منو

چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed 04 24 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره انشراح بخش اول

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

به نام خداوندی که هستی بخش است ؛ خداوندی که رحمن است ؛ خداوندی که رحیم است ؛ به عام و خاص ، به هر دو می بخشد در حدی که نیازشان است . به نام آن خدایی که روزهای سخت را مقرر می کند و بعد از آن روزهای آسانی هم برای ما فراهم می کند .
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ(1) – آیا ما سینه تو را فراخ نکردیم .
گاهی یک حادثه ای رخ می دهد ، یک اتفاق بد می افتد و این جمله را شاید همه شما بارها و بارها از زبان مردم شنیدید و حتی گاهی اوقات خودتان هم بکار بردید که من نمی دانم چطور قلب من تحمل کرد ؟ قلبم داشت از توی قفسه سینه ام می زد بیرون ، انگار داشت می ترکید من نمی دانم چطور شد تحمل کردم ؟ این تحمل از کجا آمد ؟ یکی می گوید : خدا به تو رحم کرد . یکی می گوید : مادرت دعایت کرد . یکی می گوید : برای آن کارهای خوبی است که قبلاً انجام دادی ؛ خلاصه هر کسی یک طوری تعبیر و تفسیر می کند اما فی الواقع این خدای کریم ، این خدای رحمن و رحیم است که می فرماید : آیا ما سینه تو را فراخ نکردیم ؟ فراخ یعنی بزرگ ، وسیع ، گشاد . ما وسعت ندادیم به این سینه که در درون آن دو تا عضو بسیار حیاتی گنجانده شده است ، ریه ها و قلب . هر کدام این ها آسیب کلّی ببیند انسان در دَم می میرد . ریه آسیب ببیند دیگر تنفسی نیست ، نفس نباشد اکسیژنی نیست ، اکسیژن نباشد قلب دیگر پمپاژ نمی کند . خداوند می فرماید : آیا ما سینه تو را فراخ نکردیم . چه کسی می توانست در چنان شرایط بد و ناهنجاری این سینه را این قدر بزرگ و گشاد کند که بتواند این حجم باری که به آن وارد می شود را تحمل کند . شما خانم ها را در حالت عادی ببینید ، اگر یک خانم توانست در شرایط عادی بدون بارداری کیسه ای که بچه دان است و بچه پرورش می دهد را بزرگ کند . اگر بیاید و دستی ، دست به چنین کاری بزند حتماً می میرد . اما همین کیسه زمانی که نطفه ای در درونش قرار می گیرد بواسطه وجود نطفه ، با رشد نطفه هم زمان با آن بزرگ می شود . حتی وقتی نطفه قرار می گیرد از ابتدا یک دفعه به اندازه 9 ماه گشاد نمی شود ، فراخ نمی شود . این سینه را خداوند فراخ کرده تا این همه حجم سختی در درون تو ریخت و تو پذیرایش شدی و امروز هنوز زنده ای فکر می کنی چه کسی تو را کمک کرد ؟ حتی اگر بگویی مادرت دعایت کرده ، دوستت دعایت کرده و ..... اگر خدا این دعاها را اجابت نمی کرد ، امکان پذیر بود ؟ اگر به این دعاها گوش نمی کرد امکان پذیر نبود . یک اشکال ما این است که ما خودمان را زیادی گول می زنیم . ما دائماً چیزهایی که داریم به دنبال واسطه های زمینی می گردیم ، اگر این نبود این ، این طوری نمی شد ، همه این ، آن ها وسیله هایی هستند که خداوند مقرر می کند برای من و شما ، چون خدا در دنیا هیچ کار خودش را بدون قانون انجام نمی دهد مگر در زمان هایی برای معجزات ولی همه کارهایش را با قوانین خودش و قوانین دنیا بر قرار می کند و برای اجرای قوانین عوامل نیاز است . پلیس نباشد چه کسی می خواهد دستبند بزند ، دزد ببرد . اگر شما کسی را به عنوان دزد بگیری بزنی یک بلایی سرش بیاید تو مقصر شناخته می شوی در حالی همان را پلیس می گیرد ، با گلوله هم می زند چه بسا که بمیرد ولی مقصر شناخته نمی شود چرا ؟ چون مأمور قانون است یعنی همه چیز در دنیا یک مأموری می خواهد ، واسطه ای می خواهد . و اگر خداوند واسطه ها و مأمورین را در وقت لزومش قرار ندهد هیچ چیزی اتفاق نمی افتد . پس اگر سینه شما را فراخ کرده و در بروز حوادث و سختی ها دوام آوردی دستی خیلی بزرگتر از دست دعاهای مردم و، پدر و مادر ببینید . اگر خدا اجازه ندهد پدر و مادر نمی توانند دعا هم بکنند . شما نمی توانید باور کنید در یک نقاط بسیار حساسی حتی برای اولادم نماز امام زمان(عج) خواندم که در آخر دعا کنم ، نمازم را خواندم ، ذکرهایم را هم انجام دادم ، آخر هم گفتم در فرج آقا امام زمان(عج) تعجیل بفرما . بلند شدم و چادرم را جمع کردم و آمدم بیرون ، بعد که آمدم بیرون گفتم من برای چه رفته بودم نماز خوانده بودم ؟ مگر قرار نبود دعا کنم ، فهمیدم اجازه نمی دهد می گوید حالا زود است ، دعا نکن . این باید یک ذره دیگر زمانش بگذرد چون تو مادری دعا می کند ، حرمتت را نگه می دارم ، باید جواب تو را بدهم ؛ نمی خواهم که تو دعا کنی ، تو درخواست کنی چون هنوز زود است که این جوابش را بگیرد ، از سختی راحت بشود . پس می بینید که حتی دعاهای دیگران در مورد ما بخواهد مثمر ثمر باشد باید خداوند اجازه اش را بدهد . همه چیز به خدای باری تعالی وصل است . می گوید : آیا ندیدی ، ما سینه تو را فراخ نکردیم ، وسیع نکردیم . یک نفر دستش را بلند کند و بگوید من دوره سختی ندیدم یکی پیدا نمی شود که دوره های سختی ندیده باشد ، پولدارترین ، بی پولترین ؛ تحصیل کرده ترین ، کم سوادترین .
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ(2) – و بار گرانت را از تو فرو ننهادیم .
بار گران می تواند روی گُرده آدم باشد ، سنگین . می تواند در درون آدم باشد ، سنگین . در هر دو صورتش خدا اجازه می دهد . طرف وسیله سنگین دارد و دارد می بَرد می گوید خدایا ! مُردم ، چقدر سنگین است چکار کنم ؟ پسر بچه با دوچرخه از کنارش رد می شود ، بر می گردد و می گوید مادرجون ! می خواهی من زنبیلت را بگیرم بیندازم دسته دوچرخه ام و این دسته را هم تو بگیری با هم برویم ؟ خدا صدایش را می شنود . بار گران در سینه دارد ، بدهی دارد ، گرفتاری دارد خدا برای انجام کارهایش واسطه می خواهد . من دعا می کنم یکی دیگر نیت می کند و پول می دهد . اما آن کسی که آن بار گران را از سینه من بر می دارد ، از سینه آن کسی که صاحب سختی است بر می دارد ، اصل خداست . می گوید : بار گرانت را از تو فرو ننهادیم .
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ(3) – که پشتت را شکسته بود .
بار روی گُرده آدم باشد استخوانهای پشتش صدمه می بیند . بار توی سینه باشد ، در این قلب باشد ، باز هم استخوان های پشت می شکند ، صدمه می خورد ..
برای دردهایتان ، برای مشکلاتتان مثل من ضجه زدید ؟ هر کسی عین من ضجه بزند بی جواب نمی ماند اما همان موقع جواب نمی دهد . من بیشتر از یک سال است که دارم این مداوا را انجام می دهم هنوز هم با آن درگیر هستم . مجانی نیست ، ساده نیست ، خدا می فرماید : ما سینه تو را فراخ نکردیم ، بار گرانت را از تو فرو ننهادیم که پشتت را شکسته بود .
وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ(4) – آوازه ات را بلند نکردیم .
آوازه ات را بلند کردیم ؛ آوازه بلند کردن فقط مشهور شدن نیست . یک بخش آن مشهور شدن است ، انسان مشهور می شود و در دنیا شناخته می شود . اما یک بخش بزرگ و عمده آن برای عموم مردم خوشنامی است . امروز به هر کسی می گویم من تا الان به تو دروغ گفتم ؟ می گوید : نه . می گویم چیزی گفتم که برای تو ضرر آفرین باشد ؟ می گوید : نه به خدا . مرا بس ، آوازه ای به این بلندی کجا می خواستم به دست بیاورم . مردم مرا به راستگویی بشناسند ، به درستی بشناسند ، مرا بس . نشان المپیاد نمی خواهم ، نشان جشنواره نمی خواهم ، شهرت جهانی نمی خواهم . همین قدر که در دنیا مخلوق خدا و در عرش اعلا ملائک خدا مرا به درستی بشناسند ، مرا کافی است . این می شود آوازه ات را بلند کردیم ؛ اگر بیشتر از این توقع داری ، وِل معطلی ، برو خیابان دنبالش بگرد این جا بیشتر از این به کسی نمی دهند . شما در دل مردم جا نمی گیرید مگر این مردم شما را به درستی بشناسند .
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا(5) – پس بی تردید با هر دشواری ، آسانی است .
هر سختی که به شما روی می آورد پس از آن که نه ، همراه آن آسانی وجود دارد . وقتی کمر من درد می کرد ، هر کسی به من می رسید می گفتم دیگر چیزی نگویید دیگر فایده ندارد . من دیگه روی تخت جراحی نمی خوابم ، می مانم تا همین طوری بمیرم ، این جواب من به آدم ها بود . خب زودتر طلب می کردی ؟ رسید به یک جایی که دیگر دیدم متأسفانه مُردنی هم در کار نیست که هم من خلاص شوم ، هم بقیه ؛ تا چه موقع روی تخت بخوابم . دکترهایی که پیششان رفتم از اول کار می کردند چرا به من نرسیده بودند ؟ چرا دست من به این ها نرسید ؟ چون توی دشواری هایت باید درست صدایش کنی و حواست را جمع کنی و چیزی را بخواهی که فقط او انجام بدهد ، تو تعیین کننده نباشی . من گفتم خدایا ! بد است بنده هایت عذاب مرا بکشند ؛ بد مردم ببینند من هم خوار و ذلیل هستم ، از کَرمت به دور است . خدایا ! به حق بزرگانت به دادم برس ، جوابم را داد . شما این طوری از خدا خواستید ؟ امکان ندارد بنده ای از خدا این طوری چیزی بخواهد و به او ندهد . معامله و تجارت نکنید ، کافی است . پس بی تردید با هر دشمنی ، آسانی است . در آیه بعد خداوند می فرماید :
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا(6) – مسلماً با هر دشواری آسانی است .
یعنی یک تأکید بسیار سنگین ؛ سختی امروز آسانی در دلش خوابیده ولی تو نمی بینی که اگر می دیدی دیگر این را سختی نمی دیدی خدا در هر دیاری ، هر دردی را مقّرر کند یا به وجود آید ، گیاه درمان کننده اش در همان دیار کاشته می می شود و به عمل می آید ولی مردم آن را نمی دانند ، نمی بینند و خبر ندارند چرا ؟ زیرا چشم حقیقت بینشان را بستند . خداوند همه چیز را در دنیا حداقل دو بُعد بخشیده است یک بُعد ظاهر و یک بُعد باطن . بُعد ظاهرِ امروز درد است ، سختی و شکنجه ، غصه و نداری ، بیماری های سخت است ، اولاد نامناسب است ، جفت بد است و نداشتن اولاد است و.... اما در دل همه این ها آسانیش را هم گذاشته است . چه کسی می خواهد آسانی را به شما بدهد ؟ خودتان باید پیدا کنید دلی که این طوری خدا را صدا می کند و می گوید من جز تو راه نجاتی نمی بینم دست خالی برمی گردد ؟ دست خالی بر نمی گردد ولی اگر منتظر باشی یک کار درمانی کرد و تو بلند شوی و قهرمان دو شوی کور خواندی ، یکسال مثل من باید بروی و بیایی ، اگر ده سال دیگر هم بگوید بیا می روم . ولی آیا این قدر همت داری برای رسیدن به آسانی و خلاصی از دشواری این طوری برای آن مایه بگذاری . هم پول دهی ، هم وقت دهی ، هم اعتقاد دهی و هم باور مثبت دهی آیا داری ؟ من هر چه لازم برایتان بوده گفتم . در خودتان بگردید و دلیلش را پیدا کنید ، هیچ راه دیگری ندارید .
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ(7) – پس چون فراغت یافتی بکوش .
می گوید وقتی خلاص شدی ، خب دشواری بود ، سختی بود ، بیماری بود ، نداری بود و همه سختی ها بود و خداوند کمک کرد و آسانی را به تو نشان داد . راهش را جستی و رفتی پیدا کردی حالا به زمان فراغ بالی رسید ، حالا می خواهی چه کار کنی ؟ آتش بسوزانی ، به همه فخر بفروشی . بگویی ببین چه قدر خداوند به من عزت داده است ، ببین خدا چه قدر مرا دوست داشته است . می گوید نه حالا که به فراغت رسیدی بکوش ، این کوشیدن را مترجم عبادت می نویسد . من می گویم کوشیدن هم دو بُعد دارد یک بُعد آن عبادت است که همه چیز را از آن خدا بدانی و نه از آن خودت و مردم و به خاطر آن شکرانه و سجده به جا آوری ، هر روز و هر دم بگویی خدایا من می دانم و فراموش نمی کنم . تو گفتی انسان بسی فراموش کار است ولی من قول دادم دیگر فراموش نکنم و من فراموش نمی کنم تو برای من چه کردی . یک بخش دیگر آن این است که ، از آن چه که به تو راحتی رسیده وسایل راحتی بقیه را هم فراهم کنی . اگر می توانی برای کسی کاری کنی که او هم به راحتی برسد بکوش و به آن هم برس .. امروز وقت آن است که قدر آن چیزهایی را که امروز دارم بدانم و این قدر دانستن هم شکر و عبادت ذهنی و قلبی و روحی و جسمی دارد و هم شکر عملی دارد . آیا شما به روزهای تلختان فکر می کنید و امروزتان را شکرانه می کنید ؟برای همین همیشه در سختی و تاریکی و ذلّت هستید . هیچ کورسوی امیدی برای شما به چشم نمی خورد . چون تمام دریچه های نور امید را به روی خودتان بستید زیرا فکر می کنید باید خیلی بهتر از این می داشتید . کمی خودت را نگاه کن ، ببین چه بودی و که بودی ؟ و چه کردی ؟ حقت چه بود ؟ اگر تو جای خدا بودی به این بنده ای مثل خودت این قدر می دادی ؟ نمی دادی . پس چون فراغت یافتی بکوش .
وَ إِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ(8) – و با اشتیاق به سوی پروردگارت روی آور .
وقتی کوشیدی ، قدر شناسی کردی و به مردم کمک کردی ، رضایت مندی در قلبت می درخشد که تو را بی اختیار بر می گرداند رو به آن کسی که به تو این رضایت مندی را عنایت کرد . آن موقع به سوی پروردگارت بر گرد و با شوق فراوان و به او بگو که هر چه دارم از تو دارم . خوشحالی و رضایتی که امروز در قلبم موج می زند از تو دارم و اگر به من نمی دادی ، من نمی داشتم . شما با خدایتان این طوری هستید ؟ اگر این طور باشید آن وقت اگر غذایت روی گاز می سوزد و خوابی بیدارت می کند و می گوید بلند شو سوخت . مثل بچه ها سینه خیز نروید بابایتان را پیدا کنید ، سراپا بروید تا بابایتان را پیدا کنید . اما دوربین خدا شما را می خواهد ، نمی خواهد شما نگران دوربین خداوند باشید به کارتان برسید .
صحبت از جمع : خدا را شکر این آیه های قرآنی برای من مانند تلنگری است . می دانم که باید شکر گذار باشم حتی در بدترین شرایط که بعضی اوقات در همان بدترین شرایط هم هستم اما ادامه دار نیست . بعضی اوقات آن قدر به من فشار می آید که همه چیز را رها می کنم . چه طور می توانم این شکر گذاری را تداوم داشته باشم ؟
استاد : جریان این است که ما این قدر شعر خواندیم و شعار دادیم همه چیز برایمان بی رنگ و رو شده است . صد بار اگر توبه شکستی باز آ ، چرا این را گفتند ؟ زیرا می دانند بنده توبه می کند و روبه خدا می آورد ولی استوار نیست . ذره ای که جلو می رود سُر می خورد و به پایین می افتد ، نمی شود این بنده را رها کرد . دوباره از آن بالا چراغ می زند بلند شو گریه و زاری بس است دست من را بگیر و بیا بالا . بالا می کشد ، ده قدم جلوتر دوباره بشکن بشکن می کند و خوشش می شود و پایش سُر می خورد و پایین می افتد . هر وقت از آن حال در آمدی یک فرجه کوتاه به خودت بده و یک دور تسبیح اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بگو و به حمام برو زیرا نجس شدی ، مجاورت با شیطان گرفتی دیگر برای تو احتیاط است و آن انرژی بد و سیاه را از خودت بریز و یک غسل پاکی ، غسل توبه و غسل صبر بکن همه چیز را می ریزد ، این تنها راهش است . بعد هر چه این را تدوام می دهی فاصله افتادن هایت کمتر می شود . من هنوز خودم سُر می خورم و پایین می افتم . ولی تا سُر خوردم می فهمم و گاهی وسط زمین و آسمان چنگ می زنم تا نیفتم زیرا می فهمم که خلاف شد . خدایا به دادم برس که جز تو کسی را ندارم و بر می گردم زیرا ما انسانیم . خودش گفته که اگر خطا کردی توبه کن و باز آی .
صحبت از جمع : امروز کتابی خواندم به نام شادکامی درون که توسط آقای سلیگ مَن نوشته شده است . و یک سری تحقیقاتی انجام دادند که برای من بسیار جالب است که در قالب سوره ای به این کوتاهی تمام تحقیقات این سال ها را داشتیم . من بسیار این سوره را خواندم ولی به این شکل کلیدها را ندیده بودم . چند آیه اول که از سختی می گوید و بالا بردن نام پیامبر و جالب آن این است که آدم ها وقتی کار درست را در شرایط بسیار سخت انجام می دهند پیشرفت بیشتری دارند تا این که آدمها در شرایط نرمال کارهای خوب می کنند . و می گوید اگر می خواهید نام بلند داشته باشید درشرایطی که پشتتان شکسته می شود درست عمل کنید . این یکی از آن کلیدهایی است که من نگاه می کردم که تحقیقات تجربی هم آن را نشان می دهد . و بعد که می گوید همانا با سختی آسانی است و این کلمه "با" را اشاره می کند یکی از چیزهایی بود که من خیلی شاکی می شدم که ای کاش بعد از سختی آسانی بود . زیرا آسانی کنار سختی ها نمی دیدم و بعد دیدند که در این تحقیقات از چیزهایی که طول عمر را زیاد می کند خوش بینی است . و خوش بینی یعنی شما بدانی این اتفاق سخت که افتاده مال این زمان است و نه پایدار و یک روزی از بین خواهد رفت . و این سختی را همواره چیزی که زندگی شما را محدود می کند نبینید . این آیه می فرماید که به این خوش بینی معتقد باش . یک عکسی انداخته بودند و گفته بودند که همه در این عکس لبخند بزنند و دیدند کسانی که لبخند واقعی دارند نسبت به کسانی که لبخند مصنوعی دارند زندگی موفق تری دارند . و مورد بعدی انتهای سوره است که وقتی از همه این ها فارغ شدی در مورد پروردگارت بکوش باز تحقیقی در این زمینه است . برای افرادی که کولونوسکوپی کرده بودند افرادی که آسایش بعد از این آزمایش سخت را تجربه کرده بودند برای آزمایش دوباره راغب تر بودند تا کسانی که این تجربه را نداشتند . یعنی ما پس از یک سختی اگر یک تجربه لذت بخش داشته باشیم این از آن سختی تجربه سخت کم می کند و ما دفعه بعد از روبرو شدن با آن نمی ترسیم و چه تجربه ای زیباتر از این که آدم آرامش را کنار پروردگارش احساس بکند . در انتهای آیه وقتی همه سختی ها تمام می شود می گوید حالا بیا کوشش کن و به پروردگارت نزدیک شو . پس بهتر است کمی ظرفیتمان را بالا ببریم و خوش بین باشیم .
استاد : دقیقاً آن چیزی که دوستمان گفت همان چیزی بود که من مد نظرم بود با بیان این صحبت ها ، من اصلاً اشاره ای نکردم که این سوره چه موقع و به چه دلیل نازل شده است . این برای آن زمان بود ولی امروز این سوره برای ما نازل شد و ما باید بتوانیم این را در زندگی مان ببینیم . وگرنه قرآن دیگر کلام الهی محسوب نمی شود . من تمام تلاشم این است که جهت نگاههای شما را تغییر دهم ، از یک نقطه نگاه کردن خودداری کنید شما باید خود را آماده کنید برای تمام چالش ها ، باید حرف بزنید . همه حرف بزنند و هر کسی یک نقطه تاریک در زندگی اش است . بیاییم این نقطه ها را روی صفحه روشن بگذاریم تا تمام جزئیاتش را ببینیم . تا چه موقع می خواهید این نقاط تاریک را نگه دارید ؟ این همه سال نگه داشتید ، به کجا رسیدید ؟ هر کسی در سن خودش تا دیر نشده این نقاط تاریک را بالا بیاوریم و زیر روشنایی دقیق ببینیم ، به هم دیگر کمک کنیم . اگر کسی مشکلی داشته باشد این مشکل من است و مشکل بقیه . اگر شما نتوانید این را درک کنید از رده آدمیِت خارج هستید . مشکلات دیگران مشکلات ماست و این معنایش خودکشی برای دیگران نیست . مردم میانمار را می کُشند درد آنها ، درد من است و مرگ عزیزان آنها مرگ عزیزان من است . اما ما در مرگ عزیزمان خودمان را نمی کُشیم زیرا جایز نیست . و در خوشحالی هایمان شکر کنیم و تلاش کنیم تا خداوند فرج خِیری هم برای آن مردم فراهم کند .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید