منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

از پنجره ی قلب نگاه کن

بسم الله الرحمن الرحیم

در دوره ی بسیار سختی از تاریخ بشریت قرار داریم نمیدانم چقدر بر آنچه در دنیا می گذرد واقف هستید خیلی عظمت دارد آیندگان راجع به ما خواهند گفت، صد البته منظورمن اخبار گوناگون ازگوشه و کنار دنیا نیست، بلکه نگاهی عمیق به لایه هایی است که هر دم میچرخد و زمین را می پوشاند و سپس عبور می کند لایه هایی از تاریکی عمیق که قرار نبود در این روزگاران هنوز باقی مانده باشد و می بایست توسط بشر آگاه ،تبدیل به نور می گشت که متأسفانه نشد،
القصه فردا روز عید غدیر است و برای امت مسلمان شیعه بسیار مهم است. آیا می دانید تا به امروز چند بار عید غدیر را در زندگیتان جشن گرفته اید؟ حیرت انگیز است، در خلوت خودم به تصویری که از عید غدیر همه جا به چشم می خورد نگاه می کردم دو دست در هم پیچیده، روی به آسمان لایتناهی کرده و چقدر عجیب این دو دست آن هم در این هیبت چه می گوید؟ به چه چیز اشاره می کند؟ در سکوت نگاه کردم و صبورانه منتظر ماندم دو دست که یکی حقیقتی آشکار را بیان می کند دیگری در هاله ای از ابهام پوشیده دردست آشکار بود رسالت پیامبر آنچنان واضح و آشکار در ۱۴ قرن پیش بود که هیچ حجابی علیرغم همه تلاشهای معاندین و منکرین و مشرکین نتوانست آنرا بپوشاند در عالم هستی تجلی نمود که برای بشریت بالاخره برای انسانهایی که در جستجوی حقیقت بودند و هستند و خواهند بود انسانی در عرصه ظهور آمد که همه چیز را در نهایت سادگی و شفافیت از عالم ملک و ملکوت و جبروت بیان فرمود. دین ابراهیم ، دین حنیف ابراهیم ، دین ساده و شفافی بود و پیغمبر ما از دین حنیف ابراهیم بود . اما در آن دست آشکار پر از نور دست دیگری هم قرار گرفت که می بایستی جان های آشکار و آگاه و هوشیار آن را ببینند . بشناسند . دست های در هم پیچیده ای که با هم آسمان را با همه ی وسعت بی انتهایش نشان می داد . می توانست این دست ها رو به سوی مردم در هم پیچیده باشد . انسان ها و زمین را نشانه بگیرد . اما این طور نبود . آسمان نماد بزرگی و وسعت حق و حقیقت را نشانه رفته بود تا آدمی دریابد که دیگر نمی تواند در زمین جولان بدهد . اقامتگاه موقت انسان زمین است . جولانگاه روح و جانش فراخ نای آسمانها است . اما افسوس آدمی فقط دست دید . شعاری همراه دست شنید . امیرالمومنین را مدح و ثنا گفت . هرچقدر توانست بالا برد . آنقدر که دیگر در کنار خویش مولایش را احساس نکرد . مولایش را بر جایگاهی دست نیافتنی قرار داد . او را تقدیس کرد غافل از آنکه مولایش در کنارش قرار دارد . او را در دنیا همچون پدری مهربان قدم به قدم به سوی صلاح می برد . راستی چرا اینطوری شد ؟ نباید اینجور می شد . چرا اینطور شد ؟
خیلی فکر کردم . انسان قرار بود با ندای قلبش زندگی کند . ندای قلبش تبدیل به افکاری درست در ذهنش شود و بعد از آن تبدیل به کلام گردد . در جامعه بشری ، کلامی که از قلب آمده ظهور پیدا کند دیگر ستمگری نخواهد بود . اما بشر به واسطه ی ستمگری هایی که بر نفسش وارد کرد از مسیر روشن و پرنور منحرف شد و شد آنچه که امروز هست . خودکرده را تدبیر نیست . امروز به صراحت اعلام می کنم نه ، اخطار می کنم ، چرا ؟ چون شما را از صمیم قلب دوست می دارم . عقب گرد کنید . در بیرون شما جز نیستی و تباهی هیچ چیز نیست . پس در بیرون در میان فضاهای خالی و سنگین جهان زمین نچرخید . جز خسران و اندوه روزافزون هیچ نخواهید یافت . مطمئن باشید . برگردید به قلعه ی ایمن و پر از نور قلب . قلب های شما جایگاه امن شماست . هرچه پیش چشمتان تجلی کرد اول آن را بفهمید . مثلاً همه در عید امامت و ولایت قرار داریم . طبیعی است که ارادی و غیرارادی نام مولا امیر مومنان را ببریم . اما بدانید و آگاه باشید نام مولا را بدون درک وجود ایشان بر زبان راندن عین نادانی است . چرا ؟ چون ابلیس آماده نشسته است . ابلیس همجوار شما نشسته است . تا بندگانی که بدون فهم ایشان ، نامشان را می برد اسیر و برده ی خودش کند. ما امت شیعه هستیم . برگردنمان تکلیف سنگینی قرار داده شده است . آیا حاضری برای این تکلیف بزرگ قد علم کنی ، امت شیعه ی چشم انتظار امام زمان ؟ از جا برخیزید که با حرکتی متفاوت از همه ی قرون و اعصار در هر مطلب و مسئله ی مادی و غیرمادی ابتدا در درون نیک بنگریم . آن را بفهمیم . سپس فهم خود را در قالب کلمات در بیرون ارائه کنیم . یک مثالی می زتم در این مدتی که ما گرفتار بودیم ، دردمند و شکسته بال بودیم ، من به حقیقت بالم شکست . چون ما ، من و حاج آقا ، هیچ وقت دوتا کبوتر نبودیم ، دو تا آدم متفاوت بودیم ولی هردو یک کبوتر ، هرکدام یک بال این کبوتر بودیم . من بال راستم ، بال دنیایم شکست . اما شما کنار من ، بدون حرف و گفتگو ، از درون قلب هایتان من را فهمیدید . از درون قلب هایتان عمق فاجعه ای که بر من وارد شد را درک کردید . بدون کلام . قلب شما فهم این ماجرا را داد . آن وقت چه اتفاقی افتاد ؟ این فهم شروع کرد مثل یک رودخانه ی خروشان جاری از قلبتان به بیرون ریختن و به سمت ما جاری شدن . ما در زیر این بارش محبت و رحمتی که از قلب شما خروشان کرد زنده شدیم . در این مدت زندگی کردیم . خودمان را در این محبت ها شستشو دادیم . آنچه که امروز دنیا نیازمند آن است چنین فهمی از درون ، از هرماجرائی و بروز آن در بیرون و تجلی آن در کلام است. آن وقت دنیا نمی تواند کلام امت شیعه را زیر پا بگذارد . نمی دانم چقدر توانستم حرفم را برسانم . اما می گویم از کوچکترین چیزها در دنیا اول بفهمید بعداً بیان کنید و سپس عمل کنید . امت شیعه ی امیرالمومنین عهد شما با امامتان چنین باشد . در عصر حاضر می توانید مسئولیت شیعه بودن که فهم مقام ولایت پایه و اساس آن است را بردارید . دیگر نمی توانید بگوئید من نمی دانم . من نمی توانم . بچه هایی که در این مدت به دنیا آمدند متعهد به این امر پا به عرصه گذاشتند . امیدوارم که توانسته باشم آنی را که باید به شما تقدیم کنم ، تقدیم کرده باشم . در جمله ای کوتاه ، همه ی کلامم ، بفهمید سپس بیان کنید . حتی شعار مقام ولایت . در پناه حق باشید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید