منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

حقیقت نورانیت چیست؟بخش سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

متانت یعنی چه؟
متانت ویژگی است که در تمامی رفتارها و افعال آدمی باید به چشم بخورد اگر به چشم نخورد فرد را متین نمی گویند ، متظاهر گویند و در بیشتر ما متظاهر بودن بسیار به چشم می خورد چون در مواقع بسیار حساس و سخت متین نیستیم ، رفتارهایمان پسندیده نیست . چنین آدمی اگر در مقابل افراد و یا مسائل مقابلش نتواند متین باشد به طور حتم در مقابل خداوندی که عملاً با چشم سر نمی بیند نمی تواند خاضع بشود و بعد وقتی کسی خاضع نبود نمی تواند به حقیقت نورانیّت آقا امیرالمؤمنین پی ببرد .
یکی از جاهایی که متانت انسان ها ، خضوع و خشوع مسلمانان به چشم می خورد هنگام پخش اذان است چه در گلدسته های مساجد ، چه در بالای بام ها . الان دیگر بچه های جوان این ها را ندیده اند ولی بنده که بچه بودم به خاطر دارم نماز صبح که می شد حتماً در یک کوچه بسیار دراز از سر تا ته دو سه تا اذان گو بر بالای بامشان داشتیم . چون می دانستند نمازگزاران متینی هستند که وقتی صدای اذان را می شنوند دعا می کنند و بلافاصله از جا بر می خیزند ولی امروز دیگر نیست ، چرا نیست ؟ چون نمازگزاران متین نداریم . بنده به شما گفتم ، خواهش کردم در خیابان هستید ، در محله اید ، در اداره اید در هرجا هستید اگر صدای اذان پخش شد یک سکوتی بکنید که مردم بدانند شما به چه کیش و آئینی هستید . بنده مقنعه به سر هستم و کیش و آئینم معلوم است . آقا شما کیش و آئینت معلوم هست ؟ خیر ! خانمی که موهایت بیرون هست کیش و آیین ات معلوم است ؟ خیر ! باز لااقل بنده با این مقنعه و یا آن کسی که با چادر و مقنعه می گردد می گویند مسلمان است ولی حتی اگر بنده هم با این ویژگی ظاهر متانت نداشته باشم دیگر کجاست مسلمانی ؟ یک نمونه از متانت را یک نفر از شما مثال بزند .
صحبت از جمع : بنده امروز مقتل صوتی گوش می دادم و قسمت مربوط به آقا ابوالفضل(ع) بود . متوجه شدم ایشان در مقابل امامشان متانت داشتند که اطاعت می کردند (البته نسبت برادری شان هم بر سر جای خودش) . امام چند نفر را صدا می کنند تا با عمر سعد قرار یک ملاقات بگذارند ، راوی می گوید می خواستم به امام بگویم که عمر سعد همانی است که فلان کرد ولی آقا ابوالفضل(ع) فقط دست بر روی چشمانشان گذاشت و فرمودند : امرتان اطاعت می شود . در همین حد و نایستاد چانه بزند ، در مقابل بزرگش متین بوده است . ما در مقابل بزرگانمان مثل پدر و مادر ، استاد ، فرزندانمان ، وقتی متین باشیم اطاعت هم می کنیم و به حرفشان گوش می دهیم و این باعث می شود بزرگ شویم .
استاد: بسیار عالی ، بسیار پخته و بسیار سنجیده. ما در زندگی های خانوادگی مان چه می کنیم ؟ خانم ها همسرشان بزرگشان است . آقایان ، خانم ها تاج سرشان هستند ، خدا به شما امانت داده است . یک امانت داده است روز محشر سر حوض کوثر می پرسد کجاست امانتم ؟ با این امانت چکار کردی ؟ بچه ها ، پدر و مادرهایشان ، پدر و مادرها هم بچه هایشان ، فرقی نمی کند. در مطب دکتر می روی دکتر و منشی و پرستارهای آنجا . مغازه دار وقتی خرید می کنی . در اداره و محل کارتان . یا طرف دزدی می کند ، مگر نه اینکه دزدی می کند ، دزدی اش هم آشکار است ، غیر از این هست ؟ اما دلیل ندارد شما متین نباشید . اگر جایی که لازم باشد حقی گفته شود صراحتاً بیان کنید اما در کمال متانت ، عیب را بیان کنید ، توهین چرا ؟ ما بیشتر توهین می کنیم تا عیب را بگوییم و این بد است . مؤمن در هر دینی ، در هر آئینی ، در هر کیشی شرط اولش تواضعش است . جامعه امروز ما آن را ندارد و اصلاً هم ندارد ،
صحبت از جمع : بنده در زندگی شخصی فکر می کنم بیشترین مورد این هست که بتوانیم با سختی های زندگی با متانت برخورد کنیم . بتوانیم با مشکلات مان بدون اینکه از کوره در برویم روبرو شویم و این خیلی سخت است . من خودم بیشترین سختی را موقع رانندگی دارم . اصلاً هیچ جای دنیا ندیدم این طوری رانندگی کنند ، عذاب می کشم . بعضی اوقات از کوره در می روم . ولی واقعاً اگر در همه شرایط بتوانیم با صبوری بر مشکلات غلبه کنیم آن وقت می توانیم بگوییم انسان متینی هستیم .
استاد : بسیار نکته قشنگی است. بنده دیروز روی تخت خوابیده بودم و مفصلم را جا می انداختند . دیگر نمی توانستم کنترل کنم و داد می زدم . وقتی دکتر دستم را گرفت و مرا بلند کرد پرسید چطوری ؟ سرم را بلند کردم و گفتم الهی شکر . گفت : به چه داری می گویی الهی شکر ، تو الان یک جای سالم نداری . همه جایت با هم ساز و ضرب می زند آن هم ناموزون . بنده فقط گفتم الهی شکر . الهی شکر هنوز می توانم بنشینم . وقتی می توانم بنشینم یعنی اینکه خوب هستم با اینکه درد دارم . متین باشید ، چه خبر است ؟ در مورد رانندگی یک توصیه قشنگ می کنم . بنده وقتی کسی جلویم می پیچد می گویم حتماً عجله داشت . می گویند خب ما هم داریم می رویم و عجله داریم . می گویم نه ممکن است او یک گرفتاری داشت . شاید مریض در خانه دارد ، شاید کارش دیر شده است و هزاران علت دیگر که همه این علت ها می تواند مرا آرام کند شما هم اینطوری برای خودتان یک مسیری را طی کنید تا به مرور زمان در مقابل مسائل این چنینی واکنش هایتان صبور شود .
صحبت از جمع : به نظرم در عزاداری امام حسین(ع) بهتر است متین تر رفتار کنیم . متأسفانه در عزاداری های بیرون در این چند سال اخیر مشاهده شده که سینه زن ها در اثر شور نام مقدّس امام حسین(ع) را طوری تلفظ می کنند که همه چیز شنیده می شود به غیر از نام مقدّس ایشان و این آزار دهنده است . یادمان باشد از زمان امام حسن(ع) ، در نهضت امام حسین(ع) تا قیام مختار مسلمان در مقابل مسلمان قرار گرفته است . هیچ کدام مشرک نبودند پس چرا راه را انحرافی رفتند . آیا هنگام عزاداری در محضر امام عصر(ع) این مدل عزاداری جایز است ؟ می خواهد ما را به کدام سرانجام برساند
استاد : متأسفانه همین طوراست . آدمهایی هم که در بیرون هستند خیلی از ما دور نیستند به ما خوش نیاید که تافته جدا بافته ای هستیم آنها هم مانند ما هستند و اگر با ایشان صحبت کنید مدعی خیلی از خصوصیات بالا و مسایل بزرگتر هستند . اما مهم این است که آدمها نمی خواهند بد باشند ، همه می خواهند خوب باشند اما راه خوب بودن را بلد نیستند یا به عبارت بهتر راه خوب بودن را گم کرده اند . خوب بودن سخت نیست ، درست است که الان در یک سن بالا شخصی که در همه عمرش شقاوت بکاربرده و قساوت داشته حالا بخواهد یک آدم متینِ مهربانِ خیّر باشد کار مشکلی است ولی واقعیت این است که اگر ما فرزندانمان را با خوبی و نیکی بزرگ کنیم آن قدرها کار مشکلی نیست . اشکال از ماست که فرزندانمان را با نیکی بزرگ نمی کنیم ، آنها را با چه چیزهای عجیب و غریبی پرورش می دهیم .
صحبت از جمع : من متانت را معادل تعادل می بینم منتهی با یک ویژگی خاص . آن هم این که شخص متین کُنشگر است به این معنا که محیط بیرون و آنچه که به او می رسد تعیین کننده رفتارش نیست . اوست که بر میحط اثر می گذارد . مثال هم زیاد داریم حالا چون بحث محّرم است ما وقتی به وقایع کربلا نگاه کنیم اصلاً قابل تصور نیست بنده خودم را عرض می کنم بلا تشبیه ، تشنه باشم نگران خانواده باشم ، برادرم را کشته باشند ، این همه زخم داشته باشم ، سروصدا باشد ، دشنام بدهند ، در حقانیت محض هم باشم با همه این شرایط یک کلمه خلاف ادب و عرف و شرع از امام که هیچ از صحابه ایشان هم نمی شنویم . وحشتناکترین صحنه ای هست که برای ما در تاریخ ثبت شده اما از جانب امام تماماً متانت و دعوت به خیر است تا لحظه آخر و این نشان می دهد که در مثال کربلا آن محیط و شرایط تعیین کننده رفتار آدم متین نیست و اوست که با رفتارش شرایط را تغییر می دهد .
استاد : آفرین ، بگذارید متانت را این طور معنا کنم متانت مثل حنا می ماند ، حنا وقتی روی پوست یا ناخن شما می رود رنگ را می بخشد پاک نمی شود ، مانع وضو هم نمی شود یعنی جزو وجودتان می شود و در عین حال مانع احقاق حق کردن شما نمی شود ، مانع فعالیتتان نمی شود ، مانع این که شما یک آدم بسیار مدیر ، خوب و پویا باشید نمی شود . چون وقتی شما می گویید متین ، مردم فکر می کنند یعنی یک آدم تو سری خور ، نه این طور نیست ، متانت جزو خوی و وجود آدمها می شود وقتی که به آن می رسند و کسبش می کنند و وقتی شد ، شرایط ، او را عوض نمی کند . ممکن است کمی سکون به او ببخشد چون آدم کلافه می شود ولی او را عوض نمی کند اما شخص می تواند شرایط را عوض کند چون با آن سکون و آرامش و متانتش می تواند شرایط را تغییر دهد .
ادامه صحبت از جمع : و نسبت مستقیم هم با وُسعت وجود دارد . یعنی هر چقدر شخص وسیع تر می شود متانت و ضربه گیری او هم بیشتر می شود .
استاد : حتماً ، شک نکنید متین می خواهد تأثیر بگذارد در طیف وسیعی از افراد مقابلش باید خودش وسیع باشد ، در غیر این صورت نمی تواند .
ادامه صحبت از جمع : همیشه مثالی هم که می زنند مثال برکه و اقیانوس است که اگر در برکه سنگی بیندازیم سریع موجی ایجاد می شود و این دایره ها تا انتها میرود ولی اگر صخره هم در اقیانوس بیندازیم خیلی تکان نمی خورد چون وسعتی که دارد او را متین کرده است .
استاد : بدون شک همین طور است که شما می گویید .
صحبت از جمع : متانت یکی از جهت لغوی بررسی شود و یکی هم در پیوند متانت با صبر و عفت یعنی عفیف بودن ، صبور بودن و متین بودن چه پیوندهایی با هم دارند ؟ متین یعنی کسی که به متن می پردازد ، به حاشیه نمی پردازد و از طرفی با امتنان و تمنّا هم در ارتباط است . واژه متین را اگر با هم خانواده هایش و کلماتی که با آن مرتبط است نگاه کنیم شاید بشود وجه مشترکی پیدا کرد . معمولاً در روابط و تعاملات ، خیلی وقتها آسیبها ناشی از این می شود که ما به جای اینکه به متن بپردازیم به حاشیه می پردازیم پس دیگر متین نیستیم چون از متن غافل شدیم . از طرفی پیوند متانت با صبر هم شاید با این توضیح روشن بشود که می گویند : اَلصّبرُ صَبران صَبرُ عَلی ما تُحب و صَبرُ عَلی ما تُکرَه . صبر بر دو قِسم است صبر برآنچه که دوست داری و صبر نسبت به آنچه که خوش نمی داری . هر جا ما چیزی را بخواهیم و خواستنمان همراه با متانت باشد یعنی صبوریم و در مواجهه با آنچه که دوست نمی داریم اگر متانت داشته باشیم عکس العمل و رفتارمان متفاوت می شود . شما همیشه می فرمودید که این عفیف بودن در جزئی ترین و خصوصی ترین رفتارهای زندگی بروز و ظهور پیدا می کند . پیوند متین بودن با عفیف بودن را هم شاید اینجا بشود روشن کرد و به آن پرداخت .
استاد : بسیارعالی . فرق دانستن و ندانستن خیلی خیلی ظریف است به نوع نگاه شما بستگی دارد نگاهتان را بزرگ کنید .
صحبت از جمع : متانت به نوعی مرتبط با رضایت هم هست یعنی در حقیقیت مؤمن در عین این که منفعل نیست اما به نوعی راضی هست به رضای پروردگار و آن مشیّتی که برای او در نظر گرفته شده است . یک جمله ای خواندم که خیلی جالب بود این هست که از فردی پرسیدند : تو چرا در هر شرایط این قدر شاد و خوشحالی ؟ گفت : برای اینکه هیچ برگی بدون اِذن من از درخت نمی افتد . به او گفتند : مگر تو خدایی ؟ هیچ برگی بدون اذن خدا نمی افتد . گفت : نه من خدا نیستم اما راضیم به رضای خدا . بنابراین اگر آدم بتواند به این مرحله برسد به نوعی از متانتی برخوردار می شود که در عین حال که پویایی دارد ولی دراموری که ورای اراده خودش هست و به اراده پروردگار برمی گردد از یک رضایت و شکیبایی برخوردار می شود که به متانتی که باید از آن برخوردار شود برمی گردد .
استاد : عدسی دوربینتان را بیشتر باز کنید و جلو بروید به چیزهای قشنگ و زیاد می رسید ، کشف می کنید لازم هم نیست سفر کنید و خرج کنید ، اصلاً و ابداً . فقط لازم است که خوب نگاه کنید و خوب عمل کنید آن وقت کم کم ملکه ذهنتان می شود همه آن چیزهایی که می بینید و باور می کنید و درست است چون عمل می کنید ملکه ذهنتان میشود با شما همراهی و هم سفری خواهد داشت .
صحبت از جمع : هرچقدر که به متانت فکر می کنم صبر و با طمأنینه و تفکر رفتار کردن به ذهنم می رسد و اینکه صبر حضرت رسول را به خاطرم می آورد که شما در مورد صبر و صلاة فرموده بودید صبر حضرت رسول هستند و این طور می شود که ایشان سرمشق می شوند و در آیه قرآن داریم . اول می خواستم مثالی از متانت بزنم ولی دیدم بقدری کلی هست و درتمام رفتارهای ما می تواند پخش بشود که خوب است مفهوم متانت گفته شود . فقط این بخش را متوجه نمی شوم که چرا صلاة کبیر است و صبر کبیر نیست ؟ چون فکر می کنم صبر هم برای کسی که ندارد کبیر است .
استاد : چه کسی کبیر بودن را برای صلاة برای شما معنی کرد ؟
ادامه صحبت از جمع : آیه إنّها لَکَبیرَهٌ إلاّ عَلَی الخاشِعیِن .
استاد : صبر همچون نبّوت ، مسئله ایست آشکار ، دیدن و یافتن و فهمیدن و باور کردن آن خیلی کار مشکلی نیست چطور که مردم صدر اسلام نبّوت را پذیرش کردند اما به ولایت که رسیدند بطور کامل جنگ کردند حتی از بهترین صحابه پیغمبر که ما دیدیم ، نه اینکه نبّوت مطلب بی اهمیتی باشد مطلب آشکاریست و هرآنچه که آشکار است در صورتی که کسی صاحب پذیرش باشد زودتر پذیرش می شود . اگر هم نباشد که انکار می کند و می رود فرقی برایش ندارد اما در مورد صلاة که نماز معنی می شود وبه تعبیر آقا اشاره می شود به امر ولایت . نماز عملی است که شما انجام می دهید با یک ریتم خاص که واقف هم نیستید چرا ؟ چرا باید نماز صبح دو رکعت باشد ؟ چرا باید ظهر چهار رکعت باشد ؟ چرا باید مغرب سه رکعت باشد ؟ چرا بایستی در همه رکعتها یک رکوع و دو سجده باشد ؟ تمام اینها در نماز مستتر است و کاملاً پوشیده و تا کسی نخواهد و به دنبال آن نیفتد به چرایی آن دست پیدا نمی کند . برای همین هم خیلی ها از نماز خواندن شانه خالی می کنند و می گویند یک چیز بی معنی است ، خب به دنبالش برو و ببین چه خبر است ؟ چرا می گویی بی معنی ؟ ولایت همچون نماز ابعاد بسیار بسیار بسیار پوشیده ای دارد که بر همگان پوشیده است در نتیجه پذیرش کردن آن سخت تر است به همین دلیل در قرآن به آن کبیر گفتند و اشاره کردند . وگرنه نبوت و ولایت ابعادی نیستند که از همدیگر بتوانیم مجزا کنیم ، قابل مجزا کردن نیست . تا زمانی که نبّوت آشکار وجود دارد یعنی پیامبر زنده است ولایت در دلش مخفی است و با آن زندگی می کند وقتی که پیامبر از دنیا می رود و امر نبوت ظاهراً به پایان می رسد ، نزول کتاب احکام ظاهراً تمام می شود آن موقع هست که ولایت بیرون می آید چیزی که تا دیروز مخفی بوده است و آنهایی ولایت را می پذیرند که قلبشان خاشع باشد . دعوای ما سر همینجاست وگرنه پیامبر ما الگوی متانت هستند و الگویی والا چون در جایی که لازم است متانت دارند ولی در عین متانت شمشیر هم می کِشند ، آدم هم می کُشند چون دستور خداوند است باید بمیرند بیش از این ماندنشان راه را برای هموار کردن احکام الهی دشوار می کند پس دیگر نباید باشند . باز در جای دیگری بلافاصله می گوید اگر سر فرود آوردند صبر کن و پیغمبر خدایی که تا همین لحظه داشت شمشیر می کشید طرف اگر جلوی او می ایستاد و می گفت توبه کردم مرا یاری کن همان لحظه شمشیر را پایین می آوردند و این فقط از عهده یک آدم متین بر می آید که آن لحظه بتواند خشمش را نگه دارد چون دقیقه ای قبل هم رزمش را با قساوت کامل کُشت . حداقل باید بخاطر کشتن او قصاص بشود ولی خدا دستور داده و در مقابل خدا متین است ، حکم خدا را اجرا میکند . پیغمبر خدا نمونه بسیار زیبا و بسیار والاییست . من چرا اشاره نمی کنم ؟ برای این که اگر بگویم خواهند گفت : او پیامبراست ، ما که پیغمبر نیستیم برای همین سعی می کنیم الگوهایمان را از میان آدمهای معمولی تر انتخاب کنیم.
خواهش بنده از همه شما این است ، بسیاری چیزها را به شما ارائه کردم که خیلی ها نصفه و نیمه رها کردند بعضی ها کامل تا انتها پیش رفتند مبارکشان باشد ، سودش را هم خودشان بردند آنهایی که نرفتند و میانه ماندند بلای جانند تا چه موقع حاضرید بلای جان باشید ؟ این یکی را دیگر به جان بخرید نگذارید به شما بگویم بلای جان تا انتهای آن بروید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید