منو

جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri 04 19 2024

A+ A A-

رویایی که قانون کارما را در دنیا به تصویر می کشد بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

نشسته بودم فکر می کردم که چرا دنیا باید این شکلی باشد . چرا این اینجوری باشه و اون اونجوری. تو که حرف من را قبول داری سراغ من می آیی چرا وقتی به تو می گویم نمی روی کاری که از تو خواستم انجام دهی؟پس گفتن من چه ارزشی دارد ،خدای من ، تو را انتخاب کرد تا به اینجا بیایی و مرا برای تو انتخاب کرد تا کمکت کنم . سخت در این افکار بودم ،جدیدا چه در مورد خودم چه در مورد دیگران زمانی که یک حرکت نابجا ویا اتفاقی می افتد فوری یک نخ اتصال دارد از این واقعه ای که اتفاق افتاده تا جایی که این اتفاق را برایش آفرینش کرده اینها را می بینم وخیلی اذیت می شوم خیلی سخت است خیلی کارمشکلی است . و برای همین چرا های من زیاد می شود. یکباره دیدم در خانه نیستم ، بلکه در جایی شبیه یک برکه دیدم زیراکه آب ساکن بود و روی این آب دایره های بسیار بزرگ به قطر سه متر بود . خطوطی همانند شعاع داخل این دایره بود و پر بود و هر خطی هم یک رنگ بود و هیچ دو رنگ یکسانی وجود نداشت و آن قدر فضا بزرگ و عظیم بود به این فکر می کردم که این همه رنگ از کجا آمده ولی توجه نکردم که چند رنگ در اینجا وجود دارد چون فکر کردم چیزهای بزرگ تری هست تا ببینم . تعجب کردم که این ها چیست که ناگهان خود را وسط یکی از این دایره ها دیدم . بعد صدایی به من گفت که بگو هر آنچه که می خواهی . و من پرسیدم که چرا این طوری می شود . من تحملم در دنیا تمام شده است . اول از خودم شروع کردم خیلی سخت بود .بعد از این که مال خودم را دیدم گفتند مال دو سه نفر دیگر را هم نگاه کن . مال خودم خیلی زیاد نبود چون حساب هایم را تا اینجا تسویه کرده بودم . تسویه هایم خیلی شده بود . به من نشان دادند که اینجا که این بلا سرت آمد برای این بود که این کار را کرده بودی گفتم من این را به فلانی گفتم پس چرا از یکی دیگه خوردم . گفت جوابش از او برایت آمد . مال خودم خیلی سخت بود ولی کم بود. چند تا دونه بیشتر نبود پذیرش کردم امیدوارم که تموم شده باشه ومن رها شوم. بعد از آن که مال خودم را دیدم همه روی آب آمدید و هر کس روی دایره خودش ایستاده بودید . باور می کنید من در خانه خودم از دست کسی عصبانی بودم که خیلی آزارم داده بود و گفتم امان از دست این نره غول . یک نره غول آوردند جلویم گذاشتند که خودم را آزار بدهد. دهانهایتان وفکر هایتان راببندید .زیپ بکشید وقفل کنید. امروز آرزو کردم ای کاش من حسینیه نبودم و با یک گروه فیلم ساز کار می کردم تا بتوانند هر چه بببینم آنها تصویرش کنند . من حتی نقاش نیستم. بتوانم اینها را نقاشی کنم.
امروز دیدم هر کدام از شما یک دایره داشتید با خطوط بی نهایت زیاد. بی جا می خندی می رود به محیط دایره می خورد یا از همان جا برمی گردد وبه خودت می خورد یا یک سیری در محیط دایره میکند واز آن طرف دایره می آید وبه تو می خورد. از صبح تا حالا چند تا از این حرفها زدید؟به چند تا از این حرفهای بی مورد فکر کردید؟
همان موقع یک خانمی آمد که خیلی گرفتار است گرفتاری هایش به اندازه موهای سرش است هر روز هم بیشتر می شود من برای این آدم در تنهایی در سالهای گذشته خیلی گریه کردم چون دلم برایش می سوخت و امروز وقتی آمد بازهم با همان شرایط بد، کار‌ش را راه انداختم و رفت . دوباره در همان فضا رفتم و آن آدم را وسط آن دایره دیدم شما باور می کنید آنقدر رقیق قلب است،آن قدر قلب پر مهری دارد ،آنقدر نیکوکار است ،آنقدر به همه ی آدم ها توجه می کند پس چرا آنقدر بدبخت است ؟فقط زبانش است که دائم دارد می پرد دائم دارد یک چیزی می گوید الان این را قضاوت می کند یک ربع بعد آن را قضاوت می کند هیچ کدام هم برایش تاثیری ندارد ،یعنی هیچ کدام داخل زندگیش نیست ولی این کار را می کند و آنقدر از آنها تیر ساخته است . امیرالمومنین فرموده ابلیس تیرهای آماده گرفته است با سواران و پیاده هایش و به سوی شما شلیک می کند، آنقدر برای خودش تیر درست می کند پرتاب می کند که دیگر توان ایستادن در مقابل برگشت این تیرها را ندارد عنقریب می افتد و امیدوارم وقتی افتاد من نبینم.چون دیگر تحمل ندارم .
هرکدام از شما در دایره خود ایستاده اید. و چقدر قشنگ است که دایره ها روی آب است آب یعنی چی ؟یعنی پاکیزگی یعنی انرژی الهی. آب یعنی چی ؟ یعنی رونده حرکت دهنده یعنی خدا شما را روی یک همچین سطحی قرار داده است و ما از آن هیچ بهره ای نمی بریم .چون آنقدر سرگرم دنیا هستیم نمی توانیم بهره ببریم.
سه چهار روز سفر رفتم سعی کردم حرف نزنم تند تند به خود م می گفتم حرف نزن ساکت بشین چه کار داری؟کسی از من راهنمایی نخواسته بود ولی حرف زدم حالا نوک زبانم پوستش رفته همش می سوزد هیچی نمی توانم بخورم من خودم را دارم می گویم ببینید من نمونه شما مگر الگو نمی خواهید برای حرف های من. من از خودم دارم می گویم شما از خود من استفاده کنید ولی به خودتان تامین بدهید ببیند چه خبر است.

من را در یک سیری همراه یک امام معصوم بردند به قبرستانهای دنیا نه فقط مسلمانها . بعد مرده ها نشسته بودند روی قبرهایشان هر کدام سرگذشتشان را تعریف میکردند در مورد اتفاقاتی که برایشان افتاده بود و اینکه چه شده و چه کار کرده اند غریبه بودند من نمیشناختمشان اما وقتی آدم افرادی را می بیند که میشناسد خیلی برایش زجرآور است الان تمام بدنم درد میکند . بعد از اینکه تصفیه حساب خودم را گرفتم بعد از آن تازه دایره ها پرشد آدمهایی را دیدم که از لابلای دندانهایشان خیلی تجربه سختی است دیدید در فیلمها نشان میدهد بعضی از آدمها مرغ را برمیدارند گاز میزنند و میخورند بعد تکه های مرغ از اطراف دندانها و دهانشان آویزان است باعث میشوند آدم حالش از غذا خوردن بهم بخورد . آدمهایی را دیدم که از لای دندانهایشان گوشت و پوست آدمها آویزان بود آدمی که گوشت و پوستش را جویده از دهان او آویزان بود .بعد به فرد مقابلش نگاه میکنی خیلی اسف بار است . نگاه کردم که پس او چه گناهی کرده ؟ دیدم این فرد یک جای دیگر آبروی کسی را برده ، نمیدانید چه صحنه هولناکی بود . تمام مدت دندانها را مسواک کنید گوشت و پوست آدمها زیر دندانهایتان نباشد چون هست . دهانتان را مزه مزه کنید . بدبویی این دهان از غذا ومعده نیست . یکبار که دستشویی رفتید هر غذای گندیده ای باشد دفع میشود این بوی بد از آن حرفهاییست که زدی از کارهاییست که کردی ، مرتب نگاه کنید . گوشهایی که کرمها از آن بیرون می آمد این افراد نمرده اند که بگویم عاقبتشان را درقبر دیدم همه زنده اند در دنیا دارم می بینم . چه ناخنهایی ، طرف ناخنهایش را از ته میگیرد ولی از زیر ناخنهایش گوشت و پوست آدمها آویزان بود و خون میچکید . آنوقت باید می آمدی خود او را میدیدی که از کدام قسمتهای بدنش خون میچکید .
رویایی که قانون کارما را در دنیا به تصویر می کشد

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید