منو

جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri 04 19 2024

A+ A A-

نگاهی نو به یاران امام حسین(ع) در دشت خون و بلا بخش اول

 بسم‌الله الرحمن الرحيم

یک سال گذشت ، از سال پیش همین موقع تا حالا چکارکردید ؟ امروز صبح بلند شدید ، نماز اول ماه خواندید ، صدقه کنار گذاشتید یک دَمی با خودتان فکر کردید ، امسال تو با پارسال تو چقدر فرق می کند ؟ چه جمع کردی ؟ خورجینت کجاست ؟ چه در خورجنیت است ؟ هیچی ! خب پارسالی ها که به شما دادیم کجاست ؟ پارسال یک چیزهایی داده بودیم ، ندادیم ؟ آنها را چکار کردید ؟ تو ی صندوق خانه تان هم قایم نکردید ؟ همین بیرون در ریختید و رفتید ؟ یک سال گذشته از سلام دادن هایتان به آقا امام حسین(ع) ؛ دائماً هم ناله کردید تا کربلایت قدمی بیش نمانده ، چرا مرا دعوت نمی کنید ، چرا مرا نمی بَرید ، آه ، ناله ...... خب برای کربلا رفتن چه فهمی را اضافه کردید ؟ هیچی . باعث ناراحتی است ، باعث غصه است ، باعث نگرانی است که هیچی ، واقعاً ؟ یک سال همه را چکار می کردی ، می دویدی ؟ دنبال چه ؟ واقعاً به خاطر نمی آورید بنده سال پیش در محّرم ، راجع به چه چیزی حرف زدیم ؟ محور صحبتهایمان روی چه چیزی بود ؟ می دانید پارسال برای شما چند تا دریچه باز شد ، که این دریچه ها به فضای گلستانی بود و شما می توانستید که بروید در آن فضا هم تفرج کنید و هم برای خودتان گل بچینید ، بهره ببرید ، برگردید . استفاده نکردید ، دریچه ها را تند تند بستید ؟ باید تا الان آن دریچه ها باز باشد ، ولی من مطمئن هستم که محّرم و صفر که به پایان رسید درها را هم تق و توق بستید که عزا تمام شود . عزا هیچ وقت تمام نمی شود ، عزا هر روز وجود دارد چون ما هیچ روزمان را بهره کافی نمی بریم ، این می شود عزا . امروز می خواهیم آن درها را دوباره باز کنیم ، دستت را به در بزن ، پُر از خاک و گبره است خب یکسال درها بسته بوده است . در را که بخواهی باز کنی چه می شود ؟ خاکهایش می ریزد روی خودت ، لولاهایش زنگ زده ، قیژ قیژ صدا می کند گوشت تنت می ریزد ، مگر غیر از این است ؟ چند روز از این روزها را ما بایستیم تا زنگ این لولاها را بگیریم تا خاک این دریچه ها را بروبیم تمیزش کنیم ، دستمال بکشیم ؟ می خواهیم از توی این دریچه ها برویم آن طرف ، خب همه جایمان خاکی و کثیف می شود ، چند روز باید صبر کنیم ؟ واقعاً اگر این طوری باشد متأسفم . یک سال برای امام حسین(ع) و آنچه که انجام داد هیچ فکر نکردید ، هیچ نیندیشید ؟ اگر نکردید متأسفم . سال پیش درباره صحابه مولا در دشت کربلا صحبت کردیم ، سعی کردیم که از نگاه آنها به بیرون نگاه کنیم تا شاید نگاه کردن را یاد بگیریم . ما از نگاه هایمان لذت نمی بریم چون اصلاً بلد نیستیم درست نگاه کنیم ، نگاه کردن را بلد نیستیم . وقتی به باغ می رویم آن کسی که بلد است خوب نگاه کند ، آن طوری می بیند می گوید : خدایا ! بنازم قدرتت را ، این همه زیبایی و این همه تکنیک برتر را کجا می شود پیدا کرد ؟ آن کسی که بلد نیست خوب نگاه کند کودها را نگاه می کند . خاکی که مقدار زیادی کود حیوانی پای آن است ، آنها را تماشا می کند ؛ واقعاً تقصیر چه کسی است ؟ تقصیر باغبان است ؟ تقصیر خودت است می خواستی خوب نگاه کنی .
ما پارسال آمدیم به شما یاد بدهیم که بیایید صحابه را نگاه کنید ببینید آنها چطوری به دنیای خودشان و به مولایشان نگاه کردند که به آن درجه رسیدند . تا ما هم نگاه کردن را یاد بگیریم و دیگر عمرمان را به بیهوده نگاه کردن هدر ندهیم . آیا شما در این یک ساله تلاش کردید که در مورد صحابه پیغمبر(ص) و صحابه آقا امام حسین(ع) مطالب بیشتری به دست بیاورید ؟ اصلاً ببینیم اینها چند نفر بودند ؟ می گوید هفتاد و دو تا . خب اسامی آنها چه بود ؟ این قدر اجر و قرب ندارند که ما اسم های آنها را بلد باشیم ؟ سعی کردید خودتان را به یکی از این ویژگی هایی که آنها داشتند نزدیک بکنید ، نکردید ؟ در جلسه عید غدیر خدمت شما عرض کردم امسال در عزاداری ها و برگزاری آنها یک گونه دیگر به مسائل نگاه کنیم ، حتی مثال زدم عزاداری دسته جات ترکها را نگاه کنید ، در تهران ببینید ترکها کجا هستند ، البته امیدوارم از آن ترکهایی نباشند که آمدند اینجا ، آنجا را دیگر از دست دادند و حالا یک شکل دیگر باشند . ولی اگر همان شکلی باشند شما بروید عزاداری هایشان را ببینید ، با غرض ورزی یا حالت مقایسه نگاه نکنید . آنها طوری عزاداری می کنند ، در هیبتی حرکت می کنند که تن هر بیننده ای را که خارج از عزاداری خودشان است به لرزه در می آورد . چون بیننده می بیند یک قشون مردمی از طبقات مختلف ، سنین مختلف ، فرهنگ های مختلف ، اقتصاد مختلف(دارا ، ندار) ، تحصیلات مختلف زیر یک عدد پرچم از زمین بلند شدند ، بلند شدند چکار کنند ؟ خونخواهی ، خونخواهی حسین(ع) و آل علی(ع) ، شهدای کربلا و این ها امروز اعلام می کنند : هر وقت امام اذن حرکت بدهند ما حاضریم . شما چی حاضر هستید یا می خواهید آذوقه ببرید برسانید خانواده تان .
دعای فرج می خوانید، به سر و سینه می زنید، یکدفعه بهش فکر کردید؟ امروز گفتند راه بیفتید. هر چی دارید و ندارید بگذارید زمین بدوید. می دوید؟
اینها حاضر هستند هر وقت امامشان اذن دهد به حرکت درآیند. پشت هر غاصب ستمگر قلدری را می لرزانند.آمریکا با حج ما چیکار کرد؟ فهمیدید؟ توی دل حاجیان را خالی کرد. سال بعد خیلی ها انصراف می دهند و نمی روند. چرا؟ چون عظمت کنگره حج و برگزاری حج فقط یک نماز جمعه اش برای اینکه صد تا آمریکا را بلرزاند کافی است. شما می گویید آمریکا با آن همه تکنولوژی برتر همه را در جا می کشد. راست می گویید می کشد. می تواند بکشد اما تا کی؟ آمریکا نمی خواهد به یک دنیای بدون آدم حکومت کند. آمریکا دنیا و آدم هایش را با هم می خواهد چون برده می خواهد. چون می خواهد کسی باشد که سوارش شود. برای همین نمی تواند بکشد. نمی تواند بکشد پس چیکار کند؟ تفرقه می اندازد. این تشکل را از هم پاره می کند. ما در عزاداری هایمان باید طوری حرکت کنیم که بفهمد این تشکلات با این حرکات از هم پاره نمی شود. همان هفته اول همه مان در فضاهای مجازی زدیم : چه فایده دارد مردم می روند پول هایشان را می برند عربستان خرج می کنند و این ها پولدارتر می شوند آن ها هم آدم های ما را می کشند. باید چهار سالی حج را تحریم کنند.آقایان بگویند دیگر کسی حق ندارد حج رود. از پست ترین دانش از پست ترین علم، معرفت و آگاهی نظر می دهد واسه خودش که باید اینکار را کرد.
خوب شاید شما بفرمائید اینقدر می گویی این ترک ها هم خودشان کارشان نمایشی است. بله درست است. شاید هم واقعا نمایشی است اولا بنده مثل شما اینطور با قاطعیت نظر نمی دهم که نمایشی است می گویم شاید واقعا درست است. شاید نه حتما درست است مگر عکسش به من ثابت شود. بنده تابع هندسه اقلیدسی هستم. آنهایی که هندسه زمان دبیرستان را خوانده اند می دانند. هر چیزی درست است مگر خلافش ثابت شود. پس بنده بنایش را نمی گذارم که غلط است. حتما درست است خوب حالا اثبات کنند اگر که غلط بود می پذیرم غلط است اما اگر حتی نمایشی هم باشد ردای ترک ها قشنگتر از ردای ماهاست. اینها واقعا ردایشان می خورد که بگویند ما یک مؤمن معتقد به حسین(ع) هستیم و کوبنده ایم. لااقل آدم از ظاهرشان این را حس می کند.امسال باید اینطوری باشیم. امسال باید تلاش کنیم که این ظاهر محکم را به باطن خودمان وصل کنیم. باید تلاش کنیم باطنمان هم تقویت کنیم. نمی دانم. شاید اگر ما اینجوری بشویم پروردگار عالم اذن ظهور مولا را صادر کند. ما که تا حالا هر دری را زده ایم نشده است بیاییم ایندفعه این در را امتحان کنیم. ما را از این همه تفرقه در جامعه مسلمین و تفرقه در جوامع بشری و استیلای سلطه گران قدار نجات ببخشد.در خانه با بچه ها قبل از اینکه وارد محرم شویم بحثی داشتیم. طبق معمول سعی می کردند مرا مجاب کنند که مثل دیشبی مجلسم را شروع کنم. خوب من هم دوست داشتم شروع کنم نه اینکه دوست نداشتم ولی بنده برای خودم یک نقطه نظر های خاص دارم. خیلی بامن صحبت کردند گفتم حالا بگذارید ببینم. بنده آمادگی ندارم. نمی رسم. آخر الامر پسرم برگشت گفت نمی دانم شما چه درگیری با مسلم بن عقیل داری؟ چون روز عرفه همیشه می گفت برای مسلم روضه بخوانیم جلویش را می گرفتم. می گفتم نخوان شب عید است. شب اول ماه محرم که از هیئت ها و دسته جات سینه زنی به مسلم بن عقیل اختصاص دارد. به بنده می گفت می توانی آماده شوی چرا آماده نمی شوی؟ چی بهش بگویم؟ خیلی فکر کردم.واقعا چرا آماده نمی شوم؟ بنده هر کاری را بخواهم می کنم. خدا اینقدر بزرگ است و اینقدر از آن بزرگیش به بنده داده و اینقدر همیشه را یاریم کرده است. درست می گفت می توانستم انجام دهم بعد با خودم گفتم واقعا چرا نمی کنم؟ چه مشکلی دارم؟ به این نقطه رسیدم؛ از مسلم بن عقیل چه می دانم؟چه جور آدمی بود؟ فقط پسر عموی امام حسین(ع) بود.زن داشت؟ چند تا بچه داشت؟ چیکار می کرد؟ چه جور شخصیتی داشت؟ از مسلم فقط شهادتش را خوب می دانیم. تا قبل از رفتن به کوفه از مسلم هیچی نمی دانیم. از مسلم تا قبل از اینکه برود کوفه و نامه بگیرد و برای گرفتن بیعت در پی دعوت کوفیان برود، هیچی نمی دانیم. می دانیم رفت آنجا و دیدارها و ملاقاتی که انجام داد و بعد تنهایی، سرگردانی در کوچه های کوفه، خیانت پسر آن زن که او را لو داد و بعد اسارتش و در نهایت از بالای دار العماره انداختنش پایین. بیش از این چیزی می دانید؟ تا چند سال دیگر می خواهید به روز مسلم که رسیدید روضه مسلم بخوانید و برای این نحوه کشته شدن اشک بریزید و سینه بزنید؟ آیا از پارسال شب اول محرم تا امسال شب اول محرم یک قدم به شخصیت مسلم نزدیک شدید؟ سعی کردید مثل مسلم باشید؟ بنده وقتی یک کاری را نکردم، حرکتی را نکردم خجالت می کشم. بگویم ایشان را تشنه بردند دارالعماره آن لعنت الله علیه بهش توهین کرد، آزارش داد آخر الامر از آن بالا پایین انداختنش، سرش را از بدن جدا کردند بر بدنش اسب تازاندند. خوب اینها که چیز جدیدی نیست. همیشه می دانستیم. از مسلم میراث به من همین رسیده است؟ فقط می نشینم برای مسلم گریه کنم. بهش بگویم آقا ببخشید شما را مظلمانه به شهادت رساندند من هم عزادار شما هستم و بس. نه این درست نیست. بنده که نمی توانم شما را نمی دانم . پس باید ایشان را تا جایی که مقدور است بشناسم. کلام بنده این است .شأن اولیا و بزرگان خدا را چطور می شود حفظ کرد؟ در میلادشان کف بزنیم؟ نقل و شیرینی پخش کنیم؟ همه اینها خوب است . عالی است نه اینکه نباید باشد بنده موافقم که باشد اما فقط همین؟ فقط اینقدر؟ در عزایشان که رسید لباس سیاه تن کنیم.در و دیوار سیاه آویزان کنیم بعد دور هم جمع شویم سوگواری کنیم، اشک بریزیم. همین؟ فردا هم دوباره روز بعد کارمان را از سر بگیریم؟ اگر رسیدیم کلاه سر مردم بگذاریم، اگر لازم شد دروغی هم بگوییم. بعد هم خودمان را گول بزنیم بگوییم دروغ مصلحت آمیز است. خدایی همین است؟ نکند من نمی فهمم. بنده می گویم نه چنین نیست. نمی تواند اینطوری باشد. این بخشی از حرکت نمادین ارزش گذاری و ارج نهادن به مقام اولیا خداست . هم باید جشن گرفت، هم باید کف زد و صلوات فرستاد هم باید نقل و شیرینی پخش کرد،هم در عزا سیاه پوشید، هم سیاه کشی کرد ، هم سوگواری کرد ولی باور کنید اینها از صد قسمت وظیفه ده قسمتش را هم پر نمی کند. بخش بزرگ این حرکت ما شناخت ولی خداوند است.اولیای الهی دارای وجوه مختلف هستند. مختلف و متفاوت .در سوره فاطر دو آیه اول و دوم خداوند به ملائکی که دارای دو بال چهار بال هشت بال و.... هستنداشاره می کنند خداوند در این آیه ما را هدایت کرده به اینکه (میدانید که ملائک از گناه و خطا مبرا هستند) اولیا خدا هم، معصومند به آنها می گوید بالهای متفاوت برای انجام مأموریتهای متفاوت دارند، برای ولی خدا وجوه مختلف و متفاوت برای اندوختن و یاد گرفتن به ما داده است.
من می گویم هر فرد با ایمانی (نگویید حکم صادر کردی من وظیفه دارم بگویم دوست دارید استفاده کنید) تکلیف است به او که در دنیایش این وجوه مختلف اولیاء خدا را بشناسد، چقدر بخوریم بخوابیم؟ عمر هم که در حال گذر است آخرش چه؟ آیا بچه شما در طول یک روز شما را می بیند؟ که برایش از امامتان حرف بزنید و ازش یاد کنید برای همین بچه ها اصلا امام را نمی شناسند انسان باید سعی کند این وجوه را بشناسد و خودش را به آن وجوه زیبا نزدیک کند باز هم به محرم رسیدیم یکسال گذشت چقدر درطول یکسال در راستای این شناخت کوشیدیم؟ میدانید برگه عبور و ورود به خیمه گاه مولا امام زمان که در این ایام صاحب اصلی عزا هستند و میدانیم که به سوگ می نشینند،چی هست ؟ نمی خواهید بروید زیر خیمه آقا؟ نمی خواهید بروید کنارشان بنشیند؟ بگوئیم آقا ما هستیم، اگر آن روز امام حسین تنها بود ندای هل من ناصر ینصرنی اشان را هیچکس جواب نداد ما امروز ندای شما را جواب می دهیم . برگه ورود به خیمه گاه همین تلاشی است که در طول یکسال جهت شناخت مولا امام حسین و همراهانش در این سفر عشق و خون، بزرگی و انقلاب، کسب کردیم با خودتان امشب دستاوردی دارید به من بدهید که برایتان بخوانم؟ شاید با خودتان بگویید من نمیدانستم اشکالی ندارد مگر سال گذشته توصیه ها را نشنیده بودید؟ حالا امسال شروع کنید، اگر خداوند به شما فرجه داد به محرم سال بعد برسی سال بعد شرمنده نباشی خجالتش را نکشید دستتان خالی نباشد.
به دنبال حرکت سال گذشته که نقطه اتکاء صحبتهای ما روی صحابه آقا در میدان کربلا بود امروز هم می خواهم در ادامه، اولین مورد را در کنار موارد سال گذشته برایتان معرفی کنم ، در مورد ابوالحتوت بن حرث انصاری عجلانی و برادرش به نام سعد بگویم، داستانشان جالب است، این دو برادر در زمان امیر المومنین از یاران شجاع جنگجو و دلاور آقا امیر المومنین بودند در جنگ صفین دلاورانه کنار حضرت جنگیدند چقدر بنام بودند آنقدر پیش رفتند تا به نزدیک خیمه معاویه رسیدند، مالک اشتر اگر یک تاخت دیگر می کرد به خیمه معاویه رسیده بود. عمروعاص لعنه الله علیه به معاویه یاد داد هر چه قرآن دارید بردارید و بیاورید ، خب چکار می خواهی بکنی ؟ قرآن ها را بزنید سر نیزه ها بگیرید هوا ، اینها دیگر جلو نمی آیند . عمروعاص این قوم را خوب می شناخت ؛ نیزه ها قرآن بالایش رفت آمد وسط میدان ، امیرالمومنین فریاد کشیدند که بجنگید ، همه بجنگید ، دست از جنگ نکشید ، یک عده زیادی سلاح هایشان را زمین گذاشتند ، گفتند نه ما نمی توانیم بجنگیم این با قرآن جنگیدن است ؛ ما دیگر نمی توانیم بجنگیم . کج فهم ، ظاهر بین ، گول عمروعاص بد ذات و مکار را خوردند و در مقابل قرآن ناطق امیرالمومنین ایستادند . تذکرات امام ، اصرار زیاد امام به گوششان فرو نرفت ؛ همه شان تقاضای توقف جنگ را کردند تا نتیجه با حکمیت با قرآن به پایان برسد . این دو تا برادر دلاور جزو همین کج فهم ها بودند ؛ تا آن لحظه یار و یاور امیرالمومنین بودند و کنار امیرالمومنین می جنگیدند ، همان لحظه مقابل آقا ایستادند . در حالی که فاصله اندکی داشتند ، مالک اشتر خون خورد که اگر ما یک حمله دیگر بکنیم کار معاویه برای همیشه یکسره است ، تمام شده ، بگذارید بجنگیم . نگذاشتند این دو نفر ، نه این دو نفر ، یک تعداد کثیری بودند ، کج فهم از دین و کج فهم نسبت به مولایشان ، به ولیّ شان ؛ ولیّ را نمی شناختند و جایگاهش را نمی دانستند . گول خوردند ، رو در روی امام ایستادند جنگ سومی را به حضرت تحمیل کردند به نام جنگ با خوارج . بعد از شهادت آقا امیرالمومنین این دو برادر در جایگاه و افکار خودشان باقی ماندند ، تکان نخوردند همچنان جزو خوارج بودند ، دلاوران سپاه علی(ع) ، یاوران علی(ع) در سپاه خوارج ، تا چه موقعی ؟ تا زمان امام حسین(ع) . فهمیدند که عمربن سعد دارد لشگر جمع می کند برای این که برود رو در روی حسین بن علی(ع) بایستد ، بلافاصله ثبت نام کردند رفتند در لشگر عمر بن سعد . ببینید کج فهمی ، نگاه عجولانه ، بدون در نظر گرفتن مقام ولایت ، انسان را چطور از اوج به حضیض می کشاند ؟ چقدر آدم را خوار می کند ، ذلیل می کند ؟ خیلی مواظب باشید ، هر روز یک مورد داریم امتحان می دهیم، همه ما . آنهایی که به امام حسین(ع) برای یک جنگ نابرابر در کربلا خرده می گیرند حالا گوشهایشان را باز کنند ؛ مگر آقا نمی دانست تعداد به این کمی ، سپاه به آن بزرگی ، همه را به کشتن می دهد ، زن و بچه اش را هم اسیر کوه و دشت می کند ، خب چرا جنگید ؟ خوب گوش کنند . باید همه این هایی را که بنده امسال خدمتتان می گویم بشنوید ، چون از این ها زیاد است ولی یا همت ما خیلی کم بوده ، دنبالش نرفتیم یا این که به دنبالش نگشتیم برای همین هم خبر نداریم یا این که تاریخ نویس ها از کنارش بی اعتنا عبور کردند ، این ها را ثبت نکردند ؟
القصه : ابوالحتوت و برادرش سعد در لشگر عمر بن سعد همجوار شمر ، شانه به شانه شمر ، مقابل امام حسین(ع) و یارانش ایستادند ، تا چه موقع ؟ تا صبح عاشورا . روز عاشورا که شد ندای مظلومانه " هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی " امام حسین(ع) دشت کربلا را پُر کرد ، به دنبالش ضجّه و ناله کودکان و زنان این دشت خون و بلا را از هم پاشید . این دو برادر ، در اینجا یکباره به خودشان آمدند . شعاری داشتند در مقابل امیرالمومنین در جنگ صفین ، آنجا به امیرالمومنین می گفتند : یا امیرالمومنین، حکمی نیست برای کسی جز خدا ، کسی که گناه کرده اطاعت ندارد . چون امیرالمومنین می گفت : قرآن ناطق من هستم بجنگید و شّر را برای همیشه بساطش را از زمین برچینید . اینها مقابل آقا با همین شعار ایستادند و جبهه مقابلشان را تشکیل دادند . آن روز با شنیدن این ندا مقابل سپاه سعد ایستادند ، از آنها جدا شدند و همین ندا را ، همین کلام را برای آنها بکار بردند ؛ حکمی جز حکم خدا نیست ، گناه کرده اطاعت ندارد . به سوی امامشان برگشتند ، ندای امام را پاسخ دادند و در حضور این لشگر گفتند : این حسین(ع) فرزند پیامبر ما محمّد(ص) است . در حالی که آرزوی شفاعت جدّش را در روز قیامت داریم چطور با این وضع که هیچ یار و یاوری ندارد با او بجنگیم ؟ شمشیرها را کشیدند به سپاه امام وارد شدند ، در کنار امام با دشمنان امام به جنگ پرداختند . عده زیادی از سپاه سعد را کشتند و هر دو برادر در میدان جنگ ، در یک مکان شهید شدند . به ندای حق طلبانه امام با تقدیم جانشان لبیک گفتند . سند صحبتم : سماوی در ابصارالعین ، مَقرم در مقتل الحسین . دو برادر با انحرافی به این عظمت که امام علی علیه السّلام را سالیان زیاد ، امامی که مظهر پرهیزکاری و عدل بود گناهکار شمردند ، گاهی کافر قلمداد کردند اما در میدان جنگ دعوت بیدار کننده حسینی ، آنها را انحراف به راه راست برگرداند . بیاییم یاد بگیریم :
1 – به امام معصوم چرا نگو ، فقط بگو چَشم ، چرا ندارد .
2 – گوش را فقط برای فرامین امام معصوم باز نگه دار ، از گوش سپردن به هر دهانی و هر کلامی خودداری کن . که شاید آن دهان ها و آن کلام ها آخرالامر ما را همنشین و همرزم شمر قرار بدهد .
3 – از هدایت هیچ کسی نا امید نشویم فقط بخواهیم که خداوند اجازه دهد که ندای مولایش را بشنود .
دفتر امروز بسته شد ، این بود کلام امروز ما .

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید