منو

سه شنبه, 28 فروردين 1403 - Tue 04 16 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره کهف بخش نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه آیات سوره کهف در جلسه پیش خواندیم : دو مردی که دوست بودند و یکی از آن ها صاحب 2 تا باغ با تمام امکانات و محصولات بسیار بسیار خوب بود و آن یکی بر خلاف او مُکنت و مالی مانند او نداشت و گفتگوی آن ها را شنیدیم و به آن جا رسیدیم که کسی که صاحب 2 تا باغ بود به دوستش می گفت من به مال از تو بیشتر هستم و به افرادی که در اختیار دارم از تو نیرومندتر هستم . دیدیم که قرآن او را فردی معرفی کرد که ستمکار نفس خویش بود و وقتی به باغش در آمد گفت : فکر نمی کنم هیچ وقت این باغ زوال بپذیرد یعنی مرگی برای این باغ زیبا و محصولاتش اصلاً نمی توانست متصوّر باشد . از کلام این آدمی که مغرورانه به مسائل نگاه می کرد در ادامه امروز می خوانیم :
وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا ﴿٣٦﴾
گفت : و گمان ندارم که قیامت برپا شود و اگر هم به نزد پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً جایگاهی بهتر از این خواهم یافت .
به 2 ، 3 تا نکته با هم اشاره کرد . گفت : اولاً قیامتی در کار نیست یعنی کسی که در دنیا از مُکنت ، مال و امکانات بالایی برخوردار است در آخرت هم چنین خواهد بود و چه بسا هم چون در دنیا توانسته بود یک امکانات مالی فراوان برای خودش فراهم کند پس در آخرت هم بطور حتم خداوند به او مُکنت بالاتری خواهد داد . این تصوّر مرد باغدار بود و می گفت که فکر هم نمی کنم قیامتی برپا شود چون قیامت حکایت از ویرانی ، از بین بُردن و زیرورو شدن همه چیز می کند ؛ گفت : نه ، این امکان ندارد و من اگر هم به نزد پروردگارم برگردم بهتر از این ها هم آن جا خواهم داشت .
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا ﴿٣٧﴾
رفیقش که با او گفتگو می کرد به وی گفت : آیا به کسی که تو را از خاک ، سپس از نطفه آفرید ، آن گاه تو را بصورت مردی بیاراست ، کافر شدی .
آیه قبل نکته خیلی جالبی را به ما گوشزد می کند کسی که قیامت را منکر می شود ، کفر است و فرد کافر است . دوستش به او گفت : آِیا پروردگاری که تو را از خاک آفریده ، از یک نطفه آفریده ، همان طور که خودت داری می گویی امروز تو را بصورت مردی قدرتمند و مردی کامل آراسته کرده آیا به چنین خدایی تو می آیی و کافر می شوی ؟
لَكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا ﴿٣٨﴾
اما من می گویم : الله پروردگار من است .
دوست دوم گفت : ولی کلام من با تو فرق می کند ، می گویم این الله ، این خدای یکتا پروردگار من است . هیچ کس را شریک پروردگار خود نمی سازم . یعنی با این کلام زیبا یک اشاره لطیف می کند به مرد اول که وقتی تو می گویی : من الان بهترین ها را دارم و اگر بمیرم هم بهترین جایگاه را خواهم داشت یعنی تو از الان خودت را شریک آنچه که خداوند انجام می دهد و اموالی که خداوند عطا می کند می دانی . می گوید ولی من این را نمی گویم ، می گویم : الله پروردگار من است ، هیچ کس را هم شریک پروردگار نمی پذیرم .
وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَ وَلَدًا ﴿٣٩﴾
چرا وقتی داخل باغت شدی نگفتی : هر چه خدا خواهد .
می گوید : چرا وقتی وارد این باغ شدی نگفتی که : هر چه خدا بخواهد ، هر چه که خدا عنایت کند .
و هیچ نیرویی جز به تأیید خدا نیست . این هشداری است به همه ما . به آن چه که داریم از آن خودمان ندانیم . واقعاً از آن شماست ؟ از آن من است ؟ از آن همه آدم ها ؟ اگر کسی صاحب پُست و مقامی می شود یا اگر بالعکس به اعتقاد ما یک کسی در فقر و فلاکت زندگی می کند ، نشان دهنده این است که ما صاحب قدرت هستیم و او نیست ؟ نه ، همه چیز در ید توانای خداوند است و این را باید درک کرد ، باید پذیرش کرد . اگر پذیرش کردی ظلم نمی کنی ، اگر پذیرش کردی غرور نمی کنی ، منیّت بکار نمی بری ، حسد بکار نمی بری
چون باور می کنی که فرد مقلبلت اگر بیشتر از تو دارد به طور حتم این دست توانای خداوند است نه قدرت فردی آن آدم . آیا ما می توانیم به توانایی های خداوند حسد بورزیم ؟ نمی توانیم و هیچ وقت این کار را نمی کنیم چون می دانیم امکان پذیر نیست . اما وقتی می آییم به فردی حسد می ورزیم به مال ، پست ، مقام و امکاناتش عملاً خداوند را از دایره زندگی مان حذف کردیم . به هر کاری وارد می شویم بگو ماشاالله . زیبا می بینی بگو ماشاالله ، گل زیبا می بینی بگو ماشاالله ، حیوان زیبا می بینی بگو ماشاالله ؛ لاقُوَّه اِلاّ بِالله هیچ نیرویی و هیچ قدرتی نیست جز این که در دست توانای خداست . اگر این جمله ملکه ذهن آدم ها شود انسان ها دچار خطا نمی شوند این همه جنگ و خونریزی در دنیا به وجود نمی آید . حق کشی ، غصب مال ، طفل کشی و هزاران خرابی و اشکال دیگر .
چرا وقتی داخل باغت شدی نگفتی هر چه خدا خواهد و هیچ نیرویی جز به تأیید خدا نیست . اگر امروز باغ تو سرسبز ، بزرگ و پُر ثمر است چون خدا مهر تأیید روی آن گذاشته است و اگر آن را بر دارد آن وقت ببین چه می بینی ؟ می گوید اگر مرا به مال و فرزند کمتر از خودت می بینی ، امروز فکر می کنی من کم دارم ، من می گویم امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو را به من بدهد یعنی اگر امروز تو داراییت را باغت و افرادت می بینی من امیدوارم که خداوندی که قدرت ها در دست اوست و به تأیید اوست هر آن اراده کند بهتر از آن را به من خواهد داد .
و بر آن باغ آفتی از آسمان بفرستد تا به زمینی بایر و بی گیاه بدل شود . هر لحظه خداوند اراده کند ، مُهر تأییدش را از آن باغ ، از آن مِلک ، از آن سرزمین ، از آن قدرت ها ، از آن آدم ها هر جا که هستند بردارد همه تبدیل می شوند به یک تکّه بی حاصل ، بایر و از بین رفته . امروز اگر چیزی در دستان ما وجود دارد که برای خودمان خیلی می پسندیم و فکر می کنیم که فوق العاده است یادمان باشد که همه این ها از امر خداست . یادمان باشد که اگر خداوند نمی خواست نداشتیم ، اگر خداوند تأیید نمی کرد نمی توانستیم . پدر و مادرهایی را می بینم که برای این که فرزندانی برومند دارند خوب تربیت شدند ، سالم و صالحند به طور دائم می گویند که من در تربیت خیلی کوشا بودم ، من در تربیت و نگه داری از این ها خیلی تلاش کردم ، فراموش کرد که این اولاد را اگر خدا به او نمی داد هرگز نمی توانست صاحب اولاد شود و اگر خدا اراده نمی کرد در تقدیر این اولادها هرگز تربیت این پدر و مادر روی این ها مُیسّر واقع نمی شد . بسیاری از آدم ها تلاش کردند و موفق نشدند . به آن چه که داریم منیّت نکنیم ، به آن چه که داریم لاف نزنیم چه بسا که خیلی زود خداوند لاف مارا تبدیل کند به یک کشتزار بی حاصل ، به یک سرزمین بایر . دست ما تهی و هر چه که بجنبیم دیگر قادر به تهیه آن نباشیم .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید