منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره طه بخش چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم

دنبال می کنیم قصّه موسی و هارون را ؛ گفتیم که به موسی امر شد که به کوه طور برود برای گرفتن دستورات و احکام و قوم را به برادرش هارون سپرد . وقتی برگشت دید که آن ها طلا و نقره هایی که از اقوام فرعون گرفته بودند و با خودشان آورده بودند ، از آن گوساله ای درست کرده بودند و آن را پرستش می کردند . موسی ایراد گرفت ، مگر نمی بینید که این گوساله ای که ساختید پاسخی از آن بر نمی گردد و به حالتان سود و زیانی ندارد . به ایشان خشمگین بود و به آن ها ایراد می گرفت .
وَ لَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾
پیش از آن هارون هم با تأکید به آن ها گفته بود : ای قوم من جز این نیست شما با این گوساله امتحان شده اید و بی تردید پروردگار حقیقی شما خدای رحمان است پس پیرو من باشید و فرمان من را اطاعت کنید .
این قصّه نه در زمان موسی که در تمام ادوار بشری به دفعات اتفّاق افتاده که انسان ها بر اساس این که نفس شان آن ها را وسوسه کرد یا شیطان در غالب انسانی مثل سامری که بر قوم موسی وارد شد و آن ها را فریفت و به کارهایی سوق داد که از مسیر الهی خارج شدند . این بار هم همان گونه بود . پیامبر خدا وقتی به کوه طور رفت و کمی هم بر مدّت اقامتش افزوده شد سامری آمد و گوساله را ساخت در حالی که هارون جانشین موسی آن جا بود ، در جایگاه دستیار پیامبر و خود پیامبر بر آن ها حُکم کرد . گفت این فقط برای آن است که شما امتحان شوید مراقب خودتان باشید . این همان چیزی است که در این دور و زمانه بسیار در فضاهای مجازی دیده می شود که باید خیلی هوشیار بود .
گفت پروردگار حقیقی شما بی تردید خدای رحمان است پس پیرو من باشید و فرمان من را اطاعت کنید . اما آن ها چه گفتند ؟
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾
گفتند ما همچنان بر پرستش آن خواهیم بود تا موسی به نزد ما بازگردد .
نشنیدید ایرادهای بنی اسرائیلی را ؟ این از همان ایرادهای بنی اسرائیلی است . از سویی هم نشان می دهد انسان به خدا احتیاج دارد ، به آن موجودیت حقیقی که قابل پرستش است حتی با رفتن موسی گوساله را ساختند و برای پرستش آماده کردند . گفتند تا موسی به نزد ما برگردد ما همچنان گوساله را پرستش خواهیم کرد .
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿۹۲﴾
موسی گفت ای هارون وقتی دیدی آن ها گمراه شدند چه چیز مانع تو شد .
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿۹۳﴾
که از من پیروی نکنی و از امر من سرپیچی کردی ؟
موسی هارون را مؤاخذه می کند ، می گوید وقتی دیدی این ها از خط الهی خارج شدند چه چیز باعث شد تو در خط الهی باقی نمانی و همراهی این ها را از کف ندهی ! آیا می خواستی که از امر من سرپیچی کنی ؟
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿۹۴﴾
گفت ای پسر مادرم ریش و سر مرا نگیر من از آن ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سخنم را رعایت نکردی .
بر گوساله پرستی صحّه مگذار ولی عملاً از کنار این قوم خارج نشو که کار شما غلط است و اگر پیغمبر خدا بر گردد بر همه شما خرده می گیرد . علتّ آن چه بود ؟ می گفت می خواستم تفرقه نیفتد . ما یادمان باشد چه را ؟ این را که اگر در امری آن چنان بزرگ و حیاتی قرار بگیریم تفرّقه نینداز ، مراقب قوم باش و به هم نریز نداریم . بعضی از مسائل را می شود با نرمش و نرم خویی آرام جلو رفت و کنار آمد ولی در اصول نمی شود چنین کاری را کرد . بت پرستی یکی از مسائلی بود که موسی با آن به جنگ برخاسته بود نمی شود کنار آمد ، بگوییم : حالا می خواهید بپرستید خب بپرستید من که نمی پرستم شما می خواهید بپرستید ، بپرستید تا موسی برگردد نه به هیچ عنوان . اینجا می بایستی که حتماً مخالفت و آن عناد با سرکشی ها را بروز داد وگرنه پیغمبر خدا ایراد می گیرد ، پروردگار ایراد می گیرد .
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿۹۵﴾
گفت ای سامری این چه کاری بود که کردی .
زیرا کار را سامری انجام داده بود .
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَ كَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿۹۶﴾
سامری گفت من چیزی دیدم که آن ها ندیدند پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده برداشتم آن را انداختم .
مدّعی بود جبرئیل وقتی نازل شده بود مردم او را ندیدند و سامری دیده . وقتی رفت از جای پای او مشتی خاک برداشتم و آن را در آتش انداختم یعنی کنار طلا و نقره ها . و نفسم آن را برایم این گونه بیاراست . این نفس چه گفت ؟ گفت تو برتر از بقیّه این قومی ، تو بالاتر از بقیّه این قومی ، چرا که تو توانسته بودی جبرئیل را ببینی ، ردّ پایش را تشخیص دهی و از خاک ردّ پای او مشتی برداری . مواظب خودمان باشیم که اگر خداوند در جایی به ما عزّتی بخشید عزّت از آن خداست نه از آن ما ، فریفته این عزّت نشویم . صحبت می کردم با خانمی که پیش من است . می گفت حاج خانم شما یک کلمه می گویید ، چون می شود که برای خیرات ، قربانی یا موارد مختلف اعلام که می کنم مرتب دوستان پول می ریزند . می گفت دوستان برای شما بلافاصله پول می ریزند ، به شما اعتماد دارند ، شما را احترام می کنند . گفتم دختر جان همه این ها از آنِ خداست ، خداست که اگر بخواهد بنده ای را عزّت می بخشد و اگر نخواهد نمی دهد . مواظب شیطان باشیم که این گونه مواقع جفت ما حرکت می کند چون آدمی خوشش می آید که او را تعریف کنند ، او را بزرگ کنند ، او را برتر از بقیّه بدانند . مواظب این حرکت شیطان که در نفس ما حرکت می کند باشیم .

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید