منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

کرونا چه چیزی به ما یاد می دهد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خوب است یادی کنیم از سه شنبه هایی که به هر شکلی که بود خود را به کلاس می رساندیم شتاب زده و نفس زنان و حتی خسته می رسیدیم و فکر می کردیم اینجا همان مامن آرام و پر از امنیت و آرامش ماست . در آن قرار می گرفتیم و پس از دقایقی آرام آرام نفس ها جا می آمد و آرامش بر تمام بدن مستولی می شد . یادی کردم و شما را به سه شنبه های پیشین بردم زیرا وقت آن رسیده که تفاوت روزها و لحظه ها و ایامی که پشت سر گذاشتیم و ایامی که امروز در آن قرار گرفتیم درک کنیم که این خود درسی است به نوبه خود جدید که اگر از آن راحت بگذریم و توجه نکنیم به طور حتم دوره ای دیگر باز در پیش خواهیم داشت . امیدوارم روزهایی که گذراندید در آرامش گذرانده باشید و برای آنکه یادی کنم از آنچه قبلا گفته بودیم صحبتم را با تلاوت سوره عصر آغاز می کنم .: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
آیه إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ آن قدر عظیم است که هر وقت این سوره را تلاوت کردم حتی در زمانهایی که به دفعات در حد بسیار بالا از این سوره ذکر کردم آیه إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ من را لرزانده و پشتم عرق کرده است که این کدام خسارت است و امروز خسارت های آن را به عینه در میاان آدمیان می بینم . اول برای خودم که چه خساراتی را در طول سالیان عمرم تحمل کردم که می توانستم نداشته باشم و بعد برای دوستانمان که چرا باید دچار این چنین خسارتهایی می شدند و تمام اینها ناشی از عدم آگاهی انسانهاست و این عدم آگاهی انسان را به نقطه ای می رساند که خسارت می پذیرد بدون آنکه متوجه شود عامل خسارت دیدن فقط خودش است .حال این بار وقتی که سوره عصر را تلاوت می کنید روی آیه إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ توقف کنید و بگذارید تا با جان شما عجین شود و پیش چشمان شما باز کند خساراتی را که در طول عمرتان تحمل کردید که امروز زمان درک کردن و فهمیدن است و اگر این زمان بگذرد خدا می داند که آیا عمر ما کفاف خواهد داد که زمان دیگری برای درک کردن و فهمیدن در اختیار ما قرار بگیرد یا خیر ؟ روزهایی عجیب است بگذارید از سه شنبه پیش گفتگویم را شروع کنم زیرا لازم است درس سه شنبه پیش را به طور کامل فرا گیریم . در آخرین جلسه سه شنبه متنی را خواندم که از نبردهای زندگیم که اولین آن مرز میان مرگ و زندگی که از شکم مادر آغاز شده بود خبر می داد . نمی دانم چند نفر از شما فکر کردید دل نوشته ای خواندم یک دل نوشته شخصی و اگر چنین تصور کردید بسیار متاسفم . هیچ مطلبی را شخصی صرف با شما گفتگو نمی کنم . مطالب دل نوشته شخصی در جایی دیگر محفوظ است و در اختیار عموم قرار نمی گیرد پس بنابراین باید با توجه خاص مطلب را گوش می کردید چرا که به طور حتم در آن نکته هایی بسیار بزرگ برای همه انسانها وجود داشت و نه فقط برای من . برای همه انسانها .
آن روز با آن کلام شما را دعوت نمودیم که به نبردهای زندگیتان نگاهی اندازید و صد البته آنچه در گذشته اتفاق افتاده و در آینده جای پای دیگری نخواهد داشت خیلی مطرح نیست مگر فقط به یک اشاره و بس . برگشت به گذشته اتفاقاتی را در بردارد که گذشت و تمام شد اما اتفاقاتی را در بر دارد که بعدها در زندگی حال و حتی آینده انسانها موثر خواهد بود تحت عنوان این نبردها از چه جنسی بود . نبرد با چه چیزی اتفاق افتاد . یا با چه کسانی در نبرد بودیم . نوع نبرد و نوع دفاع و در آن نبرد بخصوص نیاز داشت فی البداهه بدون هیچ پیش ذهنی وارد آن میدان شویم. تمام این پارامترها در همه نبردهای بزرگ و کوچک زندگی ما جایگاه خاص خود را دارد . امروز مطمئنم که هیچ کس آن گفتگو را جدی نگرفت . صرفا دوستان پس از شنیدن متنی که من خواندم سر را به علامت تایید یا تاسف یا هم دردی با من تکان دادند و از روی کلام عبور کردند برای کلامم دلیل دارم زیرا برخوردهای تعدادی از دوستان در مسائل شخصی شان بعد از آن سه شنبه که به دستم رسید حکایت از همین ماجرا داشت و تکمیل کننده این جریان و بی توجهی و عبور ساده و بی تفکر از مسئله دست آخر در بحث نظر خواهی در مورد بودن یا نبودن کلاس اتفاق افتاد . کلاس را به هر حال تعطیل اعلام می کردیم این خیلی جالب بود و هیچ کس این را نمی دانست جز من . این نبرد عمومی برای همه مریدان درسهای امام زمانشان بود که هر هفته درسها به دستشان می رسید که اگر موجودی ریز و پرخوف چون ویروس کرونا وارد عرصه میدان شود چه خواهند کرد . و چه باید بکنند امید بود در پی این نظر خواهی همه اعلام کنند به قیمت آنکه همه بیاییم و حسینیه را ضدعفونی کنیم و با ماسک و تجهیزات بایستیم و هر دوستی که وارد شد او را هم ضدعفونی کنیم و به داخل حسینیه بفرستیم همه چیز را آماده کنیم ما از میهمانان استقبال می کنیم و حاضریم تا کلاس داشته باشیم . ایده آل این جواب بود اصلا این امتحان می بایست این پاسخش می شد اما جواب : عده ی قلیلی از جان گذشتند گفتند ما می آییم اما نبرد کامل نشد چون امام زمان مبارز میخواهد نه فقط آماده ی مردن ، و عده ی کثیری هم قاطعانه گفتند خیر حتی بدون ذره ای اندیشه که نکند امروز ما را به میدان جنگ فراخواندند ؟ حتی دیدم که رأی ممتنع داشتیم رأی ممتنع از نظر من از آن کسانی میتواند باشد که صراحتا سمت و سوی خویش را ابراز نکردند نه آنکه نداشته باشند اما زیرکانه گفتند ما رأی میانه داریم رأی نمی دهیم ولی دست به دعا برداشتند کلاس کنسل شود و شد من فقط یک خدمتگزار هستم و بس همین بقیه ی مسائل به صاحب اصلی حسینیه و کلاس مربوط است اما شاید حالا دیگر متوجه شده باشید که نداشتن نگاه عمیق به مطالب چه ضرر و زیان عجیبی را در پی خواهد داشت .
صبح سه شنبه ی گذشته پس از نماز صبح در رؤیایی کوتاه دیدم چون به شدت نگران و مکدر شدم چون من دستور تعطیلی کلاس را داشتم اما دستور امتحان شاگردان حسینیه ی امام زمان را هم داشتم بعد از نماز صبح رؤیای کوتاهی دیدم همه باهم کلاسی داشتیم کلاسی را باهم طی کردیم و بعد از صلوات آخر به دوستان عرض کردم دوستان من تجدید وضو کنید چیزی بخورید تا مرحله ی بعدی را آغاز کنیم 2 یا 3 بار تکرار کردم و با یک دوستی مشغول گفتگو شدم وقتی برگشتم دیدم همه ی دوستان همه و همه و همه دراز کشیدند و خوابیدند وقتی صدایشان کردم گفتم مرحله ی بالاتری را می خواهیم آغاز کنیم چرا خوابیدید بلند شوید در حالت خواب هر کدام لبخندی را تحویل دادند و بلند نشدند من روی صندلی که نشسته بودم بر جای خویش باقی ماندم نمی دانم چقدر در این حال ماندم تا بیدار شدم در بیداری در همان بهت و حیرت باقی ماندم چرا ؟ چون خودم را در آغازین روزهای تشکیل این کلاس ها دیدم با خود اندیشیدم در بیست و اندی سال پیش تا به امروز چه کردی ؟ هیچ ؟ هیچ ؟ واقعا هیچ ؟ روی تخت چقدر نشسته ماندم نمی دانم دنبال راهی میگشتم که از این فضا خارج شوم یکباره ذوق کنان به خود گفتم ربطی به تو ندارد تو خدمتگزاری بیش نیستی خوشحال شدم ولی خیلی زود اندوهی به دلم ریخت که حتی به اندازه ی یک خدمتگزار نباید اثری می داشتی ؟ آنچه که عرض کردم مربوط به سه شنبه ی پیش بود و واقعا جای تعمق دارد چون در پیش رو روزهای بسیار بسیار بزرگ سخت عجیب ولی پیش رونده داریم و اگر که همان گونه که قبلا زندگی میکردیم باز هم بخواهیم به زندگی ادامه بدهیم نمی دانم چه می شود ولی جای تعمق دارد .امروز به دوستی می گفتم در دنیا هیچ چیزی نشد ندارد همه چیز می شود پس می توانست آن هم بشود اما ما چه کردیم ؟ به طور حتم همه ی شما تو فضاهای مجازی خواندید قصه آنکه خداوند فرمود که به قومت بگو قحطی خواهد آمد حضرت موسی به قومش فرمود خداوند فرموده است قحطی خواهد آمد ، قوم بلافاصله شروع کردند به کندن سوراخ هایی در دیوارهای خانه هایشان تا به هم راه داشته باشد شاید هم نمی دانم قحطی نبوده همان موقع هم ویرووس کرونا بوده مردم دیوارها را به سمت هم سوراخ کردند و پیش رفتند که به هم دست یابی داشته باشند ، مدت ها گذشت هیچ اتفاقی نیافتاد قوم به حضرت موسی گفتند که پس چرا خدای تو این چنین گفت ؟ پس کو ؟ موسی به کوه طور رفت و سؤال کرد پروردگارا قوم من چنین می گویند خداوند فرمود قومی که اینطوری به هم رحم میکنند به هم مساعدت و کمک میکنند من نمی توانم به آنها سخت بگیرم .
و اما کلام دوم : کلام دوم با کرونا شروع می شود کرونا کرونا ویروس کرونا ، کرونا کرونا ، اینها کلماتی است که این روزها همه ی فضاهایی که تا چندی قبل توی آن زندگی جریان داشت را به فضاهای مرده تبدیل کرده است پر از اضطراب پر از نگرانی همه می ترسند همه به دنبال راهی می گردند که خود و عزیزان شان را ایمن کنند بعضی ها میگریزند فرار می کنند به اینجا به آنجا که خودش جای سؤال است از چی می گریزید ؟ از چی فرار می کنید ؟ آیا مطمئن هستید به جایی که می روید دیگر این ذره خانمان سوز وجود ندارد یا آنجا نمی آید ؟ بعضی ها سوراخهایی پیدا میکنند و در سوراخهای خودشان میخزند . با ندیدن دیگران تصور میکنند دیگران هم آنها را نمی بینند . پس این ذره خانمان سوز آدمکش هم آنها را نمی بیند و به آنها نمیرسد . عده ای خودشان را به لودگی و مسخرگی میزنند . برآن هستند که ترس و اضطرابشان را پشت پرده مسخرگیها پنهان کنند . عده ای هم میترسند ، میترسند ، میلرزند و هرکس سر راهشان پیدا بشود به باد ناسزا میگیرند . با انگشت اشاره ی تقصیر یابشان هر دم به دنبال یک موجود جدید میگردند تا او را مورد شماتت قرار بدهند و فکر میکنند با این کار شاید ویروس کرونا هم چشم بصیرتی داشته باشد و مقصر و گناه کار را با انگشت اشاره او بیابد و به او حمله کند و از حمله به این یکی صرفنظر کند . عده قلیلی هم دلشان را با یاد و توکل خدا آرام میکنند و در این راستا سعی میکنند بقیه را هم آرام کنند . اگر بخواهیم آدمها را بر حسب رفتار و تقابلشان با ماجرای ویروس کرونا دسته بندی کنیم دسته جات بسیاری وجود خواهد داشت . نمیدانم ، شاید هم بهتر بود همه این دسته جات را مینوشتم و بررسی میکردم . تا شاید چشم بازکنیم و خودمان را لااقل میان یکی از این دسته ها ببینیم . به عنوان شخصی دیگر ، بیرون از خودمان رفتارها و واکنشهایمان را ارزیابی کنیم که بطور حتم اگر امروز و در این عصر و لحظات دنیا اینجا هستیم بی هدف نیست و لازم است که ببینیم ، لا اقل ببینیم . حالا چطور عمل میکنیم نمیدانم ، ولی بالاخره ببینیم . اگر الان شما در ایران هستید و ویروس کرونا در کنار شما خانه کرده و می اندیشید که ای وای ای کاش فلان زمان رفته بودم ، کاملا اشتباه میکنید . شما امروز می بایستی اینجا باشید . امروز می بایستی مشاهده کنید و امروز می باید یاد بگیرید اگر خداوند شما را نخواهد هیچ قدرتی نمیتواند شما را نگه دارد .
القصه ، شاید بیست سال پیش در یکی از کلاسها ، وقتی در خدمت دوستان بودم در مورد عذابهای الهی که براقوام پیشین وارد شده بود گفتگو میکردیم . جوانی در میان جمع ما که خدا او را دوست بدارد دست بلند کرد و گفت : " با مطالعه قصص قرآنی میفهمیم هر قومی به دلیل ارتکاب یک گناه کبیره از جانب پروردگار مستوجب عذاب شده .امروز مردم دنیا همه آن گناهان کبیره را که هر قومی فقط با ارتکاب یکی از آنها عذابی گروهی دفعتا آنها را گرفت همه را باهم انجام میدهند . دنبال آمریکا و انگلیس و فرانسه نروید . خودتان را نگاه کنید . توجه کنید ببینید که از این گناهان کبیره چندتایشان را شما انجام میدهید ؟ بیست سال گذشت . من همیشه به طور مرتب به این جمله جوان عزیزم اندیشیدم و به آن فکر کردم و هر وقت به آن فکر کردم از ترس به خودم لرزیدم و دقایقی بعد دل بر غفران و بخشایش خدا قوی کردم . حال امروزه نگاه میکنم ، موجودی میکروسکوپی از سرزمین خفته خویش سر برداشته . این موجود را انسان در آزمایشگاه ساخته بعد در جوامع رها کرده . هیچ فرقی نمیکند . این موجود امروز زمان ظهورش بود . اما میتوانست کشتار نکند . میتوانست قضایا به شکل دیگری حل شود ، اما نشد . امروز از سرزمین خفته خویش سربرداشته با سرعت با در آوردن شکلکهای مسخره به آدمیان دور دنیا را میگردد . انسانها را درگیر میکند و با فخر فراوان عبور میکند و بقیه را به سرزنش و شماتت میگیرد . علی الخصوص که عده ای را اصلا دست نمیزند . فقط به آنها میگوید من هستم . آنها از ترس خودشان غالب تهی میکنند ومیمیرند . قصه مار و زنبور را که حتما شنیدید ؟ مار میگوید : من نیش میزنم ، زنبور تو خودت را نشان بده ببین برای آدمیزاد چه اتفاقی می افتد ؟ آدمی که می بیند زنبور آنجا وجود دارد وفکر می کند که این نیش زنبور است میگوید : چیزی نیست ، دستش را پاک میکند یک مداوای ساده میکند و عبور میکند ، نمیمیرد .بار دوم زنبور نیش میزند مار خودش را نشان میدهد . نیش خورده از ترس غالب تهی میکند . ویروس کرونا عده ای را اصلا دست نمیزند . فقط به آنها میگوید : من هستم . میدانی من هستم ؟ آنها از ترس غالب تهی میکنند . آن هم به یکباره نه ، ذره ذره میمیرند . ترس بالاترین عذابیست که میتواند بر انسانی نازل بشود . به ترس خیلی فکر کردم . اگر بلا ، زلزله باشد ، سیل باشد ، سنگ از آسمان باشتاب بر سر انسانها نازل بشود و هزاران چیز دیگری که در طول تاریخ اتفاق افتاده ، انسانها یکباره میمیرند و چه عذاب خوبیست . اما کسی که هرروز و هر لحظه میترسد هر لحظه این عذاب را تجربه میکند . آن هم نه یکبار ، دفعات بسیار . حالا چقدر زیباست شما را به صفحه تلویزیونها و صفحات مجازی و همه اطلاعیه ها ببرم . خیلی جالب است ! به توصیه های پیشگیری هیچوقت توجه کردید ؟ اگر توجه نکردید امشب خواهش میکنم زیر نویس کانال خبر را که دائم هم پخش میکند نگاه کنید . دستها را باصابون بشویید بعد هم ضد عفونی کنید . دهان ، بینی ، گوشها و چشمهای خود را استتار کنید . پوست خود را مرتب ضدعفونی کنید . خلاصه کنم پنج حس بشر که در ابتدا با آنها دچار خطا و گناه میشود را کرونا تنبیه و تادیب نموده . چه بسیار ناخنهایی که بلند و زیبا و لاک زده بودند و امروز حسرت بر دل صاحبش مانده که بتواند آنها را به نمایش بگذارد . چون باید دستکش دستش باشد وگرنه باید بطور دائم ترس از مردن را تجربه کند ، تازه با دستکش هم این کار را میکند . ماسک میگذاریم ، همه صورت پوشیده میشود . چه بسیار لوازم آرایشهایی که دیگر بیهوده بکار میرود . چه صداها و زبانهایی که پشت ماسکها پوشیده و پنهان است و دیگر نمیتواند هر کلامی را راحت بکار ببرد . پروردگار عالم سالیان دراز از زمان آدم علیه السلام پیامبران و هدایتگانی را فرستاد تا تعلیم بدهند که این حسها چطور خودشان را استتار کنند ، ایمن بمانند و با آنها ویروسهای کشنده گناه را به درون نبرند اما آدمی بسی فراموشکار و ناسپاس است . خداوند در قرآن فرموده ، و امروز عذاب الهی از همین مجراهایی که آدمی توصیه گشته بود که از آلوده شدنشان جلوگیری کنید وارد میشوند ،آیا جای تعمق ندارد؟ این همه دنبال واکسن و پادزهر دارو برای بهبود می گردیم، جایی ندارد که قدری هم از این منظر نگاه کنیم؟ و راهکار بیابیم؟ یا بگوییم هوا که گرم شود ویروس کرونا هم می میرد و تمام می شود آیا واقعا می شود حتی با واکسن و داروهای نابودکننده ویروس کرونا ماجرایش تمام شود؟ آیا دیگر وقت اندیشیدن نرسیده است؟ تکنولوژی و پیشرفتی که هدایت گر آن اندیشه های درست و تکامل یافته الهی نباشد آیا مثل تمامی ابزارهایی که به دست بشر رسیدند و بلاخره زمان انقراض آنها رسید،عمل نمی کنند؟ ای انسان به خود آی قبل از آنکه دیر شود، من نمی دانم که چقدر دیگر طول خواهد کشید تا بتوانیم دور هم جمع شویم، ولی انتخاب خود ما بود جای هیچ گلایه و شکایتی نیست انتخاب خود ما بود خیلی وقت پیش من گفتم کرونا به ایران نخواهد آمد؟ گفتند عید می رسد یک دوستی برای من پیامی فرستاده بود که ویروس کرونا شب سال نو به ایران می رسد آن بنده خدا جاهل بود چون نمی دانست ایرانی ها شتاب زده تر از این حرف ها هستند که هر چیز جدیدی را زودتر به خودشان وارد نکنند حتی اگر یک ویروس باشد، چقدر کارت دعوت فرستادیم برای مرض، چقدر چشم انتظاری کشیدیم که نشان دهیم که با وجود ورود این مرض می شود اثبات کرد که خیلی از آدم ها نادان و بی عرضه و نفهم هستند ضرر این را چه کسی دید؟ الا ما؟ حتی اگر که دچار این ویروس نشویم ترس آن بنیاد وجود ما را روز به روز ضعیف می کند خیلی ساده و خیلی راحت عرض می کنم الان وقت عجز و لابه است می توانست اینطوری نباشد ولی امروز مردم دنیا وقت عجز و لابه آنها است،و گرنه عنقریب جمع بسیار کثیری خواهند مرد و جمع کثیری بعد از مردن آنها باقی می مانند ولی ناقص،چون از لحاظ سیستم عصبی آنقدر فشار تحمل کردند که یگ چیز ناقص نیمه کاره می شوند،آیا وقت آن نرسیده که هر صبح رو به قبله بایستیم بعد از نمازها و مناجات خود با خدا، از خداوند تقاضا کنیم صاحب زمین را ظاهر بفرمایند پس از ظهور ایشان کار ساده نخواهد شد ولی تکلیف روشن خواهد شد دیگه رای ممتنع نخواهیم داشت یا بله یا خیر، به هر حال امروز هم گذشت، اما تاسف من برای شما نیست تاسف من برای خانواده هایی است که شب سال نو چشم امیدشان به آذوقه ناچیزی بود که از این حسینیه می رفت من آذوقه ام آماده است اما چطوری؟ همه نگران هستید حق هم دارید آنقدر نگرانی را آوردید صاحب آن شدید مال شما شد ،هر کدام ما درعین ذره بودنمان دنیایی هستیم پس سر جایتان نخزید از جایتان بلند شوید شما می توانید جهانی را تکان دهید شک نکنید.

دیدگاه‌ها   

 
0 #1 مهناز 1399-02-01 13:14
سلام روزتون بخیر می شه بفرمایید این خانم فامیلشون چی هست می خوام بشناسمشون
نقل قول کردن
 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید