منو

پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu 03 28 2024

A+ A A-

رمز آینه گی بخش نهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: رمز آینه گی
  • بازدید: 3037

بسم الله الرحمن الرحیم

به آینه مسطح که نگاه می کنیم یا آینه تخت، تصویر ما وارونه است . هر چیزی که در ما وجود دارد در آن درست برعکس است.به آب راکد و زلال مثل آب برکه اگر نگاه کنیم تصویر ما وارونه است . صفات خداوند هم همین طور وارونه است . این رمز دوگانه ها است. رمز دوگانه ها است که مقابل همدیگر هستند.صفات خدا مثل جمال و جلال.مثل رحمت و غضب و... از آنجایی که کمال انسان در این است که به سمت خداگونه شدن برود دل مومن باید با این تقابل صفات ضد هم به کمال برسد. این همان بحث تعادل است . می دانید مومن در میانه بیم و امید است اگر برای مومن فقط بیم صرف باشد نمی خواهم اسم ترس بگذارم چون ترس با بیم متفاوت است اگر مومن در بیم صرف و کمال و تمام باشد استوار بودن ، پا برجا ماندن همه اینها را از دست می دهد چون یک ترسی در وجودش قرار می گیرد، اگر بالعکس فقط با امید زندگی کند یعنی امید صرف؛ تبدیل به یک آدم گستاخ ، بی اعتنا و بی توجه به همه چیزهای خوب می شود.پس دوگانه های زیادی وجود داردمثل تولی و تبرِی که به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود. جاذبه و دافعه ، شیطان و ملک ، نفس اماره و نفس مطمئنه همه اینها در زندگی معنوی انسان تاثیر می گذارد .

اگر زندگی انسان را یک خط افقی نگاه کنیم . این خط افقی یک حیطه بالا دارد و یک حیطه پایین دارد . هر کدام از اعمال ما ، رفتارهای ما و حکایت هایی که در زندگی طی می کنیم یک خط عمودی است که می آید و این خط افقی را می برد و هرکدام اینها می تواند یک تیکه آن بالا داشته باشد یا یک تیکه این پایین داشته باشد.آن قسمتی که در بالای این خط افقی است زندگی است و به سمت بالا می رود هرچه بالاتر می رود به سمت اعلی علیین می رود و آن چه زیر آن خط افقی است هرچه به سمت پایین می آید به سمت اسفل السافلین روی می آورد.به همین دلیل می گویند که انسان بین دو بی نهایت زندگی می کند بی نهایتی در بالا اعلی علیین و بی نهایتی در پایین اسفل السافلین . حیطه پایین وارونه حیطه بالا است.دیدید الان دو گانه ها را گفتیم حیطه پایین وارونه حیطه بالا است.حیطه بالا از آنِ اهل ایمان است شامل مومنین می باشد. حیطه پایین از آنِ کافران و مشرکین است . کافر وارونه مومن است مشمول غضب خدا است مومن مشمول رحمت پروردگار است . به خودتان نگاه کنید شما کدام حیطه هستید ؟حیطه بالا یا حیطه پایین؟هرکدام از این حیطه ها باشید آن طرف وارونه دارید بالا باشید پایین وارونه دارید . پایین باشید بالا وارونه دارید اول پیدا کن ببین کجا هستی اگر بالا هستی از آن بالا فقط وارونه خود را نگاه کن بعد بگو خدایا شکرت من می توانستم آن پایین باشم .که از یاد نبری که می توانستی آن پایین باشی.فقط رحمت خدا شامل شما شدکه الان آن بالا هستی نه فقط عملکرد خودت. اگر پایین هستی بالا را نگاه کن آیه های قرآن را خواندیم بهشتی ها می گویند چه خوب شد ما در دنیا گول نخوردیم خدایا می شود به ما نشان دهی اهل جهنم چه وضعی دارند ؟دریچه ها را باز می کنند می گوید : ببینید می گویند وای خدایا شکرت که ما را هدایت کردید ما گول نخوردیم.جزو این پایینی ها قرار نگرفتیم.کسانی که پایین هستند التماس می کنند می شود برای ما شفاعت کنید چون آنجا تازه وعده حق را می بینند که عملی شده و ما را هم مثل شما از آن هوا در آن بالا بهره مند کنند قبل از اینکه بروید و اختیار شما را بگیرند دیگر شما نتوانی کاری انجام دهی حالا تعیین کن ، حالا انتخاب کن . بهتر نیست؟هر کدام از حیطه ها هستی آن یکی حیطه را نگاه کن اگر به سمت اعلی علیین هستی پایین را نگاه کن و بگو خدایا شکر که تو خیلی بزرگی ومن مورد رحمت تو قرار گرفتم اگر من را هدایت نکرده بودی الان من آن پایین بودم اگر پایین هستی اعلی علیین را نگاه کن بگو خدایا غلط کردم بد گقتم ، بد فکر کردم ، آزار رساندم، امرو نهی کردم غلط کردم من را در وارونه امروزم قرار بده .

پس خداوند صفات دوگانه دارد پس انسان هم باید صفات دوگانه داشته باشد یعنی چی ؟یعنی اینکه اگر خشم دارید خوب است مهر را با خشم همراه کنید.اگر کسی فقط در خشم و غضب به سر ببرد در حیطه پایین است اگر کسی فقط در مهر خود قدم بزند و خشمی نداشته باشد در حیطه بالا است ولی آن مهر به درد نمی خورد چون آن مهر خشمی را در زیر خود طلب می کند.پدر و مادرهایی که فقط بچه های خود را ناز می کنند و بوس می کنند و لوس می کنند دائم به آن می دهند که بخورد ودائم برای آن می خرندهرچه آنها امر می کنند اینها غلام حلقه به گوش هستند آدمهای بدبختی هستند بچه های آن ها هم بدبخت هستند. بزرگ ترهای قدیمی وقتی می دیدند پدر ومادری بچه خود را لوس می کنند به آن ها می گفتند عزیز پدر مادر درست نکنید می گفتیم عزیز پدر و مادر یعنی چی ؟می گفت دم بازار تهران وقتی باربر می خواهند می گویند عزیز پدر و مادر بگیرید یعنی آنها آنقدر عزیز کرده بودند نتوانستند به هیچ جایی خود را برسانند جز باربری چیزی نصیب آنها نشد.به رفتارهای خود توجه کنید شما هم باید صفات دوگانه خدایی را کسب کنید و در تعادل از این صفات بهره ببرید.اگر می خواهید در زندگی خود خوشبخت باشید.

سوال وجواب مبحث آینه گی:

سوال:در جلسه هشتم فرمودید برای شناخت زیبایی های بی پایان لازم است آدمها (عاشق ومعشوق) همدیگر را ترک کنند لطفا در این مورد توضیح دهید.

استاد :یک زن و مرد یکدیگر را دوست می دارند . چه آنهایی که عاشق یکدیگرند و چه آنهایی که عقد می کنند و چه آنهایی که بعدا عاشق هم می شوند . فرقی نمی کند به هر حال هم را دوست می دارند و در ابتدای راه یک جاذبه هایی در این وسط وجود دارد . که هر دم کشف می شود . حالا چه آقا در خانم کشف کند و چه خانم در آقا و ظواهر آن را می بیند . به مرور که بالا می آیند این ظواهر زیبا افت می کند . و دیگر آن زیبایی اولیه را نداریم . پس چگونه می توانند همدیگر را تحمل کند . اینجاست که باید علائق ظاهری را ترک کند . آن چیزی که در دنیا تحت عنوان زیبایی بود و این دائم به دنبال آن بود این علاقه را باید آرام آرام ترک کند . مفهومش مردن نیست . اما هرچیزی که شما از دست می دهید باید یک چیزی را جای آن بگذارید . مادرها و پدرهایی که از بچه های خود وسیله ای را به زور می گیرند آدم های نا موفقی هستند . پدر و مادری هشیار است که وقتی این را میبیند که به صلاحش نیست نظرش را به چیزی که زیباتر است جلب می کند . و آرام آرام دست بچه اش را از آن رها می کند . آنهایی که می خواهند ظواهر دنیایی را پس از گذران یک ارتقا و یک دوره سنگین که همه کشفهایش را کرده و دیگر زیبایی پیدا نمی کند و می خواهد جایگزینی داشته باشد اگر از قبل همین طوری که این ظواهر زیبا زیبایی خود را از دست می داد جایگزین نکرده باشد امروز گرفتار است . امروز که خانمش بعد از یک یا دو زایمان هیکل نا میزان پیدا می کند به جای هیکل زیبا به دنبال خصائص زیبای او می گردد .و آن را جای آن می گذارد . فردا پوست صاف و روشن جای خود را به پوستی می دهد که کدر شده است . این تا آن مرحله که برسد خصایص ، رفتارها و درون زیبایش را شروع می کند به جستجو کردن . این که ما می گوییم باید هم را ترک کنند منظور همین است . و کسی که جسم همسرش را ترک کند واز جسمش آرام آرام به درونش می رود . و چون در درون ما خداست ووقتی که شما به خدا می رسید به همه چیز دست پیدا می کنید . و رسیدن به خدا پیدا کردن این زیبایی هاست . به همین دلیل در برگشتت همه چیز را هم زیبا می بینید .موقع برگشت در درون همسرش چون خالقش را می بیند .آن زیبایی روزهای اول یک دوره ای برایش واقعی بود وامروز مجازی است در کنار این زیبای حقیقی دوستش می دارد آن وقت تا پایان عمرشان با هم در کمال خوبی وخوشی زندگی می کنند.ولی امروزه در زندگی های زناشویی این زیبایی ها نیست و تنها دادن و ستاندن است . ومن بسیار افسوس می خورم . من سعی می کنم که به جوانان بفهمانم که زیبایی تنها در زیبایی ظاهری نیست . البته زیبایی ظاهری هم قشنگ است تا تو را جذب کند.

سوال :جلسه ششم راجع به علم آموختنی و علم ساختنی و علم دریافتنی فرمودید . اگر می شود راجع به علم ساختنی توضیح دهید .

استاد : علومی که در شما به وجود می آید که شما بسازید . یکسری علوم آموختنی است ، یکسری علوم ساختنی است و یکسری علوم دریافتنی یا دریافتی . علوم ساختنی و علوم آموختنی در جهان ماده جلوه ویژه دارد . می آموزید ، انجام می دهید و بعد می سازید و به دنبال هم است . اما علوم دریافتی چیزی نیست که ربطی به علوم آموختنی و ساختنی داشته باشد . دیدید گفتم دانش کافی است ، کتاب خواندن بس است . حالا جلسات آینده صحبت می کنم که از تصویر به داخلش باید رفت . بعضی مواقع فیلم های تخیلی می سازند و که یک تابلویی روی دیوار است و یک فردی دارد به تابلو عمیق نگاه می کند و بعد انگار یک دفعه می رود داخل تابلو ، آن علوم دریافتی است به دانش شما ربطی ندارد ، دریافت شما از آن چیزهاست . این قابلیت می خواهد ولی باید قبلاً قابلیت از ظاهر به باطن رفتن را کسب کنید . از ظاهر به باطن که می روی و وقتی که از باطن برمی گردی به ظاهر ، ظاهر برای شما به مراتب راهگشاتر ، زیباتر ، کامل تر و بهتر خواهد شد. از همه ابعادش هم بهره می برید برای همین هم شما را دعوت می کنم برای فهمیدن.

ادامه سوال: شما فرمودید که علم ساختنی در واقع مرتبه خیال و عقل است . علم آموختنی مرحله حسی است . علم ساختنی که می فرمایید خیال و عقل مثل ساخت فنجان ، میز ..... هست ؟

استاد : بله من با خودم فکر می کنم یک میز را چطوری می سازند . در خیالم میز را تصور می کنم که چه چیزهایی لازم دارد ، چه ابعادی می خواهد ..... همه آنهایی که امروز در عالم در دسترس من و شماست یک روزی ، یک آدم هایی خیالش را کردند ، منتهی خیال های تربیت شده ، با ادب نه خیالهای بی ادب . خیال های تربیت شده عیناً در عالم ملکوت وجود دارد و بعد تصاویرش در عالم مُلک ، عین آن ، آنجا هست ولی تصویرش ، یک چیز محو از آن ، این جا وجود دارد و آنهایی که خیال می کنند عیناً آن خیال وجود دارد . تمام کشفیات ، اختراعات همه در این عالم وجود دارد بعد خیال می کنیم با خیال تربیت شده و بعد عقلمان آن را می سازد و آن را درست می کند به آن شکل می دهد ، ابعاد می دهد ، اندازه می دهد ، نحوه درست کردن می دهد .

سوال: عالم مُلک آینه عالم ملکوت است ؟

استاد : در عالم مُلک هر آنچه را که شما بتوانید با خیال تربیت شده ، خیال کنید وجود دارد .

ادامه سوال: همین نتیجه ای که الان گرفتید شاید ساده شده آن مطلبی است که شما سال هاست می فرمایید که هر چیزی که اینجا هست مجازی است . چون تصویر است اگر عالم مُلک تصویر عالم ملکوت باشد اصل و عین در ملکوت است ، تصویر در مُلک است . پس این تصویر است یعنی مجاز است ، حقیقت نیست ، حقیقتش آن بالاست .

استاد : دقیقاً ، همین طور است .

ادامه صحبت از جمع : فکر می کنم یک راه خوب باز شد ، چون بنده واقعاً همه این سالها که شما می فرمودید می شنیدم ولی متوجه نمی شدم یعنی چه ، خب این دست من الان هست یعنی چه مجازی است یا شما مجازی هستید .

صحبت از جمع : این مطلبی را که الان فرمودید این همان قرینه آسمانی است یعنی همان تصویری که ما در آینه می بینیم بعد آن قرینه است که در آنجاست ؟

استاد : بله .

صحبت از جمع : سالک هم اگر که دلش را صاف بکند دلش آینه ای می شود ازانعکاس حضرت حق ، جلوه حضرت حق می شود .

استاد : چقدر به این نکته اشاره کردم ! بروید سخنرانی های قبلی بنده را بخوانید ببینید چند دفعه به این مطلب اشاره کردم .

ادامه صحبت از جمع : ائمه که انسانهای کامل هستند وقتی که می فرمایند عین الله هستند ، اُذُن الله هستند یعنی چشمشان دیگر چشم حضرت حق است ، چیزی جز حق را نه می بیند و نه جلوه می دهد . دستشان اگر کاری انجام می دهد یَدالله است .

استاد : دقیقا ً . به آن فکر بکنید ، برایش کار انجام دهید .

ادامه صحبت از جمع : این شرعی که آمده و این حلال و حرامی که گفته می شود در حقیقت آن دستمال تمیز کننده آینه دل است . هر چقدر که سالک استمرار می کند آینه دلش را پاک می کند از غبارها ، کنار می زند تا آن نور تجلی پیدا بکند.

استاد :همینطور است .

 

صحبت از جمع: در خصوص علم شما فرمودید که قسمتی حصولی و قسمتی بصورت ادراکی ست، به نظر من و با توجه به آیه قرآن در خصوص حضرت داوود خداوند می فرمایند که ما علم زره را به او دادیم، یعنی حتی بعضی از علومی که ما بصورت مادی می بینیم، درست است که حصولی شده ولی در ابتدای کار این از سمت خداوند از همان زمانی که " عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا " بوده و یا در داخل ما هست یا ممکن است خداوند نازل کند، شأن بعضی از دانشمندان در هر دینی که هستند نزد خداوند بالاست، خداوند به اعمالشان نگاه میکند، به هر حال به بشر خدمت می کنند، همین که می توانیم آسایش داشته باشیم تا بتوانیم عبادت کنیم، امیرالمومنین می فرمایند که سلامتی و امنیت دو نعمتی است که همیشه از چشم آدمی به دور است .

استاد: برای افراد خاص بله جزء ادراکی هاست، یعنی درکش می کند و بعد پیاده اش می کند.

سوال: می توانیم بگوئیم خود عالم ملکوت هم تصویری از عالم جبروت است؟ و بگوئیم جبروت شبیه ترین عالم به خداوند می تواند باشد؟ چون هرچه که بالاتر می رود شباهت بیشتر می شود.

استاد: فعلاً عالم ملک را درکش کنید با آن کنار بیایید، خوب جا بیفتند، بعد برویم سراغ جبروت، ما هنوز در عالم ملک دست و پا می زنیم، گاهی اوقات به عالم ملکوت دستی می اندازیم، چون باید وقتی برای جمع صحبت می کنیم چیزی را مطرح کنیم که جمع بتواند به آن برسد، دست انداختن به عالم ملکوت و سپس به عالم جبروت برای هر کسی امکان پذیر نیست، و وقتی برای جمع صحبت می کنیم نمی توانیم راجع به چیزی که شاید در جمعمان یک نفر هم نمی تواند به آن برسد و یا نمی تواند آنرا درک کند صحبت کنیم، شما در عالم جبروت داخل نشوید چون آنرا متوجه نمی شوید، یک واقعیتی ست، و حق هم دارید، برای خود من هم مشکل است، فعلا برای من اطلاعاتی در میان است نه بیشتر از آن چون اگر رفتم در آن قسمت دیگر پشت این میز برنمیگردم، عالم ملک که الان در آن هستید خوب درکش کنید، از همه زوایا به آن نگاه کنید و از آن بهره ببرید و سعی کنید عالم ملک نردبانی باشد برای بالا رفتن و رسیدن به عالم ملکوت.

صحبت از جمع: خداوند در قرآن می فرمایند کسی که در این دنیا کور باشد در آن دنیا کورتر می باشد یعنی اگر مسیری را که ما باید اینجا طی کنیم را طی نکنیم در آن دنیا نمی توانیم.

استاد: هر آنچه را که در آنطرف به آن نیاز داریم اینجا هست، اگر با آن آشنا شدیم که هیچ، نشدیم آنجا نا آگاهیم، باید بایستیم کنار و تماشا کنیم، در کنارش تنبیه هم داریم یا نه من نمیدانم. انشائالله تنبیه مان نکنند، ولی واقعیتش اینست. کار مشکل است.

 

به آینه مسطح که نگاه می کنیم یا آینه تخت، تصویر ما وارونه است . هر چیزی که در ما وجود دارد در آن درست برعکس است.به آب راکد و زلال مثل آب برکه اگر نگاه کنیم تصویر ما وارونه است . صفات خداوند هم همین طور وارونه است . این رمز دوگانه ها است. رمز دوگانه ها است که مقابل همدیگر هستند.صفات خدا مثل جمال و جلال.مثل رحمت و غضب و... از آنجایی که کمال انسان در این است که به سمت خداگونه شدن برود دل مومن باید با این تقابل صفات ضد هم به کمال برسد. این همان بحث تعادل است . می دانید مومن در میانه بیم و امید است اگر برای مومن فقط بیم صرف باشد نمی خواهم اسم ترس بگذارم چون ترس با بیم متفاوت است اگر مومن در بیم صرف و کمال و تمام باشد استوار بودن ، پا برجا ماندن همه اینها را از دست می دهد چون یک ترسی در وجودش قرار می گیرد، اگر بالعکس فقط با امید زندگی کند یعنی امید صرف؛ تبدیل به یک آدم گستاخ ، بی اعتنا و بی توجه به همه چیزهای خوب می شود.پس دوگانه های زیادی وجود داردمثل تولی و تبرِی که به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود. جاذبه و دافعه ، شیطان و ملک ، نفس اماره و نفس مطمئنه همه اینها در زندگی معنوی انسان تاثیر می گذارد .

اگر زندگی انسان را یک خط افقی نگاه کنیم . این خط افقی یک حیطه بالا دارد و یک حیطه پایین دارد . هر کدام از اعمال ما ، رفتارهای ما و حکایت هایی که در زندگی طی می کنیم یک خط عمودی است که می آید و این خط افقی را می برد و هرکدام اینها می تواند یک تیکه آن بالا داشته باشد یا یک تیکه این پایین داشته باشد.آن قسمتی که در بالای این خط افقی است زندگی است و به سمت بالا می رود هرچه بالاتر می رود به سمت اعلی علیین می رود و آن چه زیر آن خط افقی است هرچه به سمت پایین می آید به سمت اسفل السافلین روی می آورد.به همین دلیل می گویند که انسان بین دو بی نهایت زندگی می کند بی نهایتی در بالا اعلی علیین و بی نهایتی در پایین اسفل السافلین . حیطه پایین وارونه حیطه بالا است.دیدید الان دو گانه ها را گفتیم حیطه پایین وارونه حیطه بالا است.حیطه بالا از آنِ اهل ایمان است شامل مومنین می باشد. حیطه پایین از آنِ کافران و مشرکین است . کافر وارونه مومن است مشمول غضب خدا است مومن مشمول رحمت پروردگار است . به خودتان نگاه کنید شما کدام حیطه هستید ؟حیطه بالا یا حیطه پایین؟هرکدام از این حیطه ها باشید آن طرف وارونه دارید بالا باشید پایین وارونه دارید . پایین باشید بالا وارونه دارید اول پیدا کن ببین کجا هستی اگر بالا هستی از آن بالا فقط وارونه خود را نگاه کن بعد بگو خدایا شکرت من می توانستم آن پایین باشم .که از یاد نبری که می توانستی آن پایین باشی.فقط رحمت خدا شامل شما شدکه الان آن بالا هستی نه فقط عملکرد خودت. اگر پایین هستی بالا را نگاه کن آیه های قرآن را خواندیم بهشتی ها می گویند چه خوب شد ما در دنیا گول نخوردیم خدایا می شود به ما نشان دهی اهل جهنم چه وضعی دارند ؟دریچه ها را باز می کنند می گوید : ببینید می گویند وای خدایا شکرت که ما را هدایت کردید ما گول نخوردیم.جزو این پایینی ها قرار نگرفتیم.کسانی که پایین هستند التماس می کنند می شود برای ما شفاعت کنید چون آنجا تازه وعده حق را می بینند که عملی شده و ما را هم مثل شما از آن هوا در آن بالا بهره مند کنند قبل از اینکه بروید و اختیار شما را بگیرند دیگر شما نتوانی کاری انجام دهی حالا تعیین کن ، حالا انتخاب کن . بهتر نیست؟هر کدام از حیطه ها هستی آن یکی حیطه را نگاه کن اگر به سمت اعلی علیین هستی پایین را نگاه کن و بگو خدایا شکر که تو خیلی بزرگی ومن مورد رحمت تو قرار گرفتم اگر من را هدایت نکرده بودی الان من آن پایین بودم اگر پایین هستی اعلی علیین را نگاه کن بگو خدایا غلط کردم بد گقتم ، بد فکر کردم ، آزار رساندم، امرو نهی کردم غلط کردم من را در وارونه امروزم قرار بده .

پس خداوند صفات دوگانه دارد پس انسان هم باید صفات دوگانه داشته باشد یعنی چی ؟یعنی اینکه اگر خشم دارید خوب است مهر را با خشم همراه کنید.اگر کسی فقط در خشم و غضب به سر ببرد در حیطه پایین است اگر کسی فقط در مهر خود قدم بزند و خشمی نداشته باشد در حیطه بالا است ولی آن مهر به درد نمی خورد چون آن مهر خشمی را در زیر خود طلب می کند.پدر و مادرهایی که فقط بچه های خود را ناز می کنند و بوس می کنند و لوس می کنند دائم به آن می دهند که بخورد ودائم برای آن می خرندهرچه آنها امر می کنند اینها غلام حلقه به گوش هستند آدمهای بدبختی هستند بچه های آن ها هم بدبخت هستند. بزرگ ترهای قدیمی وقتی می دیدند پدر ومادری بچه خود را لوس می کنند به آن ها می گفتند عزیز پدر مادر درست نکنید می گفتیم عزیز پدر و مادر یعنی چی ؟می گفت دم بازار تهران وقتی باربر می خواهند می گویند عزیز پدر و مادر بگیرید یعنی آنها آنقدر عزیز کرده بودند نتوانستند به هیچ جایی خود را برسانند جز باربری چیزی نصیب آنها نشد.به رفتارهای خود توجه کنید شما هم باید صفات دوگانه خدایی را کسب کنید و در تعادل از این صفات بهره ببرید.اگر می خواهید در زندگی خود خوشبخت باشید.

سوال وجواب مبحث آینه گی:

سوال:در جلسه هشتم فرمودید برای شناخت زیبایی های بی پایان لازم است آدمها (عاشق ومعشوق) همدیگر را ترک کنند لطفا در این مورد توضیح دهید.

استاد :یک زن و مرد یکدیگر را دوست می دارند . چه آنهایی که عاشق یکدیگرند و چه آنهایی که عقد می کنند و چه آنهایی که بعدا عاشق هم می شوند . فرقی نمی کند به هر حال هم را دوست می دارند و در ابتدای راه یک جاذبه هایی در این وسط وجود دارد . که هر دم کشف می شود . حالا چه آقا در خانم کشف کند و چه خانم در آقا و ظواهر آن را می بیند . به مرور که بالا می آیند این ظواهر زیبا افت می کند . و دیگر آن زیبایی اولیه را نداریم . پس چگونه می توانند همدیگر را تحمل کند . اینجاست که باید علائق ظاهری را ترک کند . آن چیزی که در دنیا تحت عنوان زیبایی بود و این دائم به دنبال آن بود این علاقه را باید آرام آرام ترک کند . مفهومش مردن نیست . اما هرچیزی که شما از دست می دهید باید یک چیزی را جای آن بگذارید . مادرها و پدرهایی که از بچه های خود وسیله ای را به زور می گیرند آدم های نا موفقی هستند . پدر و مادری هشیار است که وقتی این را میبیند که به صلاحش نیست نظرش را به چیزی که زیباتر است جلب می کند . و آرام آرام دست بچه اش را از آن رها می کند . آنهایی که می خواهند ظواهر دنیایی را پس از گذران یک ارتقا و یک دوره سنگین که همه کشفهایش را کرده و دیگر زیبایی پیدا نمی کند و می خواهد جایگزینی داشته باشد اگر از قبل همین طوری که این ظواهر زیبا زیبایی خود را از دست می داد جایگزین نکرده باشد امروز گرفتار است . امروز که خانمش بعد از یک یا دو زایمان هیکل نا میزان پیدا می کند به جای هیکل زیبا به دنبال خصائص زیبای او می گردد .و آن را جای آن می گذارد . فردا پوست صاف و روشن جای خود را به پوستی می دهد که کدر شده است . این تا آن مرحله که برسد خصایص ، رفتارها و درون زیبایش را شروع می کند به جستجو کردن . این که ما می گوییم باید هم را ترک کنند منظور همین است . و کسی که جسم همسرش را ترک کند واز جسمش آرام آرام به درونش می رود . و چون در درون ما خداست ووقتی که شما به خدا می رسید به همه چیز دست پیدا می کنید . و رسیدن به خدا پیدا کردن این زیبایی هاست . به همین دلیل در برگشتت همه چیز را هم زیبا می بینید .موقع برگشت در درون همسرش چون خالقش را می بیند .آن زیبایی روزهای اول یک دوره ای برایش واقعی بود وامروز مجازی است در کنار این زیبای حقیقی دوستش می دارد آن وقت تا پایان عمرشان با هم در کمال خوبی وخوشی زندگی می کنند.ولی امروزه در زندگی های زناشویی این زیبایی ها نیست و تنها دادن و ستاندن است . ومن بسیار افسوس می خورم . من سعی می کنم که به جوانان بفهمانم که زیبایی تنها در زیبایی ظاهری نیست . البته زیبایی ظاهری هم قشنگ است تا تو را جذب کند.

سوال :جلسه ششم راجع به علم آموختنی و علم ساختنی و علم دریافتنی فرمودید . اگر می شود راجع به علم ساختنی توضیح دهید .

استاد : علومی که در شما به وجود می آید که شما بسازید . یکسری علوم آموختنی است ، یکسری علوم ساختنی است و یکسری علوم دریافتنی یا دریافتی . علوم ساختنی و علوم آموختنی در جهان ماده جلوه ویژه دارد . می آموزید ، انجام می دهید و بعد می سازید و به دنبال هم است . اما علوم دریافتی چیزی نیست که ربطی به علوم آموختنی و ساختنی داشته باشد . دیدید گفتم دانش کافی است ، کتاب خواندن بس است . حالا جلسات آینده صحبت می کنم که از تصویر به داخلش باید رفت . بعضی مواقع فیلم های تخیلی می سازند و که یک تابلویی روی دیوار است و یک فردی دارد به تابلو عمیق نگاه می کند و بعد انگار یک دفعه می رود داخل تابلو ، آن علوم دریافتی است به دانش شما ربطی ندارد ، دریافت شما از آن چیزهاست . این قابلیت می خواهد ولی باید قبلاً قابلیت از ظاهر به باطن رفتن را کسب کنید . از ظاهر به باطن که می روی و وقتی که از باطن برمی گردی به ظاهر ، ظاهر برای شما به مراتب راهگشاتر ، زیباتر ، کامل تر و بهتر خواهد شد. از همه ابعادش هم بهره می برید برای همین هم شما را دعوت می کنم برای فهمیدن.

ادامه سوال: شما فرمودید که علم ساختنی در واقع مرتبه خیال و عقل است . علم آموختنی مرحله حسی است . علم ساختنی که می فرمایید خیال و عقل مثل ساخت فنجان ، میز ..... هست ؟

استاد : بله من با خودم فکر می کنم یک میز را چطوری می سازند . در خیالم میز را تصور می کنم که چه چیزهایی لازم دارد ، چه ابعادی می خواهد ..... همه آنهایی که امروز در عالم در دسترس من و شماست یک روزی ، یک آدم هایی خیالش را کردند ، منتهی خیال های تربیت شده ، با ادب نه خیالهای بی ادب . خیال های تربیت شده عیناً در عالم ملکوت وجود دارد و بعد تصاویرش در عالم مُلک ، عین آن ، آنجا هست ولی تصویرش ، یک چیز محو از آن ، این جا وجود دارد و آنهایی که خیال می کنند عیناً آن خیال وجود دارد . تمام کشفیات ، اختراعات همه در این عالم وجود دارد بعد خیال می کنیم با خیال تربیت شده و بعد عقلمان آن را می سازد و آن را درست می کند به آن شکل می دهد ، ابعاد می دهد ، اندازه می دهد ، نحوه درست کردن می دهد .

سوال: عالم مُلک آینه عالم ملکوت است ؟

استاد : در عالم مُلک هر آنچه را که شما بتوانید با خیال تربیت شده ، خیال کنید وجود دارد .

ادامه سوال: همین نتیجه ای که الان گرفتید شاید ساده شده آن مطلبی است که شما سال هاست می فرمایید که هر چیزی که اینجا هست مجازی است . چون تصویر است اگر عالم مُلک تصویر عالم ملکوت باشد اصل و عین در ملکوت است ، تصویر در مُلک است . پس این تصویر است یعنی مجاز است ، حقیقت نیست ، حقیقتش آن بالاست .

استاد : دقیقاً ، همین طور است .

ادامه صحبت از جمع : فکر می کنم یک راه خوب باز شد ، چون بنده واقعاً همه این سالها که شما می فرمودید می شنیدم ولی متوجه نمی شدم یعنی چه ، خب این دست من الان هست یعنی چه مجازی است یا شما مجازی هستید .

صحبت از جمع : این مطلبی را که الان فرمودید این همان قرینه آسمانی است یعنی همان تصویری که ما در آینه می بینیم بعد آن قرینه است که در آنجاست ؟

استاد : بله .

صحبت از جمع : سالک هم اگر که دلش را صاف بکند دلش آینه ای می شود ازانعکاس حضرت حق ، جلوه حضرت حق می شود .

استاد : چقدر به این نکته اشاره کردم ! بروید سخنرانی های قبلی بنده را بخوانید ببینید چند دفعه به این مطلب اشاره کردم .

ادامه صحبت از جمع : ائمه که انسانهای کامل هستند وقتی که می فرمایند عین الله هستند ، اُذُن الله هستند یعنی چشمشان دیگر چشم حضرت حق است ، چیزی جز حق را نه می بیند و نه جلوه می دهد . دستشان اگر کاری انجام می دهد یَدالله است .

استاد : دقیقا ً . به آن فکر بکنید ، برایش کار انجام دهید .

ادامه صحبت از جمع : این شرعی که آمده و این حلال و حرامی که گفته می شود در حقیقت آن دستمال تمیز کننده آینه دل است . هر چقدر که سالک استمرار می کند آینه دلش را پاک می کند از غبارها ، کنار می زند تا آن نور تجلی پیدا بکند.

استاد :همینطور است .

 

صحبت از جمع: در خصوص علم شما فرمودید که قسمتی حصولی و قسمتی بصورت ادراکی ست، به نظر من و با توجه به آیه قرآن در خصوص حضرت داوود خداوند می فرمایند که ما علم زره را به او دادیم، یعنی حتی بعضی از علومی که ما بصورت مادی می بینیم، درست است که حصولی شده ولی در ابتدای کار این از سمت خداوند از همان زمانی که " عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا "بوده و یا در داخل ما هست یا ممکن است خداوند نازل کند، شأن بعضی از دانشمندان در هر دینی که هستند نزد خداوند بالاست، خداوند به اعمالشان نگاه میکند، به هر حال به بشر خدمت می کنند، همین که می توانیم آسایش داشته باشیم تا بتوانیم عبادت کنیم، امیرالمومنین می فرمایند که سلامتی و امنیت دو نعمتی است که همیشه از چشم آدمی به دور است .

استاد: برای افراد خاص بله جزء ادراکی هاست، یعنی درکش می کند و بعد پیاده اش می کند.

سوال: می توانیم بگوئیم خود عالم ملکوت هم تصویری از عالم جبروت است؟ و بگوئیم جبروت شبیه ترین عالم به خداوند می تواند باشد؟ چون هرچه که بالاتر می رود شباهت بیشتر می شود.

استاد: فعلاً عالم ملک را درکش کنید با آن کنار بیایید، خوب جا بیفتند، بعد برویم سراغ جبروت، ما هنوز در عالم ملک دست و پا می زنیم، گاهی اوقات به عالم ملکوت دستی می اندازیم، چون باید وقتی برای جمع صحبت می کنیم چیزی را مطرح کنیم که جمع بتواند به آن برسد، دست انداختن به عالم ملکوت و سپس به عالم جبروت برای هر کسی امکان پذیر نیست، و وقتی برای جمع صحبت می کنیم نمی توانیم راجع به چیزی که شاید در جمعمان یک نفر هم نمی تواند به آن برسد و یا نمی تواند آنرا درک کند صحبت کنیم، شما در عالم جبروت داخل نشوید چون آنرا متوجه نمی شوید، یک واقعیتی ست، و حق هم دارید، برای خود من هم مشکل است، فعلا برای من اطلاعاتی در میان است نه بیشتر از آن چون اگر رفتم در آن قسمت دیگر پشت این میز برنمیگردم، عالم ملک که الان در آن هستید خوب درکش کنید، از همه زوایا به آن نگاه کنید و از آن بهره ببرید و سعی کنید عالم ملک نردبانی باشد برای بالا رفتن و رسیدن به عالم ملکوت.

صحبت از جمع: خداوند در قرآن می فرمایند کسی که در این دنیا کور باشد در آن دنیا کورتر می باشد یعنی اگر مسیری را که ما باید اینجا طی کنیم را طی نکنیم در آن دنیا نمی توانیم.

استاد: هر آنچه را که در آنطرف به آن نیاز داریم اینجا هست، اگر با آن آشنا شدیم که هیچ، نشدیم آنجا نا آگاهیم، باید بایستیم کنار و تماشا کنیم، در کنارش تنبیه هم داریم یا نه من نمیدانم. انشائالله تنبیه مان نکنند، ولی واقعیتش اینست. کار مشکل است.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید