منو

چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed 04 24 2024

A+ A A-

نگاهی نو به فلسفه برگزاری اعیاد وسالگردها

بسم الله الرحمن الرحیم

در دین مبین اسلام اعیاد ارزشمند و زیبایی هم چون عید قربان ، فطر ، جمعه و غدیر وجود دارد که فلسفه وجودی هر کدام بسیار عظیم و بسیار قابل بحث است . هر سال وقتی به هر کدام این اعیاد می رسیم اگر با عزمی راسخ ،تفکّر بر مفهوم همان عید در سال جدید قرار بدهیم با ورود به آن عید فلسفه ای جدید و مفهومی متفاوت از قرار دادنش در اعیاد مذهبی نصیبمان می شود .
همه ما منتظر عید قربان هستیم و گوشت قربانی ، گوشت قربانی اش را تبرّک می دانیم ولی دریافت عید قربان را ارجی نمی گذاریم . گوشت قربانی را تبرّک می دانیم ولی شرکت در دعای عرفه را خیلی واجب نمی دانیم ؛ به این چیزها باید توجه کنیم . ان شاءالله اگر امروز وقتی برای من باقی بود در مورد زمان و هر کدام در چه چیزی گذران کرده صحبت خواهم کرد . فعلاً این را بدانید : امروز شمای مسلمان وظیفه دار هستید که بدانید عید قربان یعنی چه ؟ و من به شما عرض می کنم : عید قربانی آمد و شما به آن وارد شدی وقتی از آن خارج می شوی عین وارد شدنت باشد عید نداشتی . اگر امسال عید قربان را یک جور دیگر نفهمیدی نسبت به آنی که پارسال گذراندی به عید نرسیدی ، دلت را بی جهت خوش نکن . می گوید : پس این همه آدم که این طوری عید قربان می گذرانند ، چه می شوند ؟ به من و شما چه می شوند ، مگر به ما ربطی دارد ؟ ما به اینجای فهم رسیدیم . اگر به یک آدم هایی بیاییم و بگوییم کلّ فهم ،یک صفحه کاغذ است یک عده ای لبه پایین صفحه هستند ، بعضی ها هنوز پایین تر از این هستند خب به من چه ؟ خدا به من توفیق داد یک سالی به لبه صفحه رسیدم ، سال بعد به یک چهارم پایین صفحه رسیدم ، سال بعد به نیمه صفحه رسیدم ، سال بعد بالاتر آمدم نباید بفهمم که تا عمرم باقی است باید به بالای صفحه برسم . اگر عمرم تمام شد و به بالای صفحه نرسیدم ، من بازنده ام چون من فهمیدم عید قربان یک چیزهای دیگر هم دارد ، فهم های دیگر هم دارد . ندیدید که می گویند قرآن 70 تا بطن دارد ؛ حالا می گویند 70 تا ، ولی از کجا معلوم که 70 ، 70 ، هفتادتاها بطن نداشته باشد ؟ خب شما که این همه قرآن خواندید ، اگر 10 تا ختم قرآن کردی یک آیه مشخص را ده تا معنی به من بگویی ، ده تا فهم از آن بگویی ؟ اگر نتوانی بگویی ، قرآن نخواندی . یک روزی گفتم بخوان ، آن روز چون نمی دانستی فقط می خواندی به تو اجر و قربی قائل می شدند ، به تو امتیاز می دادند اما امروز باید خواندنت متفاوت باشد با آن اولین روزهایی که قرآن می خواندی اگر هنوز متفاوت نشدی بزرگ نشدی ، رشد نکردی ؛ می خواهی مُنگولِ عقب مانده از دنیا بروی ؟ وقتی نفهمیدیم منگول هستیم . آن که در دنیا عینی منگول است بیمار است به او حرجی نیست اما من و شما که منگول نیستیم ، در نهایت زیبایی ، در نهایت هوش ، من تست هوش دادم اگر ضریب هوشی همه آدم ها 100 تاست برای من 500 تاست ، کجاست ؟ دروغ می گویی . اگر تو از هر آیه 5 تا بطن آن را کسب کردی من می گویم راست می گویی ، اگر نکردی دروغ می گویی .
عید قربانی ها ، عید قربان نزدیک است خیلی نمانده ، امروز اول ماه ذی الحجه است ، اگر عمرمان باقی باشد نهم می خواهیم جمع شویم می خواهیم دعای عرفه بخوانیم ، روز عید قربان هم می خواهیم قربانی کنیم . چقدر گوسفند قربانی می کنیم ، این جا چه غُلغُه ای است ، توی حیاط چه خبر است ولی اگر شما که می آیید و غلغله می کنید ، کار می کنید ، پول های کلان هم می آورید و می دهید ، بعد کِیف می کنید که ما پولمان را دادیم حسینیه تا مردم مستضعف بخورند ، اگر وارد عید قربان شدید همان شکلی که وارد شده بودید خارج شدید مفت گران است . امروز آگاهی است ، ببینید پارسال این را نگفتم امسال دارم می گویم ، چرا ؟ چون همه شما را از قبل هشدار داده بودم که در روزهایی داریم وارد می شویم که درها باز شده ، بدو ، هر چه دستت هم هست بگذار زمین ، بدو ؛ گذاشتی زمین بدوی ؟ بعضی ها کامل دویدند ، بعضی ها 70 درصد دویدند ، بعضی ها 50 درصد دویدند ، بعضی ها در همان 10 درصد اول ایستادند می گویند آخ پام ، خدایا تو به من نمی خواستی توفیق بدهی چرا من را تا اینجا آوردی ؟ دروغ می گوید .
تا این جا عیدهایی را صحبت کردیم که سالی یک دفعه است ، باز خوب است یک سال فرصت داریم روی آن فکر کنیم ، یک سال فرصت داریم راجع به آن تفکّر کنیم . متن های عید را در هیچ کتابی هم پیدا نمی کنید ، دنبالش نگردید ، نروید یواشکی از این کتابخانه ها یک چیزی در بیاورید ، به خدا اگر در کتابها نوشته باشد . من اگر یک چیزی هم گیرم می آید گاهی می روم گدایی ، گدایی قلبم می روم ، آن قدر گریه می کنم ، التماس می کنم تا درش را یک ذره باز می کنند ، یک ذره که باز می کنند نگاه می کنم ، می بینم تو هم بلدی مثل من انجام بده . این ها عیدهایی است که سالی یک دفعه به آن برمی خوریم ، یک سال هم وقتش را داریم اما عجیب تر از همه این ها جمعه است ، همین جمعه هایی که دائم می رود و می آید . جمعه می شود ، شنبه می شود ، یک شنبه می شود ، آخ این جمعه کی می رسد من یک ذره بیشتر بخوابم ، همان جمعه ها . جمعه عیدی است که هر 7 روز یک بار سر می رسد ؛ عید قربان سالی یک دفعه ، عید فطر سالی یک دفعه ، عید غدیر سالی یک دفعه اما جمعه هر 7 روز یک دفعه ، شنبه و یک شنبه و دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه و پنج شنبه ، هفتمین روز می شود جمعه ، هر 7 روز یک دفعه سر می رسد به طبع چون تند تند می آید بار ارمغانی تازه و حسی جدید که فقط هوشیاران عالم هر هفته آن ها را دریافت می کنند ، در وجودشان نهادینه می کنند و نگه می دارند . روزی که ما از پیش خدا آمدیم سفید سفید آمدیم ، هیچی نداشتیم گفته می روی و برمی گردی سوغات یادت نرود . سوغات برای خدا چه می بری وقتی برگشتی ؟ من چیزی ندارم در خور خدا باشد مگر گفت تو برای خودت بردار ؟ سوغات خدا حس هایی است که در دنیا برایت گذاشته بود ، گفته بگرد پیدا کن بگذار توی جیبت با خودت بیاور . و برای این که گم نشود با گوشت و پوستت بمال و آن را عجین کن ، قاطی بشود نتواند در بیاید . شب جمعه و روز جمعه میان ما مسلمان ها جایگاه خیلی ویژه ای دارد ؛ شب جمعه از نظر من خاکسپاری روزهای قبل است . پنج شنبه که شب می شود خاکسپاری روزهای قبل است ، روزهای شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، شب جمعه که می رسد بیل و کلنگ برمی داریم ، زمین بکَنیم این شش روزمان را خاک کنیم با همه شیرینی ها و تلخ هایش . تلخی هایش را خاک می کنی خوب است آدم می گوید بلکه راحت شوم ولی من به شما می گویم شیرینی هایش را هم خاک می کنیم ، نمی توانی درهم است ، سوا کردنی نداریم . با همه شیرینی و تلخی هایشان خاک می کنیم ، چرا ؟ چون دیگر نمی توانند تکرار شوند . شیرینِ شیرین و تلخِ تلخ عین همان به هفته بعد نباید و نمی توانند تکرار شوند. عاقل حسرت شیرینی های رفته ، افسوس چشیدن تلخی ها را از خودش دور می کند ، چه موقع ؟ شب جمعه ، مراسم خاکسپاری . چرا روزهای قبل را خاکسپاری می کنیم ؟ چون جمعه در انتظار اوست ؛ جمعه به سبب آن که شاید ظهور ولیّ خدا در آن باشد بسیار شعف انگیز و روح بخش است . می توانید این را درک کنید ، به جان و دل بردارید و بروید . چون جمعه در انتظار است ، جمعه به سبب آن که شاید ظهور ولیّ خدا در آن باشد بسیار شعف انگیز و روح بخش است . انسانی که از 6 روز گذشته تو هر شکل تلخ و شیرینش عبور کرده صبح جمعه هیچی نباید در بار خودش حمل کند . چرا دعای ندبه می خوانیم فایده ندارد ؟ چون صبح جمعه کوله مان سنگین تر از همه روزهای دیگر است ، همه را با همدیگر ارمغان آورده ایم . هیچی نباید صبح جمعه توی بارش داشته باشد که تعلّق به روز جمعه ندارد . آن وقت جمعه برایش می تواند افتخار تشرّف به حضور ولیّ امرش را در پی داشته باشد . اگر چنین انسانی در پایان غروب جمعه به آن چه که در پی آن بود و همه وجودش در انتظار بسر می بُرد نرسید به دنبال علتش در 6 روز اول هفته خودش باید برود و همه این ها گامی جدید به سوی تکامل است . جمعه عیدی است که هدیه الهی به بندگانش می باشد .
الغرض : ما مسلمان ها غیر از این اعیاد که من نام بُردم میلاد معصومین خدا را هم که از پیامبر(ص) آغاز گشته و به امام عصر(عج) منتهی می شود را هم عید می دانیم ، جشن و سرور برپا می کنیم . این برپایی جشن چراغ پُرنور و چشمک زنی است که آدمی را به شناخت بیشتر هر معصوم وا می دارد . وقتی دخترخاله ات برای بچه اش تولد می گیرد شما را دعوت می کند ، بیشتر اسم بچه اش در ذهنت می ماند یا آن یکی دخترخاله که سه سال یک دفعه همدیگر را می بینید ؟ اصلاً نمی دانی بچه اش دختر است یا پسر ؟ ما وقتی برای یک معصوم جشن میلاد می گیریم اولین هدف این است : این معصوم چه کسی است ؟ چرا اصلاً معصوم است ؟ چرا این قدر برای ما مهم است ؟ مگر چکار کرده است ؟ چه ویژگی داشته است ؟ که ان شاءالله پیروی از آن معصوم را برای ما در بر داشته باشد . هر ساله به اول ذی الحجه که می رسیم با ذوق و شوق فراوان جوانان روبرو می شویم که همه همّ و غمشان را بکار می گیرند تا این روز را که علاوه بر همه ویژگی هایش ، روز پیوند آسمانی دو نور بزرگ الهی است که به فرموده آقا امام جعفرصادق(ع) عقل کلّ و نفس کلّ قرار دارند را جشن می گیریم ، چرا جشن می گیریم ؟ گفتیم ما جشن می گیریم تا ببینیم این معصوم که بود ، برویم بشناسیم . میلاد امیرالمؤمنین(ع) را می گیریم خب ایشان را می شناسیم ؛ میلاد حضرت زهرا(س) را می گیریم خب می رویم ایشان را می شناسیم . حالا اول ذی الحجه دیگر چه جشن گرفتنی دارد ؟ حالا از جشن امروز چه باید برداریم ، بی خودی که جمع نشده ایم ؟ واقعاً مهم است که آدمی هر عملی را در دنیا انجام می دهد به چرایی انجام دادن عملش ، فکر کند .چرا انجام دادم ؟ ما بدبخت هستیم چون هیچ وقت کارهایی را که انجام می دهیم از خودمان نمی پرسیم چرا انجام دادیم ، همیشه می گوییم تو چرا انجام دادی ؟ تو چرا این کار را کردی ؟ هیچ وقت نمی گوییم خودت چرا این کار را انجام دادی ؟ از این به بعد باید هر کسی انگشت اشاره اش به سمت خودش باشد ، هر کسی انگشتش به سمت دیگران باشد می بُرند ، کاری نکنید بی انگشت بمانید ، همه تان بی انگشت می شوید . انگشت بریده های معروف ، بخصوص در طایفه و جامعه مسلمان ایرانی انگشت بریده زیاد پیدا می شود چون همه انگشتشان به سمت دیگران است . دیگر باید به سمت خودمان باشد ، چرا این کار را انجام می دهی ؟ چرا جشن می گیری ؟ چرا شیرینی پخش می کنی ؟ چرا شکلات می دهی ؟ چرا آش می پزی ؟ چرا سفره می اندازی ؟ آدمی باید هر عملی را در دنیا انجام می دهد به چرایی انجام دادن آن و محترم شمردن آن کار یک نظرگاهی داشته باشد . بزرگوارانی از خاندان عصمت و طهارت همان راهی را رفتند که هر مرد و زن آدمی ، هر انسانی از جنس مرد و از جنس زن موظف به رفتن این راه است ، یعنی چه ؟ یعنی ازدواج ، صاحب فرزند شدن ، همه مراحل زندگی هر زن و مردی که با هم پیوند می خورند را این ها به نمایش گذاشتند . شب عروسی ، روز عقد ، فردای عروسی ، چگونگی بچه دار شدن ، دوره بارداری ، در کار منزل ، در کار بیرون ، احترامات بین زن و شوهر و .......... همه این ها را به نمایش گذاشتند تا همه بهره بگیرند ، واقعاً زیبا و قابل تعمق نیست ؟ مکاتب دیگر را بگردید ببینید چنین چیزهایی را به این قشنگی و نمایانی برای امتشان ، برای پیروانشان دارند؟
آیا امسال جا ندارد که از این مراسم درک جدید با خودمان به خانه هایمان ببریم و توی زندگی هایمان اِعمال کنیم ؟ فکر کنم دیگر گردنمان است ، حالا هم که شنیدید گردن شما هم افتاد . همه همسران ، همه زن و شوهران ، زوج های جوان حداقل سالی یک دفعه به سالروز پیوندشان می رسند ، سالگرد ازدواجشان ، معمولاً هم یکی از آنها که بیشتر آقایان هستند این روز بزرگ و به یاد ماندنی را از خاطر می برند ، فراموش می کنند . بعد یک چند روزی با تلخی زندگی می کنند ، از نقدینگی های جیبشان بیشتر هم خرج می کنند تا دل خانم را به دست بیاورند . هر سال زن و شوهرها سالروز ازدواجشان که می رسد سیاری از دعواها در خانه شان اتفاق می افتد ، مگر این که خانم به اشکال مختلف توی چشم آقا کرده باشد که می دانی فلان روز چه خبر است وگرنه این دعوا وجود دارد . یا با دلایل پوچ و کم ارزش حتی این روز خاصشان را هم تیره و تار می کنند . خانم می گوید سالروز ازدواجم است من می خواهم خانواده ام را بگویم ، آقا می گوید من می خواهم خانواده ام را بگویم . بعد به این جا می رسند که هر دو خانواده را بگویند ولی آپارتمانها کوچولو است جا ندارد ، پس چکار کنیم ؟ این می گوید من ، آن می گوید من ، می گویند یک سال این ها را بگوییم ، یک سال آن ها را ، خانم می گوید امسال خانواده من ، سال بعد برای خانواده تو ، می گوید از کجا معلوم سال بعد همه زنده باشند ؛ پدر و مادر را کُشتی برای یک سالگرد ازدواج ! این هم شد سالگرد ازدواج ؟ سودی نمی برند . در حالی که فلسفه یادآوری روز پیوند مشترک هر ساله این است که : هر سال این زوج خیلی خوب یک نگاهی به پشت سرشان بکنند ، وقایع یک سال گذشته زندگی مشترکشان را یک کاوشی بکنند ، در این کاوش کردن کاستی های رفتاری و عملکردشان و نقاط قوت روابط مشترکشان را پیدا کنند و با نگاهی نو وارد سال جدیدی از این زندگی مشترک بشوند . به یاد بیاورند که چند سال از عمرشان را در کنار جفتشان بسر بردند ؟ آیا آموختند بعد از این چند سال هر دو مثل همدیگر شدند و اگر نشدند باید قبل از ترک این دنیای مادی یکی بشوند ، چرا ؟ چون توی عوالم بعدی با جفت خودشان راه بپیمایند و مراحل بالاتری از تکامل را طی کنند تا در زمان حضور حقیقی شرمنده حضرت دوست نباشند . این هم درکی از سالروز ازدواج آقا امیرالمؤمنین و خانم حضرت زهرا(س) تقدیم همه زوج های جوانمان و زوج های خیلی جوانترمان که هم سن و سال بنده و از بنده بزرگتر هستند . حواسشان را جمع کنند سالروز پیوند گرفتن نیاز به کادوی سنگین ندارد یک جمله محبت آمیز ، یک شاخه گل ، یک نگاه گرم و پُر از محبت می تواند پیام را برساند .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید