منو

شنبه, 06 مرداد 1403 - Sat 07 27 2024

A+ A A-

من کیستم بخش ششم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: من کیستم
  • بازدید: 51

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پیش در مورد حسد گفتگو کردیم نمی دانم چقدر در این مورد کوشا بودید بعضی ها مطالبی را برای من می فرستند می بینم که چقدر به مسائل ریز نگاه کردند و چه قدر در نگاه خودشان به خودشان موثر بوده است و چه قدر قشنگ و زیبا است ،در مورد خط قرمز ها صحبت کردیم که خط قرمز هایتان را معین کنید در پایان گفتگوهای جلسه ی پیش عرض کردم که هر کسی ارزش های خود را بنویسد در این باب هیچ توضیحی داده نشد و این کار به خود شما واگذار شد که به آن فکر کنید عمدا این کار را برای شما انجام دادم ،چرا؟وقتی در ذهن یک سوالی مطرح می شود ،سوال خوب نه هر سوالی ، 2 امتیاز با خود دارد:

.امتیاز اول:ذهن یک مشغولیت مفید و رشد دهنده در اختیارش قرار می گیرد یک مسئله جدید که اگر خوب به آن مشغول بشود اولا از فضاها و مطالب دیگر خارج می شود و دوم این که باعث رشدش می شود چون پیش می رود.
امتیاز دوم: ذهن در جستجوی دمادم خودش پیرامون این مسئله غیر از پاسخ این سوال یک نکته های خوب حاشیه ای هم به دست می آورد که این نکته های حاشیه ای برایش تعمق و سوال به وجود می آورد اگر این باشد و آن نباشد... این اگرها باعث می شود یک مسیر و یک شاخه جدید هم به این تفکر اضافه بشود. توضیح نمی دهم که خودتان به این مسائل دست پیدا کنید و چه بسا افرادی هستند که خیلی زود تر از من مطلب را پیدا می کنند.
سخن از ارزش ها شد مسلم است وقتی گفتگوها راجع به ارزش هست ،ارزش ملک و مال و دلار ویورو و طلا و سکه و غیره نیست ما این ها را جزءاین ارزش هایی که ما در مورد آن بحث می کنیم قرار نمی دهیم و اصلا از نطر من ارزش نیست شاید شما بگویید خیلی هم مهم است خودتان می دانید . من این ها را در این دسته سوالات نمی بینم ارزشی که ما در موردش صحبت می کنیم سخن از ویژگی های انسانی است مربوط به انسان و جهان اطراف خودش می شود البته وصد البته بارها گفتم و الان هم عرض می کنم کتاب کلام الهی یعنی قرآن ارزش ها در آن تعیین شده است تا هر انسان وارسته و معتقدی بتواند یک مرجعی برای مراجعه و دریافت ارزش ها داشته باشد از جمله آیاتی که امروز تلاوت شد که نکات ارزشی در آن کم نبود نمی دانم آیا شما واقعا متوجه آن شدید و خواستید بدانید، یا این که نه حتی اگر متوجه آن نشدید لطفا این آیات را در منزل دوباره مرور کنید چون هیچ کجا و هیچ کتابی و هیچ قانونی به پاکیزگی و کاملی کلام خدا به شما جواب نمی دهد من اینگونه می بینم.ارزش های خود را بنویسید،توجه کنید من صحبت از ارزش های شخص شما می کنم نه از کس دیگری،آن چه که در ظاهر و باطن دارا هستید مقصود ارزش ما نزد دیگران و ارزش دیگران نزد ما نیست ،فقط خودمان با خودمان نه هیچ فرد دیگری .
زیر پای هر ارزشی یک خط قرمز کشیده شده است و این جاست که خط قرمز ها ارزشمند می شود. مثلا می گویی راستگویی و درست کاری از نظر من یک ارزش محسوب می شود من خودم کاملا به این اعتقاد دارم که راستگویی و درست کرداری یک ارزش بزرگ و جهانی است. توجه بفرمایید که درست زیر خط این ارزش که مطرح می کنیم یک خط قرمز نیز بوجود می آید هر ارزشی برای شما در زیر آن یک خط قرمز وجود دارد یعنی در وهله ابتدا من به کسی دروغ نمی گویم کاری خلاف درستی انجام نمی دهم و این را یک ارزش انسانی می دانم در وهله بعد افراد مقابل من حق ندارند به من دروغ بگویند یا در رویارویی با من کاری خلاف انجام بدهند. این خط قرمز و باید من است و شما می توانید این باید را داشته باشید.
یک ارزش داریم و در زیر این ارزش یک خط قرمز داریم هر کس این ارزش را بشکند یعنی خط قرمز را عبور کرده است .
اگر کسی به من دروغ گفت و یا نسبت به من درست کار نبود حال باید چه کار کرد؟ این اولین موضوعی است که وقتی ارزش ها و خط قرمزهای خودت را می شناسی طرف مقابل شما خط قرمز شما را رد می کند . البته یادمان باشد اولین قدم این است که ما حق نداریم خط قرمز های خودمان را هم رد کنیم و در نزد خود بگوییم یک دروغ مصلحتی کوچک ایراد ندارد از جنگی جلوگیری میکنم. شما اصلا حرف نزن لازم نیست دروغ مصلحتی بگویی. مجبور به حرف زدن نیستی. حالا من فلان مورد را بدهم به دست فلان فرد با اینکه می دانم که کار درستی نیست ولی دل فلان فرد را بدست می آورم. انجام نده مگر تو خط قرمز نداشتی؟ این خط قرمز فقط برای این نیست که دیگران از روی آن رد نشوند خودت هم به هیچ عنوان نباید از خط قرمزت رد بشوی .من خط قرمزم را رد نکردم ولی طرف مقابلم خط قرمز من را رد کرد به من دروغ گفت کار نادرست انجام داد. من چه کار می کنم؟ شما چه کار می کنید؟ این اولین سوالی است که مطرح می شود.این به انتخاب شما بر می گردد که برای کسی که ارزش شما را زیر پا گذاشته و عبور کرده چه تنبیهی در نظر می گیرید. من برای این کار هیچ خط و مرزی تعیین نمی کنم.بچه هر چقدر هم کوچک برای خود ارزش قائل است و می گوید به من توجه کن اگر با من دعوا کنی من با تو قهر می کنم مادر خودش را تنبیه می کند.
می گوییم خانم ها حجاب داشته باشید دستور قرآن است می گوید: نه حکم شرعی نیست؟ این باب جدید است . ولی آیا پیشنهاد ویژه خداوند هست یا نه؟ زیر پا نگذارید. می گذارد. من برای این فرد خط قرمز تعیین نمی کنم و مرز نمیگذارم تنبیه قائل نمیشوم فقط نگاه می کنم و عبور می کنم. چون کاملا شخصی است. اگرچه که در ملا عام که وارد می شوم دیگر شخصی نیست دوستانی که دارای پسری 12 ساله دارند دارای نفسی است که در آغاز بیدار شدن است پس شما حقی دارید و حق ندارد که حق شما را زیر پا بگذارد ولی می گذارد. پس انتخاب تنبیه این ماجرا با شما است یک نکته دیگر هم وجود دارد که خیلی قابل توجه است. ارزش ها نزد انسان ها درجه بندی دارد بعضی گذر کردن از خط قرمزها قابل گذشت است ولی بعضی از خط قرمز ها به هیچ عنوان قابل گذشت نیست، مثل بحث اعتقادات و توهین به اعتقادات. من شخصا از این بحث نمی گذرم کسی که این کار را انجام بدهد من نمیگذرم در هر نسبتی با من باشد پدر، مادر، خواهر یا فرزندان یا دوستان فرقی نمیکند من نمیگذرم. چرا نمی گذرم دلیل دارد خودخواه نیستم بلکه بعد از مدتی درصورت رفت و آمد با این فرد تاثیرات سیاه این رفتار در خودم و خانواده ام محسوس میشود.مگر اینکه فرد مقابلی که خط قرمز من را رد کرده ابراز پشیمانی و ندامت کند از مسیری که انتخاب کرده برگردد و این بر من محقق شود که دیگر در آن مسیر نیست من می بخشم خداوند هم توبه را می بخشد من چه کاره ام که نبخشم. من که ذره ای گرده خاک هم حساب نمیشوم. نگاه داشتن حرمت ها و ادب از ارزش های بالا می باشد . اگر کسی در بی حرمتی و بی ادبی با من قرار بگیرد هر کسی باشد.
یاد دارم در زمانی که معلم بودم همیشه در مدرسه با همکارانم این گفتگو را داشتم می گفتم : اگر کسی به من تیکه بیندازد که بی حرمتی به حساب می آید بار اول می گویم این بنده خدا خودش هم متوجه نشدکه چه چیزی گفته است بار دوم اگر تکرار کرد می گویم حواسش یک جایی بود گرفتار بود است بار سوم به خودم می گویم با تو است چرا جوابش را نمی دهی؟ اگر کسی با من بی حرمتی و بی ادبی انجام دهد اول برای آن فرد فرجه مجدد قرار می دهم چون شاید من اشتباه کرده و متوجه نشدم او منظورش این نبوده است اما اگر تکرار کرد و این مسئله را ادامه داد من از این فرد عبور کرده و ارتباطم را قطع میکنم چون دوست ندارم آدم بی حرمت و بی ادب وارد خانواده ام بشود. چند صباحی دیگر نوه نوزاد من اگر کمی بزرگ تر شود هر کلمه ای که ما بیان کنیم دقیقا همان را تکرار خواهد کرد چه کسی مقصر است؟ شما بچه را کتک بزن برای چی کتک می زنی ؟ شما باید بزرگترها را تنبیه کنید بزرگترهایی که نفهمیدند و در وقت لزوم جلوی ماجرا را نگرفتند. پدر و مادر در قبال بچه وظیفه دارد به همان اندازه که به بچه غذا میدهد و سیر میکند بهترین خوراک، بهترین لباسها ، بهترین اسباب بازی و بهترین امکانات تحصیلی برای فرزند خود فراهم می کند بهترین امکانات فرهنگی هم باید ایجاد کند با کسانی رفت و آمد کند که آن کسان تاثیر نامناسب بر روی فرزندش نگذارند می گوید : از ما گذشته بر روی ما تاثیری ندارد از شما گذشته و پیر و بی حس و حال شدی فرزند شما هم پیر شده است؟ شما فرزند کوچک و نوجوان دارید به این نکته باید خیلی توجه کنید .
به این نکته خوب دقت کنید، ارزش را واقعا شناختید ؟ همه به بحث ارزش‌ها وقوف پیدا کردند؟ دانستند ارزش یعنی چی؟ خیلی مهم است اگر ندانیم راه را دوباره بیراهه می‌رویم. اگر ارزش را تشخیص ندهیم، خط قرمز آن را هم نمی توانیم تشخیص بدهیم آن وقت بیراهه می رویم .خب، ارزش را شناختیم، خط قرمز زیر پای این ارزش‌ را هم تعیین کردیم، حالا اگر کسی این خط قرمز را رد کند چه چیزی پیش می آید؟ من می خواهم به خودتان بر گردانم، دقت کردید تا الان گفتم یکی به من بی‌ادبی کند یک بار می‌بخشم دوبار می بخشم دفعه سوم می گویم خوش آمدی من دیگه با شما نیستم آدم بی ادب در خانه ام راه نمی دهم. شما تصور بکنید فردی معتاد در خانواده دارد و نوجوان هم در خانه دارد، ممکن است معتاد برادر، خواهریا شوهر خواهرت باشد .نمی دانم، به خاطر این که او را حفظ کنی فرزندت را ضایع نکن خیلی باید به این نکته ها دقت کرد. حالا اگر کسی این خط قرمز را رد کند در ما چه اتفاقی می افتد؟ در ما نه در فرد مقابل .اولین قدم احساسات ما جابجا می‌شود یعنی چی؟ من در آرامش و سکون و خوشحالی نشستم. می خواهم که مثلا با دوستانم روبرو بشوم خیلی هم خوشحال و خندان هستم خدای ناکرده یکی از آنها می آید و آن بی احترامی را به من می کند، چه اتفاقی برای من می افتد؟ از حالت آرامش و سکون دچار یک قلیان می‌شوم، قُل می زنم، شماقُل نمی زنید؟ قل می‌زنید دیگر، بعد آرام آرام قُل قُلا بالاتر می رود مثل باد کردن لاستیک و یا این بالن ها رو باد می کنند هِی بالاتر می رود، آن وقت چه اتفاقی می افتد؟ آن آدم در حال سکون و آرامش و احترام نقشش عوض می شود چگونه نقشش عوض می شود؟ از آدم متین و آرام یک باره تبدیل می شود به یک آدم پرخاشگر و عصبانی، نقشمان تغییر می‌کند، و این غلط است ،آدمی که ارزش و خط قرمز را شناخته و می تواند تشخیص بدهد فرد مقابلش چه کار کرده، واکنشش این است که احساساتش بهم می خورد اما اگر این احساسات بالا بیاید و طوفان کند نقش آدمی رو تغییر بدهد آن دیگر خیلی خراب است ،این جاست که انسان‌های آگاه و رشد یافته با هوشیاری به همان احساس اولشان منتقل و متصل می‌شوند.می گویند درست است این خط قرمزت را رد کرده و ارزشت را زیر پا گذاشته است ولی دلیلی نداره که تو مثل او باشی. دلیل دارد؟ برمی‌گردم به همان احساس اولی، به آن نگاه می کنند، هوشیار می‌شوند و مقابل نقش پرخاشگرانه و عصبانیتشان می ایستند، همه زن و شوهرها در خانه دعوا کردند، نکردید؟ ولی واقعیتش این است اگر آن لحظه ی عصبانیت یک آن یک صلوات به خودش یک ترمز بدهد برمی‌گردد چی کار می‌کند، می گوید تو کجایی؟ آگاهی؟ ببین احساست عوض می شود، آن احساس آرام و متین و زیبای تو تبدیل می شود به یک کوه آتش فشان جلویش را می‌گیرد یکی از درد هایی که بین زن و شوهرهاست می دانید چیست؟ آقا می خواهد ثابت کند که خانمش نمی فهمد و اشتباه می کند خانم میخواهد بالعکس ثابت کند آقا چی می گویی من خوب می دانم و می‌فهمم. خیلی جاها حق با آقاست، خیلی جاها حق با خانم، اما محصول چیست؟ روانشناسی چی می گوید؟ من کار روانشناسی نمی کنم و اصلا کاری با این زمینه ندارم قرآن شما را دعوت به صبر می کند قرآن به شما می گوید به طرف مقابلت فرصت بده عقایدش را بگوید حرفهایش را بزند اگر حرفها و عقایدش خلاف نظر تو باشد خیلی بد است ؟ خیلی زشت است ؟ نه، او یک آدم دیگری است، گوش کن و ببین در کجا می‌توانی یک اصلاحیه برایش بیاوری نه این که به او اثبات بکنی دیدی تو نمی فهمی و اشتباه می‌کنی و باز هم عوضی رفتی، خدا وکیلی از این کارها در زندگی هایتان نکردید؟! خودم از همه ی شما جلوترم نه اینکه فکر کنید من به قول خودمان دهانم را آب می کشم می گویم من از این کارها نکردم، نه ولی آن زمانی که سعی می‌کردم گفت‌وگو کنم خیلی جوان بودم ولی به مرور یاد گرفتم هر جا طرف مقابلم را نمی توانم مجاب کنم یک لاین، یک خط جدید برایش باز کنم. با ایده ها و رفتارهای جدید، او را در آن خط هول بدهم آن وقت او آن مسیری را می رود که باید برود.این یک دستاورد بزرگ است اصلا این مبحث رو آورده بودم تا اینجا کشاندم به این نقطه برسم. بزرگانی که به مراتب عالیه رشد و تکامل رسیدند از این نردبان بالارفتند می‌دانید صد دفعه هم پایین افتادند .لِه و لَورده هم شده‌اند. ولی از همین نردبان بالا رفتند. مگر شما نمی خواهید به این تکامل برسید؟ مگر این طور نیست که شما آمده اید اینجا که یک نقطه غایی برای خودتان داشته باشید خب این نقطه غاییست. دیروز من یک وویس را گوش کردم در لحظه احساس کردم که از ملاج سرم یک دود کش شعله آتش بالا می رود .همان لحظه می‌خواستم وویس را جواب بدهم فوری اینطوری کردم :آرام باش،بنشین، هیچ وقت جواب دادن دیر نمی شود ولی جواب نیکو و درست دادن دیر می شود، چه موقع ؟آن موقعی که نسنجیده دهانت را باز می‌کنی ،باز نکن دوست عزیز شما روانشناسی خواندی من نخواندم،من بیچاره ریاضیات خواندم واینجاهستم نمی دانم کجا بودم اینجا سر در آوردم این بچه های کوچک را دیده اید؟وقتی نوه ام را می خوابانیم تازگی یاد گرفته برای خودش مثل عقربه ساعت چرخ می‌زند حالا منم همان طوری طی سالهای عمرم عقربه ساعتی چرخ زدم سر از اینجا در آورده ام . در واکنش به مسائل روبرو احساساتتان جا به جا می‌شود چون انسان هستید باید جابجا شود،ولی سریع به این احساسات مسلط بشوید، نگاهش کنید، علل این تکان خوردن احساساتتان را در کسری از ثانیه نه حتی یک ثانیه می توانید بررسی کنید، اولش سخت است، اول راحت نیست زمان می‌خواهد. ولی بعدا می‌بینید که می شود خب حالا تا به نقطه برسم که در کسری از ثانیه بررسی کنم چیکار کنم. من به شما توصیه می‌کنم که به آن نقطه که می رسی بگو: یه لحظه اجازه بده خواهش می کنم،بگذار من فکر کنم، طرف مقابل شما با خودش فکر می کند که آخ جون برنده شدم ببین .فهمید اشتباه کرده است عیب ندارد بگذار این گونه فکر کند . یک ذره بگذار خوش باشد ولی در عوض به خودت می آیی، ندیدی وقتی یک نفر عصبانی می شود یک لیوان آب خنک به او می دهند چرا می دهند ؟ چرا می گویند وقتی عصبانی شدی یک صلوات بفرست ؟ چرا می گویند ؟ که شما آن کسری از یک ثانیه به دستت بیاید و به آن توجه کنی من دیروز این کار را کردم نشستم و به دوستم گفتم که ، دختر جان به من یک لیوان آب بده یک کمی من را نگاه کرد .چون من اصولاً آب یخ نمی خورم معمولاً آب شیر را می خورم ولی آنجوری که من را نگاه کرد رفت و از یخچال شیشه ی آب را آورد یعنی آب خنک آورد دو تا جرعه آب خنک خوردم ، یک صلواتی هم فرستادم .بعد یک وویس فوق العاده قشنگی هم پر کردم جواب آن شخص را هم دادم اما به شیوه ی خودم نه به شیوه ی او . سعی کنیم ارزش های زندگی مان را پیدا کنیم ، ما خیلی زیاد ارزش های اضافی داریم . ارزش های اضافی یعنی چی ؟ مهمان می آید ، فرش من نو نیست آبروی من می رود ،چه کسی گفت آبروی تو می رود داشتن فرش نو یک ارزش نیست اما یک ارزش است که همان فرش کهنه ، تمیز باشد وقتی آدم ها روی آن پا می گذارند از تمیزی لذت ببرند این یک ارزش است . من می خواهم بروم مهمانی و عروسی این درد همه ی خانم ها است .البته من نه . خداوکیلی من از جوانی ام نداشتم و هنوز هم ندارم ای بابا ، این پیراهن را دفعه ی قبل هم پوشیده بودم در مهمانی فلان جا هم پوشیده بودم باز هم همین را بپوشم . چه اشکالی دارد . خب بپوش دیگر . اما این مهم است آن چیزی را که می پوشی درزش پاره نباشد لکه ی کثیف نداشته باشد طراوت و تازگی از لباس تو بلند شود این می شود یک ارزش . اما داشتن یک لباس نو ارزش نمی شود آنقدر آدم ها هستند که هر ساعتشان یک لباس نو دارند ، ولی خیلی وجودهای بی ارزشی هستند در ساحت انسانی، کاملاً بی ارزش هستند پس ارزش هایمان و خط قرمزهایمان را پیدا کنیم بعد با خودمان هم فکر کنیم ، اگر کسی ارزش من را شکست و از خط قرمز من عبور کرد می خواهم او را چه کار کنم ؟ خودتان تصمیم بگیرید که چه تنبیه ای به او می دهید . اما یادتان باشد خودتان را تنبیه نکنید .قل قل نزنید سماور شما جوش نیاورد و آب جوش بیرون بدهد .آن وقت است که تازه باید خودتان را تنبیه کنید خیلی سریع به احساساتتان غلبه کنید سوار شوید یک لحظه سکوت کنید یک صلوات . 5 صلوات . وقتی به آن سوار شدید آن موقع می توانید پاسخگو باشید . آن وقت شما یک انسان آگاه رشد یافته هستید.
سهراب سپهری می گوید
نه تو می مانی نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم می گذرد
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
(لحظه ها لخت هستند . لحظه ها نه لباس شادی به تن دارند و لباس اندوه) .
به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز
از اقبال لاهوری هم بگویم . یکی این عصر و یکی آن عصر .
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری راضی به همین چند قلم مال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد این گونه اگر نیست به دنبال خودت باش
هیچ کسی نیست که به دنبال من بیاید . اشکال ندارد . خودم به دنبال خودم می روم .
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش
صدسال اگر زنده بمانی گذرانی پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش
خب . این گفتگو برای این هفته ی شما. خواهش می کنم بنویسید خواهش می کنم بنویسید . به محفوظات تکیه نکنید محفوظات می ریزد به مکتوبات تکیه کنید بنویسید .آن جلسه ، در مطلب اول گفتم که ارزش هایتان را بنویسید .در مطلب دوم این را گفته بودم ، چون خیلی مهم است و اکثراً درگیر هستند چون با من مطرح می کنند .اکثر ما یک تیپ ایده آل داریم .می دانید تیپ ایده آل یعنی چی ؟ حالا از کامپیوتری هایمان بگویم ، من می خواهم یک برنامه ای بنویسم برای حسابداری که اینجوری باشد آنجوری باشد . این هم درآن باشد . آن هم باشد . خیلی خب این یک تیپ ایده آل است . نه ؟ اما ، علی رغم ذوق و شوقی که دارند تا به این تیپ ایده آل دست پیدا کنند ، می دوند ولی نمی توانند ادامه راه دهند سست می شوند .فکر می کنید چرا ؟ این تیپ ایده آل یک تیپ بالا و والا است . اما کنار این تیپ ایده آل ، یکی یا دوتا تیپ میانه هم دارد . امشب خسته هستم باشد فردا ، پس فردا مهمان دارم حالا فعلاً بگذار بماند تا دو روز بعد . بگذار مهمانی من تمام شود . همه ی ما این کار را می کنیم . اگر تیپ ایده آل شما می گوید شروع کن ، مردی و ماندی شروع کن . می خواهی قرآن شروع کنی ، شروع کن . و سعی کن تمام کنی و سعی کن قرآن را بفهمی . خانه هایتان را بی نماز نگذارید به خدا رفت و آمد شیطان است . نگو ، بچه های من همه آدم های خوبی هستند . خانه ای که نمازخوان ندارد دقیقاً محل آمد و شد ابلیس است و ابلیسچه ها . خب . اجازه ندهید بچه های شما ناپاک بگردند خودتان ناپاک نگردید . نماز به موقع بخوانید نمازهای واجبمان را از دست ندهیم . آدابمان را به جا بیاوریم . حرمت انسان بودنمان را حفظ کنیم .
یک دوستی به من گفته بود که کتاب ختومات گرفتم . به او گفتم در جلسه می گویم . می خواهید در منزل من و در کتابخانه ام چندتا کتاب ختومات به شما بدهم که هرگز هم از داخل آن کتاب ها هیچ ختم ذکری را برنداشتم . ذکر ، اگر برای انجام هدفی باشد ، اگر ذکر دوره ای باشد مثل چله ، 21 روزه ، مثل 14 روزه و ... صاحب ذکر می خواهد . دستور دهنده و استاد می خواهد . استاد دارید ، بسم ا... . ندارید . خب همین طوری انجام بده چرا می خواهی ختم ذکر برداری ؟ نکنید . همه ی ما تسبیحات خانم حضرت زهرا را پایان هر نمازمان می خوانیم .سال های زیاد است غیر از این است ؟ چه اشکالی دارد ؟ هیچی . اما همین تسبیحات را بردار با یک نیت ، با یک دوره و انجام بده . اولاً آداب دارد و آداب آن خاص است و برای هر کسی فرق دارد تو تشخیص می دهی که چه چیزی باید برداری ؟ نه . بعد می دانی که استاد تو کی است ؟ نه . از من می خواهی ؟ من خودم دنبال استاد می گردم . از این کارها نکنید . من هروقت چیزی خودم گرفتم خدمت شما ارائه کردم . بدون یک دانه سر سوزن خساست . حالا می خواهید باور کنید . می خواهید باور نکنید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید