منو

چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed 04 24 2024

A+ A A-

رمز رسیدن از عالی به اعلی

 بسم الله الرحمن الرحیم

در شب مبعث قرار داريم فرا رسيدن اين عيد بزرگ را به همه مؤمنين جهان و مسلمانان و علي الخصوص بر حجت خدا مولا حجت ابن الحسن العسكري عج تبريك مى گو يم. امروز يك مطلبي را شنيدم دوستي اين چنين تعريف ميكرد ميگفت: نزد يك فردى كه خادم مسجد محله اشان بود و مورد اطمينان همه ،تعدادى وسائل كار برقي و قابل ارزش را امانت گذاشتم وايشان امانت قبول كرد تا كارهايم روبراه شود سالي بر اين ماجرا گذشت. روز پيش براى پس گرفتم وسائل به ايشان مراجعه كردم و فرد مقابل گفت همه را به ديگران داده ام استفاده كرده اند و شكستند و حتي شكسته ها رابه ايشان نشان هم ندادند. از شنيدن اين گفتگو بسيار متاثر شدم و به فكر فرو رفتم چطور چنين چيزى مي تواند اتفاق بيفتد؟ ايشان يك فرد ويك شخص بي قيد و بند و بي تعهد نبود. فردى بود كه أهل تدين ،پايبندى به نماز و همچنين خادم مسجد بود پس چگونه يك همچنين اتفاقي مي تواند بيفتد؟ در ذهنم با همه ی اينها به طور دايم جدال مى كردم. به خاطر آوردم كه در قران در قصه حضرت موسي و فرعون بارها به نكته اى بر خورد كرده بودم و ذهنم را بسيار مشغول كرده بود. آن نكته چه بود؟ زماني كه پروردگار حضرت موسي را به پيامبرى مبعوث فرمودند فرعون در آن عصر در نهايت قدرت، شكوه و بزرگي حكومت ميكرد. در چند ايه در قران خداوند فرعون را با لفظ عالي فرموده و معرفي كرده اما در ادامه اين كلمه عالي ، اسراف كار و مستكبر را اضافه فرمودند سوره مومنون ايه ٤٦، سوره يونس ايه ٨٣، سوره دخان ايه ٣١ ميتوانيد مراجعه كنيد. باز به كلمه ديگر در اين رابطه بر خوردم به نام أعلي. به حضرت موسي فرمود نترس تو اعلي هستي ايه ٦٨ سوره طاها. در قصه حضرت موسی و فرعون به سوره ها و آیات هم اشاره کردم و توضیح دادم، به همین دلیل آمدم و گشتم این آیات را و مصداق این کلمات را در زندگی روزمره پیدا کنم، توجه گذاشتم دیدم خیلی عجیب است، آدمی موجه و مورد اطمینان به خاطر یک کار دنیایی کم بها چطور امکان دارد خط قرمزی برای خودش بوجود بیاورد؟ آن هم در چیزی که در تمامی ادیان و در تمامی قشرهای انسانی رسم امانتداری محترم است و واجب الاجرا، برای همه بخصوص برای آنهایی که در زندگی مقیدند .

گفتیم قصص قرآنی را خداوند به همین جهت در کتاب وحی اش قرار داده، در مورد فرعون در عصر خودش اینچنین آمده که آبادانی شهرها، وفور نعمت و و و بسیاری چیزهای بزرگ خیلی زیاد بود و این همه جاه و جلال و مِکنت سبب شد که فرعون همه اینها را از بزرگی خودش ببیند، همانطور که خیلی از وقتها ما بخاطر خیلی از کارهای خوبمان در دنیا مردم بسیار به ما احترام می گذارند و بسیار ما را دوست می دارند و مورد توجه شان هستیم و بعد اینهمه توجه و احترام را ناشی از خودمان می بینیم همانطور که فرعون ناشی از خودش دید فکر می کنیم که این منم که اینچنین هستم که مردم مرا اینچنین می بینند، نتیجتاً چه اتفاقی می افتد؟ همانطور که برای فرعون به دنبال کلمه عالی خداوند لقب مستکبر را هم قرار داد او لقب مستکبر را دریافت کرد ما هم دریافت می کنیم چرا این اتفاق می افتد؟ بدلیل اینکه هر کس در دنیا باید تلاش کند که به لقب اعلی برسد اگر کسی در مقام عالی توقف کند آنوقت فقط متوجه خودش می شود نه آنهمه عزت و بزرگی که خدا به او بخشیده، فکر می کند عزت و بزرگی برای خودش است آنجاست که مستکبر می شود آنجاست که در همانجا متوقف می شود و بعد منفور می شود .اما موسی (ع) که انتخاب رب الارباب بود وقتی در دلش کمی هراس آمد خداوند فرمود نترس تو اعلی هستی، اینجا همیشه وقتی به این آیه می رسیدم میخ کوب می شدم، چطور می شود اعلی بود؟ خداوند که بی جهت قصه موسی را نگفته، من باید از این قصه درس بگیرم باید از آن برداشت کنم در زمان خودم و برای زندگی خودم و باید الگو شوم که دیگران هم که مرا می بینند بپذیرند، فهمیدم اگر بخواهم به اعلی برسم باید عالی را درک کنم و اگر بخواهم در عالی نمانم باید آفتهایی که در کنار عالی بودن هست را بشناسم، تا بتوانم خودم را از این آفتها مصون بدارم، آمدم نگاهم را در طبقات مختلف بشری و کشورهای مختلف دنیا ، آدمها با رتبه ها و درجات مختلف دنیایی چرخاندم، یک مثال خیلی واضح که امروزه بطور دائم با آن سر و کار داریم، آمریکاست، اگر از آمریکایی ها سؤال کنیم، همه آنهایی که از آنجا می آمدند حتی ایرانیانی که آنجا می رفتند می گفتند بیا ببین چه خبر است مهد تمدن است، اظهار نظرها اینطور بود، رفاه نسبی هست برای همه مردم، نظم و قانون هست برای همگان، اقتصادش رو به جلوست و و و و همه اینها را نتیجه حکومتهای این کشور می دانستند که عالی بودند، من هم قبول دارم اما در همین کشور آمریکا حکومت داران عالی ،مستکبر بودند، چرا؟ چون قشر وسیع سیاه پوست در این کشور هنوز در ظلم بسر می برد هنوز زیر چکمه ی سفیدپوستها آن هم مأمور قانون می میرد و جان می دهد. از سلطه جویی این کشور روی کشورهای دیگر که نگو و نگو.... آن هم کشوری که سردمدارانشان عالی اند، حال با خودم فکر می کنم که در دنیا فقط پیغمبران اعلی هستند، اینطور است؟ پرسش برایم سنگین بود و از پاسخی که ممکن بود بفهمم بیشتر می ترسیدم باز رفتم سراغ قرآن ،رجوع کردم در آیات بسیار زیادی، خد اوند فرموده تقوی پیشگان بهترین بندگان او هستند، تقوی را ملاک بزرگی برای برگزیده شدن انسانها قرار دادند، قطعاً خداوند بنده عالی را که مستکبر و اسراف کار هم می تواند بشود در چنین جایگاهی قرار نمی دهد این را هر بچه کوچکی می تواند بفهمد، جایگاهی که خداوند آنرا دوست بدارد و برتر اعلام کند، امکان ندارد، با خودم گفتم یافتم فکر می کنم که دیگر یافتم اگر تقوی را برگزینم می توانم اعلی هم بشوم یک قدم جلو، تقوی تعریف گسترده ای دارد، خیلی وسیع است، اما من آن را آمدم خلاصه کردم در جملاتی اندک برای خودم، به شما هم می گویم شاید به درد شما هم بخورد، تقوی را اینطور معنی کردم: حرام خدا برایم حرام، حلال خدا برایم حلال، صفاتی که از آن نهی فرموده دور می شوم، به صفاتی که در قرآن توصیه شده نزدیک و نزدیکتر می شوم و بسیار مهم آنکه، آنچه را برای خود قانون می دانم حق تحمیل بر دیگری ندارم، کاری که ما می کنیم، بچه های کوچک تا وقتی کوچکند، می دوند و بازی می کنند نماز می خوانند، وقتی بزرگتر می شوند از زیر نماز در می روند، پدر مادرها از خودشان نمی پرسند اینها که بچه بودند با عشق و علاقه می خواندند حالا چرا نمی خوانند؟ همه شان می گویند آن موقع بچه بودند بازی می کردند، چرا یک کاری نکردید آن بازی برایش ادامه پیدا کند؟ نه بزرگ شدند تو تحمیل کردی، با لگد به او زدی پاشو نمازت دیر شد، بد و بیراه به او گفتی، جلوی دیگران تحقیرش کردی، پس به خودم گفتم آنچه را برای خودم قانون می دانم حق تحمیل بر دیگران ندارم، من این اندازه حجاب را بر خودم قانون می دانم اما بر کسی که این اندازه را نمی پسندد تحمیل نمی کنم، نمی خواهم؟ با او رفت و آمد نمی کنم، پس آنچه را که می پذیرم و برای خودم قانون می دانم حتی اگر صراط مستقیم خدا باشد حق تحمیل بر دیگری ندارم، چرا؟چون تقوی یک انتخاب است، انتخاب اجبار نیست، این جمله ی اخیر حیطه بسیار بزرگی دارد، به همه اعمالتان نگاه کنید باید به آن خیلی عمیق توجه کرد و اما الان بعد از فهم این مطلب چه تکلیفی بر گردن ما روشن و شفاف شد؟ هرچیزی بهایی دارد، یک بسته بیسکوئیت مادر می خرید باید پولش را بدهید، مجانی به شما نمی دهند، فهم مسائل در دنیا بهایی دارد که باید پرداخت شود، چطور؟ هرکسی به رفتارهایش، نیات درونی اش، عملکرد بیرونی اش، گفتارهای خودش فقط نگاه کند با بغل دستی ات کار نداشته باش، فقط خودت، بعد از فهم این مطلب، به آنچه که می گوییم، به آنچه که می اندیشیم، به آنچه که عمل می کنیم، به آنچه که رفتار می کنیم باید نگاه کنیم ببینیم عالی ست یا اعلی، اگر عالی ست در کنار عالی بودن هیچ مورد نکوهش شده ای از جانب حضرت حق ندارید، باید اینرا پیدا کنید، فرعون عالی بود اما کنارش مستکبر بود، شما هم عالی من عالی، آیا کنار این عالی بودن هیچ فعل و انفعال نیت، گفتار، عمل که نکوهش شده باشداز جانب پروردگار وجود ندارد؟ اگر ندارد خدا را شکر پس حتما می رویم اعلی می شویم، اما اگر وجود دارد باید آنرا از ساحت نفس و ذهن و شخصیت مان دور کنیم، و بعد از آن نگاه کنیم ببینیم به اعلی بودن رسیده یا نه، برای رسیدن به اعلی بودن همه نیات، گفتار، رفتار، عملکرد و و و باید در بالاترین حدش قرار داشته باشد مگر نمی خواهید در بالاترین حد قرار داشته باشید، خدا به پیغمبرش موسی گفت نترس، تو اعلی هستی ببین چی را می خواهی؟ اگر هست خدا را شکر اما اگر نیست باید برای رسیدن به این نقطه تلاش کرد، در این شب بزرگ در این عید سعید که پروردگار عالم بهترین بنده اش را به لباس پیامبری و هدایت بر عموم بشر ملبس فرمود، و کلامش را بر این بهترین بنده اش نازل کرد تا هر کسی بنا به حیطه ی عقلش بهره برده و به خدایش نزدیک شود، تو با خدای بغل دستی ات کار نداشته باش، او هم نباید با تو کار داشته باشد، این رابطه مستقیم است، فهمیدن این دو کلمه رمز، این دو کلمه ای که برای من یک رمز بود در قرآن برای من هدیه آسمانی بود، امشب، عیدی من بود امیدوارم برای تک تک شما هم چنین باشد تا در دیار باقی همه دست در دست هم سرافراز و سربلند با نشان امت آخرین پیامبر رحمت محمد مصطفی (ص) در عالم محشر حاضر شویم، ان شاءالله، یک دعایی از آیات قرآنی ست، دعاهایی را متن کردم و امشب می خوانم به دل من چسبید امیدوارم به دل شما هم بچسبد:
بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خدای بی همتایی که ما را در اقوام و ملل گوناگون آفرید، ما را آفرید تا یکدیگر را بشناسیم نه اینکه یکدیگر را خوار کنیم، اگر دشمنان به صلح و مصالحت تمایل داشتند تو هم مایل به صلح باش، به خدا توکل کن و کار خویش را به خدا واگذار که خدا شنوای دعای مؤمنان، دانا به صلاح خلق و عالِم به همه چیز است و بهترین بندگان آنانی هستند که در زمین با فروتنی قدم بر می دارند که خدا هرگز مردم متکبر و خودستان را دوست نمی دارد و هنگامی که از آنان یاد می کنید صلح را بر زبان بیاورید، ان شاءالله . . . .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید