منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره مریم بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

 در جلسه گذشته در سوره مریم ورود کردیم به قصّه مریم و بحثش درباره سکنی در بیت المقدّس و هم چنین بحث بارداری او . در آیه بیست و دو می خوانیم که خداوند می فرمایند :

فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿٢٢﴾
پس مریم به او حامله شد . مریم به عیسی مسیح حامله شد . با او در نقطه ای دور دست خلوت گزید .
پس از بارداری از آن جایی که در دیر قرار داشت خارج شد و در یک جای دور دستی در آنجا در تنهایی زندگی شروع کرد .
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَ كُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا ﴿٢٣﴾
آن گاه درد زایمان او را به سمت تنه نخلی کشاند ، گفت ای کاش پیش از این یک مُرده و یکسره فراموش شده بودم .
وقتی درد زایمان بر او غالب شد آن قدر برایش سخت و سنگین بود که خودش را به تنه یک نخل خشکی در آن صحرا کشاند و رساند و با خود می اندیشید که ای کاش پیش از این مُرده بودم و یکسره فراموش شده بودم ؛ یعنی قبل از این که این اتفاق برایم بیفتد و مردم ظنّ بد بر من داشته باشند و من هم این همه سختی را تحمل کنم از دنیا می رفتم . و این یک نقطه هشداری است بر همه ما چون وقتی به سختی می افتیم با خود فکر می کنیم ای کاش قبل از ورود به این سختی ها ما مُرده بودیم در حالی که نمی دانیم که هر سختی و رنجی در دنیا متحمل می شویم ما را یک قدم ، شاید ده ها قدم به سمت رشد و تعالی پیش می برد . برای آن که رشدی اتفاق بیفتد حتماً باید تغییری به وجود آید . خیلی تلخ است ، این حرفی را که الان می زنم مزه تلخی اش را در دهانم حس می کنم چرا که تغییری که در زندگی ام به وجود آمد به شدّت تلخی عجیبی بر وجودم ، بر جسمم وارد کرد . جسمم که اصلاً هنوز جای نیامده هیچ ، روحاً هم هنوز دچار آلامم ، دچار رنجم اما امروز می فهمم که خداوند برای آن که بندگانش را رشد قائل شود برای آن ها تغییراتی به وجود می آورد . نمی دانم شاید هم من باید قبلاً یک تغییری به وجود می آوردم که تغییری این چنین در سرزمین وجودم نمی افتاد . به هر حال خیلی واردش نمی شوم برای این که خوب نیست کنکاش کردن در آن چیزی که فعلاً اتفاق افتاده و دیگر نمی شود تغییرش داد ولی واقعیت این است برای این که رشدی اتفاق بیفتد حتماً تغییری نیاز است و تا آن تغییر ایجاد نشود رشد به وجود نمی آید و هر تغییری بدون شک با درد و رنج توام است . شما حتی اگر خانه بسیار زیبایی بخواهید داشته باشید ، حساب سپرده و کارت عابر بانکت خیلی سریع خالی می شود و علی رغم اجناس زیبایی که به خانه می آورید این تلخی اش به کامت می ماند که دیگر در آن کارت پولی نیست و اگر دوباره نیاید چه می شود ؟ پس اینجا خداوند به ما می فهماند که وقتی که می خواهد به یک خانم مقدسّه ای چون مریم ، یک تعالی ، یک چیزی عنایت کند این باید یک تغییری در زندگی اش به وجود بیاید صرفاً در اتاق عبادت و به ذکر نشستن آن رشد را برایش به وجود نمی آورد ، نیازمند تغییر است . تغییر ، آن هم تغییر در یک سطحی به آن بزرگی و سنگینی که دختر باکره ای که در میان راهبان زندگی می کرد یک دفعه حامله می شود بدون ازدواج . خیلی تغییر بزرگی است و آن تغییر بزرگ قطعاً رنج به دنبال دارد ، رنج تنهایی ، رنج بی کسی ، رنج بدنامی ، رنج این که موقع زایمان همه دخترها مادری ، اگر مادر نباشد خاله ای ، بالاخره خانم همسایه ای کنارش است ولی ایشان در صحرایی تنها تکیه زده به یک تنه درختی خشک و با خود فکر می کند ای کاش مُرده بودم اما نمی داند که خداوند در این تغییر پُر از درد و رنج چه تعالی عظیمی برای او قرار داده است . این درسی است که امروز ما آن را می گیریم برای آن که ما به آن چه در زندگی مان اتفاق می افتد با یک نگاهی غیر از نگاه سطحی و بیرونی ، نگاهی عمیق درونی و بسیار خوب داشته باشیم و ببینیم که چه پیامی را می رساند .
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿٢٤﴾
پس از طرف پایین پایش او را صدا زد . ندایی که حالا مَلَکی از جانب خداوند صدا زد که غم مدار پروردگارت از پایین پای تو چشمه آبی پدید آورده است .
اولین چیزی که انسان در بروز هر گونه سختی نیاز دارد آب است . چرا که آب هم تأمین کننده انرژی های داخلی بدن ، الکترولیت بدن است و هم شستشو کننده و تطهیر کننده است . و اولین چیزی که به حضرت مریم هدیه شد این بود : چشمه آبی زیر پای تو روان شد یعنی همین الساعه نگاه کن و ببین که آب برای تطهیر و شستشوی خودت پس از زایمان خواهی داشت و قبل از آن برای خوردن و آشامیدن آب گوارا ، آن هم آبی که هدیه از درون زمین است و از جانب پروردگارت است .
وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿٢٥﴾
و این تنه نخل را به طرف خود بتکان تا بر تو رطب تازه بریزد .
گفت شاخه درخت نخل خشکیده را تکان بده و خرمای تازه بر تو می ریزد و تو می توانی از آن تغذیه کنی . می دانید که خرما به تنهایی یک غذا محسوب می شود اگر آب هم همراهش باشد . پس باید توجه کرد که خداوند پس از تغییراتی که برای انسان ها به وجود می آورد و پس از تغییراتی که همراه آن ها درد هست ، رنج هست ، آلام بسیار هست یک نعماتی را کنارش قرار می دهد که این نعمات این آلام را تسکین می دهد و سبک می کند به شرط آن که بنده بتواند مشاهده کند . در تغییراتی که در زندگی به شما وارد می شود به این نکته حتماً توجه کنید تنها ، آشفته و داغونِ رنج نمانید وگرنه در همان فاز باقی می مانید تا انهدام کامل . نگاه کنید در کنار این رنج خداوند چه فرصتی را یا چه شیرینی هایی را برای کام شما آماده کرده که با آن ها بتوانید تسکین پیدا کنید و با آن ها بتوانید از این بُرهه سخت این تغییر عبور کنید و به رشد برسید . می بینید که برای مریم خداوند در آن صحرای خالی و بی آب و علف چگونه این ها را قرار داد .
فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا ﴿٢٦﴾
و بخور و بنوش و چشم روشن دار .
از آن چه که خداوند به شما عنایت می کند در موقع بحران و در موقع تغییر ، خوردنی است بخورید ، نوشیدنی است بنوشید و اگر که نه این خوردن و نوشیدن گاهاً همچون خوردن و نوشیدن مریم نیست که تجدید قوا کند . گاهی اوقات این خوردن و نوشیدن ها کاملاً معنوی است و باید به آن ها نگاه کرد و توجه کرد و از آن ها بهره برد .
و بخورو بنوش و چشم روشن دار پس اگر کسی از این بگو من برای خدای رحمان روزه نذر کردم و امروز مطلقاً با بشری سخن نخواهم گفت .
چون می بایست بچه را می پیچید و با خودش به شهر می آورد . گفت به مردم که برخورد می کنی اشاره کن که من نذر روزه دارم و با کسی صحبت نمی توانم بکنم .
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿٢٧﴾
پس مریم در حالی که او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد . گفتند ای مریم به راستی چیز تازه ناپسندی آورده ای .
امروز قبل از این که جلسه شروع شود چند دقیقه ای تلویزیون را روشن کرده بودم خیلی کوتاه گفتگوی مجری ها با یک خانم روان پزشک را گوش می کردم . می گفت : ما خیلی حرف می زنیم نمی شود این قدر حرف نزنیم . ما اصلاً فرصت نمی گذاریم برای آدم ها تا در عوالم خودشان ، خودشان را پیدا کنند و اگر احساس نیاز کردند سراغ ما آیند . مریم با بچه وارد شهر شد همه مریم را می شناختند ، به پاکی اش ایمان داشتند ، معجزات و شفاهایی که برای مردم و خانواده هایشان برایشان به وجود آورده بود به چشم دیده بودند ولی چه قدر زود تغییر جهت دادند . با ورود مریم به شهر به او گفتند که به راستی چیز تازه ناپسندی آوردی ؛ یعنی اصلاً قبل از این هیچ زنی نبوده که بدون شوهر بچه دار شود ، وقتی می گوید تازه یعنی این نو ظهور است ، فقط تو هستی که اولی هستی و هم چنین کاری را می کنی . چه قدر زشت است ، چه قدر ناپسند است این نوع برخورد که انسان ها فرصت نداشته باشند بگویند که هستند ، بگویند چه هستند . بیایید تو را به خدا کم حرف بزنیم .
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ مَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿٢٨﴾
ای خواهر هارون نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زنی بدکاره .
چطور از این سوی می گوییم گیرم پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل ؛ ما این را می گوییم اما این را هم نمی گوییم که شاید پدر و مادری بسیار نیکوکار و مؤمن باشند و خدای ناکرده در تقدیرشان یک فرزند خطا کار باشد . چه ربطی دارد که اینها را به هم وصل می کنید . از این وصل کردن ها دست بردارید . شخصی خطا کرده باشد ، با خودش روبرو هستید ، نه با پدر و مادرش حتی اگر بخواهید آن ها را به نیکی یاد کنید . ای خواهر هارون ، نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادر تو زنی بدکاره .
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿٢٩﴾
مریم به سوی نوزاد خود اشاره کرد که یعنی به جای من ، این جواب خواهد داد چون من نذر روزه سکوت دارم . گفتند چگونه با کودکی که در گهواره هست سخن بگوییم ؟ بچه ای که به این کوچکی است ، ما چطور با او حرف بزنیم ؟
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿٣٠﴾
در آنجا بود که کودک گفت : منم بنده خداوند که به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است .
به همین صراحت . مگر ندیدند کودکی که تازه به دنیا آمده است و هیچ وقت کودک در چنین سن قادر به صحبت کردن نیست ، در حضور دیگران چگونه سخن کرد . گفت من بنده خداوندی هستم که به من کتاب داده است و مرا پیامبر برای مردم قرار داده است .
وَ جَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَ أَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿٣١﴾
و هرجا که باشم مرا وجودی مبارک ساخته است .
از مریمی که به ظاهر بدون شوهر باردار شده و فرزندی به دنیا آمده است ، فرزند او چنین سخن می گوید . می گوید من بنده خدایی هستم که به من کتاب داده است و من را پیامبر قرار داده است یعنی بر همه شما اصلح هستم . هر جا که باشم مرا وجودی مبارک ساخته است یعنی بر آن منطقه ، بر آن جا ، بر آن مردمان من کسی هستم که همیشه تبرّک می آورم ، بزرگی می آورم ، مبارکم ، خوش یُمن هستم .
و تا زنده ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است . ببینید این دستورات در همه ادیان الهی یکسان است . اولین چیزی که بعد از معرفی خودش می گوید ، دستوری است که خداوند داده است . سفارش به نماز و سفارش به زکات . دو پایه بسیار مهمی که هر دینی را می تواند برپا نگه دارد . نماز انسان ها را آباد می کند و زکات جامعه را . مانع می شود از این که فقیری ، درمانده ای ، مستمندی دست هایش به سوی آدم دیگری دراز شود اگر فی الواقع ، قوانین خوب اجرا بشود .
وَ بَرًّا بِوَالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿٣٢﴾
و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده است و زورگو و نافرمانم نگردانیده است .
و دومین چیزی که بیان می کند این است که فرمانبَر این مادر بشوم . یعنی این که شما هم فرمانبر مادر باشید . یعنی این که بچه های من هم بشنوند و فرمانبر من باشند . نبست به مادرها زورگو و نافرمان نباشیم . شاید بگویی خب اگر مادر در گفت و گوی خود اشتباه داشت چطور ؟ به دو شکل می توانی برخورد کنی . یکی شکل بد و زشت آن و یکی شکل خوب آن . در کمال تواضع ، در کمال فروتنی و محبّت آرام آرام زمینه چینی کنید تا مادر متوجه اشتباه خود بشود .
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿٣٣﴾
و درود بر من روزی که زاده شدم . این سلامی است از جانب خداوند . درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم .
سه روز را عیسی مسیح در آغوش مادرش مریم به مردم گزارش داد . روزی که به دنیا می آییم ، روز بسیار با ارزشی است چون به محض ورود انسان یا آدم به این کره خاکی ، قدم گذاشتن به این کره خاکی و نفس کشیدن در این فضا اولین کلام را از خداوند می شنود ، سلام ، درود ، درودی بسیار بزرگ و اگر درست زندگی بکند همچون عیسی مسیح ، روزی که می خواهد از این دنیا ، از این کره خاکی رخت بربندد و به عالم دیگری سفر کند ، در این انتقال هم خدا بر او سلام می کند تا با این سلام تمام خوف و نگرانی و ترس او از بین برود . و سومین بار روزی که برانگیخته می شویم و زنده برانگیخته می شویم ، بلند می شویم برای پاسخگویی به آن چه که در دنیا و شاید در دوره های قبلی انجام داده باشیم . در آن روز هم ما اگر درست حرکت کرده باشیم ، پس از برانگیخته شدن اولین کلام سلام پروردگار است . درود پروردگار بر ما است و چه مبارک کلمه ای است بر بنده ای که اولین بار گوش اش می خواهد بشنود . خدایا بر ما بندگان خاطی ، بر ما بندگانی که ندانستیم از دنیا و از آن چه که به عنوان نعمت برما ارزانی کردی چطور بهره ببریم ، ببخش و بیامرز . ما که ندانستیم چگونه زندگی کنیم تا بتوانیم سلامی را که تو برای ما می فرستی به گوشِ جان بشنویم ، ما را ببخش و بیامرز . اگر در انجام اوامر و احکامت کوتاهی کردیم ، ما را ببخش و بیامرز که در این روزگاران سخت به هیچ چیزی به اندازه بخشیده شدن و آمرزیده شدن درگاهت نیازمند نیستیم .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید