منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره مومنون بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

در آیات قبل بحث روی حضرت نوح بود . نوح گفت : پروردگارا ! مرا در برابر این که مرا تکذیب می کنند یاری کن . از خداوند یاری خواست ، حضرت نوح دعوتش را انجام داد ولی به نقطه ای رسید که از این همه تکذیب و آزار به تنگ آمد . باز هم به خداوند شکایت نبرد بلکه به خداوند عرض کرد که پروردگارا ! در این همه تکذیبی که به من می کنند من را یاری کن . این یاری کردن به چند شکل است . یک شکل آن این است که صبرش را زیاد کند که بتواند آدم ها را تحمل کند . ما امروزه خیلی به این مسائل برمی خوریم . دوم : نفوذ کلامش را بالا ببرد که در آدم ها مؤثر بیفتد . سوم : خداوند این آدم ها را تغییراتی بدهد که بتوانند حرف نوح را پذیرا باشند . گفت :پروردگارا ! مرا در مقابل این همه تکذیب یاری کن . شما هم اگر در مقابل چنین مسائلی قرار می گیرید اول به خداوند پناه ببرید و از او یاری بخواهید .
فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿٢٧﴾ پس به او وحی کردیم . نوح درست دعا و درخواست کرد . وقتی درست درخواست کرد خداوند به او وحی کرد .
پس به او وحی کردیم تا زیر نظر ما و با وحی ما کشتی بساز . در یک سرزمینی که نه دریا بود و نه آب که بخواهد طغیانی داشته باشد تا کشتی در آن راه بیفتد . پروردگار فرمودند زیر نظر ما . یعنی این چیزی که می خواهی بسازی توجه کن چگونه تو را راهنمایی می کنیم . و با وحی ما کشتی بساز یعنی با پیغام های ما کشتی را بساز .
ما به محض آن که متوجه می شویم که کاری برایمان خوب است سریع شروع می کنیم ، بعد به آدم های مختلف پناه می بریم . مشورت گرفتن چیز دیگری است و از استادیِ بقیه استفاده کردن چیزی دیگری است ، قرآن باید در زندگی شما باشد با آن بخورید ، بخوابید ، حرف بزنید ، کار کنید و از آن بهره ببرید . خداوند در زندگی به ما وحی می کند تا ما از آن بهره ببریم . ؛ ما با همه عالم زندگی می کنیم به غیر از خدا .
پس به او وحی کردیم که زیر نظر ما و وحی ما کشتی بساز . و چون فرمان ما رسید و تنور به فوران آمد . فرمان فرمانی نیست که فریاد آسمانی باشد . نشانه فرمان از درون تنور ، آب فوران به بالا می زند . فرمودند : تنور که به فوران رسید از هر نوع حیوانی دو تا که مقصود نر و ماده است . و همچنین خانواده ات را روانه کشتی کن . به جز کسی از آنان که حکم عذاب بر او صادر شده است . درباره کسانی که ظلم کردند با من سخن مگو . همانا آنان غرق شدنی هستند . پس دستور اول : کشتی را بساز زیر نظر ما ، با وحی ما . دوم : هر وقت فرمان ما رسید . فرمان ما چگونه به شما می رسد ؟ تنور فوران می کند و آب بالا می زند . تو این را که دیدی بلافاصله از هر نوع حیوان ، موجود دو تای آن را بردار ، وارد کشتی کن و خانواده ات . اما از خانواده ات آن کسی که ظلم کرده در مورد او هیچ حرفی نزن ، می گوید همه این را سوار کن جز آن کسی که دچار ظلم است ، ظلم کرده است با شما همراه نمی شود و با خودتان نبرید . و در مورد آنها با من حرف نزن ، وساطت نکن ، همانا آنها غرق شدنی هستند . هر چه باقی می ماند باید غرق شود .
من در مورد یک نکته ای همیشه فکر می کردم ، وقتی خداوند می فرماید از هر حیوانی دو تا پس بیشتر از دو تا حیوان در آن سرزمین وجود داشته است . پس حیوانات چرا غرق شوند ؟ حیواناتی که از پول ، کار و انرژی موجودات کافر و زشت کار برخوردار شدند قابل بهره رساندن به آدم های مؤمن نیستند . پس همه می میرند و غرق می شوند . نوح در خانه ، مزرعه اش همه نوع حیوانی داشت . قطعاً نمی رفت یک جفت گاو یا گوسفند یا سگ از همسایه بردارد حتماً این ها را در خانه خودش داشته است . که پول حلال خورده است و از انرژی خوب برخوردار شده است . می گوید که این بعداً می تواند ثمر بخش باشد اما بقیه آنها همه غرق شدنی هستند . ذهن کنجکاو این جا می دَود . می پرسد که آیا آن حیوانات مگر خودشان انتخاب کرده بودند که در آن خانه ها باشند ؟ آن حیوانات در عوالم قبل از دنیا در جاهایی بودند یا یک چیزهایی بودند و یک کارهایی کردند که پرونده شان این جا بسته می شود . وقت غرق شدن و نابود شدن رسید حتی حیواناتی که تغذیه حلال و کار حلال نداشتند حتی به درد نمی خورند .
سوال: اگر حضرت نوح حیواناتش از هر نوع از یک جفت بیشر بود چه ؟
استاد : ما نمی دانیم در مزرعه نوح چه وجود داشت . آیا یک جفت بوده یا چهار جفت بوده ؟ شما دیدید که گاهی اوقات بعضی از خروس ها به کلّه مرغ ها یا خروس های دیگر نوک می زنند و زخم می کنند ، اما همه این کار را انجام نمی دهند . این جا بر پیامبر خدا وارد می شود به علت بینشی که دارد بهترین ها را انتخاب می کند .
راهکاری از جمع : نکته جالبی که در قرآن وجود دارد این است که در جاهای مختلف قرآن از محشور شدن وحوش در روز قیامت اشاره شده است . و دیگر این که حیوانات و پرندگان دسته هایی هستند همچون شما و ما از هیچ چیز در این کتاب فروگذار نکردیم . کسانی که تجربه نگهداری از حیوانی را داشته اند این را می دانند که حیوانات هم دارای شخصیت هستند . شما در یک نژاد تفاوت شخصیتی را در حیوانات مشاهده می کنید . وحوش و حیواناتی که به کشتی حضرت نوح(ع) راه پیدا کردند در نژاد خودشان برگزیده بودند . این را حضرت نوح درک کرده بود و از میان آنها انتخاب خود را کرده بود . نکته دیگر این که حضرت نوح از خداوند به عنوان مرد برتر در زمان خود طلب یاری کرد و خداوند در جواب این طلب تازه او را دعوت به ساخت کشتی می کند . بنده با وجود این همه نقص چگونه انتظار دارم از آسمان دری باز شود این که ما به حق هم نیستیم و از خدا یاری مطلق را انتظار داریم .
راهکاری دیگر : چند نکته کلیدی در این وجود دارد یک قول مشهوری هست که وحی فقط در حدود واجبات بر پیامبر وارد می شده است ، اما در مسائل دیگرشان مانند ازدواج و خوراکشان مانند بقیه هستند . این آیه جواب بسیار زیبایی داده است در مورد حضرت نوح که ساختن کشتی با وحی است ، در مورد پیامبر که قرار است تمام افعالشان تا آخرالزمان باشد قطعاً با وحی بوده است . یک نکته دیگر در مورد جمع آوری حیوانات شگفتیهای عجیبی وجود دارد . یکی این که در ذات طبیعت حیوانات همیشه ضعیف و قوی وجود دارد و همیشه شکار و شکارچی وجود دارد این که همه گونه های جانوری روی زمین از هر جفتی قطعاً با وحی بوده است . اگر آهو بوده شیر هم بوده ، اگر بره بوده گرگ هم بوده اما چطور می شود که از زمانی که سوار می شوند تا زمانی که پیاده می شوند هیچ کدام به دیگری آسیبی نمی رساند و نسل حفظ می شود ؟ این هم یکی از زیبایی هایی است که در این آیه وجود دارد . حیواناتی که در کشتی سوار شدند مؤمنین آن نژادشان بودند و همه هم از پیامبر تبعیت داشتند . حضرت نوح (ع) به یک حدی از سختی رسید که وحی آمد ، یعنی سختی رسید دچار مشقت شد صبر کردند بعد وحی آمد ، توقع اولیه این است که یک راه باز شود و خلاص شود . تازه یک امتحان سخت تر آمد ، جایی که آب نیست امر به ساختن کشتی آمد که خود این موضوع باعث مضحکه بیشتر شود و این پیامبر بیشتر دچار سختی شود . برای زندگی خودمان اگر بخواهیم استفاده کنیم یک جاهایی فکر می کنیم در یک مسئله ای به انتها رسیدیم و وقتی توسل می کنیم ، احساس می کنیم می خواهد دعا مستجاب شود حتماً فکر می کنیم ثانیه بعد گشایش است این از نظر ماست اما از نظر خداوند ممکن است تازه این یک پله باشد ، سه پله دیگر هم وجود دارد ، برای همین هم فکر نکنید که خدایا صبر من تمام شده ، چون ممکن صبر ما تمام شده باشد اما صبر خدا تمام نشده و تا مدتها باید امتحان پس بدهیم . فقط با ناله و شکایت کردن ، شأن ایمانی خود را نزد خدا پایین می آوریم . آن چیزی که در سِیر ما نوشته شده است خدا صلاح ما دانسته است و با ناله های ما چیزی تغییر نمی کند .
استاد : قدیمی ها می گفتند : کوچکترین صبر خدا چهل سال است ؛ این عدد خیلی مهم و بزرگی است و خیلی چیزها پشت آن خوابیده است . چون پیغمبر خدا را چهل سال گذران داد در میان امتش تا به مقام امامت رساند . چهل سال موجودی به این با ارزشی را میان مردم گذاشت و اعلام نکرد ، ما چهل دقیقه نمی توانیم حرفی را که شنیده ایم و سفارش کردند که به کسی نگوئیم نمی توانیم نگه داریم ، حتماً بروز می دهیم این بحث چهل مسئله مهمی ست باید به آن بهتر و دقیق تر نگاه کنیم .
سوال: سؤال بنده در خصوص قوم حضرت نوح است ، ایشان 950 سال این قوم را انذار داد که به من و آن چیزی که خداوند به من داده ایمان بیاورید ، می خواهم بدانم چرا آخر کار که قرارش شد همچنین سرنوشتی داشته باشند که حیواناتشان هم حتی هدایت پذیر نشدند ؟
استاد : اگر شما در خاطر داشته باشید در بحث ادب جسم و خیال و عقل و قلب مقالات زیادی داشتیم و مفصلاً صحبت کردیم . این یکی از آن مسائلی بود که به شما گفتیم ادب کنید ، عقل تا مرزی می تواند بیاید اگر به این مرز که می رسد چون از جنس این بالایی ها نیست نمی تواند بالاتر برود ، ولی اگر این عقل را که طی طریق می کند ، ادب کنید آموزش پیدا کند و درست بیاید از اینجا به بعد انسان را به مرحله تفکر می رساند . تفکر و تأمل و اگر انسان به این مرحله برسد تکلیفش تمام می شود ، می شود یک آیه از آیات الهی ، اما اگر از این مرز نتواند رد شود خود عقل می شود حجاب ظلمانی ، دائم می گویی چرا ؟ چون عقل از این مرحله بالاتر نتوانسته است برود ، شما سعی می کنید که تمام چیزهایی را که می شنوید در قالب عقل شکل بدهید و قابل پذیرش کنید و این امکانپذیر نیست . مانند طیف رنگین کمان است اگر شما توانستید طیف رنگین کمان را رنگ رنگش را از هم بِبٌری ، اصلاً نمی توانید تشخیص دهید کجا شروع شده و کجا تمام می شود ، ابتدا انتها را به وضوح حتی بصورت یک خط نازک نمی توانید ببینید . این همان حکایت است و عقل اگر نتواند بارش را از این بالا پرتاب کند به مرحله تفکر، برمی گردد و می شود یک حجاب . دائم دور خودتان می چرخید . شما اگر می خواهید به این حجابهای ظلمانی برنگردید می بایستی که شما این طیف را با هم اداره کنید ، حس کنید با عقلتان سنجش کنید و بعد از عقلتان تفکر کنید . این تفکر است که شما را کمک می کند به خطوط بالاتر سوق می دهد . در مورد حضرت نوح اگر قرار بود که حضرت این طوری فکر کنند که کشتی بساز ، جایی بساز که آب نیست اگر می خواست به عقلش رجوع کند می شد همان آدمهای طعنه زن و مضحکه کن . همه ما صاحب وحی هستیم ، پیامبر وحی شان عمومی است ، برای کل جهان است ، پیامبر ها در سطوح پائین تر برای یک قوم است ، اما من و شما وحی مان ، پیاممان فقط برای خودمان است ، اما آیا ما می شنویم این وحی را ؟ همه ما صاحب وحی هستیم اما وحی ما با وحی پیامبران کاملاً متفاوت است . چطور که ائمه اطهار صاحب وحی بودند اما وحیشان با پیامبر بزرگ متفاوت بود بر پیامبر جبرئیل نازل می شد ، بر امام نازل نمی شد ، پس از کجا مطالبشان را می گرفتند ؟ آن وحی ، یک وحی است که از داخل دل بیرون می آید ، توجه کنید شما هر آنچه که همگان دارند دارید ولی عرضه طبقه بندی کردنش را ندارید .. شما اطلاعاتتان در سینه تان است ، هر دَم هم دارد می گوید . هر دم به تو می گوید . همه شما دارید اگر نمی توانید استفاده کنید خیلی معذرت می خواهم که می گویم کمال بی عرضگی تان است . حرف هایم را گوش کنید. مطالب درون تان هر چه که وجود دارد واقعاً برچسب بزنید ، فهرست کنید بعد ببینید شما چه ذخائر قوی دارید و از آن می توانید بهره ببرید اما بلا استفاده افتاده و شما در رنج هستید. بسیار در رنج هستید .
صحبت از جمع: در رابطه با حیواناتی که همراه حضرت نوح بودند . بنده فکر می کنم که یک دیدگاه دیگر هم می توانیم داشته باشیم که الزاماً همه آن حیواناتی که غرق شدند غیر مؤمن نبودند . مثلا یک زلزله که در یک منطقه می آید و ممکن است خیلی از آدم ها ی مؤمن آنجا بودند عمرشان و نوبت تکامل شان تمام شده است غرق شوند .
استاد : حتماً می شود این طور نگاه کرد . چنانچه وقتی زلزله می آید آتش فشان یا سیل می آید همه چیز را با هم می برد و به اصطلاح قدیمی ها خشک و تر را با هم آتش می زند . اما واقعیت این است که آنهایی که در آن واقعه از بین می روند و هیچ گناهی ندارند و برایشان توبیخی نیست آنها تکاملشان را طی می کنند و آنهایی هم که توبیخ دارد توبیخ شان را می گیرند .
صحبت از جمع : همه ما به یک نوعی این وحی را داریم ، یکی می گوید ، قلبم است ، یکی ضمیر ناخودآگاه ، خیلی از بزرگان چشم برزخی داشتند .
استاد : چشم برزخی با این وحی درونی فرق دارد . چشم برزخی یعنی چشمی از درون که بیرونی ها را می نگرد ولی وحی دورن ، آن راهنمایی و آن ارشاد یا آن تذکراتی است که دیده نمی شود ولی حتی برای دیدنی ها می گوید .. آن یکی که به شما می گوید درون شماست که از دورن شما با شما سخن می گوید .

صحبت از جمع : از آدم ها به اندازه توانشان توقع می شود . نمی شود از آدم ها در شرایط روحی مختلف انتظار داشت که مانند هم برخورد کنند .
استاد : ما در مورد آدمی صحبت می کنیم که جسم ، خیال ، عقل و قلبش ادب شده است و سو و جهت یافته است . یا در مورد آدمی صحبت می کنیم که از این مقوله بویی نبرد و برای خودش در دنیا می چرخد . برای کسانی که جهت یافتند و ادب شدند در آن صورت هر کسی بر اساس توانش انجام می دهد و بر اساس توانش هم بازخواست می شود . بعضی ها خوابشان کم است . از دو نصفه شب بیدارند و در حال خواندن نماز شب و قرآن هستند ولی بعضی ها حتی یک ربع قبل از اذان هم قادر نیستند بیدار شوند خیلی همت کنند اذان صبح بلند می شوند و نماز می خوانند . ما در اینجا به هیچ عنوان در مقامی نیستیم که تعیین تکلیف کنیم. اما در بحث شرعیات و واجبات اصلاً نگفتند به وسعش ، گفتند بر همه واجب . بحث نماز که مطرح می شود چون مرور ایام و نقص عضو مطرح می شود آمدند شرایط گذاشتند که روی صندلی بشین یا روی زمین بشین و..... اما هیچ وقت نگفتند نماز نخوان.. یک عده ای هم تمّرد می کنند. ما با تمّرد کنندگان کاری نداریم به ما ربطی ندارد چون خدا می داند و او . ولی در کل انسان ها موظف هستند در جهت تکاملشان رو به حرکت باشند چرا که هرکسی یک درونی دارد ، یک رسولی دارد ، یک پیام آوری دارد که از درونش به او مطالب را ابلاغ می کند و باید از آن بهره ببرد . در مورد دیگران ما هیچ قضاوتی نمی کنیم . در مورد حیوانات سوار بر کشتی نوح هم هیچ قضاوتی نمی کنیم ، قضاوت فقط خاص خداوند است ما فقط می گوییم شاید این گونه بوده و همین شاید کمک می کند که سعی کنم من آن گونه نباشم ولی ما نه قاضی هستیم ، نه قضاوت می کنیم و نه بصورت صددرصد قطعی می توانیم بگویم چه خبر خواهد شد .
ادامه صحبت: ما آموختیم که قضاوت دیگران بدترین کار است اما قضاوت خودم بر خودم که واجب است . شب ها قبل از خواب باید خودمان را قضاوت کنیم .
استاد : به این کار نمی گویند قضاوت ، می گویند : محاسبه . به طور دمادم محاسبه نمودن واجب است . بنده معتقدم که از نماز صبح تا نماز ظهر برسد وقت کردید وسط روز محاسبه کنید نگذارید به نماز ظهر برسد و..... تا این حد مهم است . بحث صبر را می خواستم در ادامه صحبتم عنوان کنم . در این آیه نوح می گوید : خدایا من را در مقابل این که تکذیبم می کنند یاری کن ، منظور من این نبود که شما از خدا خواسته هایتان را نخواهید ، بخواهید . شکایت کردن یک چیزی است و درخواست کردن چیز دیگری است . بنده به خدمت مادرم می روم و می گویم به یاد داری در جهاز من فلان چیز ها را ندادی ؟ اما به خواهر من دادی ؟ خب دردت را بگو ، نیاز به پول داری ؟ خب بگو مادر ممکن است به من قدری پول قرض بدهی ؟ من نیاز به پول دارم . دیگر چرا به این شکل ؟ ما با خدا این طور رفتار می کنیم . ببین که فلان کسی نه مسلمانی دارد ، نه حجاب ، نه نماز می خواند ، نه روزه می گیرد ، پایبندی هم ندارد اما پول روی پول می گذارد و زندگی اش هم عالی است و هر روز هم خوش حال است اما خدایا من را نگاه کن ؟ شما با آن یکی چه کار داری ؟ شما اصلاً از کجا می دانید که خدا چرا به او داده است ؟ شما حرف دل خود را بزنید ، خدایا من الان در جایگاهی قرار گرفته ام که خیلی به من سخت می گذرد ، صبر و تحملم کم شده است ، این مشکلات را دارم ، خدایا من را یاری کن . ما نگفتیم اصلاً دعا و تضرع نکنید ، چه کسی گفته است نکنید ؟ تضرع و ناله بکنید ، اشک هم بریزید ، شکایت نکنید ! کار زشت ما شکایت کردن است . ما هیچ وقت نمی توانیم از خدا شاکی باشیم چون در هر حالتی که نگاه کنیم و فکر کنیم که در بدترین شرایطی هستیم که هیچ بنده ای در آن نیست ، برای آن بنده بهترین حالت است که خدا عطا کرده است . می گوید : من در بدبختی دارم دست و پا می زنم ، دیگر نان شب هم برای خوردن ندارم ، تو چه می گویی ؟ چون اگر که به تو ثروت می داد شاید تو یک ماشین آخرین مدل می خریدی و با آن آدم می کُشتی . بهتر است در همان نداری باقی بمانی تا داشتن آن ماشین و آن امکانات . درخواست بکنید از خدا ، جز او هیچ کسی نمی تواند چیزی به شما بدهد . اصلاً ناله هایتان را پیش کسی نبرید جز خدا . ولی شاکی بودن نسبت به خدا کار اشتباهی است .
صحبت از جمع : خیلی وقت ها از یک نکته خیلی ظریف غافل می شویم . طبق آیه صریح قرآن به هیچ کسی جز به اندازه وُسعش تکلیف نیست .
استاد : نباید فراموش کنیم که همه ما خود به خوبی می دانیم که راست می گوییم یا دروغ ، این خیلی مهم است و هیچ وقت به خود دروغ نگوییم که هر کس به اندازه وُسعش . بعد هم اگر در کسی بیست درصد وسع وجود دارد ، این مفهوم را ندارد که می تواند در همان بیست باقی بماند ، می تواند تقاضا کند و بالاتر برود ، تلاشش را بکند و به هیچ کسی هم خداوند خط قرمز نکشیده که فقط این قدر وسع داری ، اصلاً اینطور نیست . این موضوع برای انسان در طول یک عمرش بسته نمی شود ، شما در هر لحظه خود دارای یک وسع و توان هستید پس در همان لحظه با همان وسع خود عمل کنید . اما لحظه بعد و روز بعد شرایط برای شما فرق می کند ، وسعتان هم فرق می کند پس تکلیف شما هم فرق می کند . ما خیلی خام خوردیم و گشتیم و لذت بردیم و نفهمیدیم چه کار کرده ایم . اگر حالا هم بخواهیم همان طور باشیم ، دیگر خیلی دیر می شود . تا همین الان هم خیلی دیر شده است ، اما نا امید نشوید . الان که تصمیم بگیری از حالا به بعد هر لحظه شما می تواند صد ها سال باشد ، شما این را باور ندارید . یک بار که در زندگی شما اتفاق بیفتد که یک لحظه یتان صد ها سال شود ، آن گاه متوجه می شوید و در همان لحظه معیار سال های زیاد انجام تکالیف را داشته و انجام دهید ، متوجه می شوید درست است آن چه که قبل بود باخت ، رفت اما از آن که به بعد بود بهترین را کسب کردید . خداوند فرمودند روز قیامت پیشینیان ، آن هایی که بعد می آیید و آن هایی که حالا هستید ، همه را با هم محشور و حسابرسی می کنم . در عهد و دوره ای که هنوز دین مطرح نبوده است ، آدم هایش از خاک بر می خیزند تا عهد و دوره ای همچون عهد و دوره ما که دین آخرین بر ما نازل شده است و خداوند حساب همه را در آن روز حسابرسی می کنند . قطعاً کسانی که دسترسی نداشته و بهره ای نبرده اند ، در این باب باز خواست نمی شوند اما از همان چیزی که در زمانه خود برخوردار بودند ، تمام آن را بازخواست می شوند . این عدل خداوند است و شکی هم در آن نیست ، ما هم هیچ دخالتی در آن نمی کنیم و در آن هیچ اظهار نظری نمی کنیم .
در آیه 27سوره مؤمنون خواندیم که پس به او وحی کردیم در زیر نظر ما و با وحی ما کشتی بساز و چون فرمان ما رسید و تنور به فوران در آمد ، از هر نوع حیوانی دو تا و هم چنین خانواده ات را روانه کشتی کن ، به جز کسی از آن ها که حکم عذاب بر او صادر شده است و درباره ی کسانی که ظلم کرده اند با من سخن مگو ، همانا آن ها غرق شدنی هستند . آن هایی که غرق شدنی هستند کسانی هستند که حجت برایشان تمام شد ، پس بر هر کسی حجت تمام شود دیگر نجاتی برای او وجود ندارد مگر این که قبل از رسیدن عذاب توبه کند و برگردد و اگر برگردد در درگاه الهی پذیرفته خواهد شد .

 

 

 

دیدگاه‌ها   

 
0 #1 سمیرا 1395-06-02 19:54
از خواندن مطالب شما بسيااار بسيااار لذت میبرم،، ممنون که مطالبتان را در وبلاگ درج میکنید تا افراد دیگر هم استفاده کنند.گره های بسیاری از بنده با خواندن آموزشهای ناب شما باز شده، لازم دانستم از شما قدردانی کنم و با آنکه شما را ندیده ام اما استاد گرانقدر بسیار به روح نازنین شما علاقمند شده ام، از اینکه اینقدر کامل و جامع مطالب را ثبت میکنید نهایت سپاسگذاری را دارم. امیدوارم روزی تفسیر همه سوره های قرآن را از کلام و تفکر زیبا و عمیق شما دریافت کنم.
نقل قول کردن
 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید