منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره مومنون بخش دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ ﴿٤٣﴾
هیچ امتی از اجل خود نه پیش می افتد ، نه پس می ماند .
امتهای مختلف در دوران تاریخ جهان هستی روی زمین آمده اند و هرکدام باید زمانی را طی می کردند ، خداوند در لوح محفوظ برای اینها مقرر کرده بود که پایان آن زمان که فرا می رسد ، دورشان تمام می شود و بعد می روند . اجل یعنی پایان ، انتهای کار . وقتی که شما در مدرسه درس می دهید ، معلم هستید ، در اداره کار می کنید و کارمند هستید 30 سال اجل کار شماست ، پایان کار شماست باید بیرون بیایی ، اگر دوباره خواستی کاری را شروع کنی نامش آغاز می شود ، یک آغاز دیگر وگرنه پیوستگی بین این دو نیست ، اینجا پایان دوره رسید و تمام شد .
هیچ امتی از اجل خود نه پیش می افتد نه پس ، ما چرا این همه جوش می زنیم ؟ چرا آن قدر غرغر می کنیم ؟ بالا و پایین می پریم ؟ من بسیار دلم می سوزد و ناراحت می شوم وقتی کشورهایی را می بینم که زیر چکمه ظلم و ستم له می شوند ، مردمشان می میرند اما واقعیت این است که اجلشان هنوز بسر نیامده است وقتی بسر آمد چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد ؟ به عملکردشان برمی گردد ، چطور رفتار و عمل کردندکه حالا بعد از اینکه اجلشان سر رسیده باید چگونه جواب پس بدهند ؟ آیا به ذلّت خواهند مُرد ؟ آیا به عزّت کارشان تمام خواهد شد ؟ یا ذلّت دارانشان به ذلّت دچار و عزّتمندانشان با عزّت و سر بلندی ادامه می دهند ؟ نمی دانم ولی به هر حال یک پایانی دارد ، عمر و کار من و شما هم همین طور است .30 سال باید کارکنی ، غر بزنی باید کار کنی ، غر نزنی هم باید کارکنی . 30 سال هم که تمام شد ، دیگر به پایان رسیده است ، باید کناره بگیری ، چرا کناره نمی گیری ؟ یک دور جدید آغاز کن ، می گوید : آخر من جوانم از ماندن در خانه حوصله ام سر می رود ، اشکالی ندارد یک دور جدید را شروع کن ، ولی این کار دیگر تمام شد ، خلاص شد . شما می گویید من هنوز در کلاسم و می توانم ثمر بخش باشم ، باش ولی برای شما کلاس تمام شد . حالا چرا بعد از 30 سال ؟ حُکمهای خاص خود را داراست . اما یادمان باشد شما پسر و دختر یک دوری ، زمانی دارید برای این که دارای فرزند بشوید ، بعد از آن تمام می شود . آقایان فکر می کنند نه ، برای من که تمام نمی شود ، خانم یک دور بارداری صحیح و منطقی و کامل دارد ، اما برای مردها این اتفاق نمی افتد ، سالهای بیشمار می توانند در زندگیشان صاحب اولاد شوند . بله می توانند ، اما اولادی که از یک آقایی که در سنین خوب و عالی و جوان می تواند به دنیا بیاید هرگز با اولادی که از آقای 60 – 65 ساله اگر بتواند دارای فرزند بشود که در دور جدید زندگیهای ما امکان کمی وجود دارد ، آن کیفیت جسمی را ندارد ، بر اساس همان کیفیت هم روح نصیبش شده و بر اساس همین قصه صاحب اولادی می شوند که دارای اشکالات بی شماری است . هر چیزی یک دوری دارد ، یک آغاز و یک پایان یا باید این را قبول کنیم و یا باید با سختیها و مضّراتش عمر را بگذرانیم . در مورد کار هم همین طور است ، فردی تجارت می کند ، در یک سنی آدم بُرش دارد ، ترس کمتر است فعالیتهای جسمانی و ذهنی اش بالاتر است ، بعد از آن تمام است فقط می تواند مشاور خوبی باشد ، اگر چنین فردی در دوره تجارت بسیار قوی و خوب برخورد کرده باشد و کارایی بالا داشته باشد از آن مرز سنی که عبور کرده باشد بعد از آن مشاور خوبی است ، این موضوع را که از لحاظ روانشناسی بررسی می کنم به این نقطه ها می رسم . در گذشته وقتی رانندگی می کردم صبح سوار ماشین می شدم و شب از ماشین پیاده می شدم حتی در مسافرتها هم به کمک آقایان که خسته از رانندگی بودند می رفتم ، در هنگامی هم که آنها رانندگی می کردند من مراقب بودم ، پس چه موقع من استراحت می کردم ؟ یک جایی این روش را تغییر دادم تا چه موقع باید این کار را انجام می دادم ؟ برای من رانندگی کافیست ، طی سالها رانندگی تصادف ناجور نداشتم ، به کسی آسیب نرساندم ، ماشین را تعمیرگاه می بردم ، بیمه برای ماشین می گرفتم ، روغن ماشین را تعویض می کردم ، همه کاری انجام می دادم ، ولی تمام شد . من سهمم را دادم ولی کافیست هر چیزی یک اجلی دارد ، یک پایانی دارد . یا خدمتگزار نیستم یا اگر باشم کاملم ، اگر خانمها و آقایان یاد بگیرند که کجاها وقت پایان است این همه ذلت و بدبختی نمی کشند . آن قدر به خانم ها آفرین و ماشاءالله گفتند همه شان با سر تا قعر گور می روند ، می دانی قعر گور کجاست ؟ آن جایی که تو دیگر نمی توانی کار کنی . بعد از مدتی همه یادشان می رود و وقتی بیمار می شود می گویند این از اول بیمار بود . آقا سه شیفت ، چهار شیفت کار می کند ، برای چه ؟ ماشینها را دو تا کند ، خانه را بزرگتر کند ، سرویس طلا بیشتر کند ، فرش ماشینی را دست بافت کند ، خب نتیجه ؟ هرچه اینها را اضافه می کنید از آن طرف شما آسیب می بینید ، مطمئن باشید یک روزی آمدید یک روز هم می روید ، پس تا وقت رفتن مراقب باشید که ذخیره داشته باشید .
صحبت از جمع : همان طور که می فرمائید هر چیزی اجلی دارد ، شما آن را پذیرش می کردید؟
استاد : از وقتی که به آن آگاهی پیدا کردم بله آن را پذیرش می کردم ، تا وقتی که کسی به من نگفته بود فکر می کردم می توانم ، اما از یک تاریخی به بعد پشیمان شدم و پذیرش کردم ، همه آن کارها را حذف کردم . جوانان به نو آوری و ابتکار و یک زندگی جدید احتیاج دارند ، آیا شما پذیرش کردید که به آنها بگویید خودتان می دانید ؟ نمی توانید هنوز هم می خواهید دستور بدهید . از بنده سؤال می کنند جواب می دهم ، سؤال نکنند حرفی نمی زنم . الان اگر در مورد کامپیوتر در مقابل فرزندم اظهار نظر کنم به من می خندند چون علم من نسبت به او کامل نیست و نمی توانم ادعایی داشته باشم در مقابل در آشپزی کردن بسیار مسلّطم ، اما مانند قبل ساعتها در آشپزخانه نمی گذرانم ، یاد بگیرید کجا اجلتان سر رسیده ، اگر اجل کارهایتان را بشناسید قبل از این که اجل عمرتان سر برسد از دنیا کامیابی می کنید .
صحبت از جمع : شما می فرمائید قبل از اینکه اجل کارهایتان برسد یک ذخیره ای داشته باشید ، بعضی اوقات اگر اجل کاری را مشخص کنیم توسط افراد دیگر انجام نخواهد شد نه تنها اجل کار هنوز نرسیده ، ما هم دیگر توان انجام آن کار را نداریم و بیش از توانمان آن را مدیریت می کنیم ، چطور باید در این توانمندی و ذخیره سازی بهتر رفتار کنیم ؟
استاد : اولین نکته که باید بگویم این است ، یک دنیا کار مانده که بنده باید آن را انجام دهم ، در جا سکته می آید و می میرم ، چه اتفاقی می افتد ؟ کارها چه می شود ؟ حتماً من باید بمیرم تا آن کارها زمین بماند ؟ قبل از مُردنم می گویم نمی توانم و عقب می آیم . خانم ها در مهمانی ها آن قدر می دوند که وقتی اولین مهمان چشمش به او می افتد او را مانند مرده که از گور آمده می بیند و می گوید مگر مجبور بودی این قدر به زحمت بیفتی ؟ من می گویم حجم را کم کنیم . یکی از مشکلات ما این است که ضروری و غیر ضروری را نمی شناسیم ، ما نه تنها در احسان به دیگران از این اشتباهات می کنیم بلکه در زندگی خودمان نیز انجام می دهیم . همه کارهایمان را در یک روز انجام می دهیم ، تعادل نداریم ، برای خودتان زمانبندی داشته باشید ، آن قدر در روز کار می کنیم که شب از درد فغان می کنیم ، با این کار اجلتان را زود می رسانیم . برای خودتان زمان بگذارید ، کارهایتان را تقسیم کنید ، اگر خارج از منزل به دیگران خواستید کمک کنید آن را که واجب است انجام دهید بقیه را بگوئید نمی توانم . انجام همه کارها واجب نیست اگر بگویید همه کارها واجب است من رد می کنم شما یاد نگرفتید که تشخیص دهید واجب و غیر واجب کدام است . شما باید بین واجب و غیر واجب تفاوت قائل باشید ، باید دیدتان را تغییر بدهید .
صحبت از جمع : معضلی که سالهاست درگیر آن هستم انتظاراتی است که مادرم از روی مِهر مادری از بنده دارد و ندانسته منجر به عذاب درونی ام می شده ، هنوز توقعاتی از جانب ایشان هست ، چکار باید انجام دهم ؟
استاد : توقعات انسانها هرگز پایان ندارد . ولی بنده فکر می کنم الان مُردم چه می شود ؟ شما هستید که به خواسته ها و توقعات بیش از اندازه بها می دهید ، مگر می شود جلوی خواسته ها و توقعات دیگران را گرفت ؟ هرگز نمی توانید ، شما تعیین کنید چه کاری را می توانید انجام دهید و چه کاری را نمی توانید انجام دهید ، این شمائید که اشکال دارید متوقعِ از شما اشکالش کمتر از شماست ، با محبت باشید ، ایثار کنید ولی اندازه . ایثارگر باید زنده باشد تا ایثار کند ، مُرده اش که ایثارگر نمی شود ، شما ابتدا زنده باشید بعد یک واحد برای خودتان نگه دارید که برای دیگران زحمت ایجاد نکنید . واحد دوم اگر توان داشتید به بقیه کمک کنید ، ما اینها را از هم جدا نمی کنیم به همین دلیل گرفتاریم ، مراقب خودتان باشید ، قرآن می گوید اجل هر قوم و امتی نه پس می افتد نه پیش ، بنابراین مراقب خودتان باشید که شما چیزی را پس و پیش نکنید .
ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ فَبُعْدًا لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ (44)
سپس پیامبران خود را پی در پی فرستادیم ، هر بار که پیامبری به سوی امتش آمد تکذیبش کردند ، ما نیز آنها را از پی یکدیگر هلاک کردیم و آنها را عبرتها و داستانها کردیم ، پس نابود باد قومی که ایمان نمی آورند . در این آیه خداوند به چند نکته اشاره فرموده اند :
1 – پیامبران پی در پی فرستاده شدند . قبل از پیامبر ما یک امریست که اخبارش به ما رسیده و بعد از او پیامبری نبوده و نخواهد بود اما به دنبال پیامبر ، ولیّ و حجت خدا آمده و الان هم دنیا بدون حجت نیست . اما خداوند فرموده : هر بار پیغمبری آمد او را تکذیب کردند هر قومی که برایشان پیغمبر آمد و به مقام پیغمبر آگاه شدند ، بعد از آن پیغمبر را به هوای نفسشان تکذیب کردند برای آن امت هلاکت بوجود آمد . داستان اقوام مختلف را در قرآن خواندیم ، دیدیم که هر کدام به چه شرایطی دچار شدند و خداوند هلاکشان کرد ، آن قوم هلاک شدند و سرگذشتشان ، مسیری که در آن زندگی کرده بودند و آنچه که از آنها باقی ماند قصه و افسانه ای برای دیگر مردمان و عبرتی برای آیندگان شد ، پس یکی از وظایف ما این است به قصصی که برمی گردد به شرح احوالات اقوام پیشین توجه کنیم . بنده به فیلمهایی که از تلویزیون پخش می شود و مربوط به اقوام و پادشاهانشان ، جنگهایشان می شود با دقت تمام نگاه می کنم ، به من ایراد می گرفتند چقدر اینها را نگاه می کنی؟ می گفتم شما متوجه نیستید ، در طول این تصاویر اگر ده تا نکته باشد من بدانم ، از این ده نکته بتوانم نصف آن را متوجه بشوم و استخراج کنم ، امروز در دنیا بکار می آید ، چون قصه اقوام و ملل مختلف یک قصه تکراریست ، شاید نوع لباس و برخورد و مسائلی که از آن بهره می بردند تغییر کند اما قصه زندگیها و شخصیت آدمها قصه تکراریست و در همه ملل اتفاق می افتد . یک عده به بنده می گویند که برو یک کشور دیگری زندگی کن تا آزاد باشی ، آزادی یعنی چه ؟ آنجا هیچ کسی به کسی کار ندارد ، گفتم خب دلیل دارد که هیچ کسی به کسی کار ندارد ، اینکه با هم فامیل نیستند و هیچ نسبتی ندارند ، همه از هم بی خبرند ، من با هیچ کدام از این همسایه های اطرافم در ارتباط نیستم ، هیچ مشکلی ندارم ، امنیت و آسایش برقرار است . اما در همین کوچه بروید و ببینید بعضی از این خانواده ها که رفت و آمدی دارند هر روز هم یک فتنه جدید از یک گوشه ای بلند می شود ، من چرا این فتنه ها را ندارم ؟ بدلیل این که با آنها برو بیا ندارم . در کشور اروپایی که هر کسی از صبح دنبال کار خودش است و تا شب می دود تا پولی در بیاورد که اگر فعالیت نکند پول نخواهد داشت و یک تعطیلی آخر هفته را به استراحت بگذراند . تعطیلی آخر هفته را نمی گذارد تا به خانه اقوام بروند ، عروسیشان را بررسی می کنیم می بینیم کسی شرکت ندارد ، در ختمهایشان هم به مدت خیلی کوتاهی مراسم انجام می شود ، سوم و هفتم و چهلم و سال هم ندارند ، همدیگر را نمی بینند ، برای چه به هم کار داشته باشند ؟ شما هم این طور زندگی کنید ببینید چقدر راحت است ، اما نه ، نه آن زندگی خوب است نه این زندگی ، باید از هم خبر داشته باشیم ولی دریچه فضولی را ببندیم ، آن وقت شما ببینید چقدر رفت و آمدها خوب می شود ، مثلاً من آمدم منزل شما مهمانی کنجکاوی می کنم در مورد فرش شما تا بدانم دست بافت است یا ماشینی ، چرا فضایتان را خراب می کنید ؟ اما با هم بخندید ، خوشحال باشید ، اگر چیزی می خواهید بخرید صلاح و مشورتی کنید ، از هم باخبر باشید ، یکی از دلایلی که نماز جماعت در مسجد را توصیه می کنند همین است ، کسانی که بطور مرتب به مسجد می روند اگر دو روز نیامد (دستور پیغمبر خداست) خبر از او بگیرید احتیاج به کمک ندارد ؟ حالش خوبست ؟
پیامبران را پی در پی فرستاد تا مردم آگاه شوند هر بار پیامبری به سوی امتی آمد او را تکذیب کردند ما هم آنها را به هلاکت رساندیم و آنها را عبرت و داستان کردیم تا دیگران بخوانند و یاد بگیرند . اگر قوم مسلمان داستانهای قرآنی را خیلی خوب بررسی کرده بودند درگیر صهیونیستها نمی شدند ، چون همه چیز در قرآن هست . حتی حذر دادن از این قوم ملعون در قرآن هست ، ولی خب چه فایده ما که آن را نمی خوانیم . ما یا قرآن را سر قبر برای ثواب روح مرده می خوانیم یا در مجالس ختم . در قدیم اگر در محله یکی به رحمت خدا می رفت از خانه اش قرآن پخش می کردند الان آن هم دیگر نسیت . تا می خواهند قرآن بگذارند جوان تر ها می گویند وای ما اصلاً اعصابش را نداریم . چرا نداری ؟ چون به یاد تو می اندازد که تو هم به زودی می میری ؟ اینکه خوب است . به یاد تو می اندازد که لااقل درست زندگی کنی . قرآن فقط به همین درد می خورد ؟ نه چیزی دیگری و نه کار دیگری ؟ نه ، قرآن درس زندگی است ، قصص قرآن درس زندگی است . اگر من یک قصه قرآنی را شروع کنم ماه ها طول می کشد چون نکته به نکته آن در زندگی های خودمان قشنگ نمونه و جا دارد .
پس نابود باد قومی که ایمان نمی آورند . این را من نمی گویم و خدا فرموده اند . قومی که ایمان نمی آورد نابود باد . الان فوری با خودش فکر می کند این فامیل من کاملاً منکر خدا است ، ای خدا تو را ذلیل کند . به شما چه ربطی دارد ، خدا گفت شما بگو نابود باد . خداوند به شما می گوید ، می گوید اگر ایمانت فراموشت شود برای شما فقط نابودی است . حساب آن هم با خدا است . اگر ایمانش نازل شده باشد و از او دور شده باشد و ایمانش را ترک کرده باشد به طور حتم نابودی خواهد داشت پس باید یک مقداری حواسمان را جمع کنیم .
ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسي‏ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبينٍ (45)
سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و حجتی آشکار فرستادیم . مشابه این قصه زمان پیغمبر ما هم انجام شد . خداوند پیامبر را با برادرش امیرالمؤمنین علی (ع) همراه کرد تا پشتش به او قوی باشد و حجتی آشکار ، حجت آشکار کتاب قرآن است . کتاب قرآن برای هدایت مردم فرستاده شد و این قصه در زمان هر پیامبری تکرار شده است . یک چیزی نیست که فقط برای یک عهد یا فقط برای عهد موسی(ع) باشد . در زمان هر پیامبری و به وقت خودش اعلام شده است . بنده همیشه یک وعده اخبار را با دقت گوش می کنم . دیشب به یک نکته خیلی جالب ، خیلی کوتاه و گذرا اشاره کرد . اعلام کرد که کشور آلمان به مردمش هشدار داده است که به مدت ده روز آذوقه آماده کنید و داخل منزل هایتان بمانید . جنگ ، بمب گذاری ، کارهای تروریستی . یادم آمد که ما نیز بایستی در این خیلی مواظب خودمان باشیم ، هوای خودمان را داشته باشیم . آن ها به مردمشان گفتند که در خانه هایتان آذوقه نگهداری کنید . من هم به شما می گویم که آذوقه بردارید . منتهی نگفتم نان و گوشت بخرید و فریزرهایتان را پر کنید . فریزرهای هر ایرانی آن قدر پُر است ، آنقدر حبوبات قند و شکر دارید اگر یک یا دو سال دیگر هم به شما چیزی نرسد ، آنقدر دارید که بخورید تا زنده بمانید . نه ، من به شما گفتم عبادت کنید ، صبر کنید . صبر سبب می شود تا از گردش کردن در پاساژها به هر بهانه ای خودداری کنید ، چه خبر است ؟ حتماً باید پاساژها را دور بزنید ! در این ایام بیرون نروید . شما بیرون نروید ماشین کمتری در خیابان ها است . ماشین کمتر بود ، راننده ها هم آرام تر و روان تر می روند و با هم جنگ نمی کنند . شما در خانه بودید ، شوهرتان هم زودتر می آید ، هم پول کم تری خرج کرده و آرامش بیشتری دارد و هم کمتر در این گرما و در این پاشاژها دنبال شما دویده است . اگر خریدی آن قدر ضروری نیست ، اقدام به خرید نکنید ، هیچ اتفاقی نمی افتد . بگذارید تا این روزهای سخت تمام شود . ببینید خیلی ساده است . من هر چیزی را که نگاه می کنم از بزرگ زمانم پیامی را می گیرم . تا می توانید از بیرون رفتن و مواجه با دیگران خودداری کنید . مهمانی ندهید ، مهمانی نروید به خدا هیچ کسی نمی میرد . در قدیم عموم مردم یکبار عید خرید می کردند و یکبار در پاییز که اگر لباس هایشان یا وسایلشان کم و کسری دارد جور شود . بچه هایتان را تا جایی که می توانید و برای شما مقدور است در خانه سرگرم کنید با گذاشتن سی دی های قشنگ ، تلویزیون تماشا کنند ، کمتر بیرون ببریدشان . بنده پیغام را گرفتم و گوش می کنم تا می توانم بیرون نمی روم حالا شما خودتان می دانید .

 

 

 

دیدگاه‌ها   

 
0 #1 فاطمه 1395-12-08 05:11
سلام و درود خداوند بر شما
از آموزشهای شما بسیار بهره می برم و از شما بسیار سپاسگزارم بابت این همه نکات خوب که به ما یادآوری می کنید ، خداوند یاریگرتان باشد در همه احوال
نقل قول کردن
 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید