منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره انبیا بخش سیزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیات پیشین بحث حضرت ابراهیم و بت های بتکده بود که ابراهیم در روز جشن یا یک روز تعطیلی که همه به بیرون شهر رفته بودند ایشان نرفت و با تبر بت های کوچک تر را شکست و تبر را به گردن بت بزرگ انداخت . گفتند چرا این اتفاق افتاده ؟ چه کسی این کار را کرده ؟ گفت : از خودشان بپرسید . از بت ها بپرسید چه کسی شما را زده ؟ گفتند : آن ها که نمی توانند جواب بدهند . این جا یک عده ای یک تلنگری خوردند که ما از چیزهایی استفاده می کنیم که پاسخگوی مشکلات خودشان هم نیستند . گفت : از بت بزرگ بپرسید چرا این ها را زده خرد کرده ؟ باز یکبار دیگر به هم چنین و یک عده ای سرافکنده شدند و خجالت کشیدند . اما آن عده ای که همیشه منافعشان به خطر می افتد ، از رو نمی روند . حضرت ابراهیم به آن ها گفت : شما چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی برایتان ندارد . هیچ کاری هم نمی تواند برای شما بکند هیچ ضرری را هم نمی تواند از شما جلوگیری کند ، هیچ سودی هم نمی تواند به شما برساند ، چرا این کار را می کنید ؟ چرا غیر از خدا چیز دیگری را می پرستید ؟ چرا فکر نمی کنید ؟ چرا عقل و فکرتان را بکار نمی اندازید ؟ این جا بود که آن سود پرست ها و آن هایی که اگر این بت ها می شکست منافع شان به خطر می افتاد ، برای این که این منافع از بین نرود ، گفتند :
قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۶۸﴾
اگر می خواهید کاری بکنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری بدهید .
به مردم گفتند اگر می خواهید در قبال شکسته شدن بت هایتان یک حرکتی بکنید ، بهترین حرکت این است که بیایید آتشی برافروزید و ابراهیم را داخل آتش بیندازید تا بسوزد و این طوری قربانی در راه خدایانتان داده باشید که خدایانتان یاری بشوند . آن موقع یک هم چنین کاری می کردند ، امروزه یک وقت هایی مردم یک کارهایی می کنند این چنین . برای این که منافع شان حفظ بشود یک کسانی را له می کنند ، حاضرند از بین ببرند ، حاضرند کوچکشان کنند اذیتشان کنند . به این نکته باید توجه داشته باشیم که ما در رفتارهایمان کاری را نکنیم که قوم ابراهیم برای ابراهیم خلیل انجام دادند .
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿۶۹﴾
گفتیم ای آتش برای ابراهیم سرد و سلامت باش .
تصورش را بکنید شعله های آتش هوا می رود ، داغ داغ است اما ابراهیم که در درونش قرار می گیرد بر او سردی و سلامت عنایت می شود . یعنی باعث سوزاندن و آزارش نمی شود . بیاییم ببینیم آتش کجاهاست که در دنیای ما و در زندگی ما نمی تواند بسوزاند ؟ یک جایی که آتش می گیرد کجاهاست که آتش نمی تواند بسوزاند ؟ بالاترین حرکت زمانی که آتش جایی جاری می شود این است که آب بپاشند . آب فراوان بر آن چیزهایی که آتش بر آن ها غالب شده بپاشند . آب سرچشمه حیات ، پاکی ، زلالی ، بی گناهی است ، مگر این که من و شما آب را آلوده کنیم . پس هر انسانی که به دامان پاکی و سلامت نفس پناه ببرد و در آن لفافه خودش را بپیچد ، هر آتشی وارد بشود بر او نخواهد گرفت . حالا گاه آتش مثل آتشی است که به ساختمانی می گیرد و می آید پایین می گویند بچه 5 روز آن زیر زنده ماند ، آوردندش بیرون . یک چیزهایی هست که آن شکلی است . اما شکل دیگری از ماجرا این است ، گناهانی دور انسان ها می چرخند که این گناهان متأسفانه از آتش بر انسان بدترند . چون جسم شاید به نظر سالم می آید ولی در باطن جسم مضمحل و داغون می شود وقتی که انسان نفسش را آلوده می کند . پس اگر بخواهیم آتش دنیا بر ما نگرود و ما در میان این آتشی که در دنیا هست سرد و سلامت مثل ابراهیم عبور کنیم باید نفس مان را جمع کنیم . به نفس مان اجازه ندهیم که بر ما سوار باشد ، ما بر نفس مان سوار باشیم تا آتش بر ما سرد و سلامت باشد .
وَ أَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ ﴿۷۰﴾
خواستند به او نیرنگی بزنند ولی ما آن ها را زیانکارتر قرار دادیم .
خداوند می فرماید : خواستند به ابراهیم نیرنگ بزنند . گفتند : آتش درست می کنیم وقتی شروع کند به جلز و ولز کردن مجبوراست التماس کند ما او را بیرون بیاوریم . آن وقت بازنده بودنش ، بی اساس بودن تفکر و حرف هایش کاملاً رو می شود اما غافل از این بودند که خداوندی که نفس های پاکیزه را می شناسد و به آن ها سردی و سلامت عنایت می کند ، این طور جاها به کمک شان می آید و اجازه چنین کاری را نمی دهد و در نهایت چه کسی بازنده می شود ؟ آن هایی که مکر و حیله کردند و خواستند بلایی سر پیامبر خدا بیاورند .
وَ نَجَّيْنَاهُ وَ لُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ ﴿۷۱﴾
او و لوط را بسوی سرزمینی که در آن برای مردم برکت نهاده ایم نجات دادیم .
خداوند به ابراهیم و لوط امر فرمود که مهاجرت کنید . از این سرزمین کفر به جای دیگری مهاجرت کنید و هر کسی که همراه آن ها برود . در آن سرزمین برکت فراوان بود ، آن چه که آن ها می خواستند به وفور در اختیارشان بود . در نتیجه خداوند برای لوط ، ابراهیم ، پیروانشان و آن هایی که همراه آن ها بودند خیر و برکت عنایت کرد .
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ ﴿۷۲﴾
اسحاق و یعقوب را بعنوان عطیه به او بخشیدیم .
می دانید که همسر حضرت ابراهیم باردار نمی شد که همسر دوم را به امر خدا اختیار کرد و بعد اسماعیل به دنیا آمد . آن ها را به امر خدا بُرد و در سرزمین مکه قرار داد و جریانات آن چنانی طی شد ولی در انتها به این همسرش خداوند دو تا فرزند عنایت کرد ، یکی اسحاق و دیگری یعقوب ، می فرماید این ها عطیه هستند . عطیه بالاتر از داشتن فرزند هستند . فرزند خودش برای انسان یک هدیه الهی است ولی این هدیه الهی که اسحاق و یعقوب باشد ، بالاتر از یک هدیه ساده و معمولی هستند . خوش به حال آن پدر و مادری که ازدواج می کنند و خداوند به آن ها به پاس نفس پاکشان عطیه عنایت می کند .
و همه را شایستگان قرار دادیم . چون این ها انتخاب شده و عطیه الهی بودند ، گونه ای رفتار کردند که خداوند برای آن ها شایستگی را رقم زده بود . جزو شایستگان و برجستگان جامعه بشری قرار گرفتند . شاید فکر کنیم این ها انتخاب خدا بودند پس باید چنین چیزی باشد ؟ صد در صد شکی در آن نیست اما مفهومش این نیست که من و شما نمی توانیم باشیم . مفهومش این نیست که ما نمی توانیم بچه هایی داشته باشیم که این قدر شایسته باشند . منتها این بچه ها را زمانی می توانیم داشته باشیم که خودمان هم شایسته باشیم . قدری به خودمان نگاه کنیم ببینیم شایسته هستیم ؟ در دل خانواده ای که پدر به مادر دروغ می گوید یا مادر به پدر دروغ می گوید یا نظایر این حرف ها ، بچه در بطن چنین خانواده ای خدا می داند که چه در می آید . شما گاهی اوقات فکر می کنید که دروغ های ساده و کوچک ارزشی ندارند و بچه ها می فهمند که این ها خیلی ساده است ، همین طوری مصلحتی گفتیم ولی اشتباه می کنید . چون بچه ها پدر و مادر را الگو می کنند در نتیجه خیلی برایشان مهم است و همان مسیر را می روند که پدر و مادر می روند . حالا در بزرگسالی ، خداوند به آن ها عنایت کند با افراد خاصی آشنا بشوند تغییر مسیر بدهند آن یک چیز دیگر است . اما در ابتدای مسیر همان کاری را می کنند که پدر و مادر می کنند عین کفش پوشیدن هایشان . دخترها کفش های پاشنه بلند مادرهایشان را می پوشند و پسرها کفش های بزرگ پدرها را می پوشند که فکر بکنند مثل آن ها بزرگ شدند .
خداوند به ما کمک کند که در مسیر زندگی مان باعث انحراف هیچ احدی از جمله بچه هایمان قرار نگیریم . خداوند به همه ما کمک کند که خودمان در مسیر زندگیمان جز صراط مستقیم ، مسیر دیگری انتخاب نکنیم . اگر تا امروز اشتباه کردیم و به غلط زندگی کردیم ، مسیر غلطی را پیمودیم خداوند عنایت کند که پس از این راه صلاح و درست را حرکت کنیم . زشتی های گذشته ما را بر ما ببخشاید و از دید همگان پنهان بدارد . خداوند برای ما سرپرستی قرار داده که گرچه ما او را نمی بینیم اما ایشان ما را بطور دائم می بیند ، حوائج ما را می شناسد و حرف های ما را می شنود . گپ و گفتگویتان را با امام زمان(عج) انجام دهید با مردم نکنید . تا زمانی که شما با امام زمان که خلیفه و ولیّ خدا برروی زمین است و خدا صحبت می کنید ، حرف های شما راز شماست و وقتی حرفهای شما به یک نفر غیر از خود شما رسید دیگر راز برایتان باقی نمی ماند و زندگیتان را پشت و رو کند . ممکن است

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید