منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره واقعه‎ بخش پنجم

َ بسم الله الرحمن الرحیم

وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ﴿٢٩﴾ وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ﴿٣٠﴾ وَمَاءٍ مَسْکُوبٍ ﴿٣١﴾ وَفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ ﴿٣٢﴾ لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍدر آیه 29 می خوانیم و درختان موز که میوه اش بر هم چیده است، سایه ای گسترده و آبشارها و میوه های فراوان . نه تمام شدنی است و نه منع شدنی .
خداوند در این آیات اشاره می کند به آن نعمت هایی که بندگان بهشتی با آن روبرو می شوند و از آن بهره می برند. اما این آیات وقتی در دنیا بیان می شود، و در دنیا برای ما گذاشته شده است بطور حتم اشاراتی دارد به زندگی دنیایی که بنده ای که باور دارد خداوند او را محترم شمرده است و او را هدایت می کند و در دنیا دستش را می گیرد اما می بایست خودش تلاشگرباشد، می گردد و آنها را پیدا می کند. چون خداوند در لابلای آیات مفاهیم را گنجانده است نه از برای آنکه پنهان باقی بماند . هر گز ! بلکه مفاهیم برای آن است که جستجوگران پر تلاش بیابند. در تمام سال های تدریس، بنده با توجه به اینکه ریاضی تدریس می کردم ، هروقت برای بچه ها سؤال مطرح می کردم هجده نمره مال کسانی بود که بطور عمومی درس خوانده اند.آنچه را که ما گفته بودیم یاد گرفتند و عینا بکار می برند. با طرح یک یا دو سؤال یک دو نمره ای مقرر می کردیم برای آن دانش آموزانی که به دنبال آن قسمت های پنهانی سؤال می گردند. اینها تلاشگر بودند. اینکار را انجام می دادم تا حقشان ضایع نشود و فرق شان با دانش آموزان دیگر دیده شود. در عین حال دانش آموزانی که بطور معمول درس می خوانند حقوقشان از بین نرود و خدایی نکرده مردودی و ردی نصیبشان نشود. خداوند در آیات قرآن چنین بازی زیبایی جهت بوجود آوردن انگیزه تلاش قرارفرموده است منتهی باید گشت و پیدایش کرد. اشاره فرموده است به درخت موز. اگر فقط به درخت موز اشاره شده بود ما بر می گشتیم به خواص موز نگاه می کردیم که موز دارای چه خاصیت هایی است و خوردنش برای انسان در چه جاهایی سودمند است و در چه جاهایی ضرر دارد و چگونه از آن بهره ببریم. آنچه که بنده شنیدم این است که یک دانه موز کامل و رسیده معادل یک وعده غذایی است یعنی تمامی آن موادی را که بدن انسان نیازدارد یک دانه موز در بر دارد. این هشدار قشنگی است. بدن انسان باید غذا بخورد. در سفرها هرچه شکم انباشته می شود نشستن در وسیله نقلیه مشکل، راننده و مسافرین خواب آلود و یا تکان های وسیله نقلیه سبب تهوع، بالا آوردن می شود. از طرفی گرسنه هم نمی توان ماند. بدن هم نیازمند است علی الخصوص آنهایی که بدنشان هر وعده تغذیه می کند. این مشکل بزرگی است . ناهار یک دانه موز بخورید بعد هم بنشینید پشت فرمان . نه خوابتان می آید ، نه شکمتان انباشته می شود ، نه نفخ می کنید ، نه ترش می کنید تا برسید به مقصدی که در پیش دارید. اگر خداوند به درخت موز اشاره می کرد این نکته را به ما می آموخت که می بایستی دنبال کنیم و یاد بگیریم. اما یک اشاره ای دیگر خداوند فرموده است به درختان موز که میوه اش برهم چیده است. شما به خوشه موز نگاه کرده اید؟ اگر درختش را در اطرافتان نداشته باشید خود موز را در مغازه ها بسیار دیده اید. موز تک دانه نیست. نگاه کنید موز بطور منظم چیده شد و سپس یکسری دیگر روی آن چیده شده است. کاملا به هم چسبیده است بدون اینکه اتصال پوست داشته باشند به این معنا که وقتی می خواهید یک دانه موز را جدا کنید دچار مشکل نمی شوید.این به بنده می آموزد هر کجا اتحاد و به هم پیوستگی وجود داشته باشد خطر کم است. شما نگاه کنید موزها وقتی روی هم سوار می شوند لابلای آنها با اینکه دو موز از یکدیگر جدا هستند.حشره نمی رود. اگر باران بزند حتی آب ما بین اینها نمی ماند چون خوشه به سمت زمین آویزان است یعنی هر چیزی که بتواند ضرر برساندو این اتحاد و به هم پیوستگی را از هم بپاشاند ، نمی تواند. پس بنده هم در دنیا باید عین میوه های موز زندگی کنم. خوشه های موز دو ردیف است. خوشه شش ردیفه تا حالا دیدید؟ این نشان می دهد که پیوند بین آدم ها دوتایی است. زن و مرد، دوست و دوست، فرزند و پدر، فرزند با مادر،اگر گفتگویی بخواهد اتفاق بیفتد است خوب است دو تایی باشد. چه لزومی دارد اگر زن و شوهری اختلاف دارند صد نفر مابین خودشان راه می دهند ؟ چرا آقا شما از عیوب همسرت نزد همکارت ، دوستت ، پدر و مادرت و خانواده ات می گویی ؟ خانم شما چرامی گویی ؟ زمانی باید این برملا کردن عیوب اتفاق بیفتد که این پیوند باز شده باشد و شما دو تا جفت نباشید. بچه ها اشکالات پدر و مادرتان را چرا بیرون می گویید؟ پدر و مادرها! بچه های شما با بچه های دیگران فرق دارند. شما حق ندارید اشکالات بچه هایتان را بیرون بگویید. مگر پیوندتان را با بچه ها بریدید که عیوب شان را نزد دیگرا ن می گویید؟ هیچ دقت کردید آنهایی که بچه کوچک دارند مثلا بچه شان نخوابیده است و اذیت کرده است چراکه بچه ها قرار و قانون های خودشان را دارند. هزار و یک مسئله برایشان پیش می آید که نمی فهمند چطور توضیح دهند. من مادر هم نمی فهمم مشکل بچه ام چیست از بس که درگیر بدبختی ها و افکار پریشان خودم هستم. پدر که شب می آید، خاله می آید یا هر کس دیگر. مادر که خسته است شروع می کند. می پرسند چی شده رنگ و رو نداری؟ می گوید مُردم از دست این بچه. شروع می کند تعریف کردن. در این مواقع به عکس العمل بچه ها نگاه کنید دو واکنش عجیب دارند. یا می روند در اتاق قایم می شوند در را هم می بندند. به عبارتی از حرکت شما فرار می کنند. یا بالعکس جسور است و شروع می کند به تاخت و تاز کردن. جیغ می زند، هوار می زند و درخواست چیزی می کند و شما بی توجه که چه می گوید به حرف زدنت ادامه می دهی. بد نگویید.توجه داشته باشید. خداوند می گوید جای شما را در بهشت طوری قرار می دهم که درخت موز باشد، حالا درخت موز هزاران ویژگی دیگر هم دارد اما چون خداوند فقط به میوه اش اشاره کرده است فقط اکتفا می کنم به میوه اش.یک نکته جالب تر. موز را نگاه کردی؟ غلفتی است.آنچه را که میوه موز و مغز اوست، قابل استفاده است، شیرین است، لطیف و خوشمزه است در یک غلاف محکم خداوند پوشانده است. پس چرا من و شما لختیم؟ از موز نمیخواهیم یاد بگیریم؟ چرا درست خودمان را نمی پوشانیم؟ چرا آنچه را که در وجود ماست وسبب زیبایی و باید به دست اهلش برسد چرا نمی پوشانید؟درخت موز، خود میوه موز را شما نگاه کنید تا زمانیکه بخواهید بخوردیش نمی توانید پوستش را بکنید چون اگر پوستش را از روی آن باز کنید سیاه می شود و خیلی زود از حیز انتفاع می افتد تا زمانیکه این جسم دنیایی تو به درد بخورد و مورد استفاده قرار بگیرد باید پوشیده باشد.چرا بازاست؟ چرا فکر می کنید در باز گذاشتنش حسن ها نهفته است و دین شما را محروم کرده است ؟ یک دانه از موز ها را که تا به امروز خوردید و به آن نگاه نکردید هزاران سّر را برای شما باز می کند. چرا به آن توجه نکردید همین الان به محض اینکه به آیه امروز نگاه کردم دیدم چقدر موزها حرف می زنند و ما چقدر بی ادب بودیم. هی گاز زدیم، حرفهایشان را نمی شنیدیم. آنها با کمال میل خودشان را در اختیار ما می گذارند ، افتخار می کنند که ما آنها را می خوریم چون نهایت تکامل آنها ، آمدن در جسم ماستآنها کارشان را انجام می دهند ، خوش به حال آنها . ما هستیم که بعد از آن آنها را کجا می بریم و می خوریم و حرفهایشان را هم نمی فهمیم . به طبیعت نگاه کنید با شما بسیار سخن می گوید .
وَظِلٍّ مَمْدُودٍ سایه ای گسترده : سایه حکایت از یک بزرگ بالای سر می کند ، اگر ما قد کوتاهی داشته باشیم و کنار آدم های قد بلند قرار بگیریم اگر که نور بتابد زیر سایه آنها می مانیم ، چون آنها از ما قد بلندتر است ، می توانند با سایه شان ما را بپوشانند . وقتی ما را با سایه شان پوشاندند از حرارت یا اشعه مضّر آفتاب ، از گرمازدگی دور می مانیم . یک حمایت خاصه ای را احساس می کنیم که کسی هست که ما را مراقبت می کند ، خدای بالای سر سایه بزرگ عالم است و آنجا شما و من تازه می توانیم حس بکنیم آن سایه گسترده بر عالم هستی چگونه سایه ای بود و خوش به حال آن کسی که امروز آن سایه را حس می کند ، امروز آن سایه را می فهمد نه این که آن روز بفهمد که اگر قرار باشد آن روز بفهمد به آن سایه دسترسی پیدا نمی کند .
وَمَاءٍ مَسْکُوبٍ آبشارها : آبشارها خیلی موجودات قشنگی هستند . آب که با شدّت پایین می آید یک شعفی به انسان می دهد . شما آبشار می بینید لذّت نمی برید ؟ من که مثل بچه کوچولوها دلم می خواهد شروع کنم به دست زدن از شدّت شعف . گرچه جرأت نمی کنم زیر آن بروم چون آب آن سرد است . عظمتی چون آبشار یک چیز را به ما می آموزاند : جاری باش به سوی کمتر از خودت ، ما هستیم ؟ ما دائماً در حال بالا رفتن هستیم ، با هر زور و فشاری است می خواهیم بالا برویم . این بالا رفتن برای پیدا کردن معرفت است اما در مورد مردم باید جاری باشیم به سمت پایین . قربانی می دهیم ، صدقه می دهیم ، پول یتیم می دهیم اما هیچ وقت اگر یتیمی سر راهمان بود و خطا کرد خشممان را می خوریم ، لبمان را گاز می گیریم که حرف بد نزنیم ، که تندی و خشونت نکنیم . پول یتیم تو، لباس تنش می کند اما کلام تو دلش را شاد می کند ؟ سعی کنید نعمتی باشید برای هر آن که زیر دست شماست . زیر دست شما امروز پدر ، مادر پیری که دیگر توان جوانی را هم ندارد هست ، همیشه ندار بودن نیست . همسری که تا دیروز خدمتگزار تو بود و امروز دیگر بیمار است ، او هم هست تو چکار می کنی ؟ خانم ها به طور عموم پای همسرشان می مانند ، انگشت شمار هستند کسانی که مردشان را رها می کنند می روند دنبال خوشگذرانی هایشان ، مردها چکار می کنند ؟ دین اسلام به آنها اجازه داده است یکی دیگر می گیرند مثل بستنی ، یکی کم بود یکی دیگر می گیریم ، می شود ؟ واقعاً می شود ؟ پس کجا رفت ؟ خدا برای شما آبشارها را مثال زده است ، آبشارها نهایت سخاوتمندی و زیبایی هستند .
وَفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ و میوه های فراوان : نمی گوید غذاهای فراوان ، می گوید میوه های فراوان . چون هر میوه ای از یک درخت به وجود می آید اما غذاها از مخلوط کلی از مواد بدست می آیند ، اما میوه ها واحد واحد جدای از هم با یک دریا خِیر و برکت ، شفا و در نهایت زیبایی . شما چطوری میوه می خورید ؟ یک سیب می گیرید در یک دستتان و یک موز هم در دست دیگرتان ، یک گاز به این می زنید ، یکی به آن . خیانت می کنید ، چرا این کار را می کنید ؟ سیب حق خودش را می خواهد ، به آنچه که گاز می زنی و دندان می فشاری باید نگاه کنی ، توجه کنی . آن واحد سیب آمده که با پوست و گوشت تو عجین بشود تمام مواد مغذّی و ماندنی اش را به تو بدهد . یک گاز به این می زنی ، یک گاز به آن ، چه کار بدی انجام می دهی .
میوه ها تک تک در اختیار ما قرار می گیرند ولی انبوه ، بخورید ولی حقشان را ادا کنید . عجب حق هایی به گردن ماست ، من که خودم می گویم پشتم خیس عرق می شود ، شما را نمی دانم . خدایا ! این همه حقوق مخلوقات تو را روز نهایی چطوری پاسخ بدهم ، چطوری حقشان را ادا بکنم ؟ تا امروز که نکردم خدایا توفیق بده از امروز انجام بدهم .
لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ نه تمام شدنی است ، نه منع شدنی . این ها چیزهایی است که هیچ وقت تمام نمی شود شما را هم از آنها منع نکردند . آن دنیا که طبیعی است چون در بهشت هستی ، این دنیا تکلیفش چه هست ؟ این دنیا هم همین طور است ، مگر تمام می شود . فصل موز می آید موز می خوریم ، الهی شکر که الان چهار فصل است شکم ما گورستان موز است در حالی که خوردن موز در فصل های خاص ، در زمان های خاص خیلی نیاز است . موز تمام نمی شود ، سیب هم تمام نمی شود ، هر چیزی می آید ، دورش را می رود به پایان که می رسد دور بعدی شروع می شود . پایان که می رسد دور بعدی شروع می شود ، دوباره که سرت را می گردانی فصل سیب رسیده ، هول نزنید . به همان نسبت به خوشی ها هم هول نزنید ، خوشی ها تمام نمی شود پس چرا من احساس می کنم دیگر خوشحال نیستم ؟ برای این که تو خوشی هایت را فروختی ، فروختی توی دستت هیچی نیست خب نباید خوشحال بشوی . اما خوشی ها تمام نمی شود بچه اول دنیا می آید ، وای از دست این پدر ، مادرها بچه که دنیا می آید نمی دانند چکار کنند ، این هم می خرند ، آن را هم می خرند ..... برای بچه اول روز اول عکس می گیرند ، فیلم می گیرند ، روز دوم می گیرند ......... بچه دوم هم هست ، چرا از بچه دوم ابا می کنی ؟ برای بچه دوم هم می شود این تجربیات را کرد .
هیچی تمام شدنی نیست ، برای شما هم هیچی منع شدنی نیست به شرط این که تعادل در رفتار داشته باشید ، نه در جهان آخرت که نیست در دنیا هم نخواهد بود ، می گوید چرا نیست ؟ در قرآن می گوید گوشت خوک نخور ، مگر خدا گفت در بهشت به تو گوشت خوک می دهم ؟ نگفته است . خدا در بهشت به همه چیزهایی اشاره می کند که به ما در دنیا گفته حلال است ، پس هر چه که این جا حرام است و بد است آنجا هم بد است . در مورد شراب اینجا حرام است اما آنجا اشاره می کند به شرابی که سِکرآور و زایل کننده عقل نیست ، این کدام شراب است ؟ من به این می گویم شراب معرفت که در این دنیا هم اگر بچشی ، یک جرعه اش را سر بکشی همه عمرت مستی . شما نمی دانید وقتی آدم به یک چیزی آگاهی پیدا می کند که در دنیا تا این لحظه نمی دانست و حالا می داند چنان لذتّی دارد که با هیچ لذّت دنیایی قابل مقایسه نیست . هر چه که اینجا مضرّ و بد است خداوند آنجا اشاره ای به بودنش نمی کند الّا شراب ، منتهی شرابی که سکرآور نیست ، زایل کننده عقل هم نیست . در دنیا هم اگر شما شرابی را پیدا کنید که این دو ویژگی را داشته باشد به شما حلال است . شرابی که در این دنیا می چشید و به شما حلال است صرفاً آگاهی است . آگاهی شرابی است که وقتی نوشیدی دیگر از آن زیبایی و سِکرش بیرون نمی آیی .

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید