منو

سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue 04 23 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره انبیا بخش هجدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه آیات سوره انبیا که در جلسه پیش تلاوت شد ، در آیه 920 خواندیم که خداوند فرمود : این آیین شما آیینی یگانه است پس بنابراین خیالتان را راحت کرد دیگر . شما آیینی در جهان جز آیین اسلام پیدا نخواهید کرد و برای شما نخواهد بود . نه برای شما ، بلکه برای هیچ انسانی نخواهد بود . خیلی ها هم هستند خیلی چیزها را انتخاب می کنند ، دنبال آن می روند ، بروند اما اگر کسی دنبال حقیقت بگردد همین آیین است که در این آیین فقط یک هدف هست ، یک خدا هست و آن خدا فرمود من پروردگار شمایم پس مرا بپرستید دنبال چیز دیگر نروید ، مسیر انحرافی نروید ، نروید ، برگردید بگویید : این هم نشد پس یکی دیگر . خط مشی برای شما کاملاً مشخص است . در ادامه فرمودند :
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ ﴿٩٣﴾
ولی آن ها امر خویش را میان خود قطعه قطعه کردند . امر چه بود در آیه قبلی ؟ امر دین ، امر آیین ، امر خداپرستی . خداوند می فرماید با وجود این گفتار اما آن ها دین را در میان خودشان قطعه قطعه کردند . این شد 5 امامی ، او شد تک امامی ، این شد 7 امامی و... . حالا در دین ما ، در دین اسلام این طور است ، به ادیان دیگر اگر بخواهیم مراجعه کنیم آنجا هم از این قصه ها و فرقه فرقه کردن ها زیاد است . اما خداوند می فرماید : ولی آن ها امر خویش را میان خود قطعه قطعه کردند . چه شدند ؟ فرقه فرقه شدند .
ولی همه آنان بسوی ما باز می گردند . تمام فرقه ها ، تمام آن هایی که برای خودشان آیینی در نظر گرفتند ، همه این ها در نهایت بسوی خدا باز می گردند . یعنی انتهای مسیر همه انسان ها بازگشت بسوی خداست . این همه شلتاق کردن برای چیست ؟ ما که در نهایت همه مان به یک نقطه واحد برمی گردیم . پس چرا این همه خودمان را به دردسر می اندازیم ؟
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ ﴿۹۴﴾
پس هر که کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد ، مؤمن یعنی چه ؟ یعنی ایمان داشته باشد به آن چیزی که دارد انجام می دهد . ما گاهی اوقات کلمه مؤمن را که می شنویم ، مفهوم مؤمن بودن را این چنین می دانیم : طرف زیاد نماز می خواند ، حجابش خیلی سفت و محکم است ، روزه می گیرد و بطور دائم یک تسبیح دستش است می چرخد ، نه ، این مؤمن بودن نیست . این ها خودشان یک سری علاماتی هستند از این که یک فردی صاحب یک اعتقادی است . مؤمن بودن یعنی این که شما به آن کارهایی که دارید انجام می دهید و به آن شرایطی که در آن قرار گرفتید کاملاً اعتقاد داشته باشید و پایبند باشید . آن چه را که پذیرفتید باید به همه آن پایبند باشید . ما خیلی از مواقع خیلی از تعهدات را در دنیا برمی داریم در حالی که اصلاً به آن ها پایبند نیستیم . امروز به دلایلی فرزندانم همه تا صبح بیدار بودند . 7-6 صبح پسرانم برگشتند به خانه . دامادم هم که مادرشان را به خانه رساندند ، آیا وقت کردند یا وقت نکردند با ایشان یک صبحانه بخورند را نمی دانم ، بعد هم رفتند سرکار . به حسینیه و به کاری که اینجا تقبّل کرده تعهد دارد ، خسته است ؟ باشد . مادرشان از سفر آمده ؟ باشد . راه دور است ، چون از همین جا یکسره برمی گردد می رود منزل مادرشان . این تعهد است ، این ایمان است ، این مؤمن بودن به کاری است که دارد انجام می دهد . حالا شما نگاه کنید این شرایط را در اداره ای هم که کار می کند باید داشته باشد . سوار یک تاکسی می شود یک خانمی بغل دستش نشسته چگونه خودش را حفظ می کند ، باید داشته باشد . وقتی که دارد خرید می کند اگر آن کسی که حسابش را کرد کمتر حساب کرد ، باید نسبت به او هم مقیّد باشد و حتماً به او برگرداند ، به او بگوید که به نظر من یک اشتباهی پیش آمده ، می شود دوباره حساب کنی ؟ آن وقت می توانیم به او بگوییم مؤمن . پس هرکس کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد سعی او ناسپاسی نخواهد شد . هر آن چه که انجام می دهد در درگاه خدا گم نمی شود .
ما نویسنده اعمال او هستیم . یعنی در هر لحظه ، در هر ثانیه هر فکری ، هر نیّتی ، هر حرکتی از ما صادر می شود ، نویسنده ای کاملاً امین و درستکار آن ها را یاداشت می کند و در محضر الهی خواهد بود ، بایگانی می شود تا روز موعود .
وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿۹۵﴾
و مردم شهری که آن را هلاک کرده ایم محال است باز نگردند .
به چه باز نگردند ؟ به این که یک روزی دوباره آن ها را حساب و کتاب بکنند . اگر مردمی هلاک شدند در دنیا مفهومش این نیست که در عالم آخرت حساب و کتابشان تمام شده ، تسویه شده است . همه هلاک شده ها باز برمی گردند بسوی خدای خویش و در دایره حساب ، کتاب و اعمالشان قرار می گیرند . این ها یک رأی و گفته هایی است که قطعی است ، نه یک ذره پس دارد ، نه یک ذره پیش ؛ شما نمی توانی بگویی در مورد فلان آیة الله ، فلان عالم یا هر چیز فرق می کند ، هیچ فرقی نمی کند . این ها قوانین خداوند است که در مورد همه انسان ها اجرا خواهد شد .
حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ ﴿۹۶﴾
تا وقتی که راه یاجوج و ماجوج گشوده شود و آن ها از هر بلندی بتازند .
به این آیه که رسیدم یاد آوردم خوابی را که دیده بودم . در یک جای بسیار بزرگ که همه جای آن کاشی بود یعنی سُر بود ، جای پنجه ای نداشت ، موجوداتی که از گردن به بالا دقیقاً حالت انسانی داشتند و از گردن به پایین چهار دست و پا راه می رفتند ، پاها و دست های دراز و به دیوارها می پریدند ، اصلاً راه نمی رفتند بلکه می جهیدند .
تا وقتی که راه یاجوج و ماجوج گشوده شود . وقتی امروز دوباره این خواب را به خاطر آوردم ، پشتم لرزید . خیلی انگار فاصله نداریم با قوم یاجوج و ماجوج چون الان نمونه های دنیایی آن در خیابان ها ولو هستند ، در گروه کسبه ولو هستند ، در همه قشری ولو هستند . از مملکت ما ، از ممالک دیگر ، از ادیان دیگر ، از دین خودمان و..... خدا به ما رحم کند که ما را جزو هلاک شده ها قرار ندهد که دیگر نه دنیا را خواهیم داشت و نه آبرویی در آخرت .
و از هر بلندی بتازند . چرا خداوند می گوید بلندی ؟ برای این که آن ها مسلط خواهند شد بر انسان های خطاکار و این تسلط خیلی بد است . ما یک نفر که هم سطح خودمان است ، گاهی حتی از خودمان هم خیلی داناتر و فهیم تر است به ما یک ایراد می گیرد ترش می کنیم . آن وقت تصور کنید یک هم چنین موجوداتی از بلندی ها روی کلّه مان بپرند . پرنده از روی آسمان رد می شود یک فضله کوچکی می اندازد به ما یا لباس مان می گیرد ، عصبانی می شویم ، اصلاً عمدی نداشت ، اصلاً قصد این کار را نداشت . ما ناراحت می شویم و بد و بیراه به پرنده می گوییم ، وقت گیرآوردی ؟ جا گیر آوردی ؟ حالا فکر کن هم چنین موجوداتی روی سر و کلّه مان بپرند . این نماد ظاهری است ، نماد باطنی بدتر است ، خیلی بدتراست . می دانید نماد باطنی آن کجا می شود که بدتر است ؟ که یاجوج و ماجوج ها از انسان های روبروی خودمان هستند . ما آن ها را می شناسیم ، این خیلی زجرآور و دردآور است . که شما بگویید اِ اِ اِ ! من تا امروز نمی دانستم این از رجال یاجوج و ماجوج است ، بعد آن وقت بر شما بتازند ، خدا به ما رحم کند .
وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۹۷﴾
و آن وعده راستین (قیامت) نزدیک می شود . به ناگاه چشمان کسانی که کافر شدند خیره می شود . که ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم ، بلکه ما ستمگر بودیم .
وعده راستین خدا قیامت است . چشمان کسانی که کافر شدند خیره می شود که ای وای ما همه این ها را در دنیا شنیده بودیم ،توی دنیا به ما گفته بودند . می گوید : ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم . ما این ها را در دنیا شنیدیم ، به ما تذکر دادند ، بزرگان مان گفتند ، پیشینیان مان گفتند ، کتاب خدا این را به ما تذکرداد و ما از یک هم چنین روزی غافل بودیم .
بلکه ما ستمگر بودیم . و اولین ستم را به خودمان روا داشتیم
إِنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸﴾
. در حقیقت شما و آن چه غیر از خدا می پرستید هیزم دوزخید و همه در آن وارد می شوید
درحقیقت شما و آن چه می پرستید هیزم دوزخید . خیلی وحشتناک است . در کلبه روستایی ما پسرم یک منقل گرد سیمانی را درست کرده و داخل آن را هیزم می ریزد ، آتش می زند و هیزم ها شعله می گیرند ، می سوزند و خیلی دلنوازند . هر وقت کنار این منقل می نشینم و او هیزم را درونش می اندازد ، خوف می کنم . بنده عاقل و باشعورم هیچوقت بلند نمی شوم بپرم توی آن حوضچه پُر از هیزم داغ ولی با خودم می گویم وای وای من نمی خواهم بپرم ولی اگر بلند کنند و بیندازند داخل آن چه می شود ؟
واقعاً چه می شود ؟ خداوند صراحتاً می گوید که در حقیقت شما ، این شما یعنی چه کسی ؟ یعنی من و شما . شما و آن چه غیر از خود خدا می پرستید . می گوید من هیچ کسی را غیر از خدا نمی پرستم ، شما دروغ می گویی ، شما پول را بیشتر از خدا دوست داری . مقام را بیشتر از خدا دوست داری پای آن بیفتد برای این که این مقام را برای خودت حفظ کنی و بهترش را به دست آوری دروغ هم می گویی . پس کسی که برای به دست آوردن آن مقام حُکم خدا را زیر پای خود می اندازد به نظر شما مقام ، جای خدا را برایش ندارد ؟ آن تاجری که جنس را می آورد و می داند قیمتش چقدر است و باید چگونه به دست مردم برسد اما برای پول بیشتر و سرمایه بیشتر کار را غلط می کند و حُکم خدا را زیر پا می گذارد به نظر شما آن جنس و آن پول خدای او نیست ؟ چون متوسل به او شده تا پول بیشتر داشته باشد ، پول را از خدا نخواسته است .
در حقیقت شما و آن چه که غیر از خدا می پرستید هیزم دوزخید و همه در آن وارد می شوید . از این صریح تر هم ممکن است کلامی باشد همه هم در آن وارد می شوید . حالا عده ای به آن وارد می شوند ، می مانند و می سوزند و عده ای وارد می شوند و می گویند : وای خدایا به داد ما برس و آن ها را پرواز می دهند و می برند چون جایگاهشان دوزخ نیست اما می بایستی وعده خداوند را به چشم مشاهده کنند .
لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَ كُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٩٩﴾
اگر این ها خدا بودند وارد جهنّم نمی شدند حال آن که جملگی در آن ماندگارند .
اگر این ها خدا بودند که وارد جهنّم نمی شدند . اگر آن پول هایی که تو به جای خدا در نظر گرفتی و پس انداز کردی خدا بود کارهای بعدی تو را هم راه می انداخت نه این که یک شبه دزد بزند و همه را ببرد . می گذاری در بورس و فردا صبح می بینی که همه صفر شد . دلار می خری آن طور می شود . طلا می خری این طور می شود . اگر این ها خدا بودند که وارد جهنّم نمی شدند . جهنّم در این دنیا برای مال های ما کجاست وقتی که سوخت می شود ، وقتی که از بین می رود ؟ جهنّم برای مقام هایی که به دست می آوریم به هر عنوانی است ، کجاست وقتی که با پس گردنی می اندازنمان پایین و می گویند برو تو به درد ما نمی خوری ، می شود جهنّم دیگر . این هایی که ما به خاطرش آن ها را خدا کردیم این ها که همگی با هم وارد آتش شدند پس این ها خدا نمی توانند باشند .
و حال آن که جملگی در آن ماندگارند . در آتش دنیا و آخرت همه با هم در آن ماندگارند .
همه ما ایرانی ها یک عادتی داریم . اکثر ما که پایبند هستیم به قرآن و کلام خدا ، وقتی مسافرمان می خواهد از خانه بیرون رود دو تا کار برایش انجام می دهیم . یکی این که یک مبلغی را به عنوان صدقه می اندازیم در صندوق صدقات . و یکی این که قرآن را برمی داریم و در بالای سرش قرار می دهیم تا از زیر قرآن عبور کند . حالا به نظر شما آن که پایبندی به قرآن ندارد این قرآن حفظش می کند ؟ قران در جایی ضامن من و شماست که آن را قبول داریم . قرآن را پذیرفتیم حالا بعضی مواقع هم حفاظت می کند ، چه موقعی ؟ وقتی جوان جاهل و نادان است هنوز به این حقیقت دست پیدا نکرده است . چون خدا در قرآن صراحتاً می فرماید که ما قومی را که به طور کامل هدایت نکرده باشیم یا به اصطلاح خودمان اسباب هدایت به آن ها نرسیده باشد آن ها را به جهنّم وارد نمی کنیم ، عذاب نمی کنیم . حالا از این به بعد وقتی که خواستید مسافرتان را از زیر قرآن رد کنید به خاطر داشته باشید که مسافر شما اول باید به مفاد قرآن اعتقاد داشته باشد .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید