منو

جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri 04 19 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره انبیا بخش دوازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیات قبل صحبت روی این گفتگو بود که خداوند حضرت ابراهیم را معرفی می کند و گفتگویش را عمویش که پرستشگاه بت هایشان را اداره می کند می گوید و آن ها می گویند که آیا تو سخن حق برایمان آوردی یا این که داری بازی می کنی ، از بازیگران هستی ، مثل این ها که نمایشنامه بازی می کنند . گفت نه من به راستی حق را آوردم . پروردگارتان پروردگار آسمان ها و زمین است که آن ها را پدید آورده و من به این واقعیّت ، کدام واقعیّت ؟ پروردگاری است که آن ها را او ساخته و این ها را او به وجود آورده ، به این گواهم ، شاهدم . این که کسی یک جایی بوده و نگاه می کرده که می تواند گواهی دهد . در دنباله اش دید که این قصه ها فایده ندارد در دل خودش گفت :
وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ﴿٥٧﴾
به خدا سوگند پس از این که پشت کردید و رفتید قطعاً برای بت های شما چاره ای خواهم کرد . گفت با من گفتگو می کنید ؟ می خواهید به من اثبات کنید که این بت ها خیلی مجربّند و خیلی عالی اند ؟ قطعاً وقتی شما از پیش من رفتید من برای این بت های شما یک فکر خوبی می کنم . حالا ببینیم فکرش چه بود .
فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ ﴿٥٨﴾
پس آن ها را خرد کرد .
یک روز که همه برای مراسمی از شهر بیرون رفتند حضرت ابراهیم نرفت و یک تبری برداشت و داخل بت کده رفت و همه بت ها را خرد کرد .
پس آن ها را خرد کرد جز بزرگشان را تا به سوی او مراجعه کنند . گفت وقتی بزرگشان را من نکشم یا خرد نکنم . چون همه را خرد می کند و تبرش را هم می اندازد به گردن آن بت بزرگ . گفت وقتی همه می آیند می روند به سراغ آن بت بزرگ و از او می پرسند چه اتفاقی افتاده آیا تو این ها را خرد کردی ؟ چه کسی این ها را خرد کرده است .
قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٥٩﴾
گفتند چه کسی با خدایان ما چنین کرد او واقعاً از ستمکاران است . چون باورشان نمی شد .
قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ﴿٦٠﴾
گفتند شنیده ایم جوانی که به او ابراهیم گفته می شود از آن ها به بدی یاد می کند .
قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ﴿٦١﴾
گفتند پس او را در مقابل چشم مردم حاضر کنید تا آن ها به جرم او گواهی دهند . چه کسانی ؟ باز هم هنوز از رو نمی روند منظورشان بت هایشان است که گواهی بدهند که این کار غلطی کرده است ، دنبالش هم مردم گواهی دهند ، به اصطلاح خونخواهی بت هایشان را بکنند .
قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿٦٢﴾
گفتند ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کرده ای .
قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ﴿٦٣﴾
گفت نه . بلکه این کار را همین بزرگشان کرده است اگر حرف می زنند از خودشان بپرسید .
از بت هایی که شکسته شده بپرسید چه کسی شما را این طور کرده است . از بزرگشان بپرسید برای چه این ها را این طور کرده ای و شکانده ای یا اصلاً چه کسی این جا آمده و این ها را شکسته است . می گوید بعد از این عمل :
فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٦٤﴾
پس به خویشتن بازگشتند و بعد به هم آرام گفتند در حقیقت شما خود ستمکارید .
خودتان به خودتان دارید ستم می کنید . خیلی هم عجیب نیست ، خیلی هم خنده مان نگیرد که در زمان ابراهیم این طور بودند چون ما هم از این کارها می کنیم ، خیلی هم زیاد می کنیم . گفت نه این کار را همین بزرگشان کرده است اگر حرف می زنند از خودشان بپرسید پس به خویشتن بازگشتند و به یکدیگر گفتند در حقیقت شما خودتان ستمکارید .
ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ ﴿٦٥﴾
سپس سرافکنده شدند و به ابراهیم گفتند تو خودت خوب می دانی که این ها حرف نمی زنند . نمی توانند سخن بگویند .
قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَ لَا يَضُرُّكُمْ ﴿٦٦﴾
گفت پس آیا به جای خدا چیزی را می پرستید که به شما هیچ سود و زیانی نمی رساند .
نه برای شما سود دارد ، مالی ، جواهری ، مِلکی ، شفای بیماری ، ...... برای شما لااقل بیاورد هیچ سودی ندارد . ضرر هم نمی تواند به شما بزند که اگر شما به آن ها پشت کنید شما را کلّه کند ، به زمین بزند ، بکشد یا زخمی یا هر کار دیگری کند . گفت پس آیا به جای خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رساند .
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٦٧﴾
اُف بر شما و بر آن چه غیر خدا می پرستید پس چرا نمی اندیشید ؟
این کلمه اُف بر شما برای من خیلی سنگین است چون فکر می کنم این اُف را به ما می گویند . به ما ، نه به کافران ، نه به منکران آن ها حسابشان جداست به من و شمای مسلمان می گویند به ما که شیعه امیرالمؤمنین هستیم و بعد اصلاً نمی دانیم داریم چه می کنیم ، شیعه هستیم بعد جوک می گوییم . شیعه هستیم بعد شکّ می کنیم . مگر می شود امیرالمؤمنین چنین چیزی گفته باشد ؟ آره می شود چرا نمی شود . اگر امیرالمؤمنین کلامی به این بزرگی ندهد چه کسی می خواهد بدهد ؟ این اُف بر شما شامل ما هم می شود نه فقط شامل قوم حضرت ابراهیم که ما بسیاری چیزها را پیش خودمان گرفتیم و خودمان را به دردسر انداختیم . خانمی به من زنگ زد ، بیست و دو سال پیش یک بچه هشت ماهه داشت و آورد پیش من که این بچه متأسفانه دچار سرطان خون بود . گفتند دکترهای آلمان آزمایشاتش را دیدند گفتند : اله و بله است . گفتم من این ها سرم نمی شود من که دکتر نیستم تو این ها را به من گزارش می دهی . خداوند به من امر کرده از این دست ها استفاده کنم و می کنم . نمی دانم چه قدر طول کشید . گذشت و آخرین بار این جا آمدند و گفت آمدم یک خبر خوش بدهم که برادر شوهرم در آلمان آزمایشات خونی این بچه را بردند آن جا و آن ها گفتند این بچه کجا سرطان خون دارد ، این بچه هیچ مسئله ای ندارد چرا دنبال دوا و دکتر هستید ؟ چرا می خواهید بچه را بیاورید آلمان . حالا این بچه بیست و دو سال دارد . پدر نادان و کم عقل گفت نه این خوب نشده و رفت پیوست خورد با گروه شیطان پرستان ، هر چه فکر کنید سر این ها آمده ، زندگی داغون ، تمام سرمایه اش را از دست داد ، نکنید . اگر از من می پرسید برای این مشکل چه کنم من به تو می گویم برو صلوات بفرست ، خب برو صلوات بفرست . اگر نمی خواهی چرا آمدی سراغ من ! نیا تا مسئولیت گردنت را نگیرد . تو آمدی و من گفتم ، کارم تمام شد ، تویی که باید اجرا کنی ، نمی کنی پس برو جوابش را هم بگیر . من دکتر نیستم که نسخه این دکتر را خوشت نمی آید و حالا یک دکتر دیگر ، من از دکتر دکترها جواب می گیرم . یا افرادی مثل من هیچ فرقی نمی کند ما با روش و رفتارهایمان در جامعه از بت پرستی بسیار بالاتر حرکت می کنیم یعنی از بت پرستان زمان ابراهیم نبی ما بدتریم . رفتارهای غلط ما از بت پرستان خیلی بدتر است ، مراقب باشیم .

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید