Logo

پیامبر ختمی مرتبت (ص) را از دیدگاه مولا امیر المومنین بفهمیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر بخواهیم که مانند بزرگانمان زندگی کنیم، باید آنها را بشناسیم و آنچه که در وجودشان بسیار برجسته، مهم و پر رنگ است را بدانیم، ما بایستی که معیاری داشته باشیم، باچه معیاری حضرت رسول را به شما معرفی کنم؟ ترجیح میدهم که به سراغ کلام آقا امیرالمؤمنین بروم، وآقا رسول الله را از زبان آقا امیرالمؤمنین بشناسیم.
خطبه 160 نهج البلاغه: پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، پاکی و پاکیزگی یعنی چه؟ این پاکیزگی و پاکی دو جهت دارد ، لباس این پیغمبر و وجود دنیائیشان همیشه پاکیزه است، اجازه نداده اند که ناپاکی و چیزهای بد به لباس ظاهریشان و یا به بدنشان باقی بماند و این پاکیزگی را به درون هم سوق داده اند، ما عطرهای گران قیمت را استفاده می کنیم، لباسهایمان گران و مرتب و زیباست، اما بوی تعفن می دهیم، چرا؟ از میان آن بی رنگی که در درونمان است بیرون می آید، او از یک جنس پاک است چرا اینطور شده؟ افکار، نیتها و اندیشه هایمان سیاه و متعفن است، امام به ما یاد داده اند که به پیغمبری اقتدا کن که پاکیزه است و پاک، که راه و رسم او الگوییست برای الگو طلبان، آقای ایکس مقدس است در فلان کشور، خداوند حفظشان کند ما مخالفتی نداریم، اما الگوی ما پیامبر خداست به دستور امام ما،
مایه فخر و بزرگیست برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، پیغمبر مجازات می کردند اما ناسزا نمی گفتند، توهین نمی کردند، ما می خواهیم مانند آن پیغمبر باشیم،
محبوب ترین بنده نزد خدا کسی ست که از پیامبرش پیروی کند، اگر شما می خواهید نزد خدا عزیز باشید، باید از پیغمبر پیروی کنید،گام بر جای پای او نهد، یعنی هر کاری را که پیامبر انجام میدادند، شما قدم در جای پای ایشان بگذارید ، همان کار را انجام بدهید، پیغمبر خدا رازش را به همسرانش گفت که خدای من مرا مامور کرده که علی را به جانشینی انتخاب کرده و معرفی کنم و خواستند که این راز بین خودشان باقی بماند، همسرانش هم این راز را بر ملا کردند، پیغمبر از انها سوال کردند که چرا راز را برملا کردید؟ آنها سوال کردند چه کسی به شما خبر داده؟ پیغمبر پاسخ دادند که همان خدای من، آیا به همسرانشان توهین کردند؟ آیا همسرانشان را تنبیه کردند؟ آیا آنها را کتک زدند؟ در حضور دیگران دشنام دادند؟ کوچکشان کردند؟ آیا عیب همسرانشان را در میان مردم برملا کردند؟ آقایون عصبانی که می شوند چشمهایشان را می بندند و دهانشان را باز می کنند، هر آنچه دارند بیرون می ریزند، آیا پیغمبر اینطور فریاد می زدند؟
پیامبر از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، به دنیا با گوشه چشم نگریست،دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، این مواجهه پیغمبر با دنیاست، من یک دوره سخت را گذرانده ام، همه پدران و مادران بچه هایشان را دوست دارند، من هم به همین منوال، بعد از آن دوره وقتی عکس شان را نگاه می کردم، از گوشه چشم نگاه می کردم تا همه چشمم را بچه هایم پر نکنند تا مبادا دیگر حقایق الهی که خدا در دنیا گذاشته را نبینم ، وقتی در یک میهمانی و عروسی قرار بگیرم، در اوج لذت از آن لذت منفک می شوم و ذکر می کنم، چون پیغمبر ما با گوشه چشمشان به دنیا نگاه می کردند،
شکمش از همه خالی تر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، دنیا را فکر می کنید چطور به پیغمبر نشان دادند؟ دنیا را به ما هم دائم نشان دادند، به شکلهای مختلف، به روشهای مختلف دنیا را می بینیم و به دنبال آن می دویم، وقتی یک بخش آنرا به ما نشان می دهند آنقدر دنبالش می دویم که از بقیه بخشها منفک می شویم، شما به مردم زمانیکه به سفر و یا پیک نیک می روند توجه کرده اید؟ همه در حال عکس گرفتن هستند. از کل طبیعت زیبای خدا کمی از آن را می خواهد همان مقداری که از دوربین می بیند، در همان وقت انوار زیبای الهی از آنجا عبور می کند و او توجهی ندارد، خداوند در ابعاد بزرگتر دنیا را به ما نشان می دهد ،ما با آنچه که خدا به ما نشان می دهد چون دائم داریم این دنیا را می بینیم ولی چون توی یک نقطه کوچک زوم هستیم فقط در همان اندازه می مانیم . بعد هم می افتیم دنبال آن ؛ بعد چقدر جالبتر است چندتا عکس می گیریم و می گوییم بعداً اضافه ها را حذف می کنیم . زمان می گذاریم و همه این ها را می گیریم و زیباترش اینجاست که بعد همه این ها را نگاه می کنیم ، ببینیم چه شاهکاری زدیم . اولاً : این شاهکار تو بود یا شاهکار خدا ؟ ثانیاً : خودمان که نگاه می کنیم هیچی به بقیه هم می گوییم که ببینند نمی گذاریم که آنها هم مشاهده کنند . کبوتر می بینیم ، مرغ و خروس می بینیم ، وای خدای من چقدر این ها زیبا هستند ، ما چکار می کنیم ؟ به جای این که بایستیم و فقط نگاهشان کنیم دنبالشان می کنیم . دنبالش می کنیم که چه شود ؟ می خواهیم آن را بگیریم . برای چه می خواهی آن را بگیری ؟ می خواهم بگیرم بغلم نازش کنم . به پیغمبر(ص) دنیا را نشان دادند اما نپذیرفت . آن وقت این طوری می شود : رئیس عوض می شود بنده خدا توی دلش دلهره دارد که رئیس رفت ، رئیس بعدی که می آید کارگزارهای خودش را می آورد ، وای که مرا برمی دارد ، خب بردارد چه می شود ، گرسنه می مانی ؟ روزی تو را یکی دیگر می دهد ، رئیس ها چکاره اند همه شان فانی هستند ، امروز هستند و فردا نیستند برای چه ناراحتی ، از چه می ترسی ؟ یا می گوید : اگر این را نخرم گران می شود دیگر نمی توانم بخرم ؟ تو تلاشت را به قدر کافی بکن اگر برای تو باشد می ماند سرجایش و به تو می دهند ، هیچ کسی نمی تواند ببرد ؛
و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت . پیامبر(ص) وقتی فهمید خدا از چیزی خوشش نمی آید و با آن دشمن است ، گفت : من هم با آن دشمن هستم . چرا ، آخر برای چی ، مگر چکار کرده و..... اصلاً از این قصه ها نداشتند . خدا گفت من این فکر ، این عمل یا این موجودیت را دشمن هستم ، گفت اگر تو دشمنی من هم دشمن هستم . چیزی را که خدا خوار شمرده آن را خوار انگاشت ، کوچک انگاشت ؛ گفت تو کوچک می بینی من هم کوچک می بینم . و چیزی را که خدا کوچک شمرده ، کوچک و ناچیز می دانست . تمام این ها باید در وجود شما نهادینه شود اگر نشود مسلمان نیستید ، اگر نشود روز قیامت نامه عمل دست راست نیست . پیامبر با دل از دنیا روی گرداند ، دیدید آیه قرآن را خواندیم که دل و قلب نیکوکاری را می پسندد و عقل دو ، دوتا می کند . اگر آن نیکوکاری توی دو ، دوتای این جواب می دهد خوب است اگر جواب نمی دهد ، نمی خواهد . عقل شما را به دنیا وابسته می کند ، به بهره بردن و بهره وری نزدیک می کند . پیامبر(ص) با دل از دنیا روی گرداند همان دلی که دو ، دوتا را گاهی 6 تا می گوید و گاهی هم می گوید 2تا نمی گوید 4 تا . یادش را از جان خود ریشه کن کرد . نه تنها دل کَند یادش را هم از دل خود و خیالش برد . طرف یک عمری سیگار میکشیده ، بعد سیگار را که ترک میکند حالا یک سیگاری که مقابلش سیگار میکشد میگوید : تورا به خدا نکش وضع ما را به هم نزن . تو ترک نکردی ، تو یاد سیگار را از دلت نکندی . چرا به فرزندانتان یاد نمیدید که حتی نسبت به بدن محرمهایشان محرم نیستند ؟ ما در خانواده مان اینجوری بزرگ شدیم . خواهرها جلوی هم لباس عوض نمیکردیم . اگر به دلیلی مجبور میشدیم مثلا پرو لباس فقط به آن نقطه ای که نیاز داشتیم نگاه میکردیم . یاد بقیه نقطه ها را از دلمان برده بودیم . من وقتی فرزندانم به دنیا آمدند دیدم که این حس آنقدر قویست که با وجود اینکه من مادر هستم و اینها فرزندانم ، اینها در شکم من پرورش پیدا کردند ولی وقتی میخواهم لباسهایشان را عوض کنم از کمترین تماس دست با بدن بچه ها استفاده میکنم . آیا بچه واقعا لذت بخش نیست ؟ مگر میشود کسی برایش لذت بخش نباشد ؟ آن لذت را از قلبم کندم . برای اینکه مقید باشم .
پیامبر با دل از دنیا رو گرداند یادش را ازجان خود ریشه کن کرد همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند . جاذبه های دنیا من وتوراهم جذب میکند همه را جذب میکند .پیغمبر خدا را هم جذب میکند قشنگ است اما پیغمبر سعی میکرد جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند هر آنچه دیده بیند دل کند یاد . وقتی چشم به روی جاذبه هایی که نمیتواند آخرت تورا بسازد بستی در دنیا آرامش میگیری . من عاشق فرانسه و رم هستم خیلی دوست دارم برم ببینم از بچگی چون خیلی کتاب در باب اینها خوانده ام . اما من هیچوقت دلم نخواسته بروم فرانسه و حتما قصر لویی چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم را ببینم . قصرها برایم جاذبه ندارد چون اگر قصرها برایم جاذبه داشته باشد در زندگیم آنها را میخواهم و چون آنها را میخواهم وقتی ازدواج کردم به یک اتاق 9 متری بسنده نمیکردم . دخترها کدامتان بسنده میکنید الان ؟ آقا پسری آمده با شما ازدواج کند منزل پدرتان هم یک اتاق 9 متری میتواند به شما بدهد . کدامتان میروید داخلش بنشینید ؟ هیچکدامتان . حواستان را جمع کنید ، چشمتان را به جاذبه های دنیا ببندید دلتان فریاد میکند و میخواهد .
تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند از ان لباس زیبایی تهیه نکند چون آدم دوست دارد جاذبه ها مال خودش باشد آن را قرارگاه دائمی خود نداند. آنها که اجاره نشینند حرف مرا خوب میدانند . امسال که این خانه را اجاره میکنند که داخلش بنشینند میخواهند پرده بخرند تلاش میکنند یا پرده را خیلی گران نخرند یا پرده را میگیرند به خیاط میگویند اضافه را بگذار پشت پرده شاید سال دیگر از اینجا رفتیم یک خانه دیگر لااقل بتوانم این پرده را اندازه آنجا کنم ، اما آنهایی که خانه مال خودشان است میگویند : این دیگر خانه خودمان است مال خودمان است بگذار یک چیز درست و حسابی بخریم . مگر پرده الا این است که میخواهد شما را از دید نامحرم بپوشاند ؟ دیگر درست و حسابی آن چیست ؟ آن را قرار گاه دائمی خود ندانند ما همه مان در این خانه ها مسافریم . امشب میخوابم فردا صبح وقتی همه بلند شدند هی صدایم میکنند من جواب نمیدهم دیگر چه کسی میگوید اینجا خانه من است ؟ من که رفتم دیگر خانه من نیست میتواند خانه هر کس دیگری باشد . آیا می ارزید بخاطر جایی که قرارگاه دائمی من نیست بسیاری از اوقات تلخی ها تنگی ها و سختی ها را به دیگران روا کنم ؟
پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد دل از یاد دنیا برکند چشم از دنیا پوشاند و چنین است ، کسی که چیزی را دشمن دارد خوش ندارد به آن بنگرد . معنی این جمله چیست ؟ اگر دنیا را دشمن ندانی نمیتوانی با آن مقابله کنی نمیتوانی چشم از ان بپوشی . نمیتوانی یادش را ازدلت بیرون ببری از خاطرت بیرون کنی پس کسی که چیزی را دشمن دارد خوش ندارد به آن بنگرد یا نام آن نزد اوبر زبان آورده شود . حتی اسمش را هم نمیخواهد . زمان خیلی خیلی قدیم بعضی از این بزرگترهای با تربیت که جمع میشدند گاها میخواستند که یک گیلاسی هم بالا بروند پدر بزرگها و مادر بزرگها میدانید چه میگفتند ؟ میگفتند اسم این زهرماری را نبرید . حالا میخواهید بنوشید بنوشید ، دیگراسمش را نبرید ، طرف دارد مینوشد این چیست که مینوشد ؟ هیچ چیز ، آب دل درد است . در آن قطره ریختند تلخ است . آنهایی که مقید بودند حاضر نبودند اسمش را ببرند . ولی غیر مقیدها شوخی هم میکردند جوک هم میگفتند . مواظب جک گفتنها و شوخی کردنهایتان باشید . آن شو خیهایی که شما میکنید و به ظاهر خنده داراست و بقیه هم میخندند کیفش را میکنند وقتی که اضافه شد ملکه ذهن شما میشود . حواستان هست ؟
در زندگانی رسول خدا برای تو نشانه هاییست که تو را به زشتیها و عیبهای دنیا راهنمایی کند . دیگر بیشتر از این راهنما میخواهید ؟ زندگی پیغمبر ، نگفتم زندگی امام هادی (ع ) . هم کوتاه است و هم آنقدر دستخوش تاریخ است که دیگر از آن خیلی چیزها هویدا نیست . زندگی پیغمبر کامل و رسا در اختیار همه هست . ببینید چطور همسر اختیار کردند ؟ با همسر و اولادشان چطور رفتار کردند ؟ با دخترشان چگونه برخورد کردند ؟ با همسایه ، کارگران زیر دست چگونه بود ؟ اگر کسی حرف ایشان را متوجه نمیشد پیغمبر چگونه رفتار میکردند ؟
در زندگانی رسول خدا برای تو نشانه هاییست که تورا به زشتیها و عیبهای دنیا راهنمایی کند زیرا پیامبر با نزدیکان خود گرسنه بسر میبرد و با آنکه مقام و منزلت بزرگی داشت زینتهای دنیا از دیده او دور ماند .من اگر یک وقتی نیاز به طلا داشته باشم جلوی طلا فروشی توقف میکنم . چون مجبورم یک چیزی بخرم حالا میخواهم کادویی برای کسی ببرم یک کاری بکنم ، در غیر اینصورت توقف نمیکنم . خب آنقدر گردنبندها ی قشنگ هست آدم میبیند خوشش می آید چشمش را می گیرد . مگر من آدم نیستم ؟ خب من هم خوشم می آید بخرم تازه خودم هم میتوانم گول بزنم . میگویم سرمایه است . آقا شما بخر این سرمایه زندگی خودمان و فرزندانمان است . ولی نمی ایستم . چون چشمم را میدزدد دنیال خودش میبرد . خب جایی که میدانم میخواهد مرا دنبال خودش ببرد به بیراهه و آگاه هم هستم ، چرا بایستم ؟ نمی ایستم . اگر لباس نمیخواهم جلوی بوتیکها نمی ایستم . اگر کفش نمیخواهم جلوی کفش فروشیها نمی ایستم . خانم برای چه اینهمه در خیابان میان مرد و زن قدم میزنی ؟ میگوید : نگاه میکنم ببینم اجناسش خوب است ؟ قیمتهایش خوب است ؟ برای روز مبادا . من امروز میروم به این مغازه مثلا یک جفت جوراب بخرم . یک هدیه کوچک بخرم . اگر هدایا را خوب تشخیص بدهم ده تا با هم میخرم پول دارم بیست تا میخرم . می آورم میگذارم داخل آن کمد برای بیست بار که میخواهم هدیه بخرم دیگر خرید نمیروم . خرید رفتن حرام است ؟ خیر . اما زیادی این طر ف و آنطرف چرخیدن تو را از راه جا میگذارد که خیلی ها از راه جاماندند. بیایید دانه دانه نشانتان بدهم ، اسیرخریدن هستند و وسواس خریدن دارند .
پس پیروی کننده باید از پیامبر پیروی کنند . و به دنبال او راه رود قدم بر جا ی او گذارد . وگرنه از هلاکت ایمن نمی باشد . هلا ک میشود که هلاک شدیم تا به الان . که همانا خداوند محمد ( ص ) را نشانه قیامت ... من خیلی به این یکی دو کلمه کنارهم فکر کردم نشانه قیامت. چه ارتباطیست بین پیغمبر وقیامت ؟ بهش فکر کنید کلام امیرالمومنین است . حتما یک چیز بزرگی درونش هست . چرا ما اصلا بهش فکر نمیکنیم ؟ قیامت چه روزیست ؟ قیامت روزیست که همه چیز همانگونه که هست به نمایش درمی آید . خوب دقت کنید . من اینقدر متوجه میشوم قطعا خیلی بیشتر از اینهاست . ما الان میگوییم در دنیا همه چیز لا اقل دارای دو بعد است . یک بعد ظاهری یک بعد باطنی ، اما در قیامت دیگر این نیست همه چیز همانگونه که هست به نمایش در می آید . در دنیا خداوند پیامبر را همان نشانه قرار داده است . یعنی وقتی پیامبر بخشنده است ، بخشندگی او دو بعد ندارد . نصف اینجا باشد نصف دیگری ظاهری باشد . در تمام ابعاد در دنیا پیامبر در همه چیز نمونه آشکار است . ودر همه جا یکسان است .
نشانه قیامت ، مژده دهنده بهشت ، ترساننده از کیفر جهنم قرار داد . بهشت را مژده میدهد که بهشتی هست در آینده اما خود او بیانگر و تجلی دهنده بهشت است . چطور ؟ چون آنقدر این انسان روشن ، آشکار و زیباست که هر کس با او همنشین میشود سختی برایش مفهوم پیدا نمیکند . بهشت یعنی همین ، یعنی سختی مفهوم ندارد . ترساننده از جهنم است چون به اعمالی که خیلی در دنیا فریبنده است دست نمیزند و وقتی کسی او را نگاه می کند متوجه میشود که این اینجا زیباست ، پشت آن حتما آتش است . پیغمبر خدا دستش را به این نمیزند .
هم در اینجا و هم نشان دهنده د رآن دنیاست . او با شکمی گرسنه از دنیا رفت . مفهومش این نیست که یک ذره آش و سوپ نبود که به پیغمبر بدهند . شکم گرسنه ، درمقیاس پیامبر صحبت میکنم ، شکمیست که از دنیا بسیار میخواست و به هیچکدام نگاه نکرد . از دنیا خودش را سیر نکرد . ما هر چه که در دنیا داریم برایمان کم است تازه میخواهیم دنیا را درسته و دو لپی بخوریم مبادا جابمانیم .
با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد . جسمش در دنیا مضمحل نشد ، اسیر سرطانها و بیماریهایی که جسم را کاملا از بین می برد در دنیا نشد جانش هم که پاکیزه ماند . هر دو را پاک با خودش برد .
کاخها ی مجلل نساخت تا جهان را ترک گفت . پیغمبر وقتی مسجد میساختند سنگها را با دستان مبارکش از بیابان می آورد . وقتی برای همسرانشان حجره یا خانه و کلبه میساختند سنگها را با دستان مبارکشان می آوردند خوب این که شد سنگ روی سنگ که . اما این نیست ، به حد نیاز آماده میکردند .
دعوت پروردگارش را پذیرفت وه چه بزرگست منتی که خدا با بعثت پیامبر بر ما نهاده و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده رهبر پیشتازی که باید اورا پیروی کنیم . پیشوایی که باید راه اورا تداوم بخشیم . بخداسوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم . یکی به من گفت : آیا آن را دور نمی افکنی ؟ گفتم : از من دور شو . صبحگاهان رهروان شب ستایش میشوند . خیلی جمله بزرگیست . رهروان شب انسانهایی هستند که در دنیا بر جای نماندند بسوی جلو حرکت کردند و درعین ظلمت و تاریکی دنیا سعی کردند که صحیح بروند اینها وقتی که به صبحگاه میرسند ، یعنی در جایی که همه چیز عیان است همچون قیامت ، آنوقت ستایش میشوند . بر جای نمانید در دنیا کسانی که برجای ماند ند وکسانی که اسیر دنیا شدند کسانی که یوغ دنیا را به گردن انداختند خوش ایامی نخواهند داشت واز این به بعد بدتر،یواش یواش این دنیا را ندارندوآنجا را هم نخواهند داشت.این بضاعت کم من بود از کلام امیر المومنین،امیدوارم که بضاعت کم من برای شما تبدیل شده باشد به فهمی بزرگ وعظیم به فهمی که شما را به سر منزل مقصود به سلامت هدایت کند.


سوال :طبق فرمایشات شمادر تفسیر صحبت های امیر المومنین در رابطه با چشم بستن روی دنیا و تمام متعلقاتش باید بگویم که دنیای امروزی ما با دنیای آن زمان پیامبر بسیار متفاوت است و بسیار فریبنده می باشد . واگر ما خودمان هم بخواهیم چشم بر این دنیا ببندیم دنیا به ما این اجازه را نمی دهد . پس چاره کار چیست ؟
استاد : مشکل همه ما این است که از بس کلام بزرگان خدا را کلیشه ای شنیدیم و عبور کردیم و بعد سری تکان دادیم و تاسف خوردیم و گفتیم که ای کاش بشود و عبور کردیم و هیچ وقت فکر نکردیم که چه بکنیم ؟ مشکل ما اینجا است که دنیا و محدوده دنیا را نمی شناسیم . دنیایی که ما در آن زیست می کنیم دنیایی است که باید در آن بخوریم و بیاشامیم و مواظبت کنیم و لباس های مناسب بپوشیم تا بزرگ شویم و رشد کنیم و تولید مثل کنیم و در این راستا تربیت کننده باشیم . هر چه که در دنیا وجود دارد محض بهره بردن ماست . و اصلا شکی در آن نیست . و ما هیچ حقی نداریم تا چیزی را پشت سر بگذاریم .
همه ما یک مشکل بزرگ داریم و آن این است که از دنیا یک شناخت عجیب داریم . یا صفر هستیم و یا صد . در حالی که اصلا چنین نیست بلکه دنیا برای بهره بردن من و شما آفریده شده و ما باید از آن منتفع باشیم و در سایه این بهره بردن بهره برسانیم . و وظایفی را انجام دهیم . اما وقتی ما به دنیا به عنوان زیورو تجمل نگاه می کنیم اول مسئله است . پیامبر خدا هم می خورد و هم می آشامید و هم همسر انتخاب می کرد و هم بچه دار می شد و هم دختر شوهر می داد و ولیمه می گرفت . همه این ها الگوهایش وجود دارد . اما فریفته دنیا نبود دنیا برای او باید جایی می شد که سر پناهش باشد و خانه و خانواده در آن آسایش داشته باشند . و هر دوره ای به نسبت دوره خودش . امروزه سقف ها را دیگر گلی نمی سازند . زمان پیامبر سقف ها از کاهگل بود که مرتب هم باید تعمیر می شد . امروزه سقف ها را از سیمان و گچ می سازند و اگر توانستید می توانید آن را رنگ کنید ولی خانه شما باید سقف داشته باشد . ولی نقش و نگار طلا لازم ندارد . باید لباس بپوشید لباسی که برازنده شما باشد و شرع شما را حفظ کند . اما اگر در انتخاب لباس آن قدر وسواس به خرج دهید که زندگی شما را بسوزاند و تمام ذهن شما را معطوف به خود کند دیگر ارزش ندارد . عروس و داماد های ما آن قدر به فکر برنامه های حاشیه ای هستند که از شب عروسیشان هیچ نمی فهمند . عروسی کردن نعمت خداست و تنها در این دنیا به این کیفیت اتفاق می افتد . و پیامبر تمام عوارض جانبی آن را برای ما نهی می کند . شما در طبیعت گل را می چینید محض لذت بردن و بعد هم خشکاندن آن . آن کار باعث می شود تا دیگران نتوانند از این گل که جایش درطبیعت است لذت ببرند . ولی گاهی این گل محض بهره بردن به عنوان دارو است باید اینها را کند زیرا که انسان های زیادی را نجات می دهد . شما ببینید دنیا برایتان چه معنی و جلوه ای دارد . اگر جلوه دنیا در لحظه ی برخورد با مظاهر دنیا ،خدا را از شما حذف کرد آن دنیا است و منفور . اما وقتی دنیا را میبینید و در هر لحظه از آن خدا را حاکم بر آن میبینید آن دنیا نیست بلکه حقایق هستی است . مشکل ما این است که ما دنیا و مرز دنیا را نمی شناسیم . چون نمی شناسیم با آن درگیریم . مثلا وقتی می گویند به دنیا پشت کن معنی آن این است که عروسی و مهمانی نرو و با مردم معاشرت نکن چرا که ممکن است سخن لغوی بشنوی . با ممکن نمی توانی آن را حذف کنی . اما وقتی می دانی که در منزل من اسباب گناه وجود دارد برای بار دوم دیگر نرو . من خودم اگربدانم به منزل کسی که رفتم پشت سرم بدگویی وغیبت می کنند دیگر به آنجا نمی روم . هر چه قدر هم که خوش گذشته باشد . ما دنیا را نمی شناسیم که اگر بشناسیم هم خوب از آن بهره می بریم و هم گناه نمی کنیم . هر چیزی به شما اسارت داد دنیای مذموم است و خداوند او را دشمن می دارد . مثلا چایی اصلا بد وحرام نیست ولی اگر در خوردن چایی به جایی برسی که اگر آن را نخوری حالت بد شود و چیزی دیگر حتی خدا جای آن را نتواند بگیرد این چای از مظاهر دنیا می شود . ولی اگر بتوانی از مظاهر دنیا به قدر نیاز و نه آ نکه تو را از خدا دور کند یا تو را شقی کند . گوشت قرمز در دین ما توصیه شده است و اگر چهل روز از آن دوری کنیم حرام است . ولی اگر آن را هر وعده بخوریم ببینید بعد از یک هفته چه می شود ؟ همه چیز برای ما در این دنیا نیاز است و برای بهره بردن ما قرار داده شده است . و شما هستید که می فهمید چه چیز در دنیا شما را در حد آدمیت نگه می دارد و چه چیز شما را آدمیت دور می کند . هر کجا مظهری از مظاهر دنیا نگاه شما را از خداوند برگرداند و به سوی این مظاهر فقط جلب کرد فورا فرار کن . چون به طور حتم دنیایی است که مذموم است . اما معنی آن این نیست که شما به همسرت نگاه نکن و او را به مهمانی و جشن و شادی نبر . اما اگر می بری که تفاخراتی را ایجاد کنی آنها مظاهر دنیا است .مظاهر دنیا برای انسان ها متفاوت است و چیزهایی که شما را منفک از خدا می کند برای خودتان لیست کنید . و آرام آرام روی آن متمرکز شوید و شما سوار آنها شوید نه آن که آنها سوار شما شوند . اگر شما از گذشته ها پنجره ها و چارچوب هایتان را لیست کرده بودید ما الان اینجا نبودیم . رفتار پیامبر برای ما کاملا واضح بود اما عمل نکردیم اما امروز شروع کنیم . بسیاری از بی مهری ها و جدایی ها و برجستگی ها و فرو رفتگی های ناهنجار تنها ناشی از این است .ما نمی فهمیم آن چه که میبینیم و می فهمیم مظهری است از مظاهر دنیا که ما را از خدا دور می کند ؟ اگر من در زمان تذکر دادن به شما فراموش کنم که خدایم مرا مامور کرده که این پیام را به گوش شما برسانم این عملم متعلق به دنیا است . این عمل خیر خواهانه من وقتی ارزشمند است که وقتی می خواهم باشما صحبت کنم و اشکالتان را تذکر دهم یادم باشد که خدایم به من دستورداده . اگر من دقت کنم که بسیاری از اعمال در دنیا می تواند خدمت گذار بشرباشد و یا برعکس سرور و سالارو تاج سر بشر .

تمام حقوق این سایت ، برای گروه تحقیقاتی مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف محفوظ است.