منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

مهر سرد ومهر گرم چیست و چگونه یخبندان مهر بوجود می آید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

به یک شانه عسل که در دستم بود می نگریستم چقدر زیبا ساخته شده بود، حفره های کوچک کنار هم که پر از شهد گوارای عسل بود، چقدر منظم چیده شده بود، عسل که نتیجه گردش زنبورهای بسیاری بر روی گلهای بسیاری که دارای خواص مختلف و رایحه های جان افزاست درون این حفره ها محبوس گشته بود و جاری نمی شد، کسی گفت: اگر شانه عسل را قدری حرارت دهید، عسلها جاری شده و از موم جدا می شوند، دیدم عسل که حاصل تلاش زنبورانی پاک از گلهایی پاک و شفابخش است و نهایت محبت و مهری عظیم را در طبیعت برای انسانها تجلی می نماید، جاری نمی شود تا به سود دهی رسد مگر آنکه قدری گرما را دریافت نماید، آنوقت شفا و مایه حیات می شود، این نگاه مرا به سوی آدمها کشید، در جامعه با دسته های مختلفی روبرو می شویم که صاحب مهر از درجات مختلفی می باشند، مهر ودیعه ای الهی ست که بر آدمی عطا گشته و از عدل الهی ست که هیچ آدمی از مهر تهی نیست، پس همه دارای مهرند، در بعضی ها که وجودی گرم دارند این مهر دمادم در جریان است و در مسیر خویش هر که را قرار گیرد سیراب می کند در بعضی ها این مهر همانند همان عسل درون حفره های شانه ی عسل است، که محرکی از بیرون می طلبد تا در لحظه جاری شود، این افراد کسانی هستند که نیاز دارند تا دیگری از بیرون آنها ، عامل گرمایی وجود را به آنها وصل کنند تا جاری شوند و اینجا تکلیف کسانیکه مهری گرم دارند نزدیک شدن به این عده کثیر است که مهری عظیم ولی سرد دارند در درون خویش، این دسته در جامعه طیف عظیمی را به خود اختصاص می دهند و اگر این افراد در طول زمان در کنار افرادی با مهر گرم قرار نگیرند سردی درونشان سبب می شود که به مرور این مهر فشرده و فشرده و فشرده تر شود و منجمد گردد و خود باعث سردی بیشتر وجود گردد آنوقت آدمیان با افرادی روبرو می شوند که انها را قصی القلب یا بی عاطفه می نامند، در حالیکه چنین نیست هیچکس از هسته اصلی مهر بی بهره نیست، حالاکه متوجه این موضوع شدیم چه کنیم؟
خودمان را بررسی کنیم، جزء کدام گروه هستیم؟ اگر صاحب مهری گرم و جاری به سوی همه هستیم به دوست و دشمن این جریان را برسانیم تا دوست گرمتر و دشمن از سردی خویش خارج شود تا جامعه از آسیب آنها در امان شود، اگر جزء گروهی هستید که مهری سرد در درون خویش دارید به آن واقف شوید و قبل از اینکه مهر شما منجمد گردد و سبب آزار دیگران و خودتان شوید با آگاهی به سوی اسباب و وسایلی بروید که با آنها بتوانید این لایه سرد را بشکنید، نگوئید که مگر می شود؟ آری می شود، مهم آنست که فهمیده باشید در درون مهری سرد دارید و باور کنید اینگونه نباید باشد آنوقت انگیزه تغییر بوجود می آید.
بررسی کنید که صاحب عاطفه ای سرد هستید یا عاطفه ای گرم؟ اشتباه نکنید منظورم آنهایی نیستند که زبان بازی می کنند، من با آنها کاری ندارم، مهر جریانی ست که فقط از زبان جاری نمی شود، یک بخش کوچکی از آن از زبان جاری میشود، مابقی آن از سرانگشتان دست، از نگاه از نحوه گوش کردن، نحوه نشستن، از نحوه حرکت کردن ادامه پیدا می کند، ببینید مهرتان کدام است سرد است یا گرم، آنهایی که مهرشان گرم است خوشا به سعادتشان خداوند بهترین نعمت دنیا را به آنها داده، جلوی جریانش را نگیرند، بدخلقی نکنند، مگر این خزانه را خودت گرفتی؟ از روزی که دنیا آمدی خداوند در اختیار تو قرار داده بود، جمعیت انبوهی صاحب مهری سردند، باز جمعیت قلیلی صاحب مهر منجمدند، اول آنهایی را که دارای مهری سرد هستند را جاری کنیم، یاد می آورم یکی از اقواممان را که از شهرستان به منزل ما می آمد و فرد با محبتی بود ولی از آن محبتهای به شدت سرد درحالیکه نسبت به همه پر محبت بود، اما به شدت سرد برای همین جریان و آثاری نداشت و همه گله مند بودند، بعد از مدتی خودش هم دنبال رفع نقصش افتاد، پدر من مواردی را به او آموزش میداد ما هم می شنیدیم، بسیار آموزش دادند اما او یاد نگرفت، نتیجتاً هر چه سن بالاتر رفت این سردی انجمادش بیشتر شد تا جایی رسید که اگر هم میخواست از سر محبت به بنده بگوید چاقی بد است و مراقب سلامتیت باش خیلی راحت و بسیار درشت و زمخت می گفت اینقدر نخور چاقی بد است، نتیجتاً من و امثال من می گفتند که اگر تو می گویی چاقی بد است پس حتماً چیز خوبیست، انجماد دور ما را دو برابر کرد، اگر مهرت سرد است مراقب باشید تا به درجه انجماد نرسید و اگر رسیدید به سادگی نجات پیدا نمی کنید چون جزو لاینفک وجودتان می شود و به سادگی شکسته نمی شود.
دقت کنید ابراز کردن فقط به کلام نیست، جاری شدن محبت به انحاء مختلف است، چشم می تواند بگوید طرف مقابل چه کاره است.
مهر شما باید در چشمتان نهفته باشد، وقتی به آدمها نگاه می کنید این نگاه به آنها ابلاغ کند دوستشان دارید لازم نیست زبانتان بگوید، زبان هم که بگوید خیلی خوب است ولی زبان همیشه نمی تواند گویا باشد و لازم هم نیست گویا باشد، اما چشم همیشه می تواند جاری باشد، ابراز کردن محبت خوبست اما دمادم که نمی شود، این مهر با انجام دادن کاری هم جاری می شود. مهر باید جاری باشد.
صحبت از جمع: در رابطه با کلیه آقایان شاید تربیت نادرستی ست که همه ما داریم آنست که محبتشان کمتر از خانمها نیست اما در ابراز بسیار ضعیفند و آموزش غلطی ست که به پسرها داده ایم، و او کم کم سعی می کند که محبت را مخفی کند و ابراز نکند، یا حتی در مورد پدر ها با پسرها هم همینطور است، پسرها شاید با مادرها دیده بوسی کنند اما با پدر ها این حالت پیش نمی آید، چون ابراز کردن را نیاموخته اند، این باعث می شود تا جلوه بیرونی آن ضعیف شود، وقتی این پسرها بعنوان همسر و پدر خانواده ای میشود باز هم مشکل دارند.
استاد: ما یک اشتباه بزرگتری هم می کنیم، نه تنها به پسرها آموزش نمی دهیم که محبت را چطور باید ابراز کرد، یک ایراد دیگری هم داریم روی دخترانمان، به اینکه شما دختر و خانم هستید به اینها هم جور دیگری محبت را آموزش میدهیم، نتیجتاً دخترانمان چیزی را که آموزش دیده اند را از طرف مقابلش انتظار دارد، در حالیکه نحوه آموزشمان به پسر و دخترانمان متفاوت است و در نتیجه دریافتش از پسر جوری نیست که آموزش دیده و در اینجا ناامیدی، یأس و دلشکستگی ایجاد می شود، در حالیکه به دخترانمان باید آموزش دهیم که این پسرها با این نمودار وجودی و شخصیتی و تربیتی اگر چنین کاری را در اینجا انجام دهند یعنی محبت. ما باید اینها را به بچه هایمان آموزش بدهیم، بچه های ما هیچ چیزی بلد نیستند، ما مغمومیم که پدر و مادر هستیم بچه هایمان مغمومند که اولادهای ما هستند، چون همیشه طلبکارند، ما حد و حدود به آنها آموزش دادیم، اما واقعیت اینست که ما حد و حدودی را که تعیین کردیم خودمان رعایتشان نکردیم، دختران و پسران ازدواج می کنند سر یکسال از هم جدا می شوند، یا اگر خیلی صبور باشند تا 4 یا 5 سال بعد از هم جدا می شوند، اینها را فقط بعهده آنها نگذارید ما هم مقصریم. من امروز همه تلاشم را می کنم که دکمه های پینه بسته ای را بکنم.
صحبت از جمع : زمانی که شما در یک جمعی هستید یا وارد جمعی می شوید اگر با همه وجودتان سلام کنید نه صرف وظیفه بلکه انرژی مثبت خود را منتقل کنید قطعا این حس مثبت بر می گردد .
استاد : دقیقا همین حس گرم با خودش به این سوی هم خواهد آمد . مهر یک جریان است و اگرشما آن را جاری کردید بقیه هم در آن می افتند و شنا می کنند و اگر نا تمیزی هم داشته باشد شسته می شود ولی اگرشما آن را باز و جاری نکنید افراد مقابل شما که می آیند چیزی نیست و خود را در خاک و خل بمالند ؟ مگر آن که افراد مقابل شما رودخانه جاری داشته باشند که در آن صورت شما در آن می افتید . اصولا ما می خواهیم که ما جاری باشیم نه دیگری که باز هم این غلط است. زیرا که در بسیاری از این رودخانه های جاری من جاری و شما جاری و همه جاری که تمام این رودخانه های جاری در یک نقطه به هم می پیوندند و یک جریان وسیع به وجود می آورد .
سوال:اگر کسی برای اولین بار شما را ببیند ابراز علاقه کند آیا محبت گرم دارد ؟
استاد : من نمی دانم ولی کسی که ابراز علاقه می کند من امیدوارم که صاحب محبت است . حالا اگر این محبت گرم باشد در وجنات دیگر هم مشخص است . اگر دست می دهد اگردیده بوسی می کند و اگر به من نگاه می کند و در ادامه کلامی را به من نثار می کند . صرف ابراز علاقه نمی توانم استناد کنم که طرف دارای محبت گرم است نمی دانم شاید یک منافق باشد و نمی توان زیاد به آن مطمئن بود . بعد از ابراز علاقه باید دید که در پیامد چگونه حرکت و صحبت می کند .
چند شب پیش در برنامه تلویزیونی شخص روانپزشکی را آورده بودند و علی الرغم گویش تندی که داشت مطالب زیبایی را بیان می کرد و تمام چیزهایی که می گفت را من می دانستم اما با کنار هم قرار دادن این ها به زیبایی من دانستم که دانسته های من هم درست است . در این میان مجری پرسید که چه کنیم تا حالمان خوب شود ؟ و این آقای دکتر به زیبایی جواب داد و گفت اگر می خواهید حالتان خوب شود گذشته را این سوی بگذارید و آینده را هم آن سوی بگذارید این ها دو تا سد هستند . الان زندگی کن . پیش خودم گفتم که این را صدها بار شنیده ایم . تمام این موارد را که بیان کرد ما در موردش صحبت کردیم ولی چه فایده اگر در زندگیتان جاری نیست . تا زمانی که هستید محبت خود را جاری کنید . من تا زمانی که هستم محبتم را به شما می دهم . اگر شما نباشید یا من نباشم بعدش بگویم که شما را می خواهم ؟ به چه دردی می خورد . شما امروز به مهر من احتیاج دارید خوب بگیرید و ببرید مال شما . اما وقتی مهرم را می بخشم و بعد دیگران لگد مال می کنند همه چیزم را از من می گیرند. با مردم این کار را نکنید از مهرشان استفاده کنید و آن را لگدمال نکنید . به خانواده هایتان توجه کنید . چرا به مادرت نمی گویی دوستت دارم . او اصلا نمی داند دخترش را چگونه بخواهد . شاید من هم بلد نباشم . قطعا همه مان عیب داریم ولی بیایید دستمان را به هم دهیم و همه یکدیگر را دوست داشته باشیم و چشم و هم چشمی نکنیم و سخن چینی نکنیم و غیبت نکنیم و تهمت نزنیم و پرس و جوی بی جا نکنیم و مردم را آزار ندهیم و برعکس هر چه در درون داریم جاری کنیم و به هم ببخشیم و آن قدر از هم پر شویم که هر گاه بیرون می رویم مردم بیرون و آنهایی که خیلی خالی هستند از شما پر شوند . و آنهایی که خیلی سرد هستند گرم شوند تا آنها هم بتوانند عده ای دیگر را گرم کنند بگوییم خدایا ما را در سرچشمه محبت الهی خودت سهیم بفرما . آن وقت ما می شویم جزو همان محبت جاری جاری . هیچ وقت محبتمان خواب ندارد . آن وقت در خواب هم به هم محبت می کنیم . در خواب هم به هم رسیدگی می کنیم اگر محبتمان جاری باشد .
سوال : من در محبت کردن مشکلی ندارم ولی از غم آدم ها ناراحت نمی شوم یا خوشی آدم ها خوشحالم نمی کند .
استاد : بخش محبت شما محبت بیرونی است . شما با محبت بیرونی نیازهایت را برطرف می کنی . شما نیاز داری که دیگران را دوست داشته باشی و ابراز محبت کنی برای این که احساس می کنی هستی .این کار را برای خودت می کنی برای همین است که از غم آنها ناراحت نمی شوی و از خوشحالی آنها خوشحال نمی شوی . در حالی که آدمی که در محبت جاری به سر می برد اگر خاشاکی به آبش برسد افسوس می خورد . اگر گل معطر روی آب بیفتد کف می زند که معطرم کرد . شما محبت جاری به آن که از عمق وجودت بیاید را هنوز نداری . حالا از این به بعد چیزی را که می خواهی بگویی ابتدا در خودت جستجو کن و ببین واقعا در تو هست ؟ یعنی وقتی می گویی قربونت بروم اگر همان دم اتفاقی بیفتد آیا حاضری که بمیری و او زنده بماند . و این که شما هیچ حسی از احساسات مردم ندارید به علت عدم آگاهی است . تا شما دندان درد نکشید وقتی دوستتان دندان درد داشته باشد شما ناراحت نمی شوید . چون شما هنوز این درد را تجربه نکرده اید . و این عدم آگاهی سبب می شود که این برای شما بروز درونی نداشته باشد . شما همه این حرکات را یادداشت کن و بنویس به چه دلیل این ها را گفتی ؟ در ظاهر منظورت این بود در باطن چه بود ؟ ببین آیا این ها یکی است ؟ اگر یکی باشد خوب است چه بد باشد و چه خوب ؟ اگر خوب بود که خوب است اما اگر بد بود باید اصلاح شود . یک مدت به جای پرداختن به آدم های روبرو به خود درونیت بپرداز . و این خود درونیت را از درون و بیرون نگاه کن و نیت هایش را یادداشت کن و سعی کن این دو تا را به هم نزدیک کنی . هر گاه این ها بر هم منطبق شدند باز خوردهای بیرونی و درونیت یکی می شود .
در باب آدم ها و شناخت رفتارها ساعت ها حرف بزنی باز هم جای دارد و تمام شدنی نیست . زیرا که آدم ها متفاوت هستند . یک سری زیربناها است که همه در آن مشترک هستیم ولی در یک سری روبناها همه با هم متفاوت هستند حتی گاهی دوقلوها هم با هم متفاوت هستند تا چه رسد به افراد غریبه .ولی هر چه قدر تلاشمان را بکنیم که در دنیا به هم نزدیک شویم ان شاالله در جهان آخرت همه در یک جای قرار می گیریم . و آن جا محفلی بهتر و پرنورتر و زیباتر با هم خواهیم داشت.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید