منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

رؤیای صادقه

بسم الله الرحمن الرحیم

دیروز بعد از ظهر بعد از خواندن نماز خیلی خسته بودم سر خود را روی بالشت گذاشتم و خوابم برد در خواب دیدم جایی هستم خیلی بزرگ ، دور تا دور فضا کاشی کاری شده بود تمام کف و تمام دیوار ها ، آن قدر هول کرده بودم سقف را به یاد ندارم که چگونه بود ، آن جا در حال تماشا بودم که در دوردست ها آن طرف این مکان یک منبری بود که ارتفاع خیلی زیادی داشت بسیار زیبا بود و رنگ قشنگی هم داشت اما هیچکس بالای آن نبود در آن مکان موجوداتی بودند که صورت هایی همانند انسان ها داشتند اما بدن شبیه بود به میمون های لاغر میمون ها و شامپانزه ها جثه های درشت دارند اما این ها بسیار لاغر بودند دست های بسیار باریک و نازک و پاهای دراز داشتند این موجودات به جای راه رفتن روی زمین با چهار دست و پا جست می زدند از دیوارها بالا می رفتند و از آن بالا به پایین می پریدند ؛ با خودم می گفتم این منبر حتماً مکان مقدسی است ، این ها را بگیرم و بیرون کنم از این مکان . از آن ها ترسی هم نداشتم مدام می خواستم آن ها را بگیرم ولی آن ها من را نمی دیدند اما حریف آن ها نشدم و نتوانستم آن ها را بگیرم صدایی از پشت سرم گفت : نگاه کن تو نمی توانی این ها را بگیری فقط کناری بایست و این ها را تماشا کن بگذار دور آن ها تمام شود ، به زودی دور این موجودات تمام خواهد شد . آن ها هیچ جوره به منبر نمی رسیدند از قسمتی جلوتر نمی توانستند بروند برای همین عصبانی می شدند و به دیوار ها می کوبیدند که بتوانند از طریق دیوار بروند نه از طریق زمین آن صدا به من گفت خود را آسیب نده و آرام باش دور این ها تمام خواهد شد .
صحبت از جمع : در مورد فرمایشی که شما فرمودید : حضرت رسول (ص) روی منبر ایشان را خواب می برد ، و در خواب می بینند میمون ها می آیند و از منبر بالا می روند که در طول زمان تفسیر می شود به حکومت بنی امیه . این قوم هفتاد سال امیرالمؤمنین را در بالای منبر لعن می کردند معاویه برای بچه های کوچک بره می خرید . بچه ها با بره های خود انس می گرفتند سپس معاویه فردی را می فرستاد تا خود را مأمور حضرت علی(ع) معرفی کنند و بره ها را می گرفتند و می بردند که بغض علی در دل بچه ها بماند . اما چیزی که شما فرمودید امیدوارم پروردگار عالم برای ما رقم بزند برای این که در آخرالزمان هم بازمانده حضرت علی(ع) ، امام زمان(عج) با سفیانی مواجه می شود که سفیانی هم از نواده های ابوسفیان است . ما امیدواریم که دور آن ها زودتر تمام شود .
استاد : من حتی قادر به تشخیص لباس آن ها نبودم ، که آیا پوست آن ها پشم است یا پر و کرک است ؟ یا حتی آن ها لباس تن کردند ! فقط می دانستم رنگ آن ها تیره است و تیره های مُرده است . ما رنگ های تیره شفاف و بسیار زیبایی داریم ولی رنگ آن ها خاکی و مُرده بود . به هر حال در این روزها مراقب خودتان باشید . ما نسل بسیار عجیبی هستیم خداوند به ما رحم بکند که تا روزی که وقتمان می رسد از خط خارج نشده باشیم ، حکایت برصیصای عابد که پس از سالیان دراز اطاعت و سجده برای خدا این شد که لحظه آخر سجده برای شیطان کرد ، این بلا بر سر ما نیاید ، ان شالله .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید