منو

چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed 04 24 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره کهف بخش بیستم

بسم الرحمن الرحیم

روز گذشته به داستان ذوالقرنین ورود کردیم ، با ذوالقرنین آشنا شدیم و امکاناتی که خداوند در اختیار این شخصیت قرار داده بود . دیدیم که رفت تا غروب گاه خورشید ، جایی که خورشید غروب می کرد و در آن جا قضاوت اعمال مردمانش را خداوند بر عهده ذوالقرنین گذاشت و او به خوبی و نیکویی این قضاوت را انجام داد . در آیه 89 فرمود : سپس وسیله ای دیگر را پی گرفت ، خب کجا ؟

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿٩٠﴾
تا آن گاه به طلوع گاه خورشید رسید .
جایی که خورشید طلوع می کند آن را دید بر قومی طلوع می کند که برای آن ها در برابر آن پوششی قرار نداده بودیم . یعنی هیچ امکاناتی این قوم برای خودشان نداشتند ، که در مقابل اشعه خورشید از خودشان حفاظت کنند . مثل الان نبود که خانم ها تیوب تیوب یا حتی بعضی از آقایان کرم های ضد آفتاب بخرند پوست های صورتشان را بپوشانند ، برای این که آفتاب سوخته نشوند ، دچار بیماری پوستی نشوند ، هیچ چیزی نداشتند که خودشان را در مقابل اشعه خورشید یا گرمای خورشید حفاظت کنند .
كَذَلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿٩١﴾
این گونه بود و ما به آن چه نزد وی بود احاطه داشتیم .
خداوند می فرمایند : این چنین بود وضعیت آن مردمانی که در قسمت طلوع گاه خورشید زندگی می کردند و ما می دانستیم ، خداوند آگاه بود که ذوالقرنین نزد خودش از چه امکاناتی برخوردار است ، چون خداوند به او عطا کرده بود .
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٩٢﴾
باز وسیله ای را پی گرفت .
از آن جا باز حرکت کرد . مفهومش این است که بر پوشاندن این قوم و حفاظتشون امکاناتی برایش نبود .
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿٩٣﴾
تا وقتی که به میان دو سد (بعضی از مترجمین ترجمه می کنند این جا دو تا سد یعنی دو تا کوه ما نمی دانیم از چه جنسی به هر حال دو تا سد) رسید ، در کنار آن قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند ، یعنی درک معنی نمی کردند .
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿٩٤﴾
گفتند ای ذوالقرنین یأجوج و مأجوج سخت در زمین فساد می کنند آیا ممکن است برای تو هزینه ای قرار دهیم تا میان ما و آن ها سدی بسازی .
مردم آن دیار از دست قومی به نام یأجوج و مأجوج که یا دو فردند یا قومند ، نمی دانم ، اما از دست فساد این ها به تنگ آمده بودند و می گفتند ما حریف این ها نمی شویم و ذوالقرنین را تشخیص داده بودند از عهده کارهای بسیاری بر می آید . به او گفتند ما حاضریم هزینه تحمل کنیم ، یعنی آن چه را که لازم است آماده کنیم آیا تو می توانی بین ما و این قوم یک سدی بسازی که آن ها نتوانند به ما نفوذ کنند ؟
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿٩٥﴾
گفت تمکّنی که پرودگارم به من داد بهتر است ، پس مرا به نیروی خویش کمک دهید تا میان آن ها و شما سد بسازم . یعنی در ازای کاری که برای این قوم می خواست انجام بدهد به اصطلاح دستمزد نمی خواست . می گفت آن چه که خداوند عطا به من کرده و امکانات و تمکّنی که به من داده مرا کفایت است اما بیایید و کمک بکنید تا برای شما سدی بسازم .
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿٩٦﴾
پاره های آهن برای من بیاورید ، تا آن گاه که میان دو کوه را برابر نمود . گفت آهن هایی برای من بیاورید که بین این دو کوه را بتوانم برابر کنم ، که از یکی بر دیگری نتوانند عبور کنند و سوار شوند .
گفت بر آن بدمید تا آن وقت که آن را سرخ و گداخته کرد .
آهن هایی که آورده بودند گفت بر این آهن ها بدمید تا این ها کاملاً سرخ و گداخته شوند .
گفت حالا مس مذاب برایم بیاورید تا روی آن بریزم .
مس مذاب آوردند و روی این آهن ها ریخت که این آهن ها یک سطح بسیار سری به وجود آمد که دیگر نتوانند خودشان را این از سطح بالا بکشند .
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿٩٧﴾
پس نه توانستند از آن سد بالا بروند و نه توانستند آن را سوراخ کنند .
نه تنها بالا نتوانستند بروند حتی نتوانستند که این دیواره ای که ساخته سوراخ کنند و با به وجود آوردن سوراخ هایی از آن بتوانند عبور کنند .
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿٩٨﴾
گفت ساختن این سد رحمتی از جانب پروردگار من است .
چه چیزی را رحمت پرودگار می داند ؟ علم و دانشی که خداوند در اختیارش قرار داده که او بتواند بفهمد از چه چیزهایی می تواند استفاده کند ؟ چگونه استفاده کند تا سدی محکم برقرار کند ؟
ولی چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم کوبد و وعده پروردگام حق است .
به این آیه که رسیدم خیلی به آن فکر کردم ، خیلی زیاد . زمانی که وقت به اصطلاح وعده الهی می رسد در احادیث هم خواندم ، خیلی جاهای دیگر هم خواندم که یأجوج و مأجوج به مردم حمله می کنند یا به عبارت دیگه سدّی که بین انسان ها و این موجودات ساخته شوده بود در هم می شکند . بعد آمدم یک نگاهی به دنیای امروز کردم . یک خرده بنظرم عجیب آمد چون با خودم فکر کردم که اگر ما آن انسان ها باشیم پس موجوداتی غیر از ما بر ما باید بتازند . آن موجوداتی غیر از ما ، می تواند از جهان های موازی باشد . ما نزدیک ترین جهان به خودمان جهان اجنّه را می شناسیم . خب ، یک عده ای ماشاءلله ماشاءلله دستشان به اجنّه رسیده ، آن ها را در اختیار دارند حالا چه به خِیر ، چه به شَر ، یک عده ای هم که کاسه به دست در خانه این آدم ها را می زنند که از وجود این اجنّه ها به گونه ای بهره ببرند حالا چه به خِیر ، چه به شَر . گاهی بهره می برند برای این که شرهایی که در اطرافشان هست در هم بشکنند ، گاهی بهره می برند که شرهای جدیدی برای افراد دیگر برقرار کنند . پس این سدّی که ساخته شده بود بین ما و جهان های موازی ما است . یکی از سدّهای محکمی که خداوند در اختیار ما انسان ها قرار داده تا با استفاده از آن بطور شخصی دمادم از جهان اجنّه دور بمانیم جمله " بسم الله الرّحمن الرّحیم " است . این جمله 19 موکّل مقرب دارد . خداوند بر من ، شما و همه انسان ها امر فرموده که برای هر کاری برمی خیزیم ، می نشینیم ، عزم می کنیم با " بسم الله الرحمن الرحیم " شروع کنیم . چرا که این بسم الله رمزی یا سدّی است بین ما و جهان موازی اجنّه که آن ها دیگر حق ورود به ما را ندارند و اگر شری بخواهند بپا کنند و از جانب ما چون آن ها را نمی بینیم آزاری به آن ها برسد مقصر خودشان هستند . اما در این آیه خداوند می فرماید : (ذوالقرنین) گفت : این رحمتی است از جانب پروردگار من برای همگان ولی چون وعده پروردگارم فرارسد آن را در هم کوبد . وعده پروردگار چه زمانی فرا می رسد ؟ زمانی که انسان ها کلید خوشبختی شان را بر زمین می گذارند . کلید خوشبختی و ایمنی شان چه بود ؟ فراموش می کنند برای هر کاری از جمله "بسم الله الرّحمن الرّحیم" و نیروی حمایتگر 19 موکل مقرب بهره ببرند . آن جاست که بطور انفرادی سدّها شکسته می شود . انسان ها در آسیب این موجودات شرور قرار می گیرند و بالاخره روزی هم که همه انسان ها برسند به نقطه ای که بطور کامل از سدّ خودشان بهره نبرند و خداوند این سدّ را از میان بردارد تمام این موجودات به انسان ها حمله می کنند . الان این اتفاق دارد می افتد دیگر نمی افتد ؟ خدا وکیلی اتفاق نمی افتد ؟ شما فقط نیم ساعت شبکه خبر را ببینید زیر نویسش را بخوانید ، سرگیجه می گیرید . از آسمان ، زمین ، دل زمین ، حکومت های ستمگر و موجوداتی تحت عنوان مسلمانی ببینید چه خبر است !؟ به در خانه های شیعه ها می ریزند ، زن ها و دخترهایشان را می برند . دین هیچ ، کدام قانون انسانی در دنیا چنین چیزی را مجوز می دهد ؟ حالا یأجوج مأجوج به ما حمله نکرده ؟ حمله کرده دیگر . اخبار را در فضای مجازی می خواندم . به مردم می گویند : کرونای دلتا آمده . اگر به آن ها بگویند : امروز 600 نفر مُرد ، می گویند : می بینی ! نصف مرده ها را هم اعلام نمی کنند . اگر به آن ها بگویند : مگر توندیدی 600 نفر مُردند ؟ خب چرا راه می افتی در فضای جاده هایی که ماشین ها عین قوطی کبریت به همدیگر چسبیده می روند ؟ شما میان راه با این همه سختی دستشویی نمی خواهی بروی ؟ نکند تانکر الکل با خودت می بری که وارد آنجا بشوی همه را الکل بپاشی ؟ نمی ترسی ؟ شما ببینید چه وضعی است ! وعده پروردگارم حق است ، خواهد رسید .
وَ تَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿٩٩﴾
و در آن روز آن ها را چنان رها کنیم که در یدیگر موج زنند .
فقط نگاه کنید ! از صفحات گوشی هایتان و تلویزیون هایتان تماشا کنید . خداوند می فرماید : آن ها را رها می کنم طوری که در همدیگر موج بزنند . تو را به خدا این جمله ، جمله آشنایی نیست ؟
و هم این که در صور دمیده شد همه آن ها را یکجا جمع می کنم .
وای به آن روزی که پایان فرصت است و به آخر خط رسیده باشیم ، چه می شود ؟
وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿١٠٠﴾
آن روز جهنم را چنان که باید بر کافران عرضه می کنیم
من الان دارم جهنّم را در میان مردم می بینم .
یک مثال کوچک بزنم . من خیلی آدم خوش بینی در زندگی ام بودم ان شاالله که هنوز هم هستم ولی چنان بلایی بر سرم آوردند ، دیگر نمی توانم آن طوری باشم . من همه آدم ها را درست می دانستم ، همه را راستگو می دانستم ، همه را مهربان می دانستم ولی متأسفم الان دیگر نمی توانم . یک عزیزی تحت پوشش صندوق ما است ، ایشان بیمارند از یک شهر خیلی دوری در کردستان تحت پوشش ما هستند و امروز دخترش برای من پیامک زده بود که الان در بیمارستان بستریش کردیم و ایشان این موارد را که داشت خب این ها را می دانستم که داشت و حالا به همه این ها موارد دیگری اضافه شده ، کرونا هم اضافه شده است، حاج خانم ما نیاز به کمک داریم که ایشان را بتوانیم درمانش را ادامه بدهیم . یک آمپولی را می گفتش که هفته ای 200 هزار تومان باید بزنیم . خیلی خب می دهم اما خیلی شرمنده شدم گفتم برو فاکتور دارو بگیر که در آن قیمت دارو را نوشته باشد یا از یکی قرض کن پولش را بده دارویش را بخر فاکتور را ارسال کن تا من پول بدهم . خیلی بد است ، بد نیست ؟ والله وجود من تلخ می شود وقتی من این طوری از صندوق خیریه ای که مال امام زمان(عج) است و مردم پولش را تأمین می کنند ، فرستاده های امام زمان (عج) پول می آورند وقتی این طوری می خواهم خرج کنم چهار ستون بدنم به خدا می لرزه ولی چکار کنم ؟ چون آنقدر در کنار افراد مختلف ، شکل های بسیار زشت دروغ را دیدم مجبورم ، چکار کنم ؟! حالا بنظر شما به من یأجوح و مأجوج نخورده ؟ می خورد دیگر وقتی ذهنم می آید و می گوید نکند این طوری است ؟ نکنه دروغ می گویند ؟ چون حتی دسترسم هم به آن خانم نیست شرایطش در بیمارستان آن قدر بد است که نمی شود با او تلفنی حرف زد ، چه بگویم ؟
آن روز جهنّم را چنان که باید به کافران عرضه می کنیم . من امروز بخدا کافر نیستم ولی جهنّم را به چشمم می بینم . آدم های ریاکارِ متظاهر ، آدم های دروغگو ، آدم هایی که بدون تقیّد و تقوا زندگی می کنند کنار بیایند و پیش من بیایند یعنی یک جهنّم واقعی شما این طور فکر نمی کنید ؟ من که این طوری می بینم . خیلی دوران سختی است شما را توصیه می کنم : 1- هیچ کار و هیچ حرکتی را آغاز نکنید مگر با بسم الله . شب نصف شب بود می رفتم برای سرویس بهداشتی همین چند قدم تا به آن جا برسم یکی دو تا چرخی دایره ای خوردم لب دیوار را گرفتم تا توانستم بایستم به در دستشویی که رسیدم خب داخل دستشویی ها سرامیک است اگر کمی آب از قبل کف آن ریخته شده باشد پایت را که داخل دمپایی می کنی یک آدم متزلزل در راه رفتن مثل من چه اتفاقی می افتد ؟ کمترینش سُر خوردن است حالا از این جا که راه افتادم بسم الله گفتم هیچی پایم را خواستم داخل دمپایی بگذارم و وارد دستشویی بگذارم هم بسم الله گفتم همان جا ایستادم گفتم آنهایی که ایراد می گرفتند و مسخره می کردند که این آقایان دستور می دهند پای راستت را اول بگذار ، راست می گوید پای راستم محکم تر است ستون بدنم است و حتماً اول بسم الله بگو مسخره می کردند بیایند ببینند اگر نگویم اطمینان خاطر ندارم وارد شوم . هیچ حرکتی را ، هیچ دروازه ای را ، هیچ درگاهی را عبور نکنید مگر با بسم الله . آشپزخانه ما در ندارد ، اُپن است الان دیگر آن قدر نسبت به مسئله حساس شدم از داخل پذیرایی پایم را می خواهم داخل آشپزخانه بگذارم اول بسم الله می گویم خب خودش یک درگاه است ، دارم عبور می کنم . بسم الله را از خودتان جدا نکنید . مادرها ، پدرها تو رو خدا به بچه هایتان یاد بدهید شما مسئول هستید این ها آینده های خیلی سخت تری نسبت به ما دارند . 2- هیچ حرفی و قولی را ، وعده ای را اعلام نکنید مگر این که اولش بگویید ان شاءالله . کلام خدا است این ها را از خودم نمی گویم ، در قرآن هست . می گوید اگر یادت رفت در آخر بگو ان شاءالله . وقتی شما می گویید ان شاءالله ، اگر خدا بخواهد شیطان قدم قدم از شما دور می شود ، نمی تواند نزدیک بشود می گوید این بنده را نمی شود گول زد ، نفسش را نکشیده اول گفت ان شاءالله ، اگر خدا بخواهد ، نگفت اگر ابلیس بخواهد . که اگر نگفتی ابلیس می گوید آخ جون بشکن می زند ، بچه ها بدوید که به یک مهمانی دعوت شدیم یکی را پیدا کردیم گُرده اش سوار بشویم هر کجا که دل ما خواست او را ببریم . شما را توصیه می کنم به ان شاءالله و بسم الله الرّحمن الرّحیم .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید