منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

جلسه اول راههای جلوگیری از پوچ گرایی محافل دینی ،اخلاقی واجتماعی

 بسم‌الله الرحمن الرحيم



بحث امروزم را با آیه 10 سوره فاطر آغاز می کنم :
اعوذبالله من الشیطان الرّجیم
مَن كَانَ يُرِ‌يدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا  إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْ‌فَعُهُ  وَالَّذِينَ يَمْكُرُ‌ونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ  وَمَكْرُ‌ أُولَـئِكَ هُوَ يَبُورُ‌
هر کس عزت می خواهد ، عزت یکسره از آن خداست (طالبان عزت ، آنهایی که خیلی دلشان می خواهد که عزتمند باشند در بین مردم ؛ دارم جایش را معرفی می کنم اگر می توانی برو از آنجا بگیر . با کلام صریح خدا ، پس گوشها به من) هر کس عزت می خواهد ، عزت یکسره از آن خداست ، سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود . ( دوستانشان را صدا می کنند ماشاءلله ماشاءلله با الفاظ بسیار زیبا ، آدم یاد باغ وحش می افتد .) سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود ، (خودت انتخاب کن می خواهی چیزی بگویی که آن چیزی که داری تو می گویی بالا برود یا نه ؟ یا می خواهی همین جا بیفتد روی زمین ؟) و عمل صالح آن را بالا می برد (بگو ، عمل کن .در مرحله اول که اگر کلام پاکیزه نبود هیچی ، معطل شد ، افتاد زمین . کلام پاکیزه بود ، خوب بود ، عمل صالح نبود باز هم می ماند روی زمین ، چرا ؟ چون بالا فقط عمل صالح است ، آنهایی که عمل صالح ندارند یک ذره تجدید نظر کنند در کارهایشان . برای همین است که می آید ذکر می گیرد بعد می آید می گوید نمی دانم چرا من به هیچ جا نمی رسم ؟ می گوید من این کلاس را 14 – 15 سال است دارم می آیم پس چرا هیچی نشدم هنوز ؟ جوابش از قرآن ، از بنده نپرس) کسانی که زشتی ها را طراحی می کنند عذابی سخت خواهند داشت . (نکنید ! چرا دنبال زشتی می گردید ؟ خدا می داند چند وقت است طراحان زشتی چه کردند . من نمی گویم .) کسانی که زشتی ها را طراحی می کنند عذابی سخت خواهند داشت . نیرنگ آنها حتماً تباه می شود پس سوره فاطر آیه 10خدا فرموده : هر کس عزت می خواهد ، عزت یکسره از آن خداوند است . سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و عمل صالح آن را بالا می برد . کسانی که زشتی ها را طراحی می کنند عذابی سخت خواهند داشت . نیرنگ آنها حتماً تباه می شود . کلام امروز را با این آیه شریفه قرآن شروع کردم تا اگر خدا توفیقم داد می خواهم به مسائل ارزشمندی در آینده بپردازم .
امروزه فعالیتها و کارهای اجتماعی که در جامعه انجام می شود بر دو دسته قرار دارد :
یک دسته مُبتَنی بر بی اعتقادی محض است . تکیه بر قدرت طلبی و سلطه جویی دارد و به طور مسلّم این دسته کارها یک دوره ، دو دوره ، سه دوره با تکیه بر زور و ستم انجام می شود ، دوام می آورد . ولی بالاخره بنیانش از جا کَنده می شود ، چرا ؟ چون ریشه محکمی را برای خودش ندارد . رها می شود و از همدیگر متلاشی می شود . این هم خیلی عجیب و دور از ذهن نیست ، باید هم این اتفاق بیفتد .
اما دسته دیگری هست که بالعکس هدفشان انجام اعمالی است با سمت و سوی مذهبی و فرهنگی . که خب طبیعتاَ انتظار می رود این ها به محصول بنشیند ، بار بدهد، اما متأسفانه در اکثر مواقع تیرها به خطا می رود و پاسخی نمی آید ، شکست و رکود سرانجام کارش است . آن وقت فریادهای شکایت آمیز بلند می شود ، از همه چیز و همه کس شروع می کنند شکایت کردن . به تنها چیزی که نمی پردازند سبب اصلی این ماجراست ؛ که ما می خواهیم به این مطلب حتماً بپردازیم . بحث این آیه شریفه هم حول محور همین ماجرا می چرخد . پس مباحثی که زیربنای اعتقادی صحیح مذهبی ندارند ما کاری با آنها نداریم به شما هم توصیه می کنم نزدیکشان نشوید ، چون به درد شما نمی خورد . اما مباحثی که فعالیت مذهبی دارد، با حدیث و آیه هم سروکار دارد خیلی به تنهایی دلخوشی نمی آورد ، مگر می شود ؟ بنده می گویم می شود ، حالا توجه کنید ببینید چطوری یک همچنین چیزی امکان دارد . چون فقط تلاوت قرآن ، خواندن حدیث ، بازگو کردن روایت به تنهایی راه نجات نیست . یک روش و یک مجرای صحیح هم برای خودش طلب می کند . شما تشریف ببرید قبرستان ، وقتی مرده را خاک می کنند اطراف تشییع کنندگان معمولاً یک عالم قرآن خوان می گردد . از او بپرسی چند سال است قرآن می خوانی اینجا ؟ می بینی همه عمرش . بعضی هایشان می گویند ما بچه کوچک بودیم با پدرمان می آمدیم سر قبرها قرآن می خواندیم ، شغل پدرمان این بود . یعنی از وقتی چشم باز کرده این طوری قرآن خوانده ، از قبرستان شاید پایش را بیرون هم نگذارد ، اولین گناه را انجام می دهد . دائم هم می بیند همه را می گذارند زیر خاک، ولی اولین گناه را انجام می دهد ، چرا ؟ نباید دنبال دلیلش گشت ؟ اشکال از قرآن است به نظر شما ؟ یا اشکال از تلاوت کننده قرآن است ؟ یا اشکال از آن کسی است که قرآن خواندن را یادش داد ولی یادش نداد کدام جاده باید برود ؟ باید به اینها نگاه کرد ، جمع ما انشاءلله به امید خدا بعد از این دوره ضرب و شتم عمومی می خواهد یک کارهایی انجام بدهد ما هم از همین جا داریم شروع می کنیم ، داریم می گوییم . متأسفانه بسیاری از اجتماعات مذهبی حتی، پس از مدت طولانی به پوچی بر می خورند ، پوچ می شوند ، از گردونه خارج می شوند . این مسئله کوچکی نیست ، پس فعالیتهایی را که انتخاب می کنیم باید به آنها دقت کنیم که این فعالیتها دارای چه سمت و سو ، چه جهت و برای چه هدفی انجام می شود . ما چند سال دیگر می خواهیم تولد پیغمبر(ص) بیایم اینجا بنشینیم ، سفره سبز بیاندازد ، گل بخرد ، تزئین کند ، پرده ببندد ، پرده باز کند ، تا چند سال دیگر ؟ سال بعد هم همین مدلی می خواهیم بیاییم بنشینیم ؟ خیلی اشکال دارد . از هر کوره راهی نمی شود حرکت کرد . مولوی (علیه الرحمه) ابیات قشنگی دارد ؛ می گوید که :
ما در این اَنبان گندم می کنیم - انبان یعنی یک کیسه ، یک چیزی مثل جوال ، گونی بزرگ .
ما در این انبان گندم می کنیم  - یعنی دائم گندم ها را برمی داریم می ریزیم در این کیسه ، در این جوال که چه بشود ؟ گندم جمع آوری کنیم . گندم جمع آمده گم می کنیم – از این طرف می ریزد بعد دست می کند در جوالش می بیند گندم ها نیست . گندم ها کجاست ؟ می گوید : گم شد . مگر گندم خودش ،خود به خود گم می شود ؟
ما در این انبان گندم می کنیم                   گندم جمع آمده ، گم می کنیم
می نیندیشیم ، می گوید ما اندیشه نمی کنیم .
می نیندیشیم آخر ما به هوش ، با عقلمان ، با هوشمان اندیشه نمی کنیم ، که چی ؟
کین خلل در گندم است از مکر موش
این نبودن گندم ، اشکالی که به وجود آمده مال گندم نیست ، از کجا آمده ؟ از حیله موشه، که انبان ما را سوراخ کرده و آمده دانه دانه چه کار می کند ؟ گندم ها را می برد .
موش در انبان ما رخنه زده
همان طوریکه در انبان عمرمن رخنه زد . در همه سالهایی که تلاش کردم و دویدم ، رخنه زد .
موش در انبان ما رخنه زده             وزفن اش( یعنی از حیله اش از کارآمدیش) انبان ما کم آمده
گندم های ما از انبان ماکم شده
گر نه موش دزد در انبان ماست
می گوید اگر راست می گویی و آن موش دزد در انبان من نیست.
گندم انبان چهل ساله کجاست؟وقتی این ها را می خواندم ، اگر افراد خانواده دورم نبودند ، یعنی اگر خانواده نبود اینجا ، دلم می خواست صحرا بودم و تا جان داشتم داد می زدم . من حدود 17 ، 18 سال است که دارم کار می کنم . کدام موش نامردی در انبان من وارد شد ؟ گندم اعمال چهل ساله من کجاست ؟ چه کسی برد ؟ پس موضوع دین داشتن و طاعت ها و اعمال دینی انجام دادن به تنهایی نیست . با گذران سالیان از خودمان می پرسیم بعد از این همه دین داری ، این همه عبادت ، چرا نتیجه ای که باید حاصل بشود ، نشده است ؟ این کدام موشی است که طاعات و عبادات ما را خورده است ؟ و نمی گذارد که نتیجه دهد ؟ اینجاست که مولوی روشن ضمیر و دهنش پر از قند و نبات می گوید :
رو تو اول دفع شر موش کن
جواب من را می دهد ، می گوید :
رو تو اول دفع شر موش کن                              بعد از آن در جمع گندم، کوش کن
بعد از آن شروع کن به جمع کردن گندم ها .بعد از بیست سال آدم آمده و می گوید که من بیست سال است که عبادت می کنم ، نماز می خوانم ، تلاش می کنم . چرا در وجود من یک حس روحانی خوب، هنوز پیدا نمی شود ؟ چرا ؟  به نظرشماکجایش عیب دارد ؟
مخش ، ریه هایش ، کلیه هایش ، کجایش عیب دارد ؟ من می گویم قلبش . قلبش هنوز اشکال دارد . چون قلب است که باوجه روی حقایق ،روبه رو می شود و می تواند درکش کند . چرا قلبش اشکال دارد ؟ می خواهیم اشکال برطرف کنیم ؟ خط را گرفتیم و این جوری یواش یواش می رویم جلو تا موش را پیدا کنیم . چرا قلبش مشکل دارد ؟ چون هنوز حب دنیا و شهوات و خودخواهی ها در این آدم کم نشده است .
می دانید چرا به ما شاهد می گویند ؟ خداوند در قرآن از ما امت مسلمان بعنوان شاهد نام می برد . می دانید شاهد یعنی چه ؟ شاهد یعنی شهادت دهنده . شهادت دهنده یعنی چه کسی ؟ یعنی کسی که چیزی را که می گوید روی خودش نشان داده می شود . من شهادت می دهم زردپوست هستم از ایران زمین . پوستم و وجناتم نشان می دهد . می شوم شاهد بر این ادعا . کسی که بدنیا آمده قرار بود ( من ، شما ، شما ، شما ، ....) شاهد  اسماء و صفات الهی باشیم . کدامش شدیم ؟ شاهد بخشندگی بلند شود . خدا مگر بخشنده نیست . قرار بود ما بخشنده باشیم . کو ؟ شاهد گذشت بلند شود . دیدید آن روز در جلسه سه شنبه یکی از دوستان چه گفتند ؟ گفتند صبح تا غروب ،دویست تا دستور به خدا می دهیم . این را بده ، آن را بده ، آن را می خواهم ،روزیم را زیاد کن ، گفته یک گوشت خوک نخور. سر این هم چانه می زنیم . ما قرار بود شاهد اسماء و صفات الهی باشیم . هستیم ؟ یکی بلند شود و ادعا کند که هستم . نباید جستجو کرد ؟ یک اتفاق بد افتاده است . می دانید چه اتفاقی ؟ همه ما دین دان هستیم . دین دان . دین را می دانیم . هیچ کدام دین دار نیستیم . یک کلمه به واژگان کلمات شما اضافه  کردم . آن هم دین دان است . بروید و ببینید چند درصد شما فقط دین دان هستید ؟ از من نپرسید . چون من خجالت می کشم . حرف بزنم . دین دان یعنی چه کسی ؟ دین دان یعنی کسیکه می گوید من از وجود خدا مطلع هستم . راه می رود می گوید : اشهدان لا اله الله ،اشهدان لا اله الله . می داند . از وجود خدا مطلع هستم . حالا اگر این فرد که میگوید من از وجود خدا مطلع هستم ، ( خوب دقت کنید ، می خواهم یک ضربه به شما بزنم . یک دانه مهلکش را می خواهم بزنم ). آن کسیکه می گوید من از وجود خدا مطلع هستم ، روز قیامت را هم قبول دارم ، خدا یکی است ، پیغمبر خدا هست ، روز قیامتش را هم قبول دارم ، عدلش را هم قبول دارم ، امامتش را هم قبول دارم . چندتا چیز دیگر را باید قبول کند ؟ این ها اصول بود .اما خودخواهی هایم را نمی توانم رها کنم . ببخشید . همین قدر از من قبول کنید . من بیشتر از این نمی توانم . چون خودخواهی هایم را  نمی توانم رها کنم . چون نمی توانم خودخواهی هایم را رها کنم بندگی خدا را هم نمی توانم پیشه کنم . می گوید: نه من بنده خدا هستم. ای دروغگو  تو بنده منیت خود هستی . بنده خودخواهی خود هستی . حالا می دانی این بنده با این همه اعتراف تازه به کجا رسیده ؟ چقدرخوشبخت است ؟ چقدر رتبه اش بالا است ؟ از نظر علم به وجود خدا و وجود معاد و بقیه قصه ها می دانید تا کجا رسیده است ؟ تا حد شیطان . تا حد ابلیس . تا مقام ابلیس بالا آمده. باآیه قرآن ثابت می کنم . سوره اعراف آیه 12 می خوانیم : شیطان درجواب پرسش حضرت حق که به او می فرمایند : چه چیزی باعث شد که تو سجده نکنی و اطاعت امر من را نکنی ؟ به شیطان دستورداد به این آدمی که من آفریده ام سجده کن . گفت : نمی کنم . فرمودند : چه چیزی باعث شد که تو دستور من رااطاعت نکنی ؟ (آیه قرآن ، سوره اعراف ، آیه 12) شیطان می گوید :أَنَا خَيْرٌ‌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ‌ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ   . من از او بهترم . من را از آتش آفریدی و او را گل . پس شیطان اعتراف می کند که خدا هست . قبول دارد . بدبخت ناآگاه نیست . قبول کرد خدا هست . همین جور که من نیز می گویم خدا هست . شما هم می گویید خدا هست . و قبول کرد که خالق همگان است چون به خدا گفت :من از او بهترم . من را از آتش آفریدی و او را از گل . یعنی قبول کرد هم خداهست ، هم خالق است و هم همگان را او می آفریند . اما آگاهیش نسبت به وجود خدا او را از کار زشتش باز نداشت . همانطور که ما را باز نمی دارد . می گوییم اشهدان لا اله الله ولی  متاسفانه دور از جان شما همه شکرهای عالم را یکجا با هم میل می کنیم . خیلی دلم پر است. به خدا خیلی دلم پر است . من خیلی باادب بودم . سعی کردم همیشه در زندگیم باادب باشم . ولی دیگر الان نیستم . حتی شیطان به رب بودن پروردگارش اعتراف می کند . می دانید که مقام رب بودن یعنی تربیت کنندگی . ما می گوییم خدا رب من است . یعنی من را تربیت می کند . شیطان به این هم اعتراف می کند . (سوره حجر آیه 39) می گوید :قَالَ رَ‌بِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْ‌ضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. گفت : پروردگارا به سبب آنکه من را گمراه کردی ، من هم در روی زمین حتماً برایشان می آرایم همه را گمراه می کنم . می گوید : من قبول دارم تو من را تربیت کردی ولی چه جوری؟ من را گمراه کردی . شیطان 6000 سال عبادت کرده است . آن هم کجا ؟ در صف ملائکه و در مقام ملائکه که از مقام جن خیلی بالاتر است . معارف و عبادات 6000 ساله اش نتوانست آنطور او را تغیر دهد که کبرش ریشه کن شود . جوان های ما باید این را بفهمند . به سرنوشت شیطان گرفتار نشوند . شیطان معاد را هم قبول داشت . چرا ؟  سوره ص آیه 79 می خوانیم:قَالَ رَ‌بِّ فَأَنظِرْ‌نِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ  گفت: پروردگارا پس من را تا روزی که برانگيخته می شوم مهلت ده. یعنی می داند روز برانگيخته شدن هم وجود دارد.معاد وجود دارد.می داند که همه از قبرها بیرون می آيند.سوال بزرگ اينجا اين طوری است شیطان  علم به خالقيت خدا دارید به ربوبیت خدا داردبه بعث و قیامت را هم اعتقاد دارد.چرا نمی تواند بندگی خدا را ادامه بدهد؟مشکلش کجاست؟ما بگردیم مشکل ابلیس را پیدا کنیم که ما در آن تله نیفتیم.شیطان شش هزار سال عبادت کرده است ولی یقيناً طمع سجده کردن را نچشیده بود مثل ما.هر کدام از ما هر چقدر از خدا عمر گرفته باشیم و هرچقدر آن را نماز خواندیم همه آن را سجده داشتیم ، نداشتیم ؟کسی نماز بی سجده خوانده است؟اما چرا آن سجده هایی که کردیم و اقرار کردیم ، ستایش کردیم مانع نشده است که گناه کنیم؟دائم در هر لحظه دست به گناه زدیم چون طعم سجده را نچشیدیم.شیطان هم نچشیده بود.برای همین هم وقتی به او امر کردند که سجده کن برایش سخت شد.کاراو از یک جایی خراب بود.باید آن را پیدا کرد . سوره بقره آیه 34 :خدا اینجا به ملائکه دستور می دهد گفتیم که ای ملائکه به آدم سجده کنید همه سجده کردند جز ابلیس، مگه خدا به ابلیس دستور داده بود ؟گفت ابلیس سجده کن؟ گفت :ملائکه سجده کنید .همه سجده کردند جز ابلیس.به شیطان که دستور نداده بود.ولی شیطان باور کرده بود که در مقام ملائکه جا دارد.برای همین هم وقتی گفت :ملائکه سجده کنید ملائکه سجده کردند  ولی شیطان فوری گفت :برای چی سجده کنم؟من از این بهتر هستم.من سجده نمی کنم.پس شیطان به جایگاه خود واقف بود. شما چی به جایگاه خود واقف هستید؟شما یک پله از شیطان کمتر هستید.چون جایگاه آدمیت را هنوز  خیلی از ما خوب نمی شناسیم.پس وقتی شیطان گفت: که سجده نمی کنم یعنی مقام خود را پذیرفته است.مقامی که در کنار ملائکه داشت  آن را قبول کرده است ، گفت سجده نمی کنم پس خطاب به پروردگار را درک کرده بود.می دانست که باید بپذیرد.در سوره کهف آیه 50 خدا می فرماید:شیطانی که از جنس جن است.شیطان می دانست که از جنس جن است،می دانست که از نوع آتش است اما با عبادت به مقام ملائکه رسیده بود.پس چرا برای سجده نکردن بهانه آورد؟که من از آتش خلق شدم ، آدم از خاک، و خودش خوب می دانست که همه اينها بهانه است . چرا نماز نمی خوانید؟می گویدچون در نماز تمرکز ندارم ، حواسم به همه جا می رود به ساحت پروردگار توهین می شود.برای همین نماز نمی خوانم.عین ابلیس . ابلیس می داند که باید سجده کند ، ابلیس می داند و جایگاهش را خوب می شناسد.بهانه می آورد.بگذارید یک چیزی را به شما بگویم:برای انجام هر کاری یک پای ثابت دل است.چقدر شما این دل را به کار می برید؟می گوید: برو فلان جا ،جواب می دهد نمی دانم چرا دلم نمی رود.پایم می رود ولی دلم نمی رود.پس برای انجام هر کاری یک پای ثابت دائمی دل آدم است.تا دل نباشد اگر هزار دلیل عقلی هم وجود  داشته باشد پا به طرف انجام کار نمی رود.همین طور که ابلیس را به اینجا کشانده است.سوره کهف آیه 103 می خوانيم:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِ‌ينَ أَعْمَالًا  بگو آیا  شمارا ازآنها که در کردار زیانکارترند آگاه سازیم؟خدا به پیغمبر می گوید از اینها بپرس می خواهیدکسانی که در اعمال از همه زیانکار ترندبه شما معرفی کنم تا شما بشناسید. خداوند در این آیه خطر بی ثمر شدن  فعالیت ها را یادآوری می کند.فکر نکن کردار نداری ضرر می کنید، آدم های کردار دار ، شما هم ضرر می کنید چه وقت ؟وقتی که کردار ما پوچ است ، بی ثمر است.خسران که در قرآن هم  به این آیه بسیار برخورد کردیم یعنی از بین رفتن سرمایه . خوب دقت کنید بعضی ها این را معنی می کنند یعنی ضرر و زیان.ضررو زیان غیر از خسران است. می گویم چرا ؟یک نفر یک مقدار زیاد مثلاً پالتو می خرد یا لباس پشمی می خرد، کی ؟ اول اسفند ماه . خوب این کی می خواهد آنها را بفروشد؟این آدم این چیزهایی که خریده است دسته دوم هم که بوده، سال بعد به دردش نمی خورد نه دست اول بوده و سال بعدی ها که می آيند. ( جوانها ) این دمده شده است و کسی نمی خرد.ما لش در دستش باقی می ماند حالا یا اینکه اصلاً نمی خرند ، اصلاً سود نمی کند.یا مقداری از آن را می خرند کم سود می کند.یا اینکه مجبور می شود زیر قیمت بفروشد.یک ذره ضرر می کند.اما از سرمایه اش مقداریش بر می گردد.این چی داده ؟ فقط ضرر داده است.اما یخ فروش را نگاه کنید.دیدید اینهایی که دکه های یخ فروشی دارند . حالا که الان خوب شده است.از این خبرا نیست. قدیم ها که من بچه بودم با الاغ یخ را به محله می آوردند. سر میدانها می گذاشتند در داخل گونی . داد میزد یخ دارم  ، ببرید سرمایه ام آب شد. یخ فروش اگر یخ هایش فروش نرود چه اتفاقی می افتد؟همه سرمایه اش می رود.این خسران زده است.خداوند در سوره عصر فرموده است:اگر اهل ایمان و عمل صالح توصیه به حق و صبر نباشید لفی خسر می شوید.(والعصر ان الانسان لفی الخسر.)این خسران، غیر از ضرر است.خداوند در سوره کهف آیه 104 فرموده است:کسانی هستند که سعی آنها در زندگی دنیا هدر رفته است با این حال می پندارند که کار نیک انجام می دهند.من که این آیه قرآن را می نوشتم یاد کسانی می افتادم که در ماه رجب و شعبان روزه می گیرند. خیلی ها هر دو ماه را روزه هستند خیلی ها نیمه ماه روز هستند یا اکثر ماه را روزه هستند و تمام مدتی که روزه می گیرند یا بداخلاق هستند یا عصبانی هستند یا خیلی خوش مشرب هستند در حال غیبت هستند، اینها  لفی خسر هستند. خود آنها خیال می کنند که خیلی کار خوب کردند ، افتخار می کند می گوید من یک روزه قضا که ندارم هیچ مثلاً چه می دانم 100 روز 200 روز یکسال ، چقدر از خدا روزه طلب دارم . مستحبی گرفتم.بعد آن طرف می رود و می گوید: وای خاک برسرم پس کجاست؟ پس کجاست آن چیزهایی که من داشتم.روزه های من کجاست؟طرف نماز شب خوان است به طور دائم نمار شب می خواند ، تمام نافله ها را هم می خواند ، خدا حفظش کند. اما تا حسن علی بقال سر کوچه هم خبر دارد. فلانی خبر داری؟ریا نباشد نماز شب می خواندم، شما را هم دعا کردم .ریا نباشد من از نیم ساعت قبل از هر نماز پای سجاده هستم. خوب چیکار می کنی؟نافله می خوانم. همه اینها را هم جمع می کند.فکر می کند چه کوله سنگینی هم دارد. من نمی گویم قرآن می گوید. گردن من نگذارید.کسانی هستند سعی آنها در زندگی دنیا هدر رفته است.با این حال می پندارند کار نیک انجام می دهند.یک کاسه غذا می دهد خانه مردم به ده نفر می گوید. جهیزیه فلان دختر را داده است. هر وقت آن را ببیند یا اقوام آن را ببیند می گوید:خوبه حالش ؟ یخچالش خوب کار می کند؟چون یخچال آن را این خریده است. بعد می گوید الهی شکر باقیات و صالحات برای خودم کنار گذاشته ام.اینها پوچ ترین زندگی را دارند.اینها کسانی هستند که تمام عمر خود را خرج دنیا کرده اند، تاسف بار تر آن  است که فکر می کند که خیلی خوب است.دارند کارهای خوب انجام می دهند.چرا که ظاهر اعمال آنها شرعی است.یادمان باشد دین نیامده است که ما فقط جهنمی نشویم. ما فقط آمده ایم که جهنمی نشویم؟قرار ما این بوده است؟که فقط جهنمی نشویم؟ما آمده ایم خدا را پیدا کنیم، به اخلاق الهی برسیم.در من لا یحضره الفقیه جلد 2 آمده است در حدیث قدسی خداوند فرموده اند: الصوم لی و انا العجزا به
روزه از آن من است خودم جزای آن هستم. فکر کن .روزه از آن من است يعنی چی ؟روزه را من میگیرم، نمی خورم نمی آشامم. خدا می گوید روزه از آن من است.خدا می گوید روزه از آن من است، جزای روزه من هستم.یعنی کی ؟ یعنی خدا.ما هم که آمده ایم خدا را پیدا کنیم.می خواهیم به او برسیم ،گمشده خود را پیدا کنیم.با گمشده مان برگردیم. خدا می گوید روزه مال من است ،اگر تو هنوز من هستی روزه نگیر.
چه مستحبی و چه واجب. ول‌معطلی چون هنوز داری می‌گویی من! من! من! روزه هم که می‌گیرد می‌گوید من روزه می‌گیرم. می‌گوید روزه نگیر چون روز مال من است. روزه از آن من است. تو می‌خواهی یک کاری انجام دهی که شبیه من هست. خدا می‌گوید روزه شبیه من است. فکر کنید. چرا روزه شبیه خداست؟ دارد آدرس می‌دهد. حدیث قدسی است. می‌گوید تو نمی‌توانی کاری را کنی که شبیه من است تا خودم بهت اجازه دهم. حالا چطوری می‌شود؟ می گوید :وقتی بیا که تو خودت نباشی یعنی نگویی من روزه می‌گیرم. چرا؟ چون خدا فرموده است: «الصوم لی : روزه از آن من است .» پس تو می‌توانی بگویی: " خدایا تو متخلق به روزه هستی. ". آن وقت خدا می‌فرماید: " من جزای کسی هستم که روزه را از آن من می‌داند، می‌خواهد با روزه متخلق به من شود." آن وقت اگر خدا جزای بنده‌ای این چنین شد، به این مقام رسید، و جزای بنده‌ای چنین، خدا شد مقام خدا مقام غناست، مقام غناست. بنده هم از نظر قلبی به آن حالتی می‌رسد که خدا هست. یعنی فوق خوشحالی‌ها و غم‌ها .
باغ سبز عشق، کو بی‌منتهاست         جز غم و شادی درو بس میوه‌هاست        
عاشقی زین هر دو حالت، بر ترست       بی خزان و بی بهار، سبز و ترست
این آخرین جلسه عمومی مان در سال 92 است. دیگر جلسه عمومی نخواهیم داشت. بحث امروز هم، یک بحث یک جلسه کوتاه نیست برای همین هم یک ذره ادامه می‌دهم می‌خواهم که به یک جایی برسم و آنجا این بحث را ببندم. در سوره کهف آیه 105 می‌خوانیم: «که کسانی هستند که اعمالشان تباه گردیده ، روز قیامت برای آنها میزانی بر پا نمی کنیم .» این همه قرآن خوانده بودم، این آیه را تا به حال این جوری ندیده بودم. کلام خداست. نفرموده است آنهایی که اعمال انجام نمی‌دهند برایشان میزان بر پا نمی‌کنیم. می‌گوید آنهایی که بی‌ثمر و پوچ بودند؛ یک سری اعمالی انجام ندادند پس میزانی هم برایشان بر پا نیست، عجیب هم نیست چون کاری نداشتند که بخواهد بررسی شود. دستشان خالی است. میزان برای آنهایی می‌خواهد بر پا شود که عمل دارند. ولی یکسری افراد هستند که اعمالشان پوچ است این‌ها چه کسانی هستند؟ دین دان ها! دین دان یعنی دین می‌داند، دین می‌فهمد اما دیندار نیست. اعمال دیدن دان ها خیلی زیاد است. روز قیامت منتظر می‌شوند که برای اعمالشان میزانی بر پا شود اما برای چنین افرادی هیچ وزن و ارزشی بر پا نمی‌شود یعنی روز قیامت نمازش وزن ندارد. من نمی‌گویم قرآن می‌گوید: آیه هشت سوره اعراف : « وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » آنچه که حق است وزن دارد. از همین حالا به بعد شروع کنید ببینید کدامیک از اعمالتان وزن دارد. سبک و سنگین کنید. آنچه که حق است وزن دارد. خارج از آن وزن ندارد. پس کسانی که فقط ظاهر کارشان یا ظاهر اعمالشان اعمال پسندیده دینی هست، بدانند چون عالم را عالم آیات الهی نمی‌بینند، نظرشان به قیامت نیست اعمالشان حبط می‌شود. در آیه 105 سوره کهف می‌خوانیم یعنی روز قیامت میزانی برای سنجش اعمالشان بر پا نمی‌شود. در پایانی‌ترین منزلی که همان قیامت است، هیچ آثاری از اعمال اینها چون وزنی ندارد دیده نمی‌شود. بگذارید مثالی بزنیم: می‌گویند در قدیم مردانی که می‌خواستند سرهایشان را بتراشند در حمام، کارگر حمام سرشان را با تیغ می‌تراشید. روزی کارگری در حمام سر چند نفر را تراشید همه را لت و پار کرد. بهش گفتند پدر آمرزیده تو که ملت را لت و پار کردی. خوب بابا برو تیغ بخر. مگر پولش چقدر می‌شود؟ برو یک ریال بده یک تیغ بخر بیاور.کله مردم هم تیکه تیکه نکن. پاسخ داد چرا یک ریال بدهم تیغ بخرم؟ ده شاهی (یعنی نیم ریال) می‌دهم نان می‌خرم، می‌خورم زورم زیادتر می‌شود بیشتر زور می‌زنم. کله مردم هم تیکه پاره نمی‌کنم. ما می‌خندیم به اینها ولی می‌دانید خودمان از این کارها زیاد می‌کنیم؟ خیلی زیاد! حیف که دیگر حوصله ندارم. شاید اگر بیست سالگی به شما می‌رسیدم و امروز را می‌فهمیدم برای تک تکتان می‌نوشتم که هر کدامتان چیکار می‌کنید که دقیقاً کار همین دلاک هست که می خواهد با نیم ریال نون بخرد، بخورد بیشتر زور بزند زورش زیاد شود. پیشنهاد عوض کردن تیغ در این مثال پیشنهاد تغییر روش دادن است. شما را خنداندم که یادتان باشد.در دین داری‌تان روش‌هایتان را عوض کنید. عمیق تر شوید. روش‌هایتان را عوض کنید. مثل آن کارگر نباشید که فکر می‌کرد زورش کم است باید کاری کند که بیشتر زور بزند تا کارش خوب در بیاید. نمی‌خواهد زور بزنید ذکر آن چنانی هم از من نمی‌خواهد بگیری خودت را درست کن، فکرت را درست کن، قلبت را درست کن، تا بتوانی جواب بگیری. امروز با اجازه شما من هم همین نتیجه را گرفتم. عملکرد آخرم از همین نتیجه گیری حاصل شد. سالیان بسیاری پا کوبیدم، تلاش کردم جلسات زیادی را اختصاص دادم. به خدا کم حرف نزدم. خیالتان، عقلتان و قلبتان را مؤدب کنید. هر چه می‌کشیم از دست این سه عنصری است که وقتی مؤدب نیست خیلی پلید است. خیلی کثیف است خیلی مزوّر است. خیلی زحمت کشیدم. خوب نبوده است، ناقص بوده است قطعاً هم ناقص بوده است چون اگر ناقص نبود محصول می‌داد. اما من زحمتم را کشیدم، کارم را کردم. سعی کردم همه را به آن سو سوق دهم. در بعضی موارد هم موفق شدم. الهی شکر. ولی از گوشه‌هایی که خیلی هم تعدادشان کم نیست پاسخ مثبت پیدا نکردم. حالا روش جدید اتخاذ کردم.
بد نیست شما هم در سالروز میلاد ختم المرسلین، آخرین پیام آور رحمت و برکت الهی، مو سس شیعه جعفری آقا امام جعفر صادق نگاهی به خودتان کنید. ببیند آیا نماز های امسال شما نسبت به قبل خلوص بیشتری پیدا کرده است؟ ببینید دیدگاهتان نسبت به مسائل عمیق تر، خدایی تر، منطقی تر شده است؟ آیا سطح توقع شما نسبت به دیگران و همه چیزها تغییر کرده است یا باز هم پایین تر آمده است؟ امیدوارم که دیگر سطح صاف و ناصافی به اسم سطح توقع وجود نداشته باشد. آدم باید اونجوری باشد. وقتی می‌گویی توقعت را کم کن بلافاصله، اصلاً انگار یک نوار ضبط روشن، همه می‌گویند: " به خدا من سطح توقعم خیلی پایین است "، اما همه بدبخت‌اند از دستم. از دست توقعاتم. اولاد هایم، عروس‌هایم، دامادهایم و نوه‌ها و همسایه هایم و فامیلم امان ندارند. آن وقت می‌گوید من این قدر سطح توقعم پایین است. فکر می‌کند خیلی هنر می‌کند. تازه آن کس که راست می‌گوید و سطح توقعش پایین است باز هم شامل سرزنش است چون در این عالم چیزی به اسم سطح توقع چه بالا و چه پایین نباید باشد، که پذیرش کنند. خلاصه صبر نکنید. وسط سخنرانی من یکی رفت. مثل یک لامپی که وقتی می‌خواهد بسوزد اول پر نور می‌شود سپس خاموش می‌گردد. صبر نکنید. نشئه و سکرات موت خیلی زود سراغمان می‌آید. وقتی سراغمان آمد هنوز اینجایی هستیم و یک خورده هم آنجایی چشممان به عالم حقایق باز می‌شود. آن وقت متوجه خیلی چیزها می‌شویم ولی آن هنگام خیلی دیر است چون هیچ چیزی را نمی‌توانیم عوض کنیم. تا دیر نشده است تغییر کنید. اگر خدا توفیق داد و باز در خدمت شما بودم تلاش می‌کنم این موضوع را دنبال کنم که پوچی اعمال ما به چه واسطه‌هایی صورت می‌گیرد و اگر خدا بخواهد چطور می‌توان جلوی این خسران را بگیریم.
برای شادی آقا رسول ا.. اجماعا صلوات.

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید