منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره حج بخش شانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۷۲﴾
چون آیات روشن ما بر آن ها تلاوت شود در چهره کسانی که کافر شدند آثار ترشرویی و انکار را خواهی دید . نزدیک است که بر کسانی که آیات ما را بر ایشان تلاوت می کنند بتازند.
ما نظیر این حرکت ها را این روزها خیلی می بینیم. هر کجایی که یک حقیقت الهی را مطرح می کنیم، یکی ازآیات خداوندی را مطرح می کنیم آن هایی که اهل انکار و کفر هستند فوری قیافه هایشان ترش می شود، بداخلاق می شوند و طوری عصبانی می شوند که آدم احساس می کند الان می آیند و ما را کتک می زنند.
بگو آیا شما را به بدتر از این خبر بدهم.
یعنی اولین خبر بد و اولین اتفاق بد این است، هیچ وقت ترشرویی ، عصبانیت و خشم به هیچ کسی بیشتر از خود آدم عصبانی صدمه وارد نمی کند. چون هم وجودش را آزار می دهد، اثرات سوء روی سیستم بدنش می گذارد و هم این که بعداً درون مردم به عنوان یک آدم بی ادب، بی حرمت و... شناخته می شود و روابطش با دیگران خراب می شود. پس خود این ترشرویی و عصبانیت یک خبر بد، یک توبیخ بد و مجازات سخت است برای آدمی که نمی تواند خشم خود را کنترل کند حالا چه رسد به این که طرف منکر است و جزو کافرین به حق است.
می فرماید : وقتی به آن ها آیات خوانده می شود کم مانده که بر ما یعنی بر کسانی که تلاوت کننده آیات قرآنند بتازند. ولی عیبی ندارد به آن ها بگویید ما شما را به بدتر از این هم تو را بشارت و خبر می دهیم، هشدار می دهیم، که چه؟ خبر بدتر چیست؟ خبر بدتر این است که:
آن آتش دوزخ است که خدا آن را به کافران وعده داده و بد سرانجامی است.
آتش دوزخ در حکایت قرآنی و تربیت دینی ما بعد از دنیا قرار دارد در آن شکّی هم وجود ندارد. اما فی الوقع آتش دوزخ در دنیا هم بر انسان وارد می شود، چطور؟ به این صورت که وقتی از فردی بلایی نازل می شود، اتفاق بدی می افتد، عزیزی از دست می دهد یا هزاران حالت دیگری که حکایت می کند از مصیبت، فرد مؤمن پناه به خدا می برد و امید به خدا دارد، هزار و یک تعبیر زیبا برای او بوجود می آید که در پی این سختی حتماً آسانی است و اگر عزیزی از دست داده، عزیزش در دنیای دیگری، در عالم دیگری در ناز و تنعّم بسر می برد. اما کافر هیچ کدام این ها را ندارد یعنی در دنیا در آتشی قرار می گیرد که هیچ کاری نمی تواند بکند. نه می تواند مُرده اش را از زیر خاک دربیاورد بگوید زنده اش می کنم، اگر مالش رفته نمی تواند برگرداند، اگر ساختمانش ... کرده نمی تواند دوباره آن را برگرداند به حالت اول، اگر هر اتفاقی برایش افتاده باشد نمی تواند ، ولی مؤمن می گوید این یک چیزی بود برای این که جلوی بلای مهلک تر من را بگیرد یا سختی بیشتر من را بگیرد یا این چیزی بود که اتفاق افتاد برای این که من در آینده به بالاتر از این برسم و یا این که امتحان خوبی پس داده باشم یا نه اصلاً گناه و خطایی کردم و این خطا را خداوند در دنیا مجازاتش را از من می گیرد که در عالم عقبی در سختی کمتری بسر ببرم. پس کسانی که منکر می شوند اتفاقات بد بر آن ها بسیار خواهد بود. یکی این بود که گفتیم عصبانی می شوند و عصبانیّت شان آن ها را بدنام و بد حرمت می کند مضاف بر مشکلات جسمی که برایشان بوجود می آورد و در دنیا و در آخرت دچار دوزخند. دوزخ در آخرت به جایگاه خودش، در دنیا هم دوزخشان را به این شکل شناختیم.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ﴿۷۳﴾
ای مردم مثلی زده شده پس بدان گوش فرا دهید کسانی را که جز خدا می خوانید هرگز مگسی را خلق نتوانند کرد.
شما هر موجودی را در این عالم خالق بشناسید حتی یک مگس ساده بی ارزشی را که من و شما از دستش به امان می آییم و هزار تا راه برای نابود کردن آن پیدا می کنیم، یک دانه از این مگس ها را نمی توانند خلق کنند.
هرچند برای آفریدن آن گرد آیند. یعنی همه این خدایان دنیایی قدرت هایشان را روی هم بگذارند و سعی کنند، تلاش کنند که یک مگس درست کنند.
و اگر آن مگس چیزی از آن ها برباید نمی توانند آن را پس بگیرند.
مگس هر جا بنشیند کُرک هایی به پاهایش قرار دارد که روی هر ماده خوراک بنشیند آن کُرک ها از آن مواد خوراکی برای خودش برداشت می کند. شما مگس را بگیری نهایت می توانی او را بکشی اما چیزی که از روی خوراک شما برداشته نمی توانی از او پس بگیری. از لابلای کرکهای پایش نمی توانی در بیاوری.
طالب و مطلوب هر دو ناتوانند. کسی که مگس را می گیرد و می خواهد غذایش را بگیرد ناتوان است، آن کسی هم که مگس است ناتوان است. در عالمی که این ها همه ناتوانند جز خدای بالای سر، این همه قد علم کردن و گردنکشی بسیار مسخره است و بسیار جای تعجب دارد از انسانی که این همه عقل و نبوغ دارد نمی تواند توی این زمینه یک تفکّر صحیحی داشته باشد.
مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿۷۴﴾
منزلت خدا را چنان که در خور اوست نشناختند. براستی خدا نیرومند شکست ناپذیر است. منزلت خدا چه می تواند باشد؟ و چه تأثیری در ما دارد؟ امروز بسیار گفتگو کردم با کسانی که راجع به خدا حرف می زدند. من این طوری هستم، من آن طوری هستم، خب باش، من چه کار کنم برای تو؟ نه جان دارم، نه پول دارم، نه مقام دارم، نه جایگاه اجتماعی خاصی در این عالم دارم ، پس چه کار کنم برای شما؟ اما یک جایی را می شناسم که تو را حواله می کنم، برو آن جا. کجا؟ گفتم: با خدا حرف بزن. تو حرفایی را که به من زدی، همین ها را با خدا صحبت کن. شناخت منزلت خدا یعنی این. یعنی این که تو بدانی خیلی خوشی، حرف های خوشی خود را می توانی با خدا بزنی بدون این که چشم بخوری. ما دائم می گوییم نعمت هایتان را به مردم نگویید، از چشم مردم حذر کنید. نعمت هایتان را به خدا بگویید، کِیف بکنید، اگر دچار سختی شدی باز هم به خدا بگو چون فقط اوست که می تواند سختی تو را بردارد. این یعنی شناخت منزلت خدا. حالا هر کسی در حد و اندازه خودش این قدر و منزلت را در جای جای زندگیش می تواند پیدا بکند.
براستی خداوند نیرومند شکست ناپذیر است.
می خواهم این را بگویم ببینید چقدر ساده است این گفتگو ها. دیشب در خانه مان نشسته بودم داشتم تلویزیون نگاه می کردم آخر شب بود. یک دفعه دیدم انگار یک چیزی دوید. نگاه کردم دیدم آخ آخ یک دانه سوسک بزرگ است. بلند شدم و لنگه کفشم را از پایم درآوردم ، فرار کرد نتوانستم او را بگیرم دوباره نشستم و گهگاهی زیر میز را هم نگاه می کردم ولی دیدم که نیست آخر سر گفتم: ببین خدایا من در این خانه تنها هستم اگر دو نفر بودیم لااقل یکی مراقب سوسک بود و دیگری می رفت دمپایی می آورد تا لااقل نگاه می کرد ببیند کجا فرار می کند. گفتم این را هم از ما گرفتی ولی گفتم باشد اگر تو دوست داری من تنها باشم حتی نتوانم یک سوسک را دنبال کنم. وقتی می خواستم بروم وقتی رفتم چراغ را روشن کنم باور نمی کنید دیدم سوسک پشت و رو روی زمین صاف قرار گرفته بود انگار یک نفر این را برداشته بود و پشت و روی کرده بود. گفتم: ببین من به تو گفته بودم این جا نیا، خانه من است مگر من خانه تو می آیم که تو خانه من می آیی؟ هر که به خانه من زیادی و اضافه آید او را می زنم بالاخره خانه ام است می خواهم امنیّت داشته باشم. کمی اسپری هم روی آن زدم و بعد جمعش کردم. همین طور که جمع می کردم گفتم خدایا قربانت روم تو حال بد من را برای آن که یک موجود موذی وارد خانه ام شده است شنیدی، حرف هایم را هم شنیدی گفتی اشکال ندارد اگر تک هستی من که با تو هستم، من که به داد تو می رسم، این است شناخت منزلت خداوند. خدا هر لحظه، هر ثانیه و هر دقیقه اگر او را بخوانی با توست، تو ببین چرا او را می خوانی. من او را نخواندم برای آن که سوسک بمیرد، من او را خواندم برای آن که تنهایم. گفت تو تنها نیستی من پیش تو و کنار تو هستم. خیلی قدرتمند تر از تو و حتی قدرتمند تر از بچه هایت که نمی خواهی مزاحمشان شوی. بحث اینجاست خدا را این طور بشناسید. خدایا تو آن بالایی شاهدی، خدا کجا آن بالاست؟ خدایا تو که به من چسبیدی، که گفت به تو چسبیده؟ خدایا پس تو کجایی؟ همه آن چیزهایی که در من در حال حرکت است و می تواند حرکت کند خداست در شما هم هست، مهم آن است که بتوانیم او را حس کنیم.
اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿٧٥﴾
خدا از میان فرشتگان و از میان مردم رسولانی بر می گزیند بی گمان خدا شنوای بیناست.
این را که ما دیدیم و خیلی خوب می دانیم، جبرئیل امین رسولی است از جانب خدا به سوی پیامبرانش. پیامبرانش را می شناسیم ولی خیلی جالب است که می گوید: خداوند بی گمان شنوای بیناست؛ یعنی خداوند نیازهای ما را که بیان می کنیم می شنود و به آن ها آگاهی دارد. وقتی که من نمی دانم مثلاً این آب تمیز است و می توانم از این آب بخورم یا نه، باید یک کسی باشد که به من بگوید این چیست. برای من راهنما می فرستد، شنوای بیناست.
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿٧٦﴾
آن چه پیش رویشان و آن چه پشت سرشان است می داند. همه کارها به خداوند باز گردانده می شود. ببینید آیه چه قدر زیبا پشتیبانی کرد از کلامی که خدمت شما عرض کردم به همین سادگی.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ۩ ﴿٧٧﴾
ای کسانی که ایمان آورده اید رکوع کنید، سجده آورید پروردگارتان را بندگی کنید و کار خِیر انجام دهید باشد که رستگار شوید.
ببینید چندتا پارامتر برای شما نام برده و شما در طول روز چندتا از این پارامترها را انجام می دهید؟ چه قدر به آن توجه دارید؟
وَ جَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿٧٨﴾
در راه خدا چنان چه که شایسته اوست جهاد کنید.
شایسته اوست جهاد کنید یعنی چه؟ یعنی فقط به خاطر خدا، حقانیّت حق را در جامعه برقرار کنید، نه پول، نه مقام، نه زن و فرزند، نه خطّه و سرزمین، نه مرزها هیچ کدام این ها. جهاد فقط برای آن است که آدم های روبروی ما حقانیّت خدا را زیر پا گذاشتند و باید برای این جنگید، حرکت کرد.
او شما را برگزید، بر شما در این دین هیچ دشواری قرار نداد.
می گفتند وقتی پیامبر در معراج بالا می رفت به حضرت موسی برخورد کرد و در آن جا گفتگویی با حضرت موسی داشت. حضرت موسی فرمود که شما بر بنده هایتان چه آوردید؟ گفتند که می روی از اعمال واجب بندگانت درخواست کن تا کم شود یعنی ندا را دادند. وقتی به آن بالا رفتند در روز ما پنجاه و یک رکعت نماز داشتیم، همان که به آن نافله می گوییم، پیامبر خدا شفاعت کرد به هفده رکعت رسید.
او شما را برگزید بر شما در این دین هیچ دشواری قرار نداد که آیین پدرتان ابراهیم است؛ او شما را از این پیش و هم در این قرآن مسلمان نامید.
ما قوم برگزیده ایم، در ادیان پیشین هم به ما مسلمان می گفتند و منتظر این چنین قومی بودند. تا این پیامبر بر شما گواه باشد.
پیامبر فقط بر مسلمانان گواه است آیا ما مسلمان هستیم یا فقط در شناسنامه مان مسلمان نوشتند؟ مواظب باشید آن جا از کسی شناسنامه نمی گیرند، آن جا هر چه که هستیم عیان خواهد بود نیازی به شناسنامه نیست و پیامبر ما فقط و فقط بر مسلمانان گواه است.
و شما بر مردم گواه باشید .
ای وای دیگر بدتر شد. ما چه کنیم که بر مردم گواه باشیم؟ اصلاً چه کار می توانیم بکنیم؟ آیا واقعاً کاری می کنیم که بر مردم دنیا گواهِ مسلمانی و پیامبرمان باشیم؟ اگر نباشیم چه جوابی خواهیم داد؟
پس نماز برپا دارید.
می خواهیم گواه باشیم.
نماز برپا دارید، زکات بدهید، به خدا تمسک جویید، اوست مولای شما که نیکو مولا و نیکو یاوری است.
پس فقط در یاری خواستن، از خداوند باید یاری خواهیم، نه هیچ یاور دیگری.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید