منو

چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed 04 24 2024

A+ A A-

سیری بر فرمایشات امام حسین(ع) و نحوه بهره وری در زندگی امروزه بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ می دانید وقتی یک فاجعه ای رخ می دهد چه اتفاقی می افتد ؟ یک جایی زلزله می شود ، یک جایی سیل می آید ، یک جایی بمب می ریزند . به هر دلیل در آنجا اتفاق سخت و ناگواری می افتد ، چه اتفاقی می افتد ؟ ابتدا به ساکن ، اثر این فاجعه آن قدر قوی است که همه به شوک می افتند . بعضی ها قفل می شوند و همانجا که نشسته اند می نشینند ، دیگر تکان نمی خورند . بعضی ها فقط دور خودشان چرخ می زنند . بعضی ها شروع می کنند به دویدن و فرار کردن . حالا خودشان هم نمی دانند که به کجا فرار می کنند . اما آنچه که مهم است همه در شوک قرار می گیرند . اما بعد از مدت زمان کوتاهی که برای بعضی ها خیلی کوتاه است و برای بعضی ها یک مقدار بلندتر ، بالاخره بعد از یک زمانی از شوک خارج می شوند . وقتی از شوک خارج می شوند اولین کاری که می کنند به محل حادثه برمی گردند . به آنجایی که اتفاق افتاده بود بر می گردند . زیر آوار این فاجعه را می گردند و آثاری که از این فاجعه به جا مانده است را جابه جا می کنند تا آنچه را که سالم مانده یا در حد قابل استفاده است جدا کنند . برای بهینه کردنش حرکت کنند و ببرند که بسازند و مجدد درست کنند و استفاده کنند . این اولین نگاه موجود است ، اما مهمتر از این نگاه اولیه یک نگاه ثانویه است . به نگاه ثانویه یک عده خاصی می پردازند . آنها می آیند و زیر این همه خرابی ، آوار و نابودی بدنبال یک نقطه های خاص می گردند . چه نقطه ای ؟ نقطه هایی که سبب به وجود آمدن فاجعه شده اند . شاید فکر کنید که می خواهند این نقاط را پیدا کنند که جلویش را بگیرند تا دیگر این فاجعه به وجود نیاید ، کلام بسیار صحیح و درستی است . اما من می خواهم ظریف تر از این نگاه کنم . باز درجه ظرافت نگاه را زیاد کنم و ظریف تر به مسئله نگاه کنم . می گویم که هیچ لحظه ای در زندگی آدم قابل تکرار نیست . الان دوستان از در داخل می آیند . من هر کاری انجام دهم آن آدمی که اولین نفر اینجا نشست بشوم نمی شود . همه آن کلام ها را دوباره تکرار کنم نمی شود . شاید در کلیّت یک چیزی بگویم اما باز کلمه هایی در این میان خواهد پرید . پس بر این باورر و بر این اعتقاد هستیم که هیچ لحظه ای در زندگی آدمی دوباره عیناً تکرار نمی شود . حتی هیچ حادثه ای و هیچ فاجعه ای عیناً تکرار نمی شود . اما دانستن این نقطه های حساس و کلیدی شعور بالایی را به وجود می آورد . این شعور بالا سبب می شود که در زمان های بعدی ، حوادث بعدی با افق بازتری به مسائل نگاه کنیم . حیطه بیشتری را مورد توجه قرار دهیم ، در نتیجه درجه مراقبت و حافظت از مسائل خیلی بالا می رود . بگذارید یک مثال عینی در زندگی خانوادگی بزنم . زن و شوهری با یکدیگر زندگی می کنند و در یک نقطه ای که می رسند خانم متوجه می شودکه سر و گوش همسرش یک جای دیگری در حال چرخش است ، فاجعه شروع شد ، ناراحتی ها شروع شد ، غم و غصه ها شروع شد ، زد و خوردها شروع شد . این اول قضیه است ، اما اگر خانم ظرافت نگاه داشته باشد اول به خاطر خودش و بعد به خاطر همسرش یا به خاطر زندگی اش این رویه ها را پس می زند و به آن زیر نگاه می کند ، کدام پایه لق شده بود ؟ کدام نقطه خراب شده بودکه چنین فاجعه را به وجود آورد ؟ اگر این نقطه را پیدا کند این اتفاق می افتد . الان متأسفانه در نسل حاضر تفکر عمیق دیده نمی شود ، خیلی کم . اگر آن نقطه را پیدا کند دو برخورد با آن وجود دارد . برخورد اول : سر و ته او را می گیرد و بالا و پایین می ریزد می گوید برو به درد من نمی خورد . راهش را می گیرد و به یک سمت دیگر می رود . عیب ندارد . اختیار خودش است . اما اگر این نگاه ظریف را نکرده باشد در نوبت بعدی هم همین بلا را می کشد . چون اصلاً نقطه یابی نکرده بود ، نقطه حساس ماجرا را نجسته بود و نحوه ی مقابله با آن را پیدا نکرده بود . در مرحله بعدی بازهم پایش در همان هچل است . اما یک برخورد دیگرهم هست ، نقطه را پیدا می کند می گوید خب فهمیدم در ماجرا من هم بی تقصیر نبودم . شروع می کند به پاک کردن و تمیز کردن این عوارض و سعی می کند این نقطه را ترمیم کند که برای بار دوم این اتفاق نیافتد . اگر این نگاه ظریف به ماجراها وجود نداشته باشد تمام ماجراهای فتنه انگیز ، ماجراجویانه ، سخت ، کثیف و بد در عالم هر دم در حال تکرار خواهد بود و هردم یک عده ای در حال سوگواری و در سر زدن که خدایا چه کار کرده بودم که این بلا را به سر من آوردی ، خودت مقصر هستی . همه این مطالب را گفتم به یک دلیل . دوباره می خواهم به کربلا بر گردم . چون دوست داشتم برگردم کربلا ، می خواستم به شما بگویم که برای چه می خواهم برگردم ؟ می خواهم بر گردم و از این ماجرای سخت ، از این فاجعه ی بزرگ و از زیر خاکسترهایش باز نقاطی را جستجو کنم . همیشه من از بچگی ام می شنیدم که آقایان سر منبر توصیه می کردند مقتل بخوانید . حالا بماند که آن موقع خیلی کوچک بودم و نمی دانستم مقتل یعنی چه ؟ وقتی می گفتند مقتل بخوانید می گفتم مگر می شود قتل و جنایت را خواند ؟ نمی دانستم یعنی چه . از کسی هم سوال نمی کردم ، باید خود می جستم تا پیدا می کردم ولی از آقایان سر منبر زیاد شنیدم در جلسات خانم ها که دوره های روضه و نمی دانم ختم قرآنی می گذاشتند زیاد شنیدم در کتاب ها هم زیاد خواندم از قول بزرگان که مقتل خوانی کنید این همیشه سبب حیرت من بود ، برای چه باید مقتل بخوانیم تازه وقتی که فهمیدم مقتل خوانی یعنی چه ؟ چه طور ممکن است شرح قتل و غارت یاران امام در صحرای کربلا یا اسرا پس از جنگ دارای مزایایی باشد ؟ می گفتم مگر صحنه قتل و غارت هم مزایایی دارد که آدم مقتل بخواند تا مزایای آن را بدست بیاورد ؟ این طور چیزها را خواندن جز اشک چشم خون دل و افسردگی چیز دیگری با خود نمی آورد پس برای چه چیزی بخوانم ؟ اما امروز می فهمم این توصیه اکید هم بر همین مبنا و بر همین سخن من بود که گفتم تا از میان آن همه جنگ و ظلم و قساوت خون بشود نکاتی را استخراج کرد و به کار برد که آن همه به خاطر این همه نکته اتفاق افتاد . صحنه کربلا بوجود آمد ، به خاطر همه این نکاتی که در زیر این خاکستر وجود دارد ولایه و لایه در طول قرن ها نگه داشته شده است تا من و شما پس بزنیم و به آن برسیم ، چقدر ما پس زدیم ، چقدر به آن توجه کردیم ؟ از ما بعداً اینها را می پرسند می خواهیم چه چیز به آنها جواب بدهیم . به سال شصت و یک هجری قمری بر می گردم در دهه اول ذی الحجه آقا در مکه به سر می بردند مُحرم شدند ، اعمال حج را به جا ‌آوردند در همان روزها متوجه توطئه هایی شدند که دارد چیده می شود که در نهایت به جنگ و کشتار در حرم امن خدا آن هم در ماه ذی الحجه یعنی ماه حرام و آن هم در زمان اعمال حج اتفاق بیفتد .ایشان مُحرم شدند حج عمره خود را به جا آوردند و مثل بقیه حاجی ها به صحرای عرفات رفتند ؛ قابل توجه آن کسانی که این ایراد را می گیرند که امام حج خود را ناقص گذاشتند حج ایشان ناقص نبود چون مُحرم بودند برگشتند بلافاصله روز عرفه بعد از دعای عرفه برگشتند به مکه و طواف نساء و نماز نساء خود را که پایان بخش حج عمره هست به جا آوردند که حج عمره مفرده انجام داده باشند نه حج عمره از حج تمتع ؛ چون حج عمره از حج تمتع طواف نساء و نماز طواف نساء را ندارد این عمل را ما پایان اعمال حج تمتع به جا می آوریم . برگشتند انجام دادند بعد از مکه خارج شدند این پاسخ آن کسانی که این را بزرگ می کنند سر دوش خود می گیرند و راه می افتند و شیعه ناآگاه هم متأسفانه زیر بلیط آن می روند . چون نمی فهمد چه جوابی به آنها بدهد . ایشان همراه بقیه حاجی ها چیزی که من می خواهم روی آن کار کنم این جا است ، این نقطه است ، روز عرفه است فقط این را جهت اطلاع عموم گفتم . به صحرای عرفات رفتند بعداز ظهر روز نهم ذی الحجه در دامنه کوه جبل الرحمه به دعا و راز ونیاز با حضرت حق مشغول شدند به طور حتم هر کدام از شما لااقل یکبار دعای عرفه را خواندید اگر نخواندید ، اگر موفق نبودید شما را هر که دوست دارید یکبار به عمر خود بخوانید چند صفحه بیشتر نیست . اگر عربی بلد نیستید و متوجه نمی شوید تماماً فارسی بخوانید گرچه که متن عربی معمولاً گویاتر و زیباتر است ، از هیچی بهتر است ، وقتی عربی بلد نیستیم فارسی می خوانیم ، عقب نمانیم . سرتاسر این دعا را اگر بخوانید جزء ابراز کوچکی در برابر عظمت پروردگار ، اغراق به تمامی نعمت هایی که خداوند به همه عالمیان عطا فرموده ، درخواست برای عطا نمودن فهم بیشتر نعمت های خداوند هیچ چیز دیگری وجود ندارد . در حالی که در همان زمان که آقا این دعا را می خواندند و این راز و نیاز را می کردند مطلع شده بودند که عده ای در مکه قصد جان آن را کرده اند وقتی قصد جان ایشان شود آدمی که خانواده دارد ، همه خانواده خود را از هر سن وسالی و از هر جنسیتی یعنی زن و مرد با خود برده است اگر بلایی به سر مرد خانواده بیاید بقیه خانواده در چه حالی قرار می گیرند ؟ آقا این را مطلع بودند و همین بار سختی ایشان را چندین برابر می کرد ؛ اما راهی برای برگشت به خانه خود نداشتند چون دیگر به مدینه نمی توانستند برگردند . آینده پیش روی آنها علی رغم اینکه کوفیان دعوت کرده بودند که امام آنجا بروند ولی خیلی هم روشن نبود . حالا تصور کنید اگر شما بودید در جایی به این بزرگی ، صحرای عرفات در دامنه کوه جبل الرحمه ، در شب عید قربان ، در چنین مکانی باشید در حال راز و نیاز با خدای خود ، حداقل یک بخش از راز و نیاز شما ، حالا نمی گویم همه که ما باشیم همه را اختصاص می دهیم یک بخش از این راز و نیاز را به درخواست های دنیایی اختصاص نمی دادید ؟ آن هم چه درخواستی کاملاً معقول است با امید به اینکه خداوند عالم در چنین مکانی و در چنین زمانی و در چنین احوالی به طور حتم پاسخ می دهد و این جور مواقع اشک های شما روی گونه هایتان جاری نمی شد ؟ به درگاه خدا ناله نمی کردید ؟ امنیت برای خانواده خود طلب نمی کردید یا درخواست یاری و موفقیت برای امری که به نفع جامعه مسلمین است و می خواهد جامعه مسلمین را از چنگال کفار نجات بدهد دعا نمی کردید ؟ که هیچ امری بالاتر از اصلاح نظام مسلمین و جامعه اسلامی وجود ندارد . این معقول ترین خواسته هر مؤمنی می تواند باشد ، درست نمی گویم ؟ از هر سو نگاه کنیم دلیلی بر مجوز عجز و لابه در چنین مکانی و چنین زمانی برای درخواستی به این بزرگی که همه مردم را در جامعه مسلمین دربر می گیرد برای امام کاملاً منطقی بود و وجود داشت و هیچ کسی نمی توانست به این خواسته ها ایرادی وارد کند . اما امام چه کردند ؟ سینه زدن برای امام حسین عالی است اشک ریختن آنقدر که خون ببارد از چشم جا دارد ، عالی است . اما اگر درس امام را نفهمیدیم ، اگر پیام امام را در این حرکت نفهمیدیم هیچ ارزشی ندارد . با گونی که جمع نمی کنند ، ببرند به شما ثواب دهند . همه این ها مال این دنیاست . اینجا بفهمیم و درست زندگی کنیم . اینجا بفهمیم تکلیفمان در دنیا چیست . می گوید ای بابا نه سال شصت و یک هجری است و نه امام حسینی وجود دارد ، نه یزید و معاویه ای . ما که با هیچ کدام اینها روبرو نیستیم پس برای چه باید اینها را بدانیم ؟ اشتباه می کنی . می رود حرم امام رضا(ع) عجز و لابه می کند می گوید خانه ندارم خانه بده . اگر بگویی فهم ندارم به من فهم بده ، فهم را که بدهد خانه هم می آید . چون ما خیلی چیزها را نداریم برای اینکه فهم و شعورش را پیدا نکردیم . اگر شعور را پیدا کنیم همه چیز در پی شعور خواهد آمد . امام در چنین شرایطی چه کردند ؟ آن لحظات را در آن مکان عظیم به اقرار به شهادت و بزرگی و بخشندگی حضرت حق مشغول شدند . از خداوند درخواست معرفت و آگاهی کردند ، چرا ؟آیا امام نگران نبود ؟ آیا بقیه آدم ها و حتی خانواده اش این قدر برایشان مهم نبودند که به فکر آن ها باشد و برای امنیت و آرامش آن ها درخواست کمک کند ؟ خیر هرگز چنین نبود . امام با این حرکت خویش به دو ، سه تا مطلب مهم اشاره کردند . برای آنهایی که جستجوگر هستند و می خواهند عمق مطالب را بفهمند و دنبال عمق مسائل می گردند و فقط در ظواهر گیر نمی کنند . ماه محرم رسیده است و بعضی ها تبلیغ تی شرت می کنند . تی شرت عاشورا ! بعد از آن طرف مرتب پیام می دهد حصین بن تمیم که بود ؟ این ها را روی این تی شرت ها نوشته شده مواظب باشید ، چرا ؟ چرا دشمن می تواند از چنین وسایلی استفاده کند ؟ چون جوان ما بدون فکر می خرد ، بدون فکر می پوشد . برایش مهم نیست که چه اتفاقی می افتد ، چه دستی این ها را اینجا آورده است ؟ مگر ماه محرم تی شرت مخصوص دارد ؟ ماه محرم نشانه آشکار دارد ، خون هایی که بر کربلا ریخته شده است . هنوز هم اگر بروی کربلا و چشمت را درست باز کنی بر آن صحن و سرا خون ها را می بینی . امام با کارش و حرکتش پیام داده است ، امامی که جن و انس در خدمتش ایستاده اند .

پیام اول؛ دنیا زود گذر است . برای هر انسانی به پایانش نزدیک شده و می رسد و تمام می شود . آقا با پیامش این نکته را خیلی راحت می رسانند . چیزی که این قدر کوتاه است و آنچه را که در خودش دارد ، به رهرو خویش نمی بخشد تا با خودش ببرد ، امام مسلمین دو متر کفنی که من و شما می بریم با خودش نبرد ، چرا ؟ ظلم و فساد آن دوران بود ؟حتماً ! اما یک نکته خیلی مهم است ، داشتن کفن امتیاز نیست ، داشتن آبروست که امتیاز است ، داشتن معرفت و فهم است که امتیاز است . امام در هر حرکتش حرف می زند . می خواهد به شما بگوید ای مردم ! دنیا این قدر زود می گذرد و تمام می شود برای هیچ کسی هم باقی نمی ماند و هر چه هم در این دنیا در دست توست اجازه نمی دهد با خودت ببری پس بی خودی لحظات بزرگت را که در مکان های بزرگ و شریف در اختیارت هست حرام و خراب نکن . خداوند حاج آقا را رحمت کند . می خواستم به حج روم گفتم حاج آقا توصیه ای ندارید ؟ مریض احوال بود به من نگاه کرد گفت : باباجون خانه خدا را دیدی سجده برو ، هول نکنی داماد و عروس بخواهی ! هول نکنی برای خودت و همسرت عمر طولانی بخواهی ! می گفت تنها چیزی که می خواهی بگو خدایا ! به حق این بیتت رستگاری دو عالم را به من بده . امام همین را به ما می گوید . می گوید در چنین مکانی ، در چنین شرایط مهلک و سختی فقط با خدا حرف می زند . می گوید شاید لحظه دیگر فرصت گفتگو با خدا را دیگر نداشته باشم . نمی گوید من بروم زن و بچه با خودم نمی برم . می گوید من بروم امر مسلمین من نباشم به دیگری است ، روی زمین نمی ماند . امام یاد می دهند ، می گویند این مسائل ارزش قربانی کردن لحظات بزرگ و مکان های شریف را ندارد . چون به هر حال می آید و می رود و برای همسفری با آدمی در عوالم دیگر هم خودش را آماده نمی کند چون با ما نمی آید . بنده دوستان را خیلی زیارت بردم . بسیاری از زیارت هارا تک باید می رفتم اما تک خوری در مرام ما نبود . هرکسی هم که آمد به هزینه خودش آمد . یک ریال هم خرج کسی نکردیم اما امروز که شب اول محرم است می گویم . پرونده سال های زیارتی را که نگاه می کنم بسیاری از آدم ها را برای بردن دعوت کردیم و بردیم که یکبار دیگر فرصتی داشته باشند برای اینکه آدم شوند ، نشدند . نه به ما وفا کردند ، نه به امام رضا(ع) وفا کردند ، نه به خودشان و نه به امام زمانشان که دعوتشان کرد . می توانست حذفشان کند ، نیایند . امامشان دعوتشان کرد یک فرصت دیگر داشته باشند . خدا می داند من و بچه ها سر دعوت کردند مهمان هایمان برای زیارت ، در خانه چه کلنجاری با هم می رفتیم ، در خیلی چیزها و خیلی مسائل . خیلی متأسفم برای آنهایی که آخرین فرصتشان را از دست دادند . ببینید چقدر وقت است دیگر زیارت نرفتیم . به این موضوع فکر کرده اید که چرا ؟ به آن فکر بکنید ، خوب است .

دوم : خدایی را که خالق من است خالق پدرم ، مادرم ، همسرم ، فرزندم و همه نزدیکانم ، آشنایانم و غریبه های با من هم هست . خدای قادر قدرتمند که من جزء کوچکی در مقابل او هستم ، اصلاً به حساب نمی آیم . وقتی خدا هست و می داند که چکار باید انجام دهد و می تواند هر چه را لازم انجام دهد به من دیگر مسئولیتی نیست ، جز آنچه را که خدا خواسته بفهمم و بعد از فهمیدن به انجام برسانم که خدا خودش عهده دار مقدّرات بقیه انسانهاست و این معنی جز توکّل راستین بر حضرت حق نیست . لحظات بزرگ را در مکانهای بزرگ برای اهداف بزرگ شکار کنید ، از دست ندهید . در دنیا هیچ هدفی بزرگتر از شناخت و رسیدن به خدا نیست . یکی از معضلات بنده در سفرهای زیارتی خرید سوغات است ، در مکانهای بزرگ هر لحظه ، حتی زمانی که در هتل هستید قادر هستید از مجاورت با بزرگ آنجا ، خانه خدا و حرم پیغمبر(ص) بهره کافی ببرید ، من می خواهم بهره ببرم بعد دلشوره می گیرم که موقع برگشت دست خالی باشم ؟ با خرید و سوغات گرفتن مخالفتی ندارم ، یکی از اهداف زیارتگاهها شاید همین است اگر شما نزدیک بروید می بینید که مردم ساکن در آنجا بسیار محتاج هستند و اگر این تجارت ها اتفاق نیافتد آنها به سختی می افتند ، اما برای آن حد تعیین کنید ، بهره تان را بطور کامل ببرید ، بعد از بهره بردن زمانی را به انجام این کارها اختصاص دهید . امام شما روز عرفه ، در پای جبل الرحمه در حالی که به شدت هم خودشان و هم خاندانشان در خطر بودند تنها کاری که کردند با خدای خودش راز و نیاز کردند ، اعتراف کرد در مقابل تو هیچم ] هر چه هستی تویی ، هر آنچه هم که دارم تو دادی از دیگری کسب نکرده ام من اعتراف می کنم و به همه نعماتی هم که پس از این خواهی داد از الان ابراز سپاسگزاری می کنم . بیائیم از امامان یاد بگیریم ، اینجا که می آئیم حسینیه امام زمان(عج) است یادتان باشد از زمانی که از منزلتان حرکت می کنید به نامتان می نویسند ، چه کسی ؟ زائر امام حسین(ع) ، ما که کربلا نمی رویم ، بیشتر از این توانمان نمی رسد ولی حسینیه امام زمان(عج)که هست برایتان می نویسند ، مراقب چشمها ، گوشها ، دهانتان و نیتهایتان باشید ، چون همه را در ستونهای جداگانه ای می نویسند و بعد به همدیگر خط می زنند .

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید