منو

جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri 04 19 2024

A+ A A-

نقش انسانها در عصر آگاهی و نور بخش سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

متنی را میخواندم که گاندی خطاب به همسرش نوشته بود . توجه کنید چون واقعا لابلای این گفته ها یک درس برای زندگیها ، رابطه ها ، زن و شوهرها ، خواهر برادرها ، قوم شوهرو قوم زن است . گاندی گفت : "خوب من ! هنر در فاصله هاست ، زیاد نزدیک به هم میسوزیم .و زیاد دور ازهم یخ میزنیم . تو نباید آن کسی باشی که من میخواهم و من نباید آن کسی باشم که تو میخواهی . کسی که تو از من میخواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت . من باید بهترین خودم باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی برای من . خوب من ! هنر عشق در پیوند تفاوتهاست ، معجزه اش نادیده گرفتن کمبودهاست ، زندگیست دیگر، زندگی همین است . همیشه که همه رنگهایش جور نیست . همه سازهایش کوک نیست . حواست به این روزها باشد که دیگر برنمیگردد ، به فرصتهایی که مثل باد می آیند و میروند ، همیشگی نیستند . به این سالها که به سرعت برق گذشته اند حواست باشد . "
من پس از خواندن این متن در دل شب در سکوت محض ، نمیدانم چقدر نشستم و در آنها غرق شدم چون سالهاست که در شرایطی حرکت میکنم که با نقصها ، سختیها و آزارهای متقابل در آدمها همیشه روبرو بودم و هستم و هر بار در هرکدام دنبال اِشکال میگردم . شاید با عیان کردن اشکالات آدمها بتوانم آنها را قدری بسوی رهایی و آسایش رهنمون باشم . در بسیاری از انسانها بعد از تلاشهای مداوم بالاخره خسته بر جا ماندم و بعد همیشه فکر کردم : چرا ؟ واقعا چرا ؟ در اکثر رابطه ها نقش تغییر دادن فرد مقابل بر اساس خواسته و نظر شخصی وجود دارد ، در همه رابطه ها وجود دارد . رئیس زیر دستش را میخواهد تغییر بدهد ، زیر دست میخواهد رئیس بر اساس خواسته او حرکت کند . زن میخواهد مرد مطابق میل او باشد ، مرد میخواهد زن مطابق میل او باشد . اولاد میخواهد پدر و مادر برای او به گونه ای باشند که او دوست میدارد و پدر و مادر میخواهند که اولاد آن جوری حرکت کند که آنها صلاح میدانند و الی آخر . این خواسته در همه رابطه ها وجود دارد . بعضی ها این خواسته هاشان ضعیف تر و سست تر است ، زود کوتاه می آیند نتیجتا رابطه ها آرامتر میماند . اما در بعضی ها خیلی شدید و قدرتمند است . نتیجه اش نا کامی ، شکست و تلخی دمادم زندگی است ، در همه رابطه ها . در حالیکه هر لحظه که گذشت دیگر تکرار ندارد . لحظات و ساعتها و روزهای زندگی مثل فیلمهای تلویزیون نیست که در ساعات مختلف ، روزها و ماههای مختلف تکرار داشته باشد و شما به تکرار آنها را زندگی کنید . وقتی گذشت دیگر گذشته . لذت آن لحظه و گرفتن درسی که در آن لحظه باید میگرفتی از آن ماجرا در آن لحظه رفت ، دیگر رفت و دیگر تکرار ندارد . در روزهای انتهایی ماه رمضان قرار داریم . دیگر برگشت ندارد . آیا میتوانیم میلاد آقا امام حسن مجتبی را که امسال گذراندیم دوباره برگردانیم ؟ دوباره جشن بگیریم ؟ آیا میتوانیم اولین شب جمعه ماه رمضان را که پشت سر گذاشتیم دوباره برگردانیم ؟ تکرارش کنیم ؟ همانطور که رمضانهای سالهای گذشته رفت و دیگر تکرار ندارد . چقدر نگاه اینچنینی من را پریشان کرد ! بسیار پریشانم کرد ، نمیدانستم چه کار کنم ؟ من همیشه وقت پریشان حالی و وقتی احساس میکنم همه درها به روی من بسته است و دیگر هیچ اندیشه ای نیست و بنظرم هیچ راهی وجود ندارد سراغ قرآن میروم . با صلواتی قرآن را باز میکنم ، تلاوت میکنم . امشب هم چنین کردم . به آیه 282 سوره بقره برخوردم . آیه بسیار طولانیست و دستورها و حکمهای بسیار واضح و روشنی دارد . در انتهای آیه خداوند خیلی زیبا فرموده :
وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ
تقوا پیشه کنید خداوند به شما تعلیم میدهد خداوند به هر چیزی دانا است .
این بخش از کلام الهی قلبم را محکم کرد که من میتوانم همیشه تحت تعلیم خدای دانا باشم اما شرطی برایش قائل شده . فرموده تقوا پیشه کنید . پس نمیتوانم بدون داشتن تقوا از موهبت تعلیمات الهی بهره مند بشوم . خداوند در این آیه فرموده : تقوا پیشه کن که اگر تقوا پیشه کنی خداوند همیشه به تو تعلیم خواهد داد . نگران نباش . پس بدون داشتن تقوا از موهبات تعلیمات الهی نمیشود بهره مند بود . با خود اندیشیدم ، تقوا چیست ؟ ما راجع به تقوا جلسات بیشماری صحبت کردیم . از جنبه های مختلف نگاه کردیم . چون تقوا حیطه بسیار وسیعی دارد ، خیلی وسیع . روزها و ماهها در مورد تقوا بخواهیم صحبت کنیم باز هم جا خواهد داشت . اما من امشب فقط به بخش کوچکی از تقوا ورود میکنم . بدبختی انسانها از دلبستگیهایشان بلند میشود . به این جمله خوب توجه کنید . چون مبحث دلبستگیها کوچک نیست . ابعاد زیادی از محبتها ، محبت به خانواده ، مقام ، مال ، پول ، طلا ، حتی یک ظرف کوچک تزئینی حتی سلامت و زیباییتان همه اینها را میتواند در بر بگیرد . شاید با خودتان فکر کنید دلبستگیها هم مثبت دارد و هم منفی . درست است من هم قبول دارم . ولی حتی اگر در مثبتها هم دلبستگی زیاد بود بد بختی به بار می آورد . چرا ؟
چون دلبستگی از هر نوع چه مثبت چه منفی، به مرور زمان تبدیل به یک اعتیاد خواهد شد، شما معتاد به دلبستگی می شوید، ما عادت می کنیم که همیشه دلبسته چیزی یا کسی یا هرچیز دیگری باشیم، این اعتیاد همراه ما خواهد شد و ما هرگز به آن به دیده اعتیاد نگاه نمی کنیم، وابستگی ها، دلبستگی ها، اشکال بعدیش اینست، برای انسان درجا زدن می آورد، انسان درجا می زند، می ماند روی همان دلبستگی و در همان تکه وابستگی اش، درحالیکه زندگی پیوسته در حال تغییر است، زندگی دائم در حال حرکت است، به هیچ عنوانی از حرکت نمی ایستد نه برای من نه برای شما، نه برای هیچ کس دیگری، صبر ندارد، مثال: وقتی خورشید طلوع می کند هنگام طلوع خورشید باید از ان لذت برد، نه اینکه طلوع خورشید را قبض کرد و برای خود نگه داشت، نباید دلبسته به آن طلوع خورشید ماند، چون طلوع خورشید یک تابلو نیست که بگیری و روی دیوار خانه ات بزنی و هردم به آن نگاه کنی چرا که وابسته و دلبسته آن هستی، چرا که این طلوع بزودی ناپدید می شود، خیلی زود شب می رسد، شب که آمد زیبائیش را به رخ می کشد و ستاره ها می آیند و انسان باید آنها را ببیند اما آدمی که هنوز دلبسته طلوع خورشید است آنچنان که باید شب و زیبایی آن را و ستاره های درخشانش را نمی بیند، در جای خودش ثابت و ایستا باقی مانده، برای طلوع خورشید که رفته و دیگر طلوع امروز صبح تکرار نخواهد شد گریه و افسوس می کند، در اثنای آه و افسوس ظهور ستارگان جدید را از دست می دهد، یک دوری بزنید در زندگیتان، در نگاهتان، در افکارتان، دلبستگی هایتان را پیش چشم بیاورید و آنها را تماشا کنید، زمانهای آه و افسوس و احساس بدبختی چقدر لحظات زیبا و پر از سُرور از چیزهای دیگر را از دست ما گرفته و ما آنها را از دست دادیم و دیگر نخواهیم داشت، من همیشه در عجبم که آدمها در مرگ عزیزانشان و نبودنشان بسیار می گریند، و در اندوه به بدبختی خود نگاه می کنند که چرا نیست، درحالیکه در همان لحظات با یاد عزیزانشان و خاطرات خوب و شادی آوری که با آنها داشتند روزهای زیبایی که باهم سپری کرده بودند می توانند حتی ابعاد تازه از آن چیزی را که در زنده بودنشان ندیده بودند در نبودنشان ببینند، یکی از جنبه های تقوی ظهور عدم دلبستگی و وابستگی ست، یک انسان متقی می تواند وابستگیهایش را دور بریزد، یا یک انسان متقی بدون جدا شدن از وابستگی هایش نمی تواند متقی و با تقوی باشد پس همانطور که هر روز سبد میوه یا جا ظرفی یخچالمان که پر از میوه است را زیر و رو میکنیم تا میوه های خراب یا درحال خراب شدن را جدا کنیم باید احوالات خودمان را هم دمادم جستجو کنیم و از هرگونه وابستگی رها نماییم، خداوند در سوره احزاب آیه 27 فرموده: "وَ کانَ اللهُ علَیَ کُلِ شیءٍ قَدیِر" خدا بر هر چیزی تواناست، با خودم فکر کردم چگونه خدا بر هر چیزی در جهان هستی تواناست و قدرتمند است، وقتی خوب فکر کردم دیدم قدرت از مراقبت دمادم می آید خداوند مراقبت دارد بر همه ی امور در تمامی لحظات، پس خداوند بر تمامی امورات انسانها دمادم مراقب است، مگر خدا خالق ما نیست؟ مگر او من و شما را نیافریده ؟مگر او در ما از روح الهی خودش ندمیده؟ حال باید فکر کرد که من و شما که بنده او هستیم نباید دمادم بر اعمال و افکار و نیاتمان مراقبه کنیم؟ خدایی که من و شما را آفریده دمادم و هر لحظه بر تمامی آفریده هایش مراقبه می کند، مراقب آنهاست، آیا من و شما که بنده او هستیم نباید دمادم بر اعمال و افکار و نیاتمان مراقبه کنیم و از آثار سوء نزدیکی ابلیس به نفسمان آنرا پاکیزه کنیم؟ این شب هم خواهد گذشت، سربگردانید قرآن سرگرفتید و بدو بدو آماده خوردن سحری می شوید، تمام می شود اما اگر درسهای امشب را نگیریم به هیچ کجا راه پیدا نمی کنیم، در شب قدر اول تو صیه کردیم که آخرین نقش خودتان در دنیا را معین کنید، کردید؟ اصلاً به آن فکر کردید تصمیمی در این مورد گرفتید؟ راهکار این بود توصیه به قرآن کردیم، گفتیم خداوند فرموده رنگ الهی که خوشترین رنگ است، گفتیم خودمان را ملبس کنیم به رنگ الهی، گفتیم در شب قدر اول لباس دنیای خودمان را از پروردگارمان طلب کنیم تا آنچه باشیم که او می خواهد، کردیم؟ امشب شب قدر دوم است، ارمغان ما توصیه به پاره کردن بندهای دلبستگی ها و وابستگی هاست، برای این کار راهکار اینست، نیازمند مراقبه لحظه به لحظه بر خویشتن، با تکیه بر آنکه خداوند در تمامی لحظات همراه ما و مراقب همه چیز هست، شیرینی حس این ماجرا کام و همه وجود انسان را شیرین می کند و سرشار از نور می کند، ارمغان امشب، شب قدر دوم توصیه به پاره کردن بندهای دلبستگیها و وابستگی هاست، گفتیم برای اینکه به این نقطه برسیم نیازمند مراقبه لحظه به لحظه بر خویشتن خویش هستیم و با تکیه بر اینکه همان دم که خودمان را مراقبه می کنیم و به خودمان نگاه می کنیم آگاهیم که خداوند در تمامی این لحظات مراقب همه چیز از برای ماست، و در همه لحظات ما را تعلیم می دهد، امشب درخواست کنیم که در مقدراتمان خداوند عدم وابستگی و دلبستگی، شعور مراقبه ی هر لحظه بر نفسمان را عطا بفرمایند پس به این نکته امشب توجه بفرمایید که از خداوند درخواست کنید که خداوندا در لوح تقدیر من امشب مقدر بفرما دلبستگی ها و وابستگی ها را رها کنم، شعور مراقبه کردن بر هر لحظه ای از زندگی ام، بر نفسم را بر من عطا بفرما.... که اگر امشب از دست رفت و مقدرات ما پایین آمد و در آن نبود شاید تا سال بعد قادر به انجامش نباشیم.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید