منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

اندیشه ی جبران خطا

 بسم الله الرحمن الرحيم

خب ، به دنباله بحث قبل از نمازمان كه صحبت كرديم . ببينيد تمام صحبت من بر اين است كه آدمها اين واقعيت را بپذيرند كه اگر عملي را انجام بدهند خودشان قادر به جبران كاملش در دنيا نيستند حالا بحث آخرت كه يك بحث خيلي وسيعتر و جامعتري است . اما به قول يكي از دوستان اين ور قضيه را هم نگاه كنيم ، حالا نياييم بگوييم كه آره تو بيست سال پيش اينجوري به من گفتي ببخش من هم تو را بخشيدم نه نميشه بخشيد ها ،جبران نمي شود . از اين قصه هاي خيلي دون و كم ارزش مطرح نكنيد . ما فقط داريم به آن نگاه مي كنيم كه هر عملي را كه داريم انجام مي دهيم در دنيا مراقب باشيم به هواي اينكه جبرانش مي كنيم انجام ندهيم. يك وقتها همسرم موقع رانندگي چند سال پيش وقتي كه پشت فرمان بود بهش مي گفتم آخ آخ آخ آقا چراغ زرد است رد نشو ، مي گفت ببين يك ده هزار تومان تو اين داشبورد گذاشتم فقط براي اينكه جريمه اش را بدهم؛ البته پولي آنجا نبود ما مي خنديديم فقط محض مزاح بود چون اصولاً اهل خلاف نبود . كمترينش اين بود اعتقادش اين بود وقتي مي رسيد و مي ديد چراغ زرد است ، درست است ولي وقتي مي توانيم رد شويم و راه را باز كنيم بايد عبور كنيم كه مردم را به مشكل نياندازيم . ما مي خواهيم كه اين را ازتون بگيريم جريمه اش را گذاشتم آنجا مي دهم؛ نداريم شايد كه جريمه چراغ قرمز رد كردن را به دولت پرداخت كنيم ، دولت هم پول را بگيرد و براي آباداني شهرمان كار كند .اما في الواقع به خاطر تأثير سوئي كه گذاشته ايم نمي توانيم ازبين ببريم به خاطر خلافي كه كرده ايم حتي به قيمت دادن جريمه ، حتي به قيمت گرفتن گواهينامه مان ، حتي به قيمت خيلي چيزهاي ديگر پس مراقب باشيم . چه لزومي دارد كه اصلاً خطا بكنيم ، من نمي فهمم كه شما چه اصراري داريد كه حتماً بايد خطا كرد نه نبايد كرد . حالا بحث اينكه به هر حال سهو ، عمد كه اصلاً حرفش را نزنيد . ما با عمدي ها كه خطا مي كنند كاري نداريم سفره شان را جمع كنند و پا شوند بروند چون هم سفره ما نيستند ولي با آنهايي كه سهو اشتباه  مي كنند توصيه مي كنيم سهوهايتان را جمع كنيد اگر شما عادت داري اشتباه مي كني راه مي روي تك پا ميزني ليوان آب را بر مي گرداني بعد از ده بار تك پا زدن ديگر فرشت خيس است به اين سادگي خشك نمي شود كه تازه اگر بتواني خشكش كني اگر از زير كپك نزنه براي اينكه امكانات هوا خوردن را ندارد و خيلي چيزهاي ديگر . حالا، براي اينكه ما اجازه داده باشيم بقيه هم صحبت هايشان را بكنند آقا ... محل كارش را ترك نموده يك خطا، خدا مي داند جبران مي شود يا نه اومده كه پاسخ بدهد . دوست ديگري هم مي خواهد جواب بدهد؟ بگذار ببينيم كه چه مي خواهد بگويد ، بگو .

صحبت از دوستان جمع : راستش اين مسئله اي كه ما مطرح كرديم ، جبران خودش يك كلمه توجيحي است ، اصلاً چرا بگوييم جبران ، نميشود كرد . اصلاً چرا كاري را خطا انجام بدهيم كه بعداً به فكر توجيح كردن باشيم كه بياييم خطايمان را توجيحش كنيم يك كار بيهوده است . پاسخ استاد : پس بهتر است كه نكنيم . درست مي گويي كاملاً تو درست مي گويي .

صحبت از دوستان جمع : حالا كه دارم خودم مي روم نمي دانم كه بحثتون به كجا مي كشد احساس مي كنم كه تهش يك جوري جمع بشود كه براي ذهنمان حالت وسواس پيدا نكند كه كوچكترين اشتباهي كه ازمون سر مي زند هي تو فكرمان اين باشد كه اينكه جبران نمي شود ، حالا چي كار بكنم ، چي كار بكنم . شايد بعضي ها اين مشكل را نداشته باشند ولي بعضي ها كه ذهنشان آماده وسواس داشتن  است احساس ميكنم كه بعداً اذيت مي شوند كه براي هر كار كوچكشان و براي  هر كاري كه انجام مي دهند بعداً بخواهند هي اثرش را نگاه كنند كه چه اثري گذاشت روي روحيه مادرم ، چه اثري گذاشت روي روحيه پدرم ، خواهرم ، همكارم هي بخواهد حلاجي كند توي ذهنش . اين اگر بخواهيم خيلي رويش وضعي نگاه بكنيم و به حالت افراط نگاه بكنيم و تك جانبه بهش نگاه بكنيم ممكن است برامون حالت وسواس پيدا بكند موافق نيستيد ؟

پاسخ استاد : براي آنكه خطا مي كند وسواس اتفاق نمي افتد اتفاقاً ، اگر بيافتد كه خيلي چيز خوبي است چون اصلاحش مي كند آنقدر ریزنگاه مي كند مسائل را، تا خرده ريزهايش را هم جمع مي كند . اما نگراني ما از وسواس براي آنهايي بود كه مورد ظلم واقع شدند تازه مرده هاي زير خاكش را كه سي سال پيش چال كرده بود ميكشد بيرون و مي گويد نه جبران نشده آن موقع طرف اومده عذر خواهي هم كرده اين هم گفته باشه بابا عيب ندارد من كه گذشت كردم؛ حالا كه اين را مي شنود مي گويد نه گفتند كه جبران نميشود ، نمي شود ، اصلاً امكان پذير نيست ما از اينور قضيه بيشتر نگرانيم، باز اين بحث وسواس تا اين حدش خوب است چون آدم كم حرف مي زند  . بيشترين خطا ها از زبان است اگر كم حرف بزند آرام آرام بقيه ارگانهايش هم صاف مي شود ، منضبط مي شود.

 صحبت از دوستان جمع : بسم الله الرحمن الرحيم . عرضم به حضورتان حرفهايي كه مي زنم از جنبه ايراد گرفتن به بعضي از مسائل است  مي خواهم قبلش مسئله را كمي روشن بكنم بعد وارد بحث بشوم . آن هم اين است كه ما معتقديم اگر بحثي دارد انجام مي شود و خانم جلويش را نمي گيرند حتماً بايد انجام شود؛ يك مقداري جلسه گذشته و اين جلسه از فيدبك هايي كه از آرام آرام صحبت كردن هاي دوستان كه فقط خودشان احتمالاً بايد بشنوند ولي خب ما هم مي شنويم متأسفانه بر مي آيد كه بعضاً خسته شده اند از اين بحث ، حق هم دارند . اما آنچه كه مشخص است حتماً براي سلسله مراتب تربيتي ما نياز است بعضي وقتها خسته شدن من خواهشم اين است كه اول اين ديد را حداقل از روي حرفهاي من برداريد . من در جلسه گذشته هم خيلي مباحث را پي گرفتم تا آنجايي كه مي شد داخل مغازه . به نظر من قبلاً هم خدمت شما عرض كردم ذات بحث غلط است ، ذات سؤال غلط است اما راه حل دارد . اولين نكته اي كه مي خواهم تذكر بدهم در اين بحث ها چه در جلسه گذشته و چه در اين جلسه در گرما گرم بحث يكسري تزهايي مي دهيم نا خود آگاه و بعد هم متأسفانه نفر بعد كه ميكروفن را مي گيرد چنان تأييد مي كند آن تز را كه اصلاً نابود مي شود آدم يعني مثل يكنفري مثل من كه خيلي گير است تو مسائل روهمان نكته ايستادن براي كل جلسه كافي است چون يك تز هاي عجيب و غريب ، خدا اينجوري مي كند، از كجا فهميديد خدا اينجوري مي كند؟ خدا حتماً طرف را مي بخشد . مگر هر كسي را كه خواست مي بخشد نه نخواست ؛ خدا به طور قطع اين را نخواهد بخشيد . به نظر من به دور است . يك آيه اي هست  در قرآن الان هر چقدر هم از اول جلسه فكر كردم خاطرم نيامد ؛ كه مي فرمايند: خداوند هر كس را بخواهد مي بخشد . امير المؤمنين (ع) مي فرمايند كه از اين آيه اميدوار كننده تر وجود ندارد . خب، اين اولين ذهنيتي كه به آدم مي دهد مي گويد كه نه منظور اين است كه حق الناس را عمراً نمي بخشد اما حق الله را مي بخشد به نظر شما براي دفاع از اين آيه آيا امير المؤمنين (ع) سزاوار تر نبودند ؟ آقا مي خواهي چي بگي ؟ مي خواهي بگويي آنجا كه مي گويد حق الناس را نمي بخشد ، نمي بخشد ، مي بخشد ؟ مي گويم نمي دانم ، مي گويم كمي احتياط بايد حداقل در مورد حيطه خدا كرد . در مورد حيطه خودمان كه اينجوري هستيم تز مي دهيم كه مثلاً ها نبايد اين كار را مي كرديم ، سليقه شماست . ديشب با برادرم يك بحثي داشتيم مي گفتش : من بهش گفتم اين كار را نكن ، كرد . گفتم : مال خودش بود بايد مي كرد ، تصميم با آن بود؛ تز بيخود است . از من شما مشاوره مي خواهيد مي گويم اين كار غلط است من هم شوخي مي كنم در موردش ها  ولي طرف همان كار را انجام مي دهد ، كتكش را خودش مي خورد ، سختي هايش را خودش مي كشد اين يك واقعيت است . بحث اين است كه در محيط زمين كه تز مي دهيم خيلي خب ، نشد حريف نشديم ، حريف خودمان نشديم ، يك خرده تو حيطه خدا تز هارا مراقبت بكنيم چون خيلي خطر ناك است . نمي بخشد . الان احساس مي كنم كه بعضي از حركتها و بعضي از بحث هاي ما براي خدا خنده دار است . آن بالا نشسته طرف مي گويد خدا نمي بخشد اين را، خدا مي خنده و مي گويد من بخشيدم سر كاري اصلاً يا خدا حتماً طرف را مي بخشد ، بنده من آخه تو از كجا مي داني . يك مقدار از ديد خدا بعضي وقتها  به مسائل نگاه كنيم كه از آن بالا محيط به همه مسائل ما ريلكس به جايش نظر مي دهيم اينجوري و آنجوري كه اين هم خيلي خطر ناك است . حداقل خواهشم اين است ميكروفن كه مي گردد اگر استاد بخواهند در همه مسائل وارد بشوند اينجا را غلط گفتي بگو بحث نكنيد ديگر. ولي حداقل نفر بعدي يك خرده روي اينها سخت بگيرد . يك ايرادي كه وجود دارد من خيلي وقتها در بحث ها مي بينم كه افراد قبل از اينكه ميكروفن دستشان بيايد و قبل از اينكه حرفهاي طرف مقابل را شنيده باشند فكر هايشان را كرده اند اين از آنجايي مشخص مي شود كه جوابي كه دارند مي دهند حتي يك نكته از نكات نفر قبليشان درش لحاظ نشده است، آن كلاً داشته فكر مي كرده، اينها خيلي خطر ناك است تو بحث به هيچ جا نمي رسيم . اما بحث را برگردم روي كار خودمان ؛ من جلسه گذشته هم خيلي منتظر شدم كه اين اتفاق بيافتد كه اول يك ترجمه بكنيم از كلمه جبران ، ترجمه كامل . من در كل مباحث اين جلسه و جلسه گذشته يكي از دوستان كه كنكاش كردم براي خودم هيچ مفهومي از جبران در كلام ايشان نبود كه با مفاهيم جبران با كلام شماو دوستي كه سؤال اصلي را مطرح كرد يكي باشد يعني ايشان معناي جبران را چيز ديگر مي دانند ، شما معناي جبران را چيز ديگري مي دانيد . حالا اينجا من مي گويم اين سبز است شما بگوييد اين نارنجي است . چون مفهوم يك چيز ديگر است ، مفهوم براي من يك چيز ديگر است ؛ ساعتها هم كه بحث كنيم به هيچ كجا نمي رسيم اين نكته اولي كه به نظر من ايراد بزرگ و يك حفره بزرگ است . نكته دوم اين است كه دوستي بارها و بارها ايشان فرمودند كه من با اين قسمت قضيه كاملاً موافقم ، يك تبصره ، من با اين كاملاً موافقم ، يك تبصره بغلش . دوستان در كليت بحث ها هميشه من خدمتتان عرض بكنم ، بحث به ته ته ته هدف هم كه برسد ميشود با برداشتن يك آجر كج كل آن ديوار را ريخت پايين پس هيچ عجله اي وجود ندارد كه من اين جلسه اثبات بكنم كه مفاهيم كلاً غلط است يا جلسه بعد . من از روز اول با نفس اين بحث مشكل داشتم اما اگر سكوت كردم و اگر ميكروفن نخواستم بگيرم دستم براي خاطر اين بودش كه سعي كردم صبر بكنم ، ديدم خب اينها را گفتند آخرش كه چي ؟ آخرش كه چي خيلي نكته مهمي است . مي خواهند از اين چه استفاده اي بكنند ؟ استفاده هايشان هم به غلط ، من در نهايت امر اولاً من كه كاره اي نيستم من خودم را عرض مي كنم؛ اما در نهايت امر اگر يك در صد هم من به ذهنم رسيد كه يك چيزي غلط است يك دانه از آجرهايي كه زير پايشان گذاشته اند و تا آن ته رفته اند را مي كشم بيرون خود به خود مناره مي ريزد هيچ كار سختي هم نيست . مي خواهم بگويم اين دوستمان كمي با قضيه زود برخورد كردند البته روش كاري بنده هم هستش من در اولين اشتباهات طرف را مي گيرم كه زياد تند نرود . ولي خب بعضاً بايد كمي سكوت كرد آن هم كم كم كه سي سال دارد رد مي شود دارم اين را مي فهمم . يك مقدار بايد ايست كرد . هنوز نگفتم حتي با كجاي بحث مشكل دارم اما اين را بگويم دوستي يك حرفي زد كه من خيلي رويش بحث دارم همه ما گنهكار ، خطاكار ، اصلاً من بد اما هستند بين ما كه مي توانم بشمارم برايتان آدمهايي كه خطا كار بودند گذاشتند كنار ، بخشيده شدن توبه شان از همينجا مشخص است . آقا داري از طرف خدا تز مي دهي ؟ نه اينها روايي است . از همينجا مشخص است كه هر روز مي توانند يك گناه ديگر را ترك بكنند ، يك غلط ديگر و يك اشتباه ديگر ار ترك بكنند اين نشان مي دهد كه خداوند قبلي ها را ازشون پذيرفته چون توفيق به انجام عمل بعد منوط به قبولي عمل قبل است ؛ منوط به قبولي عمل قبل است اين خيلي نكته مهمي است اين را تو مباحث ديني ما مي توانيم ببينيم . شماد ر كل اين بحث به نظر بنده كمي بي مهر هستيد نسبت به آن دوستاني كه اين بلا دارد سرشان مي آيد . به هزاران اميد توبه كردند، گوشت روييده شده به بدنشان را شايد از ديد من آب نكردند اما به فضل يك پروردگار ارحم الراحميني اميدوار بودند كه تا اينجا خودشان توانستند كه بكشند . امروز كه من مي خواهم خطايي بكنم دانستن اين موضوع كه جبران پذير نيست خيلي مهم است چون كه ممكن است كه جلوي من را بگيرد . البته مخالفم چون كه همه مان مي دانيم كه جبراني وجود ندارد ؛ ميخواست بگيرد تا الان گرفته بود. اميدوارم كه از انتهاي بحث شما يك چيزي در بيايد كه من را واقعاً آدمم كند . اما به اين نكته نگاه كنيدكه من ده سال پيش يك خطايي كردم ، ده سال است كه دارم برايش جان مي دهم نمونه عيني اش توي چشمم است ، دارم مي بينمش هر روز ، خطايي كردم و سختي اش را ده سال كشيدم؛ شما با اين حركت يكجور هايي دوباره نيشتر را برداشتيد و به يك زخم بسيار كهنه كه سعي كرده بودم با اميد به لطف پروردگار و با تلاش بسيار واقعاً عوض شدم آن زخم را دوباره زخمش كنيد و چرك بياندازيدش .  به نظر من اين حيطه از بحث يك مقدار غير قابل جبران است ، اين حيطه را هيچ كاري نمي شود كرد . وسواس خوب است بعضي وقتها ، حرف دوستمان از اين نظر غلط بود ، بگذار وسواس بشود عيبي ندارد بگذار وسواس كند ، ديگر از اين مهمتر چيزي را بايد وسواس كند ، خدا بيشتر از اين از آدم چيزي خواسته اما دردم جاي ديگر است . دردم اوني است كه گذاشته كنار ، اوني است كه سعي كرده توبه كند . اوني كه من مي دانم كه هنوز قبول ندارد خودش كه خداوند توبه او را پذيرفته ، الان با اين درد بزرگي كه ايجاد كرديم به نظر شما بايد چه كار كند ؟ اين يك نكته است كه من نتوانستم جواب بدهم ، براي چند نفري كه با اين پروسه مواجه هستند و من مي دانم كه ترك كردند ، مي بينم كه ترك كردند . آقا من ساعتها و ساعتها گريه كردم ؛ ساعتها و ساعتها ناله زدم پيش پروردگار يعني هيچ چيز ؛ يعني جبران نشد ؟ اون كلام شما كه توبه مسائل را حل مي كند ، من احساس مي كنم كه تنها گيري است كه اين وسط وجود دارد . خواهشم اين است كه كمي حوصله كنيد و خواهش مي كنم به عنوان يكي از بچه هاي اين جلسه مباحث درس ديگر را كمي كنار بگذاريد ، مي دانم در مورد خيال بحث داريم ، در مورد آداب بحث داريم همه اينها درست است؛ اما اينجا پاي لحظه هاي ما در ميان است ، پاي مني در ميان است كه ممكن است سه شنبه بعدي ديگر نباشم تو اين دنيا . بياييد روي اين بحث كنيم ، روي اين كار كنيم ، شما با يك مقدار سرعت بيشتر و ما با يك مقدار چشم پوشي روي مسائلي كه الان مي خواهيم رويش بحث كنيم ، خودم اولين نفر نمي گويم چرا مشكل دارم با اين بحث . يك خرده بحث را ببريم جلو و ببينيم اون مطلبي راكه شما مي خواهيد انتهايش ازش بگيريد چي است ؟ يك عده از افراد آرام بشوند و آرام بگيرند . دو ، چه بسا استاد و دوستمان در انتهاي مطالب به مسائلي برسند مثل همين امروز كه من دقت مي كردم در اوايل بحث ، دوستمان بيشتر مخالفت داشتند اما هر چي استاد بيشتر توضيح دادند دوستمان همراه تر توي بحث شركت كردند ، تبصره به انتهايش اضافه كردند  ؛ مي دانيد مي خواهم چي بهتون بگويم . كمي حوصله كنيد يك مقدار هم شما سرعتش را ببريد بالا . دو جلسه مان گذشت در اين رابطه . قبلش سؤال را انداخته بود وسط و آنهايي كه مثل من درگيري دارند با اين جور مباحث زندگيشان يكي دو هفته تحت تأثير اين موضوع قرار گرفت چون بحث نكرديد . هفته پيش بحث كرديد مسئله را داغترش كرديد دوباره زندگي تحت تأثير است . اينبار هم تحت تأثير است . اما من به عنوان كسي كه اينجا نشسته ام با ديگران كاري ندارم . اين تحت تأثيري اين سه هفته ، چهار هفته داشته زندگي من چيزي را در زندگي ام عوض نكرده يعني من اميدم به خداست كه انشاالله مابقي بحث يك نكته اي را دست من بدهد . قبول دارم كه خيلي وقتها تو اين در گيري ها كه آدم بماند عوض مي شود ، درست مي شود من را هيچ تأثيري روي زندگي ام تا الان نگذاشته . من خواهشم اين است كه يك مقداري سرعت اين مسئله را بيشتر كنيد كه ما زودتر به آن گلش برسيم.

ببينيد ما همه اين ها را كه صحبت مي كنيم ، بحث مي كنيم همه مان يك هدف بيش نداريم ! قدمي در مسير تكاملمان جلو برويم . و هر چه پيرايه هايمان بريزد اين قدم هايمان هم بزرگتر مي شود و هم سرعت بيشتري مي گيرد ، مسافت بيشتري را مي رويم . به خاطر همين همه ما داراي يك هدف هستيم ، هر كداممان از يك طرف قضيه يك قسمت را هَندِل مي كنيم و راه مي افتيم . پس ما هيچ كداممان در مخالفت يا در تقابل محكم با هم نيستيم . علت اين هم كه اين مبحث را مطرح كرديم يكي از عللي كه بنده با آن موافق بودم همين نكته بود ، آدم ها نمي دانند چكار مي كنند . آدم ها نمي دانند در پنج تا جمله كه مي گويند پنج بار خطا مي كنند و پنج مرتبه اشتباهي را مي كنند و بعد كه مي خواهند برگردند درستش كنند با هزار تا جمله هم نمي توانند درست كنند . جبران كه سهل است ، نمي توانند رفع و رجوعش كنند . چون هيچ كدام شما با مسائلي كه من در جامعه با آنها روبرو هستم با خانواده ها ، روبرو نيستيد . من با همه اقشار جامعه روبرو هستم ، با همه فرهنگ ها و بسياري از مشكلات . كه اصلاً در بعضي از خانواده ها مطرح كردن اين مشكلات جايگاهي ندارد چون نمي شناسند اين ها را يعني چه ؟ فكر كردم كه اگر بياييم مطرح كنيم كه " خطا مي كني جبران ندارد " خب مراقب باش خطا را نكن . هدف اول ما اين است ، عمق اين فاجعه بزرگ را نشان بدهيم كه هر حركت غلط ، هر خطايي يك چيزي را با خودش همراه مي كند كه ديگر نمي شود درستش كرد . لااقل ما آدم ها با توان آدمي مان قادر به جبران آن نيستيم . وقتي آدم ها به اين نقطه استيصال برسند ، همان چيزي كه آقا ... گفتند ، يك ماهه زندگيم مختل شده است هيچ چيزي هم عوض نشده است پس بالاخره چي ؟ ببينيد ، آدم تا به اين بالاخره پس چي نرسد حركت نمي كند بايد به اين نقطه برسد كه " پس بالاخره چي " آخرش چي ؟ وقتي به اين نقطه مي رسد به او مي گويم مگر نگفتم قرآن بخوان ؟ مگر اين همه به شما توصيه نكردم قرآن بخوان ؟ متأسفانه كامپيوتر ما به دليل اشكالي كه پيدا كرد و برنامه اش را به كلي تغيير دادند تمام نرم افزارهايش پاك شد . من اگر مي خواستم آياتي را كه مدنظرم بود براي شما بياورم بايد كلام به كلام قرآن را ريز به ريز مي گشتم درمي آوردم . به شما بگويم خطا نكن ، تو نمي تواني كاري بكني ؟ بطور حتم نمي تواني كاري بكني اما خداي بالاي سرت كه اين قدر تو با او بيگانه هستي ، اصلاً او را نمي شناسي ، اصلاً با او دوست نيستي ، انس و الفتي با او نداري ، او با تو است . او به تو مي گويد كه تو نمي تواني ولي من مي توانم ، به چه شرطي ؟ به شرط اين كه بيايي پيشم ، بيايي همسفر من باشي . نه دمي همسفر ابليس باشي ، دمي همسفر خدا ، نمي شود . و اين را فقط در سايه آيات قرآني و دسته اي از روايات مي توانم اثبات كنم بيرون از اين دو هم نمي روم . فلان عالم و دانشمند چه گفت كار ندارم بالاخره آدمهايي هستند كه جايزالخطا هستند ، يعني مي توانستند خطا كرده باشند ؛ با حرف معصوم پيش مي رويم . اما نداشتم و اگر ان شاءالله براي من نرم افزارش را بريزند خودم اقدام مي كنم درمي آورم ولي شما همه جوان هستيد . جوان ها خيلي خوب مي توانند در قرآن بگردند ، اصلاً بحث توبه را در قرآن زيرورو كنيد كاري ندارد . ببينيد توبه هر اشتباهي ، هر گناهي را خدا چطور مي گويد . نوميدي در درگاه احديت جايي ندارد ، جبران براي اين آدم ها باز هم مي گويم جايي ندارد . اما همين آدم اگر بفهمد كه هر خطايش را خودش نمي تواند كاري بكند ؛ ببينيد بچه ها توي كوچه بازي مي كنند ريزه هستند ، ضعيفند وقتي تنها هستند اگر يك قلدر محله بيايد جلو همه به او مي گويند : بله ، ما مخلصيم ، ما چاكريم اختيار داريد هر چه شما بگوييد همان است . اما همان بچه مردني اگر بداند پدرش يا برادر پهلوان چهار شانه اش پشت سرش است چكار مي كند ؟‌ سريع مي كِشد بالا . ما خودمان به شخصه خرابكاري نكنيم ، نمي توانيم جبران كنيم بابا نمي شود ديگر ، زور كه نيست . من مثال ساده زدم ؛ شما زدي توي گوش بنده ، بيا و جبرانش كن اگر توانستي ؟ بله ، خدا راه جبران در قرآن نشان داده ، سيره اهل بيت (ع) نشان داده است . شما به آن راهها متوسل مي شويد همه آن اعمال را انجام مي دهيد در نهايت يدك كش تو كيست ؟ خدا . اوست كه تو را مي كِشد وگرنه ديگر اميدي در دنيا باقي نبود . اين بحث را آوردم تا اينجا براي همين ؛ حالا شما باز هم مي خواهيد بگوييد كه اين برگه را پاره كرديم يكي ديگر مي گذاريم جايش ، كه چي ؟ واقعاً كه چي ؟ يك بابايي يك سكّه گرفت از يك نفر بدهي اش را داد ، آن موقع سكّه بود 150000 تومان . تمام اين سال ها اين سكه را برنگرداند الان طرف بدهي دارد مي گويد سكّه ام را بده ! مي گويد : خب 150000 تومان را مي دهم ، مي گويد : نه نمي شود . چه بايد بدهد ؟ سكّه . يك سكّه يك و نيم ميليون ، ده برابر بيشتر شده است . يك سكّه را بدهد جبران مي شود ؟ به نظر شما تمام شد ؟ من مي گويم : نه . در اولين پولي كه دستت بود مي توانستي اين يك سكّه را جبران كرده بودي يك سكّه گرفته بودي برده بودي داده بودي به او ، او ممكن بود آن يك سكّه را به هزار و يك روش بكار بياندازد . امروز تو يك سكّه مي خري يك و نيم ميليون ولي امروز آن صدوپنجاه هزار تومان آن روزش پانزده ميليون دستش مي شد ، تو مي تواني جبرانش كني ؟ جبران كن ، يك دانه سكّه مي خري يك و نيم ميليون مي دهي ؛ كاري است كه دارم انجام مي دهم براي يك نفر ، براي يك نفر كه همچنين مخمصه اي افتاده است دارم اين كار را انجام مي دهم . پس توجه كنيد ! آنچه كه پشت سر گذاشتيد ، كه پشت سر گذاشتيد از اين به بعد آنچه كه پيش رو است مراقبتش كنيد . با دقت بيشتري به اعمال ،‌ رفتار ، حركات ، گفتار ، نگاه ، گوش ، همه چيزتان ، حتي نيتّتان . من امروز كسي را گفتم خدا بكشدش ، معتاد است در حد اسف بار . كه هنوز هم معتقدم بايد معتادها را گذاشت كنار ديوار تيربارانشان كرد كه جامعه خلاص بشود . حالا اعتياد سرش را بخورد يك عمل شَنيع ناموسي هم نسبت به نزديكش ، نسبت به هم خونش انجام داده است ؛ شما بوديد چي مي گفتيد ؟ من گفتم خدا بكشدش ، ولي بعد اخطار گرفتم . از اين شنيع تر ، كثيف تر جايي سراغ داريد ؟ من نه زدمش، نه اصلاً ديدمش كه دعوايش كنم ، به او اهانت كنم ولي قلباٌ آن قدر فشار به من  آمد كه گفتم خدا بكشدش ولي اخطار گرفتم . اصلاً تو جايگاهي نداري كه قضاوت كني ، براي چه حرف مي زني ؟ تو مي تواني دعا كني كه خدايا اين جامعه را اصلاح كن ، خدايا هرطور كه صلاحت است دست آدم بد و كثيف را از جامعه كوتاه كن ؛ ولي بيشتر از اين نمي تواني . تو مي تواني فقط بخواهي ، تو چكاره بودي گفتي خدا بِكُشدت . تازه نگفتم الهي بميري ها كه مردن را من طلب كرده باشم ، بگويم من مي كُشم ، باز هم نگفتم اگر دست من باشد مي كُشم او را ؛ گفتم : خدا بكشدش ، بياييد ظريف نگاه كنيد از اين به بعد به حركاتتان ، به حرفهايتان ، به اعمال هايتان ، اگر يك خورده ظريف نگاه كنيد از حالا به بعد جلوي ضرر ، زيان هاي بزرگتان گرفته مي شود . اين اولين منفعت اين بحث ، بد است آقا ... اين كه همه اش سود است . دوم : خب ، حالا به بعد جلويش را گرفتم ، انجام نمي دهم ، ظريف به همه چيز نگاه مي كنم قبلي ها را چكار كنم ؟ چون فهميدي كه آنجايي كه حتي رفتي سكّه را خريدي بردي دادي به شخص عملاً جبران نكردي ، حقوقش را ادا نكردي ، خب حالا چكار كنم ؟ چطوري محاسبه كنم حقوقش را بدهم ؟ اينجا به شما گفتم قرآن جلوي شماست ، چقدر گفتم قرآن بخوانيد ؟ خدا راه بگويم جبران ؟‌نه نمي گويم ، باز هم نمي گويم جبران . راه طلب بخشايش ، راه در آمدن از اين چاله ، راه اين كه تو توان نداري ؛  او كه توان دارد دست بگذارد اين وسط و نجات بدهد را از او بخواهيد . تو زدي ، تصادف كردي يكي مرده است ، كرده اند زندان مي گويند ديه اش را بده خانواده اش گفتند رضايت مي دهيم . مي گويد : من آه در بساط ندارم . خب پس چكار كند ؟ بمان در زندان ، آن  موقع چه مي گويي ؟ مي گويي خدايا تو كه توانايي ، تو يك كاري براي من انجام بده . يك نفر پيدا مي شود مي آيد مي گويد پول دارم براي زنداني . من موردش را داشتم ، پول پيشم گذاشتند براي زنداني ؛ سه سال در صندوقم مانده تا بالاخره يكي آمده براي زنداني پول مي خواستند براي آزاد كردنش پول دادم . مي آورد مي گويد كه زنداني كه ديه اش تا اين حد باشد نداريد در زندان ؟ مي گويند : چرا . مي گويد : كه هست ؟ مي گويند : فلاني . عمد است ، غير عمد است ؟ مي گويند : نه غير عمد است ولي پول نداشته كه بدهد ، مي گويد : من ديه اش را مي دهم . آن موقع اين طوري مي كند خدايا بده ، خدايا تو جبرانش كن . حالا اين پول مي رود در آن خانواده چه مي كند ،  چه مي كند ، چه مي كند كار نداشته باشيد شما . شما تا اين جايش را برويد كه دست تو را دست غيب خدا بگيرد ، اگر او بگيرد براي او در دنيا جبران مي كند ؛ براي تو چي ؟ يك فرصت دوباره مي دهد به خودت بيايي دانه دانه اعمال گذشته ات را به ياد بياوري براي هر يك دانه اش طلب مغفرت كني . ما تمام هدفمان از اين بحث اين بود : خداوند سيئات را به حسنات تبديل مي كند ،  بله خدا اين كار را انجام مي دهد ، شما چه ؟ شما مي تواني انجام بدهي اين كار را ؟  شما نمي تواني ، به اميد خودت نيفت در چاله . خدا انجام مي دهد مگر به تو سند داد ؟ سند داد تو هر كاري كه كردي سيئه ات را به حسنه تبديل مي كنم كه با شهامت مي روي مي افتي جلو ؟ نداده است كه . يك خورده اين دل و جرأت هاي بزرگ و بي مهابا را مي خواهيم از آدم ها بگيريم . زيادي سرها بزرگ شده ، دل ها بزرگ شده است پايشان را در هر چاله اي مي گذارند . چرا دخترها اين قدر وضعشان بد است بيرون ؟ مي دانيد چرا ؟ بالاتر از سياهي رنگي نيست ، به اينجا رسيدند . مي دانيد چرا به اينجا رسيدند ؟ دخترها مقصرند ؟ نه ، پدرها و مادرها مقصرند . دخترشان را مي گذاشتند وسط يك خطي مي كشيدند مي گفتند در اين دايره اشتباه هم بكني مي تواني جبران كني ، مي تواني طلب بخشايش كني ولي از اين دايره آن طرفتر ديگر نداريم . چه كسي براي دخترش اين كار را كرده است ؟ من مي دانيد به بچه هايم چه مي گفتم  ؟ خيلي كوچك بودند . مي گفتم هر چه شد بگوييد ؛ دعوايتان هم مي كنم خب حقتان است عيب ندارد ، ولي اگر يك بار دروغ به من بگوييد و من دروغ را بفهمم هرگز نمي بخشم هميشه تو دروغگويي . ما مرز داريم ، مرزمان چيست ؟ يك دروغ . حتي به قيمت اين كه تو يك چيزي را از يك جايي برداشتي گذاشتي يك جاي ديگر ، خودش كرده ولي جرأت نمي كند مي گويد : نه ، نكردم . من فهميدم دروغ است ؛ كسي كه اين را توانست بگويد بقيه را هم مي گويد . براي بچه هايتان محدوده تعيين نكرديد ، چون خودمان هم محدوده نداريم . پدر ، مادرها الان محدوده ندارند چون ندارند بچه هايشان هم ندارند . اين لوكوموتيو كه راه افتاده همين طوري برود ؟ به نظر شما هيچ اشكالي ندارد ؟ ما هيچ چيزي نگوييم كه مبادا بعضي ها دچار وسواس بشوند ؟ خب بشوند ، ما داريم راه صحيحش را مي گوييم . پسرم ، دخترم ، خواهرم ، برادرم مراقب رفتارت باش ؛ مواظب تك تك اعمالت باش . سالِك يعني چي ؟ سالِك هميشه مراقب است ، سالك هميشه در مراقبه ، دائم در مراقبه . مراقب چه چيزي ؟ مراقب تك تك آن چيزهايي كه علي الظاهر به او متعلق است . چطور شد پول جيبت را هفتاد جا مي گذاري ، يك ذره اين جا بگذار ، يك ذره آنجا بگذار  اگر يك جيبت را زدند بقيه پول هايت بماند . پولت را محافظت مي كني اما زبانت را محافظت نمي كني ؟ چشمت را محافظت نمي كني ؟ نمي شود ، اصلاً نمي شود . خدا سيئات را به حسنات تبديل مي كند بحث را اينجا نمي بندم چون واقعاً دلم مي خواهد براي من بياوريد ، آيات بياوريد براي من ، روايات بياوريد . به خدا بايد زحمت كشيد مجاني به كسي چيزي نمي دهند . يك دوستي براي من مقاله اي را مِيل كرد فرستاد . گفتم براي چه فرستادي ؟ گفت كه خواستم يك خورده به شما كمك كنم . خب كه چه ؟ كه من مطالعه كنم از آن استفاده كنم براي دوستان صحبت كنم ؟ گفت : خب بله . گفتم دست شما درد نكند تو فكر كردي فقط خواندن و از روي كتاب برداشتن ، كار تمام شد ؟ خواندن و از روي كتاب برداشتن درد ما را دوا نمي كند ؛ بخوانيم و بفهميم و بعد بكار ببنديم وگرنه مفت گران است خوانده هايتان . حالا خيلي جالب بود ، بحث حكمت متعاليه ملاصدرا بود . من اصلاً كتابش را دارم ، كتابخانه ام پُر از اين چيزها ست ، يك بار هم نخواندم ده بار خواندم . اين بار كه مقاله را خواندم ديدم چقدر جالب است ، اِ اِ من اين را مي دانستم اما نمي دانم چرا مي دانستم ؟ اِ اين را هم مي فهمم ، من اين را حس كرده بودم اما ندانستم آيا درست است يا غلط است ؟ حالا بدردم مي خورد حكمت متعاليه ملاصدرا ، قبلش بدردم نخورد . كار كنيد ، بخوانيد ، بفهميد ، بكار ببنديد . بزرگترها اول با شما هستم ، شما انجام ندهيد بچه هايتان انجام نمي دهند . بعد با بچه ها هستم ، بزرگترهايتان انجام نمي دهند شما كه از من داريد مي شنويد ؛ نمي شنوي .... چقدر وقت است داري مي آيي اينجا ؟ چقدر تو از من حرف شنيدي ؟ حتي اگر در خانواده پدر ،‌مادر رعايت نكردند تو رعايت كن ، چرا ؟ چون از دست مي رود . تو مي آيي بالا مي شوي سن من ، مي نشيني آنجا يكي پيدا مي شود مثل من تازه دوباره اين ها را مي گويد ، بعد تو مي گويي اي داد بيداد حالا اين گندكاري هاي قبل را چكار كنم ؟ همان طور كه من دارم مي گويم . نوجوانها شما كه مي شنويد شما انجام بدهيد ، بايد بكار ببنديد منتظر نباشيد مادرهايتان هم بكار ببندند . ان شاءالله كه بكار مي بندند ، بطور حتم همين طور است چون الان آنها هم اينجا هستند ، ولي واقعيتش اين است كه دير نكنيد كه وقتمان از دست برود .                       آدمآ

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید