منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

راه ورود به قلعه بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در عصر بیداری و آگاهی که پروردگار عالم ما را در این عصر به جهان زمین فرستاده، روانه مان کرده تکلیف خیلی سخت است، اما قطعاً من و شما و همه مردمان صاحب یک ویژگی خاص هستیم که در این زمان روی زمین زندگی می کنیم و مأموریتمان بطور حتم اینچنین است که دستورات پروردگار و کلام رسول خدا و ائمه پس از ایشان را از لابلای کتابها بیرون بیاوریم، همه چیز لای کتاب است، قرآنها و کتابهای شیک و سنگین و گران اما بدون خواننده، مأموریت ما اینست که مطالب را از لای کتابها خارج کنیم، با اعمالمان و رفتارمان به عرصه ظهور برسانیم، پس تکلیف مشخص شد، مردمان عصر بیداری و آگاهی، ببینید کجایید و وظیفه و تکلیفمان چیست؟
قدم اول: بیاییم از امروز برای هر کاری، هر امری خواستیم حرکتی جدید را آغاز کنیم قبل از هر اقدامی به قلعه سکوتمان پناه ببریم، قلعه سکوتمان کجاست؟ هر لحظه ای که به دیگران و اطراف نپردازیم و با درون گفتگو کنیم، سر جانماز، با خدای خویش گفتگو کنیم قطعاً خدا می داند ما چه می خواهیم بگوییم، اما این مسئله ای نیست که به آن بپردازیم مهم اینست که لازم است در یک مراقبه ای که در سکوت برگزار می شود آنچه را که در نظرمان هست بیان کنیم، و از خداوند بخواهیم، خیر محض را از خداوند طلب کنیم، قدرت خداوند در نهان ما قرار دارد، اراده الهی هم در این نهان قرار دارد، فقط کافی ست ابراز کنیم که قدرتم، بینشم، اراده ام،پروردگارا از برای شما، شما اراده فرما و قدرت و بینش مرا در امور خودت اداره نما، جنمش را داری بگویی؟ حتی اگر ناموفق بودن در کاری باشد؟ ساده نیست، اکثریت آدمها در قله های کوچک و بزرگ منیت قرار دارند و به آن آگاهی هم ندارند، لااقل نمی خواهند آگاهی داشته باشند، انکارش می کنند اما لاجرم می بایستی منیتهایشان را بشناسند، مطمئن باشید راه دیگری ندارید چون در این عصر منیتها و ایگوهای انسانها مثل قُل و زنجیر به دست و پایشان بسته است، دقت کنید چند مثال بزنم، بعضی از آدمها یا توصیه پزشکی دریافت کردند یا با خواندن اینترنت به این نقطه رسیدند فکر می کنند باید گیاه خواری کنند، باید به یک دستور خاص تغذیه رجوع کنند و با آن زندگیشان را ادامه بدهند، بکنید چه کسی به شما اشکال می گیرد؟ کی با شما کار دارد؟ شما تشخیص دادید باید اینکار را بکنید اما اگر بعد از اینکه به این نحوه زندگی ورود کردید مدام آدمها را صدا کردید و هر کسی مثل شما زندگی نمی کند مورد قضاوت قرار دادید مراقب باشید این تله ی منیت است، دست و پایتان در گِل مانده، اگر فکر می کنید بهتر است ماشین بیرون نبریم از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنیم تا بتوانیم جامعه مان را پاکیزه تر نگه داریم و کمکی داشته باشیم در این جریان عالیست، کسی جلوی شما را نمی گیرد اما بعد از اینکه اینطور زندگی کردید و ماشین نبردید آنوقت هر کسی را دیدید که ماشین سوار شده و مثل شما عمل نمی کند، قضاوت کردید در تله منیت گیر کردید، بعضی ها عصبانی می شوند، تلویزیون به درد نمی خورد باید بست، برای سلامت روح و روان انسان مضر است،خوب، صلاح خویش خسروان دانند و بس، ببند، در همه سالهایی که بچه های من مدرسه می رفتند همسرم اول مهر می گفتند خانم بیا ببین همکارهای من همه تلویزیون شان را بستند کارتن کردند گذاشتند بالای کمد، گفتم همه هر کاری که دوست دارند بکنند، من تلویزیون را نمی بندم ولی یاد می دهم بچه ها به اندازه کافی تلویزیون نگاه کنند، می گفتند تو یعنی می گویی آنها کار بدی می کنند؟ گفتم به من چه آنها صلاح زندگی خودشان را می دانند من هم صلاح زندگی خودم را، حال تو می خواهی تلویزیونت را ببندی ببند، اما اگر کسانی دائماً تلویزیونشان روشن است، آمدی انتقاد کردی، قضاوت کردی پاهایت در قُل و زنجیر منیت افتاده ولی تو متوجه نیستی تکان به خودت بده تا صدایش را بشنوی، بعضی ها آمدند روزنامه و مجله خواندن را تحریم کردند، گفتند گوش کردن به موسیقی پاپ یا نظیر اینها را هم باید از خودمان دور کنیم چرا؟ چون فکر می کند اینجوری معنویتش به خطر می افتد، خوبست بکن، اما اگر دیدی افرادی مثل تو نیستند شروع کردی قضاوت کردن در منیت سختی گرفتار شدی، بعضی ها نماز سر اذان خواندن اذکار تعقیبات هر نماز را تلاوت کردن، نماز شب خواندن، دائم الوضو بودن، تلاوت قرآن هر روزه، ختمهای قرآنی پی در پی، هر ماهه زیارت امام رضا رفتن و هزاران عمل خوب و پسندیده اینچنینی را برای خودشان ملاک برتری می بینند، دائم به رخ آنهایی می کشند که نمازشان را در آخرین دقایق مجاز می خوانند، و اعمال حسنه ای را که اینها به جا می آورند، آنها به جا نمیآورند استدلالشان هم اینست می گوید به اینها می گویم شاید در آنها اثر کند، و عوض شوند اصلاً اینطور نیست، اولین قدم فقط هربار و هر بار گفتگوی اینچنینی با آدم ها ، بادکنک منیتت را هی بادش را بیشتر می کند . گنده تر می کند . گنده تر می کند . تا یک جایی بالاخره بترکد و وای به روزی که بترکد . آن وقت اگر بترکد خدا به دادتان برسد . و دومین اشکالش چی است ؟ چون کلام شما از سر منیت است هیچ صدق و صفا و خلوصی ندارد ، در دیگران اثر هم نمی کند . فقط منیت شما را باد می کند . منیت یا اصطلاحاً ایگو را بشناسید . چون منیت از زاد و ولدهای ابلیس است . می آید و خودش را در قالب های زیبا پنهان می کند و رهبری انسان را در گفتار و اعمال به عهده می گیرد . و هر روز به سوی سیاهی جهل و نادانی و بی اعتباری انسان را هدایت می کند . از منیت پرهیز کنیم . یادمان باشد هرکسی در دنیا نقش خودش را دارد و نقش خودش را بازی می کند . اگر از بازی نقش های دیگران کلافه هستید و عصبانی می شوید حواس بده به خودت . متوجه شو . شما مسئول دیگران و نقش های اجرایی آنها نیستید . حتی اگر آن دیگران از وابستگان درجه یک شما باشند . مثل پدر و مادر . مثل خواهر و برادر . مثل همسر . مثل فرزندان . شما فقط موظف هستید به خودت اجازه ی حضور صددرصدی در جهان زمین بدهی و آنچه که اجرایش را پذیرفته ای کامل انجام بده . فقط همین. و اگر من و شما توانستیم این مطلب را درک کنیم آن وقت می توانیم به همه چیز و همه کس اجازه ی بودن به همان شکل خودش را بدهیم . آن وقت برای ما چی دارد ؟ همین پذیرش ، درک و رشد شما را آغاز می کند . شما شروع می کنید به درک کردن و رشد پیدا می کنید . فعلاً در نهایت امروز می گویم اگر به این نقطه رسیدیم و به این شعور رسیدیم و فهمیدیم چه اتفاقی می افتد بعد از همه ی این ها با عشق و دانایی روبه رو خواهیم شد . و روبه رو شدن با عشق همراه دانایی باور نکردنی است . بسیار عجیب است و بسیار شگفت انگیز است . خب آن وقت بعدش چی می شود ؟ نمی دانم . من تا اینجایش را نگاه کردم و دیدم . اگر خدای من اجازه داد پیش می روم . برای شما هم بعد از اینش را به ارمغان می آورم. ان شااله .
یارب تو مرا به نفس طناز مده
یارب تو مرا به نفس طناز مده باهرچه به جز توست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنه خویش من آن توام مرا به من باز مده
ان شااله .
سوال : شما فرمودید در سکوت بروید . خیلی نیاز دارم به آن . خیلی مواقع . راهنمایی ام کنید لطفاٌ
استاد : در سکوت رفتن این طوری نیست که ما بیائیم بگو این کلمه آن کلمه و آن کلمه و رفتی در سکوت . نه . ما از این قصه ها نداریم . برای رسیدن به آن سکوت لازم فقط باید بنشینی و گوش کنی . آنقدر این ذهن و این نفس برای تو خواهد گفت ، خواهد گفت و اینقدر تو ذهن را در مرحله گفتن نگه می داری و پاسخی برایش نمی دهی که در نهایت بی رنگ می شود . ذهن وقتی می خواهد تو را به کار بگیرد در مورد مثلاً فلان خانم یا فلان آقا ، فلان شک را به وجود می آورد. اگر شما هوشیار باشی که هیچ چیزی را من جواب نمی دهم . راجع به هیچ چیزی قضاوت نمی کنم . راجع به هیچ کسی نظر نمی دهم . تو من را وادار کردی بنشینم. ببین اگر یک آدم خارجی راجع به یک کسی دیگر حرف می زند تو مختار هستی که بلند شوی و از آنجا بروی بیرون یا اصلاً نشنوی . ولی وقتی ذهن حرف می زند کجا می خواهی فرار کنی ؟ راهی نداری اصلاً . پس مجبوری بنشینی ، خب ، و فقط گوش کنی . چون هیچ راه دیگری نیست. اما بعد از گوش کردن اگر پاسخی به حرف اول ندهی ، حرف دوم را یک چیز دیگر می گوید . تو میبینی که دیگر سلاحش دارد از دستش می افتد . حرف سوم همین جور . حرف چهارم همین جور . همیشه مثال زدم عین اتوبانی که در آن ماشین ها با شدت در حال حرکت هستند . تو نه می توانی ماشین ها را حذف کنی و نه می توانی بگیری و نه می توانی این ها را برگردانی . فقط یک راه داری ، کنار اتوبان نگاه کنی . آنقدر ماشین بیاید و برود تا دیگر ماشینی وجود نداشته باشد . سکوت همین شکل است . شما سالیان دراز با خودتان ذهنی را حمل کردید و با آن مانوس بودید که به طور دائم حرف زده . چون این حرف می زده تو با آن حرف می زدی . آن می گفته تو استدلال می کردی . آن می گفته تو تشویق می کردی و ... . حتی مواقعی که تشویق هم نمی کردی گفته هایش را جنگ می کردی و خود جنگ یعنی یک جوری پذیرش اینکه یک چیزی هست . الان وادار به خاموش کردنش مقدور نیست . تنها راهش این است که ما به ذهن می گوییم که تو تماماً توهم هستی و هیچ چیزی در تو نیست . و این را نمی توانی بهش اثبات کنی مگر اینکه به آن جواب ندهی . و وقتی جواب ندادی پس از مدتی بالاخره کم رنگ و کم رنگ و کم رنگ می شود ، بازهم خواهد بود . فکر نکن که نخواهد بود . منتها سلطه شما برای اینکه خاموشش کنید بیشتر خواهد بود . همین . وگرنه انسان تا روزیکه زنده است با ذهنش زندگی می کند . با نفسش زندگی می کند و قادر به کشتنش نخواهد بود . اصلاً نباید بکشی چون خیلی از جاها این ها همان اندازه که برای ما مضر هستند صدها برابر برای ما مفید هستند . پس بنابراین نمی توانیم بکشیمشان . ولی آرام آرام به جای اینکه آنها ما را اداره کنند ، ما آنها را اداره خواهیم کرد . آنجاست که وقتی به سکوت می نشینی می گویی در را بستم . کسی تو نیاید . و این اتفاق می افتد .
سوال: شما فرمودید اگر کسی کار خوبی می کند به فرض من در هوای تهران رانندگی نمی کنم تا هوا تمیز بماند یا هر کار خوب دیگر اگر این کارخوب را آدم به دیگری پیشنهاد می کنم که انجام دهد اسم این را منیت نمی گذارم اگر به دیگری پیشنهاد می کنم که انجام دهد صرفاً به این دلیل نیست که چون من انجام می دهم شما هم باید انجام بدهی چون انسانها با هم در ارتباط هستند ما برای همدیگر در جامعه کلاس هستیم برای همدیگر آنچه را که بلد هستیم به دیگری یاد بدهیم معقتد هستم که من دیگری را به کار خوب دعوت کنم آیا این باز هم اسمش منیت است؟
استاد: شما به یک نکته ای توجه لازم را نداشتی بحث گفتن کارهای خوب در جامعه یک چیزی است و بحث انتقاد و قضاوت کردن آدم هایی که کارهایی که ما می گوییم خوب است و انجام نمی دهند یک چیز دیگر است شما در جامعه از ماشین شخصی استفاده نمی کنید که کمک کنید به پاک شدن هوای شهرتان خیلی عالی است حتماً این کار را بکنید و حتماً در جاهایی که نشستید و شنونده ی خوبی داشتید مطرح کنید که خوب است ماشین های خود را نبریم اما اینکه آقای فلانی خانم فلانی آدم های داخل این شهر آدم نمی شوند اصلاً نمی فهمند هر چی بگویید نمی فهمند چه زمانی این مردم می خواهند بفهمند دقت کردید ما این را گفتیم منیت شما کار زیبا را حتماً در جامعه بگویید اگر مثلاً فلان مسجد دارد غذا پخش می کند برای نیازمندان مطرح کردنش و اینکه من می روم برای اینکه کمک کنم آنجا یعنی چی ؟ اگر شما دوست دارید بیایید خیلی خوب است عالی است شاید بعضی ها مشتاق باشند دنبال همچین جایی باشند دنبال شما راه بیفتند و بیایند اما اینکه اگر خانم فلانی در خانه ی خود نشسته و یا مهمونی و آدم نمی شود این نمیخواهد هیچ کمکی به مردم بکند این منیت است این اصلاً تشویق مردم به کارهای خوب نیست .پس اینها را از هم تفکیک کنید اشاعه کارهای نیک در جامعه به عنوان اینکه کار خوبی است خیلی خوب است ما اعلام میکنیم به خیریه شهید اندرزگونیازمند کمک بوده دوستان ما همه جمع شدیم پول جمع کردیم به عنوان پول نان به بچه های بی سرپرست دادیم حالا اگر شما نمی آیی کمک کنی شما آدم خوبی نیستی؟ چه ربطی داره ما کلید واژه خیر و نیکی را در جامعه پخش می کنیم اما اگر کسی این را انجام نداد به هر دلیل حتی اگر از سر خودخواهی باشد حتی از سر خساست باشد هر چیزی که فکرش بکنید ما حتی اگر در ذهن خود بیاییم طرف را مورد قضاوت قرار بدهیم این قضاوت ناشی از ایگوی سنگینی است که در وجود ما است و بلافاصه باید آن را بشناسیم و این ایگو را از درون خود بیرون بیاوریم نگاه کنیم و به آن بگوییم چیز خوبی نیستی ونمی توانی با من زندگی کنی این بخش است که مورد توجه ما است .
بگذارید یک چیز دیگری برای شما بگویم که برای امروز شما باشد یک گفت و گویی داشم دو روز پیش با یک خانمی که آمده بود اینجا به من کمک می کرد ایشان چند سال است که من را می شناسد بعد شرایط من رادر خانه می دید نوع راه رفتن من و سختی هایی که در خانه تحمل می کنم و می کشم و اذیت می شوم اینها را می دید و مشکلاتی که آقای هاشمی داشتند به چشم می دید و اینکه من چقدر گه گداری دچار استرس می شوم و..... همه ی اینها یک بار دیدم دو دست خود را زده با آرنج روی اوپن آشپزخانه و سخت در فکر است او را صدا کردم و گفتم چی شده ؟بسیار موجود رقیق و قلبی است و مهربان به من گفت حاج خانم یک چیزی من را بدجوری مشغول کرده می شود جواب من را بدهی گفتم خوب بگو گفت دیشب نصف شب با خدا حرف می زدم که ای خد این حاج خانم این همه خیر می کند به مردم می رسد این کار را می کند شوهرش کمکش می کند و.... چرا این را انقدر اذیت می کنی حالا من آدم خوبی نیستم من این جوری بودم ولی این را چرا اذیت می کنی؟من خندیدم. گفت :شما هیچ وقت به خدا گله نمی کنی ؟هیچ وقت به خدا شکایت نمی کنی ؟گفتم نه گفت چرا گله نمی کنی چرا شکایت نمی کنی ؟چرا انقدر آرام هستی ؟به او گفتم که من به خدا شکایت می کردم اما یک روزی نشستم حساب های خود را با خدا وا بستم به او گفتم که من این کار خوب را کردم تو چرا من را اینجا گذاشتی در سختی ؟مگر نگفتی هر کار خوبی را پاسخ آن را می دهم پس چرا من به سختی و مشکلات برخوردم خدا گفت یعنی هر کاری می کنی عوض می خواهی یک چیزی جای آن میخواهی من حیران ماندم چه چیزی بگویم سرم را تکان دادم خدا گفت اشکال ندارد که هر یک دانه ای که به تو دادم تو عوض های آن را بده من هر یک دانه ای که تو الان دادی من عوض های آن را صد برابر می دهم من حیران که نشسته بودم گفت خوب هر یک دانه نفس که می کشی بالا بعد می توانی برگردانی و بیرون بدهی می توانی داخل نگه داری ؟ گفتم نه گفت وقتی دادی داخل بعد آن را بر می گردانی یک دانه خیر است که من برای تو کردم یک دانه جای آن بده چه چیزی می خواهی جای آن بدهی ؟گفت الان مگر این گل را نگاه نکردی گفتی وای چقدر قشنگ است گفتم چرا گفت :گل را چشم شما نگاه کرد چشم را من دادم بعد درک زیبایی آن گل را من دادم به تو دوتا فعلاً دوتا بگذار در کاسه به من برگردان دیدم ای داد بی داد مدام پیش رفتیم خدایی که می بخشد عوض می خواهد نه حالا اگر من یک کار خیری کردم گفتم فقط به خاطر تو حق دارم عوض بخواهم نه اما چرا سختی ؟ سختی ها دوتا جنبه دارند یکی تاوان یک حرف نامناسب یک حرکت غلط نفهمیده نسنجیده است گوش را گرفته می پیچاند خوب باید تحمل کرد که قیمت و بهای این اشتباه را اینجا بدهم خدا من را نمی خواهد ببرد آن دنیا که خیلی طولانی تر در آن یکی لباس ها من را بچزاند پس بار هم به من یک چیزی داد یا اینکه نه! این را می دهد برای اینکه بینش من و رشد من بالاتر برود می گوید مگر درد می شود بینش آدم بالاتر ببرد ؟ من می گویم بله. من خودم یا اطرافیانم هر کدام اتفاقی برایشان می افتد شکل ظاهری قضیه پزشک می گوید این طوری که در مورد همسرم ما داشتیم مواردی که دچار تهوع بودند و سرگیجه ی زیاد .من در این جریان بیماری چقدر دانش پزشکی بالا رفته و نکته ی مهم و اساسی آقایان و خانم های دکتر وقتی دارو می دهند اول می روم ببینم اینها دارای چه فایده هایی است و دارای چه عوارضی آیا عوارض آن را می توانم تحمل کنم آنتی بیوتیکی به ایشان داده بودند شبی نصف می خوردند چقدر ده و 15 روز اول عالی بود و من چقدر خدا را شکر می کردم اما دکتر به او گفت برو حالا حالا ها بخور از همان جا سرگیجه شروع شد بعد دانه دانه اضافه شد یک شب گفتم خدایا حداقل نشان بده اشکال کار کجا است من نمی فهمم دانش من انقدر نیست چقدر مشاوره ی پزشکی از اینجا بروم آنجا من که نمی روم این بچه ها بیچاره اسیر شدند همین طور که چشم های خود را روی هم گذاشتم داشتم حمد می خواندم برای آقا امام رضا تقدیم کنم خود این قرص را با اسمش دیدم چشم باز کردم و گفتم فهمیدم بلافاصله زدم در اینترنت دیدم بیشتر از 7 روز بخوری این دارو را انقدر سرگیجه و تهوع وانقدر فلان. با خدا چون و چرا نکنید به خدا شکایت نکنید یعنی شکایت از خودش نکنید بله یکی شما را اذیت کرده بگو خدایا من را از آزار این در امان کن اما شکایت نکنید تو چرا خدایا این طوری می کنی به او این را می دهد به من بدبخت می رسد فقط درد و بلا می دهی شکایت نکنید آن وقت عوض همه ی چیزهایی که به شما داده و تو اصلاً آن را نگاه نمی کنی و تو اصلاً نمی بینی از شما می خواهد داری بدهی ؟

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید