منو

پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu 03 28 2024

A+ A A-

شب قدر سوم رمضان 1394

 بسم الله الرحمن الرحيم

امروز بیست و دومین روز ماه رمضان است ؛ چه روزهای عجیبی را پشت سر گذاشتم ! در این روزهای گذشته در خواب و بیداری گریه کردم . برای مراعات حال اطرافیانم اکثر اشکهایم را به دل ریختم ، راهی در بیرون به آنها ندادم . آخر می دانی اگر حال دگرگون داری که خودت هم به آن واقف نیستی نباید فضای آرام بقیه را به هم بزنی . بارها فکر کردم که بر دلم چه رفته که این قدر ناآرام است ؟ در حالی که اندیشه تلخی مرا آزار نمی دهد . اگر هم اندیشه ای دنیایی تلخ باشد نباید و نمی تواند روزهای پُر فیض ماه رمضانم را تباه سازد و به خود مشغول دارد ، پس چه شده ؟ بسیار فکر کردم ، یاد آوردم وقتی که خیلی کوچک بودم در ماه محرم همراه مادر به حسینیه حاج آقا زاده می رفتم خانم ها خیلی گریه می کردند. من هم به زور چشم هایم را به هم فشار می دادم شاید یک قطره اشکی برایش پیدا بشود تا آبروی من هم حفظ بشود . یک روز نمی دانم شاید حاج آقا زاده من را دیده بود ، نمی دانم ؟ رفت سر منبر سیاه پوشش که خیلی پُر ابهت و برای من بچه که نگاه می کردم خیلی پُر عظمت بود ، نشست آنجا و گفت : هر کسی گریه اش نمی آید که بر سرور شهیدان اشک بریزد برود درِ خانه مادرشان خانم حضرت زهرا(س) از ایشان بخواهد که خانم جان ! دستمال دستت که خیس است از اشکهای غم فراق پدر و جور و ستم مردم ، آن را به من بده تا بگذارم روی چشم هایم من هم قطره اشکی بریزم . آن موقع من شاید شش سالم بود ولی این مطلب در گوشم ماند ، توی سینه من حک شد . نگاه کردم دیدم امسال قبل از این که من به درِ خانه خانم بروم دستمال ایشان را بخواهم . پسرم را دعوت کرد به آن دیار بعد به او یاد داد که چکار کن ؟ او هم انجام داد . او ما را 14 روز قبل از ماه رمضان به صحرای کربلا برد ، هر دَم با قلم خانم و پسرانشان ، رنگی از این دشت پُر بلا به قلب و روح ما کشید ، نگذاشت که این رنگ خون و عشق خشک بشود . من با حال و هوای تلّ زینبیه و گودال قتلگاه و کفّ العباس قدم به ماه رمضان گذاشتم ، شما را نمی دانم ؟ ولی برای من هر روز و هرساعت دردها و رنجهایی که پیامبر(ص) و اهل بیتشان کشیدند را بدون این که خودم خواسته باشم حس کردم . از هر کدام گذشتم به بعدی آن رسیدم حالا آیا طبیعی نیست که باران اشکهایم دمادم در حال باریدن بوده است . دائم فکر می کنم که من در این سن و سال به ظاهر با این همه بینش چرا هنوز هم وقتی تصویر ضریح امیرالمومنین را می بینم ، حتی از پشت صفحه تلویزیون دیگر اختیاری ندارم انگار در آنجا یک آهنربای قوی است که منِ تکه آهن زنگ زده را می کشد به سمت خودش . آن قدر به سرعت می برد که گاهی اوقات فکر می کنم مثل بچه ها می ترسم ، مبادا من هم بروم توی صفحه تلویزیون ؟ راستی چرا ؟ خب باید پیدا کنم چرا ؟ آنجا چه هست که من را این طوری به سمت خودش می کشد ؟ زیر سایه چادر حمایت خانمم ، مادرم حضرت زهرا(س) فهمیدم که امیرالمومنین علی(ع) تبلوری است از صفات الهی بر روی زمین. شاید بگویید مگر پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) اینطور نبود؟ به خدا قسم اینطور بود اما پیامبر ظاهر شده ی صفات الهی بود که بر دیگران عیان می شد. او نبی بود اما علی (ع) ولی بود. همانطور که مقامش در قرآن پوشیده است این گنج مخفی در زمین عیان کننده صفات الهی و از اسماء الهی بوده و هست اما عیان نیست. مگر خداوند در حدیث قدسی نفرموده است که آدم را خلق کردم تا شناخته شوم؟ یعنی چه؟ یعنی من ، یعنی شما؟ هیچکدام ! یعنی آدمی که تبلوری از آن اسماء الهی در زمین موجود باشد تا انسان خسر الدنیا و الآخرت نگوید ندیدم و ندانستم. حالا می خواهم چیزی بگویم که قلبم از شدت تپش می خواهد بترکد. حالا ببینید پسر این آقا، خاتم اولیا ، امام آخرین زنده در این عصر اگر ظهور کند یا ما پیداشون کنیم چطور می شود؟ این همه تکه های آهن زنگ زده چطوری به سوی مرکز آهن ربا با شتاب در حرکت می شود؟ اینطور نیست؟ یقینا همینطور است مگر آنهایی که در اثر کثرت گناه خاصیت آهن بودن، حتی زنگ زده بودن را هم دیگر از دست داده باشند. امشب شب قدر سوم است . هنوز تا سحر باز هم وقت است. باز هم امید داریم. شب جمعه است، شب قدر سوم است. اگر خدا بخواهد شاید بتوانیم ندای آسمانی را موقع اذان صبح ، بعد از اذان صبح ما هم بشنویم. بیاییم همه با هم بایستیم . دست هایمان را پیش رو بگیریم. یادتان است گفتم در قنوت دستانتان را می گیرید جلوتان چه اتفاقی می افتد؟ تو را خدا این چند روزه به دستانتان در قنوت نگاه کردید؟ هیچ نگاه کردید ببینید در این کف دست ها چه نوشته است؟ من که از خجالتم گاها دستهایم را می بندم که نبینم چی نوشته است. شما نگاه کردید؟ بیایید امشب رو به قبله بایستیم. دست هایمان هم به حالت قنوت و دعا بگیریم. این دفعه خجالت نکشیم. بگوییم باشد نگاه می کنم، خب پاکش می کنم. می خواهم که شما پاکش کنید. مگر شب قدر نیست ؟ برای همین آمدم که گناهانم پاک شود. همه مان می ایستیم گناهان کف دست مان را نگاه می کنیم. می خواهیم که با مناجات هایمان ، با دعای جوشن کبیرمان ، راز و نیازمان تمام گناهان مان پاک شود.دست هایتان را نگاه کردید؟ پیدا کردید اونهایی که کف دستانتان است؟ همچین آنهایی که نوشتید کف دستتان همه را جستید؟آنهایی که بین شما و خدا فاصله است؟ آن هایی که بین شما و امام زمان (عج) فاصله است و فاصله ایجاد می کند نگاهش کردید؟ خوب نگاه کنید. به خدا هست. بنده دروغ به شما نمی گویم. بنده هیچوقت به شما دروغ نگفتم الان هم دروغ نمی گویم. همه یک صدا ، با هم، از صمیم قلب پنج بار فریاد بزنیم و بگوییم :

" اللهم عجل لولیک الفرج "

ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید