منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره واقعه‎ بخش هشتم

 بسم الله الرحمن الرحیم

در آیه 50 خواندیم که در روز موعود و در آن وعده گاه مشخص که خداوند تعیین کرده بی تردید همه جمع می شویم . از اولین خلق تا آخرین خلق ، استثناء هم ندارد از نیکوکار ، مؤمن و معتقد تا تکذیب کننده کافر ، همه در آنجا حضور خواهند داشت چون در آن روز همه ، چه تکذیب کننده ها و چه مؤمنین درگاه حق به چشمشان باید وعده پروردگار را ببینند ، بدون شک جریان حسابرسی را باید ببینند .
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿٥١﴾ لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ 52) آنگاه شما ای گمراهان تکذیب کننده ، پس کسی که تکذیب می کند علیرغم ادعای بیهوده اش که خیلی داناست ، گمراه است.
ای گمراهان تکذیب کننده قطعاً از درختی که زقّوم است خواهید خورد ، این زقّوم چیست ؟ در دنیا زقّوم یک معنی دارد، اشاره می کند به یک چیز فیزیکی که بسیار تلخ است ما هم هر وقت چیزی می خوریم که بسیار تلخ است می گوییم مانند زقّوم می ماند ، مفهوم تلخی را از آن استباط می کنیم . می گوید قطعاً از درختی که از زقّوم است خواهید خورد ، نمی گوید درختی که میوه آن زقّوم است ، می گوید درختی که از زقّوم است یعنی جنسیت آن درخت زقّوم است . ریشه تنه شاخ و برگ و میوه آن از زقّوم است . می گوید از درختی که از زقّوم است قطعاّ خواهید خورد و این مفهومش تلخی محض است . حالا این تلخی محض چه درجه ای خواهد داشت ؟ یک دانه بادام تلخ به دهان می گذاریم ، دانه بادام تلخ است اما درخت پوستش ، ریشه اش ، شاخه اش ، برگش و گلش تلخ نیست استثناً یکی از میوه هایش تلخ بوده . آن هم آن تلخی در آن حد نیاز بدن است چنانکه روغن بادام شیرین در بدن یک فایده دارد و روغن بادام تلخ یک فایده دیگر و چقدر جالب است که فواید این دو روغن که هر دو از بادام گرفته می شود کاملاً متفاوت است . اما این درخت از زقّوم است یعنی تلخی محض است ، هیچ چیز دیگری از آن استنباط نمی شود . فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿٥٣﴾ که شکمها از آن پر می کنید ، چرا شکمها از آن پر می کنید ؟ چون آدمی که گمراه است و آدمی که روز موعود یا روز محشر و روز حساب و کتاب را انکار کرده خبر ندارد که در دنیا فقط خورده یعنی هر چیزی در دنیا به دستش رسیده برای خودش خواسته ؛ خوردن از نوع بلع یک بخش از خوردن است . طرف می رود زمین می بیند ، این قطعه را می خرد آن یکی را نیز می خرد می خواهی چکارکنی ؟ هر چیزی که در دنیا زیباست می خواهد بخرد مگر می شود ؟ این هم یک نوع خوردن است . بعد آن کسی که اعتقادی به روز واپسین نداشته در آن روز چکار می کند ؟ هر چیزی که در آنجا هم هست تصاحب می کند چه چیز را ؟ درخت زقّوم را ، دائم شکم از آن پر می کند .
فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿٥٤﴾
بر روی آن از آب جوشان می نوشید . این همه تلخی را فرو بردن باید آب خورده بشود . پس تلخی چه می خواهد ؟ آب گرم می خواهد ، برای اینکه حسابی گرممان شود آب جوش می دهند سریع تلخی را باز می کند ، فرصت به آن نمی دهد ، هرچه آب داغتر باشد سریعتر تلخی باز می شود و هرچه سریعتر این تلخی باز شود تشنگی به وفور خواهد شد .
فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿٥٥﴾ پس می نوشید چون نوشیدن اشتران عطش زده ، شتری که عطش دارد را تا به حال دیده اید ؟ وقتی که پوزه اش را در آب می برد دیگر بلند نمی کند ؟ چرا ؟ شکمبه ذخیره دارد ، مثل ما نیست که نفسش از خوردن بِبُرد . می خورد تا شکمبه هایش پر شود و بعد از آب دیگر چیزی نمی خورد . کسی که از این تلخی خورده ، عطش زده شده ، آب جوش هم به او می دهند تا تلخی باز شود . پس تشنگی اش به حد وفور است و آنقدر از آین آب داغ می خورد چنانکه شتران عطش زده آب می خورند .
هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿٥٦﴾پس می نوشید چون نوشیدن اشتران عطش زده این است پذیرائی آنان در روز جزا . در روز جزا آدمها را پذیرایی می کنند ، افرادی که تکذیب کننده آیات الهی هستند و روز معاد را تکذیب می کنند ، افرادی که دین خدا را نهی می کنند ، سعی می کنند برعکسش کنند ، اینها منتظر پذیرایی روز جزا باشند .
نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ ﴿٥٧﴾
ما شما را آفریده ایم پس چرا تصدیق نمی کنید ؟ آفرینش که معلوم است ، چه چیز را تصدیق نمی کنیم؟ روز رستاخیز را ، چه کسی روز رستاخیز را رد می کند ؟ کسی که آفرینش خودش را توسط پروردگار رد می کند ، فرق نمی کند چون اگر کسی به خودش نگاه کند ، چگونگی بوجود آمدن و چگونگی آفرینشش را ببیند بطور حتم پی می برد که یک کسی خیلی فراتر از پدر، مادر است که آنها را خلق کرده است . حمل کردن ، به دنیا آوردن ، پرستاری کردن و خدمت کردن یک چیزی است و خلق کردن چیز دیگری است ، باید جوانان بین این دو تفاوت قائل شوند . به همین دلیل هم پدر مادر هر چقدر هم اشکال داشته باشند تا روزی که زنده اند بر اولاد خداوند واجب کرده حرمتشان را بگیرد ، چرا ؟ چون خداوند به گردن این پدر ، مادر گذاشته و مخلوقی را توسط این ها به دنیا فرستاده است ، و برای دستمزدشان ، به اولادشان واجب کرده احترامشان را داشته باشند ، مراقبت شان هم بکنند خدمتگزاری پدر و مادر را هم بکنند . اما یادمان باشد خلق کردن یک چیز دیگری است . کسی که خلق کردن خودش را نمی بیند رستاخیز را نمی فهمد ، چرا ؟ چون این را نمی فهمد که یک وجود با قدرتی این کار را انجام داده که از قدرت هیچ کسی بر نمی آید ، پس این وجود با قدرت آن روز هم می تواند شما را از داخل خاک در بیاورد و دوباره بسازد و دوباره تحویل تان بدهد تا مجازات شوید . خداوند می فرمایند ما شما را آفریدیم چرا تصدیق نمی کنید ؟ چرا پذیرش نمی کنید ؟
﴿٥٧﴾ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿٥٨﴾ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿٥٩﴾آیا آن نطفه که می ریزید ملاحظه کرده ای ؟ فرزندی که می خواهد متولد شود دو جنس متفاوت را طلب می کند . از این جنس موادی و آز آن جنس مواد دیگری ، اگر هر کدام از اینها به تنهایی باشد به درد نمی خورد . خداوند اشاره می کند به نطفه ، آیا نطفه ای که می ریزید ملاحظه کرده اید ؟ آیا شما آن را خلق می کنید یا ما آفریننده ایم ؟ قشنگی آن اینجاست که هر دو طرف آنچه را که در خودشان دارند بالاترین حد موجودیت است . ریز ، میکروسکوپی ولی در عین حال قوی ترین و بالاترین ، آیا شما به این ها نگاه کردید ؟ آیا در لوله های آزمایشگاههایتان می توانید آن را بسازید ؟ قادر نیستید . الان در آزمایشگاهها انواع و اقسام بارداریها اتفاق می افتد ، اما بطور حتم دو طرفی که صاحب هم چنین موادی هستند لازم است ، اگر نباشد نمی شود . لوله های آزمایشگاه فقط این امکان را می دهد برای آن که جایگاه امنی برای ترکیب این مواد باشد ، اگر می توانی خلق کنی ، بسم الله ، اگر خلق کننده اید ، خلق کنید ،ولی نمی توانند انجام دهند .
نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٦٠﴾ماییم که مرگ را میان شما رقم زده ایم و ما نا توان نیستیم .
شما الان که اینجا نشسته اید اراده کن بمیری اگر توانستی ؟ بعضی ها صاحب یک تمرکزهای وجودی خاص هستند . شروع می کند از انگشت های پایش بخواباند ، نمی میراند می خواباند می آید می آید بالا به قلب که می رسد هول می کند در حالی که قلبش را هم بخواباند طوری نمی شود ، مگر وقتی شما خوابید قلب کار خودش را نمی کند ؟ قدری فعالیتش را می توانید کم بکنید الان که در سختی به سر می بری اراده کن بمیری . گرچه که اگر این را خدا به بنده هایش بدهد همه می گریزند و هیچ کسی قبول نمی کند ، بدبخت ترین آدمها هم حاضر نیستند بمیرند ، مگر می شود این دنیا را به این قشنگی رها کرد و رفت . خداوند مرگ را بین ما رقم زده و در این ر قم زدن ناتوان هم نیست ، هر موقع اراده کند من و شما را می برد و سخت هم می برد ، پس پیش خداوند گردنکشی نکنیم .
عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لا تَعْلَمُونَ﴿٦١﴾
بر اینکه امثالتان را به جای شما قرار دهیم ، شما را در جهان دیگری که نمی دانید بازآفرینیم . خدا توانا است مگر از اول ما همین جا بودیم ؟ قبلاً یک جای دیگر بودیم . ما را برداشت و ما را به یک جای دیگر فرستاد . جایی که وقتی می خواستیم بیاییم هول می کردیم چون نمی دانستیم کجاست . الان هم به راحتی می تواند ما را از اینجا بردارد به یک جای دیگر بفرستد . به یک جای دیگری که اصلاً نمی دانیم . و چقدر قشنگ است خداوند می فرمایند باز آفریدیم . یعنی این آفرینش هر لحظه در حال اتفّاق افتادن است و این را به راحتی در مورد گیاهان می شود دید . هر سال عید که می رسد می گویند به طبیعت و به جوانی طبیعت نگاه کنید چطور سر از خاک بر می دارد . نگاه به طبیعت شما را هدایت می کند به این که ببینید ما یک بار خلق شدیم اما آفرینش هر دم است . شما حمام که تشریف می برید و لیف می زنید مرده های پوست تان را با آب و صابون بیرون می ریزید مگر غیر از این است ؟ اگر شما بدانید با لحافی که بر روی تان می اندازید ، بالشتی که در زیر سرتان است و ملافه تشک هر شب با سایش بدن تان بخصوص اگر لباس تان خیلی کم باشد با این ملافه ها چه اتفاقی می افتد وحشت می کنید ، هر روز لحاف و تشک می شویید چون از پوست تان مرده ها می ریزند و کمک می کنند تازه ها قدری سر بیرون آورند . این آفرینش دمادم است . روی پوست خودتان نگاه کنید . کسانیکه که خیلی آلرژی های تنفسی و پوستی دارند رختخوابشان را تند به تند عوض کنند . خداوند می فرمایند که برای اینکه امثال خودتان را جای شما قرار دهیم ، شما بروید و شما را در یک جهان دیگر دوباره آفرینش کنیم مگر برای خدا کاری دارد ؟ اصلاً و ابداً !
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الأولَى فَلَوْلا تَذَکَّرُونَ ﴿٦٢﴾و البته شما پیدایش نخستین خود را دانسته اید پس چرا توجه نمی کنید ؟ همان که عرض کردم شما به دنیا آمدنتان ، پدید آمدنتان در دنیا را می دانید چطور اتفاق افتاده است . پدر و مادری بود که خودشان دختر و پسر جوانی بودند با هم ازدواج کردند ، با یکدیگر آمیزش کردند نطفه شما بسته شد . شما پس از نه ماه استراحت و لگدپرانی در شکم مادر بالاخره بیرون آمدید و با شکایت فراوان که من نمی خواهم به دنیا بیاییم ، بگذارید سر جایم بمانم . اما آوردنتان بیرون ، بزرگ شدی و امروز برای خودت سروری هستی . شما امروز برای خودتان بزرگ هستید و به عالم و آدم هم ماشاءا.. هم فخر می فروشید ، هم به کار عالم و آدم کار دارید و دخالت می کنید . شما پیدایش اولیه تان را می دانید پس چرا توجه نمی کنید ؟ با نگاه کردن به پیدایش اولیه تان می توانید بفهمید که آخرتان کجاست . آخرتان باز هم برخاستن ، آماده گشتن ، آفرینشی دوباره داشتن و پس دادن حساب و کتاب است ، پس چرا توجه نمی کنید ؟
صحبت از جمع : آیا آیه 61 به عوالم پیشین هم اشاره دارد ؟
استاد : بله . چون ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم عوالم مختلفی را گذراندیم یعنی انگار که جهان هایی بوده است که ما در هر کدام از اینها بودیم . بنده یک دلنوشته طولانی هم در دلنوشته هایم دارم که در آن مسئله را کاملاً به تصویر کشیدم که آدمی از آنجایی که خداوند او را اول بار خلق کرد و جفتش را به او نمایان کرد و بعد از آن او را به جهان های مختلف فرستاد . یعنی هر بار انگار که یک مرگی اتفاق افتاد و در جهان بعدی یک تولد مجدد .
صحبت از جمع : این آیه را می شود برای این استفاده کرد و بعد از دنیا .
استاد : بله ولی زندگی های متوالی نه .
ادامه صحبت از جمع : عوالم بعد از دنیا به برزخ هم می توان اشاره کرد ؟
استاد : بله همان است منتهی جهان برزخ باز طبقه بندی دارد . دنیا طبقه بندی دارد منتهی به چشم نمی آید و مجزا نیست اما به نظرم می آید در جهان برزخ ( باز مطمئن این را نمی گویم) که جهان های تفکیک شده است چرا که جهان بالاتری ، پایین تری را می تواند ببیند ولی پایین تری ، جهان بالاتری را نمی تواند ببیند . آن هم به دلیل اتصالاتی است که آکادمی های بزرگ کشورهای غربی که با مدیوم ها کار کردند این اطلاعات را جمع کردند . ارواحی که اتصال برقرار کردند گفتند که ما نمی توانیم . باز در دنیا در دین ما ، تجمعاتی مثل این حسینیه را خیلی محترم می شمارند به دلیل اینکه وقتی شما به یک مجلسی می آیی و می گویی ای کاش مادرم بود ، ای کاش پدرم بود و .... یاد می کنی عملاً کارت دعوت می فرستی و اگر آنها استحقاق داشته باشند می آیند و بعد آمدنشان در اینجا یک حُسن بزرگ دارد چون طبقات مختلف را شما به اینجا دعوت کردید ، از طبقات مختلف آمدند آن وقت می توانند همدیگر را ملاقات کنند .
صحبت از جمع : طبقات این دنیا، ارجعیت شان، بالا بودنشان، مقاماتشان، بسته به آن مکان های متبرک است؟ معنوی است یا مادی ؟
پاسخ استاد : ببیند دنیایی که ما در آن هستیم یک عالم است اما بحث جهان های برزخ که کردم عالم های متفاوت است چنان که قبل از دنیا هم عالم های متفاوت داشتیم . قبل از زمین یک عالمی داشتیم ، حالا عالم بعد از آن می شود زمین . اما شما می پرسید آیا زمین هم دارای همچین طبقاتی است ؟ می گویم : خیر . یعنی در خود زمین عالم به عالم نمی گردیم یک عالم است چون اسفل السافلین است . اینجا فقط مرتبه هاست که تغییر می کند یعنی اگر شما آمدی و فردی به مراتب مؤمن تر بودی شما را نمی برند در یک فضایی جدا از فضای بقیه زندگی کنید ، . در همین فضا زندگی می کنید ولی مرتبه ات بالاتر است . دعا می کنی دعای تو درگیر می شود یا مثلاً سختی وارد می شود شما بهتر تحمل می کنی و ... اما عالم یکی زمین را در خور چند تا بودن نمی بینم. همان یکی بودنش از سرش هم زیاد است ما را تحمل می کند .
أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿٦٣﴾ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿٦٤﴾ لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ﴿٦٥﴾ آیا در آنچه می کارید اندیشیده اید ؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما رویانده ایم ؟ نزدیک عید شما کمترین کاری که می کند این هست که گندم در آب خیس می کنید ، گندم را از آب خارج می کنید لای دستمال می گذارید . اگر توانستید به اندازه یک اپسیلون باعث شوید گندم را در دست بگیرید تا جوانه اش زودتر بیرون بیاید . اصلاً امکان ندارد ، اگر قرار باشد سبز نشود نمی شود . حالا این تجربه را در گیاهانی که در خاک می کارید توجه بگذارید ببینید چه اتفاقی می افتد ؟ رویانندگی مال ما نیست . ما سرویس می دهیم خدمت می کنیم ، امکانات را بر اساس درسی که گرفتیم فراهم می کنیم اما آفرینش مال ما نیست بلکه خداوند است که می آفریند .
آیا در آنچه می کارید اندیشیده اید ؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما رویاننده ایم ؟ اگر می خواستیم قطعاً آن را خاشاک می کردیم . آنگاه حسرت زده می شدید . پس اگر گیاهی را دارید ، حالا یکی هکتار هکتار مزرعه دارد ، یکی باغ دارد ، یکی در آپارتمانش گلدان های آپارتمانی دارد ، یادتان باشد شما به گلدانهایتان سرویس می دهید ، مراقبت می کنید اما رویانندگی گلدان ها و گل های شما به خاطر خلق کردن یا آفرینش شما نیست . می خواهد این را به شما بگوید : روییدن ، آفریده شدن خیلی متفاوت است با مادیت اجسام و اشیا ، عین خود شما . مگر بدن شما راه نمی رود ؟ مگر نمی دود و به آن می گویی زنده . وقتی می خوابد و سکته می کند و کسی هم نمی فهمد و زمانی که او را صدا می زنند انگار خواب است پس چرا دیگر جواب نمی دهد ؟ آیا شما او را مرتب حمام می کردید ، غذاهای خوب به او می دادید ، لباس های زیبا تن او می کردی ، سبب حرکت کردن او بودید ؟ سبب راه رفتن او بودید ؟ می خواهد این را بگوید ، می خواهد بگوید در این رویانندگی در اصطلاح کاشتن و به دست آوردن خوب توجه کنید . نگاه کنید و ببینید که آیا شما خلق می کنید ؟ آیا شما آفرینش می کنید ؟ یا شما فقط خدمتگزار هستید . اگر شما آفرینش می کنید ، آن آدمی که خوابید ، سکته کرد و دیگر بیدار نشد را خواهش می کنم بیدار کن ، به او خدمت کن ، غذا های خوشمزه به او بخوران ، بادش بزن ، ماساژش بده و بگذار بلند شود ، پس چرا او بلند نمی شود ؟ او با قبل خود به اندازه نوک سوزن فرق نکرده است ، موهایش همان مدل است ، چشم هایش همان طور است و... دیگر جواب نمی دهد . اگر تو آفرینش می کنی این را آفرینش کن . خدا در این آیات توجه شما را می خواهد به یک چیزی جلب کند در گیاهان که آدم ها کمتر به آن نگاه می کنند . همه فکر می کنند گندم را کاشتم چقدر خوب سبز شد ، اگر او به آن آفرینش نداده باشد اصلاً سبز نمی شود حتی اگر خودت را بکشی . خداوند می خواهد در این آیات به شما نشان بدهد که همان چیزی که در شما سبب حرکت و زنده بودنتان را می کند در گیاهان هم هست . حال شما ژن آن را عوض می کنید یا خیلی کارها روی گیاهان انجام می دهید ، این ها خدمات است ، شما در نفس عمل ، آن روح بالندگی ، آن روحی که سبب حرکت می شود را نمی توانید به آن بدهید ، چون شما آن را ندارید . آن چیزی است که از جانب خدا می آید . حالا می بینید که چقدر سوره واقعه مهم و ارزشمند است ؟ برای چه ؟ برای این که ببینیم خداوند به چه نکته های ارزشمندی اشاره می کند . خود ما هم گیرنده هستیم و اصلاً دهنده نیستیم ، آن چه را که ما می دهیم سرویس ، خدمت است نه چیزی بیشتر از آن . خودمان را از این بزرگتر نبینیم .
صحبت از جمع : در هر موجود زنده ای که در جهان هستی وجود دارد از آن ذره وجودی خداوند هست . و در سوره تکویر آن جا که می گوید : ما در روز جزا وحوش را زنده می کنیم ، پس آن هم قیامت را دارد ، پس آن ذره وجودی در آن هست .
استاد : دقیقاً . و این اشارات به این جهت است که بشر که این قدر فراموش کار است و هر لحظه در خسران است فراموش نکند عامل حیات ، عامل زنده بودن ، هیچ مخلوقی نمی تواند باشد ، هیچ مخلوقی عامل حیات نمی تواند باشد . عامل حیات از جای دیگری است . اگر شما یا هر آدم دیگری به آن چه که الان می شنود بارها فکر نکند ، هیچ وقت به جایی نمی رسد . شما فکر نکنید آن چه را که من الان دارم می گویم فی البداهه در ثانیه رسید و من به شما گفتم . حتی اگر الان جواب رسیده است و من گفته ام به خاطر این است که ماه ها به آن فکرکرده ام . اگر به آن فکر نکنید نمی توانید درک کنید . چون این ها با دو دو تا چهار تا جور در نمی آید . باید خیلی به آن فکر کنید تا به مرحله ای برسید که آن را درک کنید ، راه دیگری ندارد .
این ها به هم زنجیر شده اند . یک چیزهایی را گاهی می فهمم ، آدم زمانی که می فهمد ذوق می کند و جلو می روم و این قدر پیش می روم که جلوی در آن می رسم ، لای در فهم و دانایی حق را که می گشایم این قدر عظمت هست که یک لحظه حس می کنم درونم گنجایش پذیرش ندارد و من پس می افتم . این یک حقیقت است برای همین این راه را بدون راهنما نمی توان رفت . چون راهنما دُم تو را می گیرد و عقب می کشد و می گوید : نرو جلو ، می میری . کجا می روی ؟ اگر بیشتر از این جلو بروی می میری . سخت است ، ساده نیست .
حالا من یک چیزی بگویم خانم ها و آقایان همه چیز سر طاقچه است ، طاقچه کجاست ؟ روی دیوار و قدری بلند ، همه چیز سر طاقچه چیده شده است . قدیم ها عید که می شد برای این که بچه های کوچک شیرینی و نقل و شکلات را در طول روز تاراج نکنند ، این ظرف های خوراکی ها را بالای طاقچه یا در گنجه می گذاشتند . بچه ها برای این که دستشان به این خوراکی ها برسد ، خودشان را بالا می کشیدند بعد پاهایشان را بلند می کردند ، بعد پنجه ها را بلند می کردند و بعد روی پنجه پایشان می ایستادند. چرا این کار را می کرد ؟ چون همه چیز هایی که می خواست سر طاقچه بود ، می خواست که برود و این ها را بردارد و بخورد . همه چیز هایی که در دنیا می خواهید ، همه بدانید که سر طاقچه است اگر دستتان نرسیده است خیلی بی عرضه هستید . چون نتوانستید دستتان را بلند کنید و بردارید . کَل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی ، تو اگر راست می گویی سلامتی ات را از آن بالا بردار . پس چرا لنگان راه می روی ؟ من سلامتی ام را بر می دارم ولی تا دستم می گیرم پشت سری من که آمده تا به آن پیشخوان برسد ، توی سرم می زند و سلامتی ام پایین می افتد و ترک بَرمی دارد . دوباره روز از نو و روزی از نو . باور نمی کنید ؟ به خدا عین واقعیت را می گویم . این قدر پشت گردن و سر شانه ام زده اند و هر چه در دست داشته ام پایین افتاده و شکسته است ولی من می دانم که اگر سلامتی ام را ندارم از او نیست ، او سلامتی من را بر سر طاقچه گذاشت ، گفت : برو و سهم خود را بردار . گاهی اوقات فکر می کنم که از بس برداشته ام و نتوانسته ام نگه دارم و من را زدند و هول کردم و زمین انداخته ام و به زمین افتاده و شکسته است ، دیگر آن جا چیزی ندارم که بروم بردارم . اما شما سهم دارید ، حرف من با همه است ، من همه را می گویم ، هر کسی به سهم خود . آن کسی که آن چه را که می خواهد ، می خواهد به دست آورد مجبور می شود سرش را ببرد و زیر پایش بگذارد ، چون تا سر خود را نبرد این چشم این سو و آن سو کار می کند و او که می خواهد بالا برود چشمش به سمتی دیگر می افتد و دیگر هیچ ، دیگر دست او به آن بالا نمی رسد .
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿٦٦﴾ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿٦٧﴾
در آیه 66 خداوند می فرمایند : شما که آنها را آنجا می بینید می گویید واقعاً ما زیان دیده ایم یا اگر در دنیا باغ و محصولتان را یک دفعه به خار و خاشاک تبدیل کنیم آن وقت می گویید که ما واقعآً زیان دیدیم بلکه ما محروم شدیم ، از چه ؟ از رزقمان . می گوید وقتی می بینید خسارت دیدید باز هم با خودتان فکر نمی کنید چرا این خسارت را خوردیم ؟ همان لحظه هم می گوید ببین چه زیانی من دیدم ، چه حقی از من ضایع شد . علی الخصوص آقایان که چِک می دهید و چِک می گیرید ، اگر رقم چک شما را خوردند و به شما نمی دهند با خودتان یک فکری بکنید یک جایی حق یکی را نگه داشته اید . اگر حق کسی را نگه ندارید این طوری حقتان گیر نمی افتد . ممکن است شما بگویی که من بدهی مردم را زود به زود می دهم ، اصلاً پول کسی را نگه نمی دارم ، مگر همه اش پول است ؟ همه اش پول نیست ، خیلی چیزها پول محسوب نمی شود در جایی حق همسرت را ادا نمی کنی یک جایی دیگر حق تو را می خورند . حق مادر را ادا نمی کنی ، حقت را می خورند ، حق اولاد ، داماد ، عروس ، همسایه ، همکار ، کاسب محل ...... کاسب محل شما این جنس را همان قیمتی می دهد که شما می روی سه کوچه پایین تر می خری ، خب چرا می روی سه کوچه پایین تر می خری حق این است که کاسب محل شماست ، حقش را قبض کردی ، حقت را قبض می کنند . می گوید وقتی هم این بلا را در دنیا سر آنها می آوریم که شاید به خودشان بیایند باز هم فوری می گوید : آخ آخ می بینی چطوری حق من را می خورند ؟ می بینی چطور آدم هایی هستند ؟ هنوز هم به خودش فکر نمی کند که من چکار کردم ؟ خداوند به ما سختی می دهد ، گاهی محصول ما را به آتش می کشد فقط برای این که به خودمان بیاییم و بگوییم چکار کردیم که این طوری شد ؟ من چکار کردم که مستوجب چنین بلایی باشم ؟ تا وقتی هم که این را نگوییم این بلاها بطور ممتد ادامه خواهد داشت ، حواستان را جمع کنید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید