منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

فاصله بین شما و حضرت حق چقدر است ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند همه درگذشته گان را رحمت کند و سفره نشین بزرگان قرار بدهد،‌ یادش بخیر پدربزرگم همیشه به پدرم می گفت: بین مردی و نامردی یک قدم فاصله است، فقط مهم این است که تو آن یک قدم را به کدام طرف برداری، به طرف مردی برداری مرد می شوی، به طرف نامردی برداری نامرد می شوی، در این روزها که ورود به عصر هوشیاری ست هر سر نخ کوچکی حتی اگر مربوط به سالیان دراز گذشته باشد من را در مسیر بس طولانی وارد می کند هول می دهد جلو می روم، شب گذشته بعد از به یاد آوردن پدربزرگم و کلام او، یک نگاهی کردم و پیش رفتم، بین دوستی و دشمنی هم، یک قدم فاصله ست؛ اگر بگذری به وادی دوستی وارد می شوی، اگر گذشت نداشته باشی به وادی دشمنی می روی، بین محبّت و نفرت هم همین طور است، بین نیکی ، احسان و سنگدلی و آزار دیگران یک قدم فاصله است، بین کلام نیکو و کلام طعنه زننده هم همین طور است، که می توانیم بگوییم کلام از یک قدم هم کوتاه تر است، من خودم خیلی این مسئله را تجربه کردم، از بچگی ام کلامم فصیح و صدایم رسا بود و همیشه هم با منطق سخن می گفتم، استدلالم استدلال منطقی بود، چرا؟ نمی دانم، به هر حال این طور بودم هر بچه ای یک مدلی است، به همین دلیل وقتی بزرگ تر شدم می توانستم خیلی راحت هر کلامی را در جای خود، در نهایت خونسردی، بدون این که یک ذره تپش قلب داشته باشم، به کار ببرم. دیدید بچه ها در جمع که می خواهند صحبت کنند تته پته می کنند؟ من از این تته پته ها سرم نمی شد، بدون طپش قلب در نهایت خونسردی بدون یک ذره نگرانی، پس در کلام کم نمی آوردم، به لطف پروردگار الان هم همین طور هستم اگر بخواهم حرف بزنم هیچ وقت کم نمی آورم، اما در طول زندگی ام صدها بار پیش آمده که افراد سنگدل، بد گو و بد رفتار اذیتم کردند، خیلی راحت می توانستم در جمع با چند جمله ساده و کاملاً نیش دار و طعنه دار چنان آنها را سرجای خود بنشانم که دیگر در هیچ کجای دنیا نتوانند قد علم کنند، می دانید سخن درست از سینه تولید می شود بالا می آید، کلام همین طوری از گلو تولید می شود، سخن درست از سینه، زمان تولید سخن و جاری شدن آن از قفسه سینه تا دهانم بود، ببینید که فاصله آن خیلی کمتر از یک قدم است ولی هیچ وقت نگفتم، بعد همیشه از خودم پرسیدم که چرا جواب او را ندادی؟ مگر او تو را آزار نداده بود؟ مگر دلت نمی خواست یک جایی چنان او را مفتضح کنی و سرجای خود بنشانی؟ بعد به خودم گفتم آره دلم می خواست،‌ پس چرا نکردی؟ شاید قبلاً نمی توانستم این سؤال را پاسخ بدهم و همیشه با این کلام آدم های روبرویم مواجه می شدم که به من می گفتند که تو می خواستی خودت را خوب جلوه بدهی، در نتیجه کلام بد را نگفتی و خوردی، هیچ جوابی این طور مواقع ندادم اما قلباً نپذیرفتم، چون این نیّت را نداشتم، اما الان فریاد می زنم می گویم آهای مردم؛ نگفت در عرش نمی گنجم در قلب مؤمن می گنجم؟ سینه ای که جایگاه خداوند بلند مرتبه است نمی تواند از آن زشتی، تیزی و تلخی جاری بشود اگر جاری بشود آن سینه جای خدا نیست.‌ زبانی که روزی ۵ بار خدا را صدا می کند، او را ستایش می کند با او حرف می زند، از او درخواست می کند، اِبراز دوست داشتن خداوند را می کند نمی تواند انتقال دهنده جملات تلخ و زهرآگین باشد حتی اگر حق با من باشد. نگاه به نامحرم و برگرفتن نگاه از نامحرم، فقط چند لحظه فاصله است و این قصّه آقایان به تنهایی نیست، خانم ها هم همین طور هستند، چشم بر نامحرم در جایی که کاری دارید لحظه ای می بینید و بقیّه آن نیاز به دیدن ندارد، نگاه کنید چشمان او چه رنگی بود، ابروهای او چقدری بود، موهای او چقدر بود؟ هیکل او چقدری بود؟ نیاز نیست، بی اجازه گوش دادن حرف های خصوصی دیگران و گوش ندادن به این معامله، فقط چند لحظه است، همه این ها خیلی کوتاه تر از یک قدم است؛ دروغ گفتن یا نگفتن، تهمت زدن یا خودداری کردن از تهمت، راستی یا ناراستی،‌ فکر بد کردن یا دور کردن افکار بد نسبت به دیگران، رفتن تا در خانه دعا نویس، پا گذاشتن و پایین آوردن دست و پا، یا پایین نیاوردن و جلو نرفتن در خانه دعا نویس،‌ هیچ کدام این ها و هزاران مورد مثل این ها، فاصله آنها کوتاه تر از یک قدم است، اما فاصله انجام زشتی ها و بدی ها تا انجام ندادن آنها در ارزش های اعتقادی اجتماعی و انسانی و... هزاران کیلومتر فاصله به وجود می آورد، آن هم اگر راه درست و بهینه را انتخاب کنیم، سفره ای از مهربانی ها و رحمت های الهی پهن می شود که می توانید تا پایان عمرتان سر این سفره بنشینید و متنعم باشید. خوب چرا این طور نباشیم؟ لذت لحظه ای خورد کردن آدمی که خیلی بد و بی ادب است، خیلی دیگران را آزار داده است،‌ این لذت لحظه ای را بشکنی و دور بیاندازی و بالعکس، مهربان باشی و یک عمر سر سفره مهربانی خدا بنشینی، شاید با خودتان بگویید این سفره الهی پول دارد؟ خانه دارد؟ جواهر دارد؟ شغل فلان دارد؟ تحصیلات این طوری دارد؟ موقعیت آن طوری دارد؟ من می گویم خیلی بالاتر از این ها دارد تا شما چه فکر کنید؟ من می گویم وقتی در دنیا با چهره های پُر از مهر به دیگران نگاه می کنید و با گرمای وجود آدم ها روبرو می شوید، دارید از یک سفره ای می خورید که فقط خدا برای شما پهن کرده است، چون خدا از نگاه آدم های روبه رو با مِهر خود دارد به شما نگاه می کند که اگر نگاه خود را بردارد دیگر هیچ چیز نخواهد بود. دوستی ها، محبت ها، خدمات صادقانه، یاری ها و هزاران همیاری دیگری که من و شما از انسان ها دریافت می کنیم، نتیجه لیاقت خوب بودن و خودمان ندانیم که از سفره کرم و عنایت حضرت حق است که دیگران با ما چنین رفتار می کنند، حالا بین شما و سفره حضرت حق چقدر فاصله است؟ یک قدم؟ نیم قدم؟ یک لحظه؟ کدام؟

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید