منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

نگاهی به سوره مومنون بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿۲۳﴾

و براستی نوح را بسوی قومش فرستادیم پس گفت: ( چه کسی گفت؟ نوح، به چه کسی؟ به قومش.) ای قوم من خدا را بندگی کنید که شما را غیر او خدایی نیست، آیا نمی ترسید.
همین یک دانه آیه برای این که تکلیف ما را معین کرده باشند کفایت می کند. کسی را فرستادند تعلیم بدهد، به مردم بگوید که بندگی خدا را کنید و از خدا نمی ترسید؟ آن هایی که در جامعه مسلمین به هرکاری دست می زنند، دروغ می گویند، کلاشی می کنند، حق مردم را می خورند، با دیگران گلاویز م یشوند و هزاران اتفاق نامربوط دیگر، کمترین آن نظر گناه به دیگران می اندازند. این ها از خدا نمی ترسند؟ نگران نیستند؟
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ﴿۲۴﴾
و اشراف قومش که کافر بودند گفتند: این جز بشری همانند شما نیست.
معمولاً این هایی که گنده های قوم هستند، پولدار هستند و موقعیت و مقام دارند با هرگونه تغییری مخالف هستند. طبیعی هم هست، می گوید: یک عمر زحمت کشیدم به این جا رسیدم حالا بیایم تغییر را بپذیرم یک دفعه ممکن است از آن بالا بیایم این پایین، برای چه بپذیرم؟ اشراف قومش که کافر بودند خدا را قبول نداشتند به او در قبال جمله ای که نوح به آن ها گفت، گفتند: این جز بشری مثل ما نیست.
به دوستانشان، به افراد قومشان گفتند: قبولش نکنید این هم یک آدمی است مثل من و شما.
می خواهد بر شما برتری بجوید. حرف حق را زیر پا کردند با این عنوان که می خواهد به شما سروری کند، برتری کند، از شما بالاتر قرار بگیرد این حرف ها را می زند و این قوم آن قدر کم عقل بود که نگفت اگر او می خواهد برتری بجوید پس شما که این حرف ها را به ما می زنید، چه کسی هستید؟ شما نمی خواهید به ما برتری کنید که به ما دستور می دهید؟ فکر نکنید زمان نوح این طوری بود هنوز هم همین طور است، هنوز هم آدم ها همین طور هستند، هنوز هم تفکرشان همین است. می شنود به به و چه چه می کند یک کلمه نمی گوید خب پس تو چه؟ تو چرا این طوری هستی؟ تو چرا فلان کار را می کنی؟ یک کلمه حرف نمی زند.
اگر خدا می خواست قطعاً فرشتگانی می فرستاد.
اگر خدا قرار بود فرشته را بفرستد بعد به فرشته می گفتند: دروغ نگو، دروغ نمی گفت، می گفتند: نمازت را سر وقت بخوان، می خواند. آدم ها می گفتند: خب فرشته است اصلاً برای این کار ساخته شده است ما که برای این کار ساخته نشدیم. این را می گویند: سفسطه، هر چه بگویی یک چیز دیگر برایت دارند، هر حرفی بزنی یک چیز دیگر برای تو می گویند.
ما در میان پدران گذشته مان چنین چیزی نشنیدی.
در زمان پدرانِ پدرانّ پدران ما اگر می گفتند یک چیزی به سقف وصل می کنند با یک طنابی و یک کلید می زنی روشن می شود همه می گفتند: دیوانه ای، چون آن موقع یک هم چنین چیزی نبوده، امروز هم نباید باشد؟ نه! این بر می گردد به نوع نگاه و تفکر انسان ها به همه وسایل، حالا ما هم همین طورهستیم. یک روزگاری بود، مادران ما تشت آب را می گذاشتند بغل شیر، خودشان هم می نشستند کنارش ظرف هایشان را می شستند، سبدهای بزرگ را می گذاشتند آب می کشیدند داخل آن می گذاشتند، با چوبک ظرف می شستند. آیا چون مادران ما آن طوری ظرف می شستند امروز من و شما از ماشین ظرفشویی بهره ای نبریم؟ هم چنین چیزی نداریم. یادم می آید وقتی ماشین لباسشویی بطورعموم آمد توی جامعه و مردم می خواستند بخرند، می گفتند: نگیرید، لباس نجس می ماند، آب این طوری رد می شود، آن طوری رد می شود. آن قدر این غوغا بالا گرفت که آقایان روحانی مجبور شدند رفتند کارخانه ای که ماشین لباسشویی را درست کرده بود از نزدیک مشاهده کردند و گفتند: نه! از دست هایتان که لباس ها را می شویید پاکیزه تر و تمیزتر در می آورد، نجاست هم به آن نمی ماند. پس ما نمی توانیم بگوییم: چون در پیشینیان ما چنین چیزی نبوده پس امروز هم نباید باشد، چنین کاری را نمی توانیم بکنیم.
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ ﴿۲۵﴾
او نیست جز مردی که جنون دارد، پس تا چندی در باره اش منتظر بمانید.
چون راجع به چیزهایی صحبت می کند که به قول خودشان پیشینیان حرف نزده بودند. می گویند: او جنون دارد، دیوانه شده. یک نگاه بکنید دور و بر خودتان در مورد بعضی چیزهایی که صحبت می کنید می گویند: ای بابا! این قاطی دارد، قاطی ندارد درست می گوید، یک ذره توجه کن ببین چه می گوید. خیلی بد جایی گیر کردیم، خدا آخر و عاقبت همه مان را ختم بخیر کند. سر از کجا در می آوریم؟ نمی دانم. دلم نمی خواهد آیه یأس بخوانم و بترسانم ولی خب اجباراً می شود دیگر، چیزی ندارم جز این بگویم.
پس تا چندی در باره اش منتظر بمانیم.
صبر بکنیم ان شاالله جنون او خوب می شود یا ان شاالله می میرد، یکی از این دوتا.
قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ ﴿۲۶﴾
گفت: پروردگارا من را در برابر این که تکذیبم می کنند یاری کن.
این طور مواقع دنبال استدلال بزرگ، از این کتاب و از آن کتاب، از این مقام و از آن مقام نگردید. اگر جایی حق با شما بود فقط بگویید: خدایا! من را در قبال این تکذیب کردن ها یاری بده، کمکم کن.
فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿۲۷﴾
پس به او وحی کردیم که زیر نظر ما و با وحی ما کشتی بساز.
حالا فکر کنید در سرزمینی که اصلاً رودخانه ای و دریاچه ای نیست خداوند دستور ساخت کشتی می دهد، به چه کسی؟ به نوح. می فرماید: برو کشتی بساز.
و چون فرمان مارسید و تنور به فوران آمد.
نشانه ابلاغ ما به تو این است: از توی تنوری که آتش دارد آب فوران می کند می آید بالا. هر وقت این اتفاق افتاد بدان فرمان ما رسیده باید حرکت کنی. نوح چه ها که نکشید از دست این جماعت. چقدر مسخره اش کردند، چقدر اذیتش کردند که ما گفتیم او دیوانه است ولی کسی باور نمی کرد. توی هم چنین جایی کشتی می سازی که چه کار کنی؟ آب کجا بود؟
خداوند فرموده: آب که از تنور فوران کرد از هر نوع حیوانی دو تا یعنی یک نر، یک ماده برای این که تولید مثل بشود. هم چنین خانواده ات را روانه کشتی کن.
نوح از همه پیغمبران دیگر فرمان عذابش بدتر و سخت تر است، چون ابلاغش این شکلی است که جز آن هایی که در کشتی هستند هیچ کسی زنده نمی ماند، حتی حیوانات. حالا خدا می داند نوح چطوری حیوانات را انتخاب کرده؟ بطور حتم حیواناتی که رفتار ناجور نداشتند یا حرکات ناجور نداشتند. چون ما الان داریم در حیوانات، نداریم؟ یک سگی بود جلوی کلبه ما در شمال هر وقت که ما در را باز می کردیم بیاییم بیرون یا ما می رسیدیم، جلوی ما نمایشش بود، خودش با دمش دعوایش بود. شما باور نمی کنید آدم دلش می خواست بایستد این را تماشا کند. دنبال دمش می چرخید نوک دمش را می گرفت، اگر می گرفت که پارس می کرد بد جور چون دردش می گرفت، اگر نمی گرفت دعوایش می شد. حتماً حیواناتی را هم که انتخاب کرده حیوانات سازش کار، مسالمت آمیز زندگی کن و.... بودند.
گفت: این ها را انتخاب کن ببر داخل کشتی و خانواده خودت را. خانواده نوح نبی چه کسانی هستند؟ آن هایی که او را باور کردند و افراد درجه یک خانواده حالا می شود پدر، مادر، اولاد.
بجز کسی از آنان که حکم عذاب بر او صادر شده.
یعنی تا آن موقع به آن یک نفر که حتی از خاندان پیغمبر بود فرصت داده بودند که خودش را اصلاح کند، برگردد.
گفتند : او دیگر اصلاح پذیر نیست. چون اصلاح پذیر نیست از او بگذر ولی بقیه را سوار کشتی کن.
خداوند می فرماید: درباره کسانی که ظلم کردند با من سخن نگو، حرف با من نزن.
اتفاقا این را که می خواندم گفتم هر کسی که باعث اذیت و آزار من شده است تا این جا بخشیدم، گذشت کردم و رد شدم. باز دوباره همین کار را کرده باز بخشیدم، باز دوباره همین کار را کرده دیگر جایی ندارد، می بخشم و رد می شوم ولی دیگر به آن بر نمی گردم.
خداوند می گوید: راجع به آن هایی که ظلم کردند با من حرف نزن. چه کسی می تواند به خدا ظلم کند؟ هیچ کس. پس این که ظلم می کند اول به نفس خود ظلم می کند بعد به مردم پس به این نکته خیلی توجه کنیم ببینیم چه کار می کنیم، آیا ظلم کننده به نفسمان هستیم؟ واویلا. آیا ظلم کننده به نفوس دیگران هستیم؟ باز هم واویلا.
همه آن ها غرق شدنی هستند.
آیه بسیار عجیبی است چون من در رایطه با این برای خودم یک تفسیر دیگری هم دارم که دیگر آن را باز نمی کنم، یک نگاه دیگری هم من به این آیه دارم. اعتقاد من به این است که خداوند آن کشتی که به نوح دستور داده بود امسال به نحو احسنت آن را عیان کرد. در قصّه کربلا، پیاده روی اربعین هیهاتی بود، غوغایی بود من که نرفتم ولی از آن هایی که رفتند بپرسید خیلی متفاوت با سال های پیش؛ جالب تر گفتگوی آدم ها است. یک سری انگار تازه از خواب بیدار شدند پس کشتی ساخته شد، چه کسانی سوار می شوند؟ آیا از تنور آب فوران کرده؟ من که فکر می کنم فوران کرد، تمام شد. یک چیزهایی اتفاق افتاده یک کمی عجیب پس حواس دهیم از کشتی مان جدا نشویم.
همانا آن ها غرق شدنی هستند. هر که از کشتی جدا بماند غرق می شود. و چه قدر تلاش هست از این که از ما امّت مسلمان کشتی نجاتمان را بگیرند به شکل های مختلف، با ترفندهای عجیب و غریب، خودمان را علیه خودمان می شورانند آن هم با چه استدلال های قوی و درست و جالب تر این است که استدلال ها درست است، ایرادات درست است غلط نیست، کلام درست است، رفتار غلط است، افعال غلط است ولی واقعیت این است که آن چه که گفته می شود درست است ولی وای بر ما یک کمی حواسمان پرت شود غرق شدنی هستیم، مراقب خودتان باشید.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید