دخالت کنید لزومی ندارد کار داشته باشید زبان که هیچ حتی در ذهن هم اجتناب کنیم و نکته دوم از یک طرف امام توصیه به شوخی و خنده میفرماید و از یک طرف بر حذر میدارد پس این امر امری نیست که اصلا نباید انجام شود امری است که فیمابینی دارد این فیمابین را پیدا کردن خیلی مهم است و بخش مشکل مردم در پیدا کردن این فیمابین است چطوری این فیمابین را پیدا کنیم که ما در هر دو مورد سرزنش شده امام نباشیم، چه در کم خندیدن و چه در زیاد خندیدن، این کم و زیاد خندیدن کجا معنی میشود، پیدا کنید این از اون نکته هایی است که خیلی به درد ما میخورد دخترهامون میروند خانه شوهر، پسرها به خانواده های دیگر وارد میشوند دائما با این مسائل برخورد دارند چرا چون اصلا یاد نگرفتند نقطه تعادل کجاست، شما جزو تقوای زیان این مرز را پیدا کنید من میگویم ولی این مرز من است می خواهیم یک مرز پیدا کنیم که همه در آن متفق القول باشید چون من یک مقدار در خلق و خو با خیلی ها متفاوتم شاید هم خیلی بد است مثلا در منزل هستیم تصویری بسیار خنده دار نشان میدهد همه غش میکنند از خنده من فقط لبخند میزنم فلان تصویر را نشان میدهند بسیار غم انگیز است همه ضجه میزنند من نگاه میکنم و قدری متاثرم آدمی که این حالت را دارد مرزهایش با مرز بقیه آدمها متفاوت است من میخواهم مرزها را شما بدهید وگرنه گرفتار میشوید، من در خانه خودم گرفتارم بچه ها به من ایراد میگیرند چون هیچ وقت کسی نمیداند من کجا خیلی خوشحالم خوشحالی در دنیا برایم تعریف به خصوصی دارد، دلیل هم ندارد آن تعریف را شما داشته باشید، چون شما شما هستید من من، نه اینکه من بالاتر از شما باشم، نه اصلا، این آدمیزاد با این گوشت و پوست این است، اما بالاخره باید یک منطقه ایمن پیدا کنیم، دلم می خواهد دفعه بعد اول کار روی این منطقه ایمن بحث کنیم ،بگردید منطقه ایمن را و مرزهایش را پیدا کنید ببینید اینها علم نیست،اینها کتاب نیست بخوانید، اینها چیزهایی نیست که بخواهید بفهمید ،کافی است در روزمره متوجه اش باشید که اگر باشید خیلی سریع به مطلب برخورد میکنید، من یک دایی دارم از شدت محبت در حال انفجار باشدشما نمی فهمید خب یک همچین آدمی در خانواده خیلی مشکل دارد ندارد؟! با همسرش درگیر است با بجه هایش درگیر است و و و، پس بیائید برای جلسه بعد منطقه امن گفتگو وخنده را تعیین کنید دخترهامون بدانند کجاها باید بخندند، چه قدر باید بخندند، به چه باید بخندند این قدر اینها جالبه وقتی ریز با ذره بین دنبالش میکنید یکی از پسرانم پیشنهادی داده بود به من میگفت بیائیم هر جلسه ده دقیقه وقت بگذاریم و چگونه سخن گفتن را بگوئیم اینهمه مشکلات آدمها در این است که چگونه سخن گفتن و چگونه بیان احساسات را بلد نیستند.مثالی میزنم که حالا مزاحی هم باشد ما یک کاسبی داریم ازش غذا میگیریم آدم بسیار شریفی است یک دفعه بیشتر باهاش از نزدیک و در حد دو سه کلمه حرف نزدم و چهره ای همدیگر را نمی شناسیم ولی شرافتش همان بس که هرگز از محتوی و میزان غذایش ندزدیده و غذایش کیفیت یکسانی دارد قیمتهایش را هم خیلی محدود و کم بالا میبرد، این آدم خیلی جالب است ترک زبان است من زنگ میزنم غذا میخواهم خودم را معرفی میکنم میگه:" بله گربونت برم، چی میخواهی"، من تا سفارشم را بدهم ده بار این جمله را تکرار میکند و من میدانم آدم شریفی است بسیار پاکیزه است، مثال زدم بدانید فاجعه تا کجاست،همسرم میگوید در لاله زار آژانسها پیک دارند بلااستثنا با این منشی های پیک که دخترهای جوان هستند صحبت که میکنی میگه: "چشم قربون شما"، حد و مرز سخن گفتن را بلد نیست کسی یاد نداده خیلی ها فکر میکنند این "قربون شما" مفهومش خوش زبانی است بله خیلی جاها خوش زبانی است اما نه هم جا،وقتی با دوستی صمیمی حرف میزنیم این جمله جا دارد و به مفهوم واقعی است، مردم را به شک وشبهه انداختن صحیح نیست، می خواهم این تقوا با پوست و خونمان بچرخد دیگر هیچ وقت از ما جدا نشود ما هر جا میچرخیم در جامعه مظهر تقوا باشیم نه به خاطر اینکه رویمان را سفت میگیریم یک چشممان بیرون است، نه به خاطر اینکه چادری هستیم، نه، همه چیز در ما فریاد از تقوا کند، پس برای هفته بعد ملموس تر در خصوص اینکه میانه معتدل و درست شوخی خنده چیست،کمش کجاست، زیادش کجاست و اون منطقه امن کجا واقع شده است برایم مطلب بیاورید.
-روایاتی است از امام صادق علیه السلام درباره تقوای زبان خدمتتان عرض میکنم.
فرمودند: خدا واجب کرده ایمان را بر اعضای بدن و بین فرزندان آدم قسمت را پخش کرده پس وظیفه ایمانی هر عضوی به غیر از وظیفه ایمانی عضو دیگر است و در ادامه آیه 46 سوره عنکبوت را فرمودند: ...بگوييد به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده است ايمان آورده‏ايم. و خداى ما و خداى شما يكى است و ما در برابر او گردن نهاده‏ايم. (46)این چیزی است که خداوند بر زبان واجب و فرض کرده که آن عمل زبان است.
یعنی خدا در قرآن فرموده بگوئید ایمان آوردیم و تسلیم هستیم.
روایت را در خصال دیدم که فرمودند:کسی که مالک زبانش نباشد پشیمان میشود .
فرمودند:زبانت را به سخن نیکو عادت بده تا با آن سود ببری همانا زبان به آنچه عادت دادی عادت میکند
استاد: ما اگر بخش را زبان را به سلامت ازش عبور کنیم در بخش بقیه اعضا این قدر نمی مانیم چون عملا زبان بیانگر بقیه اعضا هم هست و بقیه اعضا را هم به دردسر می اندازد، وظیفه زبان مشخص شده ایمان آوردن و تسلیم شدن این همان کاری است که ما نمی کنیم، تسلیم نمی شویم ،تو هیچ چیز تسلیم نمی شویم، دوستی با من حرف میزد میگفت از این همه بی صبری آدمها به تنگ آمدم،آدمها صبر ندارند یکی از دوستان ما که الان اینجاست ماشینشان را که برند گفتم صبر کنید توکل کنید روزی شماست انشالله برمیگردد، بعد هم جسته گریخته به این آقایون گفتم که تا اول ماه رمضان میآید، غصه نخورید، بی صبری کرد اولش بی تابی کرد حالا عنایت کردند روزیش را یک مقدار عقب انداختند، از قاعده ای که گفته شده بود 4 روز عقب انداختند، تازه اون تاریخی که من اعلام کردم پیدا شده بود ولی به گوش اینها نرسید جلوش را سد کردند حجاب کردند، صبر داشته باشید، هر چه روزی شما باشد مال شماست، نباشد مال شما نیست، خودت را بکشی دستت نمی آید، مال شما باشد خودشون را هم بکشند نمیتوانند از شما بگیرند، میگه ای بابا چه حرفی میزنی شما، فلان جا ثبت نام میکردند من دیر رسیدم نوبت پر شد به من نرسید تو از کجا میدونی اگر نوبت بهت میرسید و اسمت را می نوشتی یک جای دیگه از بین نمی رفت، من آدم سراغ دارم همه کارهاش را کرد به اون نقطه آخر رسید رفت دنبالش گفتند گم شده کاغذ گم شده خیلی ساده، چون ناصبور است، صبرتون را بالا ببرید، صبر با لب گزیدن و حرص خوردن و هیچ چیز نگفتن فرق دارد، صبر یعنی فی الواقع مینشینی زمین میگوئی میدانم جز تو کننده ای نیست، اگر بر من مقرر کردی من طبق دستورت خدایا تلاشم را کردم اگر روزیم هست خدایا به من برگردان اگر نیست که هیچ، چه قدر بدوم بیشتر از این هم بدوم فایده ای ندارد.
-همانطور که میدانید قبلا برگه هایی داشتیم که لیستی از نیکیها و بدیها بود وبه جهت انجام مراقبه در اختیارمان قرار داده بودید که چند چله همه گذراندیم و همه ان شالله به این ها واقف هستند اما به جهت تکمیل لیست تقوی زبان فکر میکنم بد نباشد اینها را هم لحاظ کنیم : ناسزا نگفتن، خبر چینی نکردن، حفظ اسرار کردن، غیبت نکردن، تهمت نزدن، در سخن کسی نپریدن، امر معروف و نهی از منکر کردن، راست گفتن،گفتن بسم الله در اول کارها .
استاد:یکی از اون موارد ان شاالله گفتن در حرفهایمان است، من عادت کردم هر که هر چیزی میگوید مثلا میگوید فلان کار را میکنیم میگویم ان شا الله، خب عزیز دل اگر خداوند برای تو نخواهد به طور حتم شیطان میخواهد، شیطان برای تو چه خواهد خواست، خب یک ذره بهش فکر کنیم، خدا دستور صریح داده به پیامبر گفته هر چه خواستی بگویی درکارها بگو ان شا الله ،اگر خدا بخواهد، زبان متقی بدون ان شا الله هیچ چیزی را برای آینده رقم نمی زند.
-دفعه قبل درباره سخن ملایم گفتن صحبت کردیم آیه ای را در قرآن دیدم آیه 78 سوره مبارکه مائده:
از بنى اسرائيل آنان كه كافر شدند به زبان داود و عيسى بن مريم لعنت شدند، و اين لعنت پاداش عصيان و تجاوزشان بود. (78)
فکر میکنم این سخن ملایم هم مثل شوخی کردن حد دارد آیا با همه باید ملایم سخن گفت یا برای افرادی که در این آیه سخن آورده شده و یا مانند آنانی که در زیارت عاشورا لعنت میکنیم نوع کلام فرق میکند و باید دید این لعن در کل شامل حال چه افرادی است.
استاد: کسانی که شامل لعن میشوند در قرآن مشخص شده اند و از قرآن می توان استخراج نمود می دانید که ما نمی توانیم لعن کنیم حق نداریم هیچ موجودی را لعن کنیم ،حق لعن نداری مگر آن دسته از موجوداتی را که خداوند لعنت بر آنها را صراحتا مجاز فرموده، حتی تاکید فرموده،اون هم وقتی میگوئیم لعنت خدا را میطلبیم لعنت الله، لعنت خدا بر اونها نه لعنت شما چون لعنت از جانب کسی جاری میشود که سزاوار است ، هیچ عیبی ندارد و بالاترین است ما کداممان بالاترین هستیم کداممان بی عیبیم اصلا بی عیب وجود دارد؟، که اجازه چنین کاری داشته باشیم اصلا چنین چیزی نیست.
-سوره آل عمران آیه 86 و 87 جایی است که درباره لعن صحبت شده و گفتن لعن را مختص به مومنین نکرده چون وقتی همه مردم بفهمند چه ظلمی در حقشان شده لعن میکنند من این آیه را میخوانم تا ببیند در قضایایی که در صدر اسلام اتفاق افتاده به چه کسانی باید لعن گفت:
كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانهِِمْ وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(86)أُوْلَئكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(87)
چگونه خدا هدايت كند قومى را كه نخست ايمان آوردند و به حقانيت رسول شهادت دادند و دلايل و آيات روشن را مشاهده كردند، سپس كافر شدند؟ خدا ستمكاران را هدايت نمى‏كند. (86)جزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است. (87)
درباره لعن ممکن است دوستان سوال داشته باشند آیا ما واقعا حق لعن داریم یا نه دوستی میگفت اگر خلبان هواپیمای342 را جای یک جراح به بیمارستان و یک جراح را به جای خلبان بگذارید هم به مسافران هواپیما ظلم کردید و آنها را به کشتن دادید و هم به بیماران آن بیمارستان که به کشتن داده میشوند و در قضایای صدر اسلام که یک عده در جاهایی قرار گرفتند که نباید می نشستند و امیر المومنین را از حق خودش بر کنار کردند و از حق خود محروم کردند به آنها برمیگردد .
-بسم الله الرحمن الرحیم در خصوص اینکه مرز ملایمت در گفتار چه قدر است نکته ای که در این مورد به ذهنم میرسد این است که ما همواره قواعد و قوانین خاصی را برای امورات زندگیمان داریم و خیلی ها در مرحله بهتری هستیم قوانین را میشناسیم، خیلی ها در مراحل پائین تریم و در سطوح کمتری با قوانین آشنائیم، اما در بهترین حالت که شما همه قوانین را میشناسید مسئله زمانی است که قواعد با هم تلاقی پیدا میکنند و باید نقطه اپتیمم را پیدا کرد.برای توضیح نقطه اپتیمم فرض کنید زمانیکه می خواهید گندم را زراعت کنید صفت درشت بودن و بلند قد بودن با هم رابطه دارند اگر یکی را زیاد کنید دیگری کم میشود نقطه اپتیمم نقطه ای است که محل تلاقی دو نمودار مربوط به دو مشخصه مذکور است و جایی است که زیاد شدن یکی باعث کم شدن دیگری نمیشود، بحث این است که ماهمواره باید ملایمت در گفتار خود داشته باشیم اما جایی میرسیم که می بینم فردی پایش را از جایگاهش فراتر میگذارد ما باید چه کنیم اگر واکنش تند نشان دهیم ملایمت را زیر پا میگذاریم که هم خود ناراحت میشویم و هم دیدگاه عموم را نسبت به شخصیت خودمان تغییر میدهیم فکر میکنم ائمه معصومین بزرگترین حسنشان این بوده که هیچ صفتی از آنها به صفت دیگرشان پیشی نمی گرفت یعنی در نقطه اپتیمم قرار داشت فرض کنیم ما برحق باشیم اگر بخواهیم بدون ملایمت صحبت کنیم این صفت خشممان نباید بر ملایمت ما پیشی بگیرد در عین اینکه خشممان را متناسب با شخصیت خودمان متناسب با ویژگیهای الهی ابراز کنیم اگر به من کسی یک کشیده زد من محقم یک کشیده بزنم نه دو تا و این نقطه را پیدا کردن کار سختی است، اینکه چگونه در اوج خشم ملایمت داشته باشیم چطور در اوج خشم توهین نکنیم، در اوج خشم تنبیه مان را بر مبنای کار غلطی که فرد انجام داده قرار بدهیم نه کمتر و نه بیشتر.
استاد: این همان چیزی است که ما داریم تلاش میکنیم به آن برسیم که شما بصورت عملی در دنیای حاضر دائم با آن درگیر هستید نیستید!، نمی دانید چه درست است چه غلط، هر حکمی را که ما اینجا بحث میکنیم شما به این نتیجه میرسیدکه باید همیشه آنگونه باشید بعد میبیند ای بابا اینکه نشد، ما دوباره دفعه بعد چیزی میگوئیم که نقض کننده دیگری است و می مانید چه درست است و چه غلط، بیائید کاری بکنیم که نقطه اپتیمم یا یک نقطه تلاقی صفات و اعمال را پیدا کرده در آن نقطه که همان نقطه متقی ایست بایستیم، این همان نقطه متقی است ، شما نگاه بکنید امام تند هم شده،امام مهربان همه بوده، امام مزاح هم کرده، امام ساکت هم بوده، امام عزاداری هم کرده، گریه هم کرده، خنده هم کرده، ولی امام این نقطه را میشناسد و شخص متقی باید این نقطه را بشناسد که اگر بشناسد دیگر مشکلی ندارد.
یک راهبرد میگویم برای یافتن این نقطه، راهبردش یک چیز است، باز هم میگویند کلی گویی کرد اما کلی گویی نیست، هرگاه عمل ما در هر رده ای و در هر جایگاه مطابق با شان حکم خدا باشد و برای خدا باشد شما بدون اینکه دنبال آن نقطه بگردید می افتید در آن نقطه،خود به خود، این تنها را ه شناختش است برای شناختن آن باید احکام خدا را بشناسید، بدانید اگر ندانید چطور میخواهید با حکم خدا پیش بروید و دوم دلهاتون را از جز رضای خدا خالی کنید چه قدر برای شما مهم است امروز خانم فلانی بگوید امروز خیلی عالی حرف زدی و خانم فلانی بگوید امروز اصلا جذاب نبود هیچ کدام برای من مهم نیست، به فردی که تعریف کرده لبخند میزنم و میگویم متشکرم ان شا الله اینطور بوده، به فرد منتقد هم میگویم امیدوارم اشتباه نکرده باشم چشم بازنگری می کنم، در اعمالی که انجام میدهیدچه قدر رضایت بقیه برایتان مهم است، این مسائلی است که باید برای رسیدن به اون نقطه اپتیمم در نظر بگیرید .
-درباره لعن چند سال پیش در خصوص صحنه های ناراحت کننده ای که در مورد انتفاضه نشان میدادند شما می فرمودید لعن نکنید اگر خیلی دلتان میشکند برای فرج آقا دعا کنید .
استاد: بحث لعنت بحث بسیار مفصلی است باز دوباره یک جایی سر فرصت مطلب را باز میکنم و راجع بهش ان شالله صبت میکنم.
-فرمایشی در باره راهبرد ارائه دادید بسیار جالب است قرآن سفره سوره فرقان آمده است فرقان جایی داده میشود که فرد تقوی پیشه کند که در مورد این موضوع قبلا به فرقان به عنوان یکی از آثار تقوا اشاره کرده بودید و فرموده بودید یکی از آثار تقوی دادن فرقان و شناخت حق و باطل به فرد متقی است و در مورد تقوی زبان از آقا امیر المومنین که قرآن ناطق هستند مطلبی به ذهنم آمد که عرض میکنم درباه کم گویی فرمودند: چیزی را که نمی دانید نگوئید و چیزی را که می دانید کم بگوئید و مورد دیگر اینکه فرمودند وقتی که عقل به نقطه کمال رسید سخن کم گفته میشود.
-در ادبیات خودمان هم داریم که
کم گوی و گزیده گوی چون در تا ز اندک تو جهان شود پر
خیلی وقتها پر گویی از عمق مطلب میکاهد اما نکته ای بگویم که جالبه که همه ما گیر زبانیم و از دستش گیر افتادیم اما دلم هم برای زبان میسوزد فکر میکنم این اندامی است که نه چیزی را می بیند ،نه میشوند، نه اندیشه بدی دارد، فقط بازگو کننده است و جانش هویدا کردن اعضایی است که بقیه اعضا در آن شریکند صحبتی که ابتدای جلسه درمورد سرزنش کردن و اندیشه بد گفته شد در واقع این اندیشه است که می اندیشد و زبان آنچه اندیشیده شده بیان میکند، بگوئیم تقوی مغز یا زبان، آیا زبان هوش کمتری دارد که این اتفاق برایش میافتند و یا اینکه قدرت کمتری دارد؟، چشم میتواند ببیند،گوش میتواند بشنود و زبان در یک حفره ایست که نمی تواند ببیند بشنود و فکر جداگانه ای داشته باشد.
استاد: و چه قدرجالب است علی رغم اینکه نمی تواند ببیند بشنود و به اصطلاح تفکر کند ولی چه قدر می تواند مخرب باشد و یا موثر، به همین دلیل است که ما این همه رویش بحث داریم و عامل زبان منظور یک تکه گوشت نیست بلکه کاربری زبان است اون قسمت کاربری است که مسئله آفرین است مثل چاقو می ماند چاقو به صرف خود چیزی نیست وقتی بحث کاربری پیش می آید میتواند خیلی مفید باشد و یا مضر به همین دلیل ما داریم این همه زمان روی زبان بحث میکنیم ببینید ما از بخش زبان که بیرون می آئیم دیگر نباید کسی باشد که نداند چیزی را که میگوید درست است یا غلط، نداند این چیز در مرز متعادل هست یا نه، اگر نتوانیم این مبحث را جمع کنیم پس برای چه اینجا جمع میشویم.
-خیلی قبل تر راجع به آگاهی صحبت میکردیم و اگر آگاه باشیم کنترل زبان را خواهیم داشت و آگاه نیستیم و نظارت بر عملکردش نداریم دردسر درست میشود.
استاد: خوب است شروع کردیم به شکافتن، باز کردن، خرد کردن مسئله، از کلی گویی بیرون آمدیم خرد می کنیم تا حدی که به یک ساختار درست و منطقی مطابق با عقل استدلالهای عقلی و مطابق با شرع و مطابق با اهدافی که خداوند ما را آفریده برسیم.
-مسئولیتها به تبع سنگینتر خواهد شد
استاد:حتما همین طور است ولی اگر به اون نقطه برسیم زندگی خیلی زیباتر از این میشود یاد کنم از حاج حسین میگفت بابا جون دعا کن خدا این قدر که بهت داد از عمر یک این قدر بده، میگفتم حاج آقا می خواهم چی کار خیلی سالمم کم درد میکشم، میگفت نه بابا هر چی باشی تو این فاصله که هستی می توانی یک کارهایی بکنی، و امروز دیدم راست میگه پشیمون شدم از مردم نمی خواهم بمیرم کار داریم
-شعری از سعدی داریم
عمر دوبایست در این روزگار تا به یکی تجربه اندودختن با دگری تجربه بردن به کار
استاد: حالا من دیگه فکر میکنم من دومی را کسب کردم اولیش تمام شده بود در یک مرزی تمام شده بود و مرتبه دوم آغاز شده امیدوارم این قدر تجربه اندوخته باشم که بتوانم بکار ببرم.
جلسه معرفت امروز را به پایان میبرم با این دعا می خواهم دعا کنم که خدایا قبل از اینکه ما بمیریم ما را بمیران ، قبل از اینکه بمیریم و از وجود جسم بی بهره بشویم تجربه های ما را از دنیا کامل بفرما، خدایا قبل از اینکه بمیریم زبان ما را صادق، متین، شیرین، زیبا و اقرار کننده به حق و حقیقت ارداه بفرما، برای شادی و فرج مولا امام زمان اجماعا صلوات.








خلاصه موارد تقوی زبان در جلسه سیزدهم مهر ماه

1. به نیکی یاد کردن از مردگان و درگذشتگان
2. نگشودن زبان جز به نیکی و محبت و سخنان درست و گرانبها و سکوت در غیر آن
3. تعادل در شوخی و خنده
4. پرهیز از سزنش مومن
5. زبان تسلیم امر خدا نمودن و اقرار به توحید و ایمان به خدا
6. مالک زبان خود بودن و آگاه بودن بر آن
7. عادت زبان به سخنان نیکو
8. صبر در گفتار
9. ناسزا نگفتن
10. خبر چینی نکردن
11. حفظ اسرار کردن
12. غیبت نکردن
13. تهمت نزدن
14. در سخن کسی نپریدن
15. امر معروف و نهی از منکر کردن
16. راست گفتن
17. گفتن بسم الله در اول کارها
18. گفتن ان شا الله در هر کلام پیش از انجام هرکاری
19. زبان متقی تنها کسانی را لعن میکند که خداوند صراحتا بیان فرموده و درنهایت لعن خدا را بر آنها میطلبد نه لعن خود را
20. ملایمت و خشونت در مورد حق را به طور متعادل داشتن و پیشی نگرفتن آنها بر یکدیگر
21. نقطه اپتیمم یا یک نقطه تلاقی صفات و اعمال را پیدا کرده در آن نقطه که همان نقطه متقی ایست بایستیم
22. هرگاه عمل ما در هر رده ای و در هر جایگاه مطابق با شان حکم خدا باشد و برای خدا باشد شما بدون اینکه دنبال آن نقطه بگردید می افتید در آن نقطه باید احکام خدا را بشناسید و دلهاتون را از جز رضای خدا خالی کنید
23. آثار داشتن تقوی، دادن فرقان و شناخت حق و باطل به فرد متقی است
24. چیزی را که نمی دانید نگوئید و چیزی را که می دانید کم بگوئید
25. پرهیز از زیاده گویی

ضمیمه:
در جدول زیر تمامی آیات مربوط به لعن از جانب خداوند متعال جمع آوری دسته بندی شده است
توصیه می شود جهت فهم بهتر عوامل لعن الهی، حتما آیات و ترجمه آنها مطالعه شود به عنوان دسته ها اکتفا نگردد
کفر ورزیدن
وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَليلاً ما يُؤْمِنُونَ (88) سوره بقره
88 و گفتند: دل‏هاى ما در نيام است. [اين طور نيست‏] بلكه خدا به سبب كفرشان لعن [و طرد] شان كرده، پس خيلى كم ايمان مى‏آورند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرينَ (89)سوره بقره
89 و هنگامى كه از جانب خدا كتابى برايشان آمد كه آنچه را با خود داشتند تأييد مى‏كرد، و از پيش [با آن‏] بر كفّار پيروزى مى‏جستند، ولى همين كه آنچه را مى‏شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران.
لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (78) سوره مائده
78 آن كسان از بنى اسرائيل كه به كفر گراييدند، بر زبان داود و عيسى بن مريم لعنت شدند. اين از آن روست كه [آنها] سركشى كردند و پيوسته تجاوز مى‏نمودند.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ (68) سوره توبه
68 خدا به مردان و زنان منافق و به كافران، آتش جهنم را وعده داده است كه در آن جاودانه‏اند. همين براى ايشان بس است، و خداوند لعنتشان كرده و براى آنان عذابى دايم است.
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعيراً (64) سوره احزاب
64 به يقين، خدا كافران را لعنت كرده و براى آنها آتشى برافروخته آماده كرده است.
كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانهِِمْ وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(86) سوره آل عمران
أُوْلَئكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(87) سوره آل عمران
86 چگونه خدا قومى را هدايت كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول و آمدن نشانه‏هاى روشن براى آنها، كافر شدند؟ و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى‏كند.
87 آنان سزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى بر آنهاست.
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ (161) سوره بقره
161 آنها كه كافر شدند و با كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست.
کتمان حقایق
إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159) سوره بقره
159 كسانى كه دلايل روشنگر و هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه آن را در كتاب آسمانى براى مردم روشن ساخته‏ايم، كتمان مى‏كنند خدا آنها را لعنت مى‏كند، و لعنت كنندگان نيز لعنتشان مى‏كنند
وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ (7) سوره نور
7 و بار پنجم بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِينَ(61) سوره آل عمران
61 پس هر كه با وجود دانشى كه [در باره‏ى عيسى‏] سوى تو آمد با تو محاجّه كرد بگو:
بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و كسان نزديكمان و كسان نزديكتان را فرا خوانيم، سپس [به درگاه خدا] تضرّع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
نا فرمانی دستورات الهی
يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (47) سوره نسا
47 اى كسانى كه كتاب داده شده‏ايد! به آنچه نازل كرديم كه تصديق كننده‏ى چيزى است كه با شماست، ايمان بياوريد، پيش از آن كه چهره‏هايى را محو كنيم و به پشت سرشان بگردانيم يا لعنتشان كنيم چنان كه اهل شنبه را لعنت كرديم، و امر خدا انجام پذير است.
إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَايْهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ(97) سوره هود
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ(98) سوره هود
وَ أُتْبِعُواْ فىِ هَاذِهِ لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ(99) سوره هود
97 به سوى فرعون و سران قوم وى، ولى آنها از فرمان فرعون پيروى كردند و فرمان فرعون هدايتگر نبود.
98 روز قيامت پيشاپيش قومش مى‏رود و آنها را به آتش وارد مى‏كند، و بد جاى ورودى است.
99 و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند، و بد عطايى نصيبشان شد.
وَ اسْتَكْبرََ هُوَ وَ جُنُودُهُ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرِْ الْحَقّ‏ِ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ(39) سوره قصص
فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فىِ الْيَمّ‏ِ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّلِمِينَ(40) سوره قصص
وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً يَدْعُونَ إِلىَ النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ لَا يُنصَرُونَ(41) سوره قصص
وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فىِ هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ(42) سوره قصص
39 و او و سپاهيانش در زمين به ناحق سركشى كردند و پنداشتند كه ايشان به سوى ما بازگردانده نمى‏شوند.
40 پس ما او و سپاهيانش را گرفتيم و آنها را در دريا افكنديم، پس بنگر كه فرجام ستمكاران چگونه شد.
41 و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به سوى آتش مى‏خواندند، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.
42 و در اين دنيا لعنتى بدرقه آنها كرديم و روز قيامت آنان از [جمله‏] زشت رويانند.
قَالَ يَإِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ أَسْتَكْبرَْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ(75) سوره ص
قَالَ أَنَا خَيرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ(76) سوره ص
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ(77) سوره ص
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتىِ إِلىَ‏ يَوْمِ الدِّينِ(78) سوره ص
75 گفت: اى ابليس! چه چيز تو را بازداشت از اين كه براى چيزى كه به دستان قدرت خود آفريدم سجده كنى؟ آيا خود را بزرگ پنداشتى يا [واقعا] از بلند پايگان بودى؟
76 گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گل آفريدى.
77 گفت: پس، از آن بيرون شو، كه تو مطرودى.
78 و تا روز جزا لعنت من بر توست.
(منظور لعن شدن شیطان است)
إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَ إِن يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَنًا مَّرِيدًا(117) سوره نسا
لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ قَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا(118)سوره نسا
117 [مشركان‏] به جاى او جز [جمادات‏] مؤنث (لات و عزّى) را نمى‏خوانند و جز شيطان سركش را نمى‏خوانند [و بندگى نمى‏كنند].
118 خدا او را لعنت كرد و او گفت: حتما از ميان بندگانت سهم معينى خواهم گرفت.
قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثرََكمُ‏ْ فَاسِقُونَ(59)سوره مائده
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشرٍَّ مِّن ذَالِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنهُْمُ الْقِرَدَةَ وَ الخَْنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئكَ شرٌَّ مَّكاَنًا وَ أَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ(60) سوره مائده
59 بگو: اى اهل كتاب! آيا [علت اين كه‏] بر ما خرده مى‏گيريد؟ جز اين است كه ما به خداى يگانه و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه پيش از اين نازل گرديده، ايمان آورده‏ايم؟ و اين به خاطر آن است كه اغلب شما نافرمانيد.
60 بگو: آيا شما را از چيزى كه عقوبتش نزد خدا از اين هم بدتر است خبر بدهم؟ كسانى كه خدا آنها را از رحمتش دور ساخت و بر آنان خشم گرفت و برخى از ايشان را به ميمون‏ها و خوك‏ها مسخ نمود، و آنان كه طاغوت و بت را پرستيدند. اينانند كه موقعيت آنها [خيلى‏] بدتر است و از راه راست منحرف‏ترند.
کشتن مومن به عمد
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً (93) سوره نسا
93 و هر كه مؤمنى را به عمد بكشد، سزايش جاودانه دوزخ است و خدا بر او خشم گيرد و لعنتش كند و براى او عذابى بزرگ مهيا كرده است.
پیمان شکنی
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (13) سوره مائده
13 پس به خاطر پيمان‏شكنى‏شان، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم و دل‏هايشان را سخت گردانيديم كلمات را از جايگاه‏هاى خود تحريف مى‏كردند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش كردند، و تو همواره به خيانت [تازه‏اى‏] از ايشان آگاه مى‏شوى، مگر عده‏ى كمى از آنان و ليكن تو از آنها درگذر و چشم‏پوشى كن كه خداوند نيكوكاران را دوست مى‏دارد
بیان اینکه دستان خدا بسته است
وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ (64) سوره مائده
64 و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دست‏هاى خودشان بسته باد! و به سزاى اين [ناروا] كه گفتند از رحمت خدا دور گشتند بلكه دو دست او باز است، هرگونه بخواهد مى‏بخشد. و به تحقيق آنچه از جانب خدا بر تو نازل شده بر كفر و طغيان بسيارى از آنان مى‏افزايد، و تا روز قيامت ميان آنها دشمنى و كينه افكنديم. هر زمان آتش جنگى افروختند خدا آن را فرونشاند، و [اكنون نيز] آنها در زمين به فساد تلاش مى‏كنند و خداوند مفسدان را دوست نمى‏دارد.
ظلم
وَ نادى‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ (44) سوره اعراف
44 و اهل بهشت دوزخيان را آواز دهند كه ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست يافتيم آيا شما [نيز] وعده‏ى پروردگارتان را درست يافتيد؟ گويند: آرى. پس ندا دهنده‏اى ميان آنها آواز دهد كه لعنت خدا بر ظالمان باد.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى‏ رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ (18) سوره هود
18 و كيست ستمكارتر از آن كسى كه بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان عرضه مى‏شوند، و شاهدان مى‏گويند: همين كسانند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. هان، لعنت خدا بر ظالمان باد.
يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (52) سوره غافر
52 روزى كه ستمگران را معذرتشان سود نمى‏دهد، و براى آنان لعنت است، و برايشان بد فرجامى آن سراست.
نفاق
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ (68) سوره توبه
68 خدا به مردان و زنان منافق و به كافران، آتش جهنم را وعده داده است كه در آن جاودانه‏اند. همين براى ايشان بس است، و خداوند لعنتشان كرده و براى آنان عذابى دايم است.
وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً (6) سوره فتح
6 و [تا] مردان و زنان نفاق پيشه و مردان و زنان مشرك را كه به خدا سوءظن دارند، عذاب كند. حوادث بد زمانه بر آنها باد، و خدا بر ايشان خشم گرفته و لعنتشان كرده و جهنم را براى آنها آماده كرده و چه بد سر انجامى است.
لَّئنِ لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِينَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فىِ الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يجَُاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا(60) سوره احزاب
مَّلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُواْ أُخِذُواْ وَ قُتِّلُواْ تَقْتِيلًا(61) سوره احزاب
60 اگر منافقان و كسانى كه در دل‏هايشان مرض است و شايعه افكنان در مدينه، [از كارهاى خود و آزار زنان‏] باز نايستند، تو را سخت بر آنان مى‏شورانيم كه جز مدت كوتاهى نمى‏توانند در كنار تو در اين شهر بمانند.
61 مورد خشم و لعنت [خدا] هستند و هر كجا يافته شوند دستگير و به سختى كشته مى‏شوند.
فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ(22) سوره محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)
أُوْلَئكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَرَهُمْ(23) سوره محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)
22 پس [اى منافقان!] اگر روى گردانديد، آيا جز اين انتظار مى‏رود كه در زمين تباهى كنيد و قطع رحم نماييد؟
23 اينان كسانى هستند كه خدا لعنتشان كرده و گوش‏هايشان را كر و چشم‏هايشان را كور نموده است.
نقض پیمان الهی و قطع آنچه خدا به وصل آن امر فرموده و فساد در زمین
وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25) سوره رعد
25 و كسانى كه پيمان خدا را پس از تحكيم آن مى‏شكنند، و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مى‏گسلند و در زمين فساد مى‏كنند، آنها برايشان لعنت است و آنان راست بد فرجامى سراى آخرت.
دادن نسبت زنا به زنان پاکدامن و با ایمان
إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ (23) سوره نور
23 بى‏گمان كسانى كه به زنان پاكدامن بى‏خبر [از فحشا] و با ايمان، نسبت زنا مى‏دهند، در دنيا و آخرت لعنت شده‏اند و براى آنها عذابى سخت خواهد بود.
آزار خدا و پیامبر
إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً (57) سوره نور
57 بى‏گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏دهند، خدا آنها را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‏بار آماده كرده است.
گرویدن به هر بت و طاغوتی و رهیافته تر دانستن کافران نسبت به مومنان
أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلَاءِ أَهْدَى‏ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ سَبِيلاً(51) سوره نسا
أُوْلَئكَ الَّذِينَ لَعَنهَُمُ اللَّهُ وَ مَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تجَِدَ لَهُ نَصِيرًا(52) سوره نسا
51 آيا كسانى را كه از كتاب بهره‏اى يافته‏اند نديدى كه به هر بتى و طغيانگرى مى‏گروند و در باره‏ى كافران مى‏گويند: اينان از مؤمنان رهيافته‏ترند!
52 آنها هستند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز براى او ياورى نخواهى يافت.
انکار آیات نافرمانی از فرستادگان و پیروی از فرمان هر جبار دشمن حق
وَ تِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بَِايَاتِ رَبهِِّمْ وَ عَصَوْاْ رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُواْ أَمْرَ كلُ‏ِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ(59)سوره هود
وَ أُتْبِعُواْ فىِ هَاذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبهَُّمْ أَلَا بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ(60)سوره هود
59 و اين [قوم‏] عاد بودند كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و فرستادگانش را نافرمانى نمودند و از فرمان هر جبّار دشمن حق پيروى كردند.
60 و [سر انجام‏] در اين دنيا و روز قيامت با لعنت و نفرين بدرقه شدند. آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كافر شدند. اى طرد و هلاك باد بر عاديان، قوم هود.

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید