منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

پروردگار را از میان کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام درک کنیم بخش پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

امام فرمودند: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید بدون نیاز به فکر و اندیشه ای یا استفاده از تجربه ای بی آن که حرکتی ایجاد کند یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد. این کلام آقا امیرالمؤمنین است. امام فرمودند: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید؛ چند روزی من با این جمله سر کردم مدام با خودم گفتم، باز رفتم به یک کاری پرداختم برگشتم باز گفتم یعنی چه؟ این جمله یعنی چه؟ جمله قشنگی است ولی اگر من معنی آن را نفهمم به دردم نمی خورد با خودم فکر کردم آیا خداوند در جایگاهی قرار داشت و در جایگاهی پایین تر از خودش یا بهتر بگویم در یک مکان دیگری خلقت خود را آغاز کرد؟ می گوید خلقت را آغاز کرد، موجودات را بیافرید، با خودم گفتم نه نمی شود امکان ندارد، چرا ؟ چون همه چیز با بودن با خداوند هستی پیدا می کند یعنی خدا همه جا هست، با همه چیز هست که اگر نباشد هست معنی پیدا نمی کند خب حالا این جمله را چطور بفهمم ؟ خیلی فهم آن سخت بود، باید بفهمم دیگر ؟ تا نمردم باید بفهمم، در پایان یک نماز نماز واجب، از خداوند استمداد طلبیدم گفتم به من بفهمان، کسی نیست به من بفهماند مگر خودت، ولی باز هم سرگردانی بود، همین طور که غصه وار نشسته بودم که چطوری باید بفهمم، یک دفعه جلوی چشمم یک صفحه پازل آمد، پازل که همه می دانید چیست؟ یک صفحه ایست که روی آن جایگاه هایی است و بعد تکه هایی را تعبیه کردند و شما که آن تکه ها را درست بچینید یک تصویر زیبایی می دهد یا یک چیزی که مورد دلخواه باشد می دهد، آن صفحه پازل یک تصویر خیلی قشنگی را نشان می داد، خیال است دیگر، خیال خیلی خوشگل است به شرطی که در راه درستی برود، در همان خیال خودم که صفحه پازل را نگاه می کردم به پازل زدم، همه تکه هایی که روی آن بود پایین ریخت اما صفحه پازل محکم، بدون تصویر، بدون رنگ، در جای خودش باقی ماند یکباره داد زدم خدایا ! فهمیدم که چه می خواهی به من بگویی، من فهمیدم، برای خودم عرصه خداوندی را مثل صفحه زیرین یا صفحه اصلی پازل نگاه کردم که هیچ تصویری، هیچ نقطه ای و هیچ رنگی روی آن مشاهده نمی شود اما تکه های پازل را که روی آن می چیدم کم کم یک تصویر خیلی زیبا از همه چیز، از همه رنگ قابل مشاهده شد، پس پروردگار عالم یگانه ای است که وجود داشته است و در این وجود؛ ما خیلی شنیدیم که خدا وجود داشته است حالا اول چه موقع هست نمی دانیم، ازل چه موقع هست نمی دانیم؛ خداوند از اول وجود داشته است در این وجود تمامی تکه های پازل عالم خلق در طرح ها ، رنگ ها و موجودیت های مختلف در آن وجود داشته است بدون آن که عیان باشد مثل آن صفحه پازل که تکه ها را برداشته اند اما جای آن جایی که درخت است، جای آن جایی که مرغابی است، جای آن جایی که استخر است همه این ها وجود داشته است اما دیده که نمی شود! بدون آن که عیان باشد یعنی آفرینشی که همیشه بوده است و عیان نگشته بود. امام فرمودند: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید؛ بدون نیاز به فکر و اندیشه ای، یا استفاده از تجربه ای بی آن که حرکتی ایجاد کند یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد . شما پازل را می چینید یک دانه را می گذارید می بینید اشتباه شد، وای نشد چکار کنم؟ آن یکی را می آورد، با اضطراب می خواهی این را درست کنی؛ می گوید بدون هیچ اضطرابی خلقت خود را آغاز کرد. در سوره یس آیه 82 می خوانیم خداوند می فرماید: ( إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ) فرمان او هرگاه چیزی را اراده کند تنها این است که به آن بگوید باش پس موجود می شود. من در طول عمرم یس ، واقعه ، الرحمن خیلی خواندم ، همیشه هم این آیه برایم یک طوری عجیب می آمد، چطور می گوید باش ، بلافاصله می شود؟ ولی گفته این طور است پس من هم قبول می کنم. سال های زیادی این آیه را خواندم، حتی در خیلی از گفتگوهایم از این آیه بهره بردم اما امروز آن را یک طور دیگر می فهمم، و این فهم هرچه وسیع تر می شود من بیشتر می ترسم چرا که اراده خداوندی در بسیار از تصمیمات بر اراده ما منطبق است فقط کافیست بگوید کن فیکون، خب یعنی چه؟ حالا فکر کنید ببینید که شما چند دفعه از این کارها کردید؟ خشمگین می شوید عصبانی می شوید جن خشم، دیو خشم بر ما مستولی می شود می گوییم خدا من را ذلیل کند که تو را قبول کردم یا جملاتی مشابه این، آن وقت یک عمری ذلت این گفتگو را که اگر همان دم خداوند فرموده باشد کن فیکون، باید بکشیم، می گوید بنده ام خواست خدا مرا ذلیل کند، خب ذلیلت می کنم چه اشکال دارد؟ زن ها به شوهرشان چقدر از این حرف ها زدند، مردها به زن هایشان چقدر از این حرف ها زدند؟ قدیمی ها می گفتند مراقب کلامتان باشید من هر وقت که عصبانی می شدم، بچه هایم اذیت می کردند دور از جانشان می گفتم ذلیل مرده چرا چنین می کنی؟ مادربزرگم می گفت زبانت را گاز بگیر نمی فهمی چه می گویی؟ این ها می گفتند که مرغ آمین همیشه به راه است تو چیزی را می گویی همان موقع از بالای سر تو دارد رد می شود می گوید آمین و برای تو همان اتفاق می افتد. چقدر برای خودم متأسفم، برای شما هم خیلی متأسفم شما هم برای خودتان متأسف باشید که با خودتان چکار کردید. یادم می آید در جلساتی عرض کردم به عالم کن الهی وارد بشوید از آن جا امکان بودن آرزوهایتان را بردارید . آن موقع هم چقدر ذوق کرده بودم که به چه چیزی دست پیدا کردم، ماشالله به من!‌ الان فراتر از آن را دریافتم، فراتر از آن را پیدا کردم، عالم کن الهی، همین جا، همین لحظه و همین الان است که ما در آن هستیم لازم نیست جایی برویم، همه عالم هستیم، در این همه عالم، همه عالم هستی، عالم کن الهی است یعنی صفحه اصلی همان پازل است پس همیشگی است از بین نمی رود فقط کافیست من و شما بتوانیم بفهمیم که ما هم روی این صفحه پازل هستیم، در شأن خداوندی او، آن چه می خواهیم از او تقاضا کنیم و آن چنان باشیم که او می خواهد تا به تقاضای ما بفرماید: کن فیکون .
کلام امروزم را با یک کلامی از دکتر کاتوزیان به پایان می برم؛
به زندگی فکر کن ولی برای زندگی غصه نخور، دیدن حقیقت است اما درست دیدن فضیلت است. خیلی ها دوست دارند مثل من ببینند، فکر می کنند چه امتیاز بزرگی است! می شود دید، شک نکن، همه شما می توانید ببینید اما این مهم نیست مهم این است که درست ببینی، آن است که فضیلت است، آن است که بزرگی است. ‌با شروع هر صبح فکر کن تازه دنیا آمدی امروز روز دیگری است، مهربان باش، دوست بدار و عاشق باش شاید فردایی نباشد. امروز می توانی عاشق باشی، امروز می توانی همه را دوست بداری شاید فردایی نباشد، شاید هم یک فردایی باشد اما عزیزی نباشد که تو دوستش بداری. یادمان باشد با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نمی رویم، یادمان باشد با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم و ای کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شدیم دیگر با او روبرو نیستیم با خدای او طرف هستیم. این برگ سبز ما بود تقدیم حضور شما

 

 

 

پروردگار را از میان کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام درک کنیم بخش پنجمامام فرمودند: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید بدون نیاز به فکر و اندیشه ای یا استفاده از تجربه ای بی آن که حرکتی ایجاد کند یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد. این کلام آقا امیرالمؤمنین است. امام فرمودند: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید؛ چند روزی من با این جمله سر کردم مدام با خودم گفتم، باز رفتم به یک کاری پرداختم برگشتم باز گفتم یعنی چه؟ این جمله یعنی چه؟ جمله قشنگی است ولی اگر من معنی آن را نفهمم به دردم نمی خورد با خودم فکر کردم آیا خداوند در جایگاهی قرار داشت و در جایگاهی پایین تر از خودش یا بهتر بگویم در یک مکان دیگری خلقت خود را آغاز کرد؟ می گوید خلقت را آغاز کرد، موجودات را بیافرید، با خودم گفتم نه نمی شود امکان ندارد، چرا ؟ چون همه چیز با بودن با خداوند هستی پیدا می کند یعنی خدا همه جا هست، با همه چیز هست که اگر نباشد هست معنی پیدا نمی کند خب حالا این جمله را چطور بفهمم ؟ خیلی فهم آن سخت بود، باید بفهمم دیگر ؟ تا نمردم باید بفهمم، در پایان یک نماز نماز واجب، از خداوند استمداد طلبیدم گفتم به من بفهمان، کسی نیست به من بفهماند مگر خودت، ولی باز هم سرگردانی بود، همین طور که غصه وار نشسته بودم که چطوری باید بفهمم، یک دفعه جلوی چشمم یک صفحه پازل آمد، پازل که همه می دانید چیست؟ یک صفحه ایست که روی آن جایگاه هایی است و بعد تکه هایی را تعبیه کردند و شما که آن تکه ها را درست بچینید یک تصویر زیبایی می دهد یا یک چیزی که مورد دلخواه باشد می دهد، آن صفحه پازل یک تصویر خیلی قشنگی را نشان می داد، خیال است دیگر، خیال خیلی خوشگل است به شرطی که در راه درستی برود، در همان خیال خودم که صفحه پازل را نگاه می کردم به پازل زدم، همه تکه هایی که روی آن بود پایین ریخت اما صفحه پازل محکم، بدون تصویر، بدون رنگ، در جای خودش باقی ماند یکباره داد زدم خدایا ! فهمیدم که چه می خواهی به من بگویی، من فهمیدم، برای خودم عرصه خداوندی را مثل صفحه زیرین یا صفحه اصلی پازل نگاه کردم که هیچ تصویری، هیچ نقطه ای و هیچ رنگی روی آن مشاهده نمی شود اما تکه های پازل را که روی آن می چیدم کم کم یک تصویر خیلی زیبا از همه چیز، از همه رنگ قابل مشاهده شد، پس پروردگار عالم یگانه ای است که وجود داشته است و در این وجود؛ ما خیلی شنیدیم که خدا وجود داشته است حالا اول چه موقع هست نمی دانیم، ازل چه موقع هست نمی دانیم؛ خداوند از اول وجود داشته است در این وجود تمامی تکه های پازل عالم خلق در طرح ها ، رنگ ها و موجودیت های مختلف در آن وجود داشته است بدون آن که عیان باشد مثل آن صفحه پازل که تکه ها را برداشته اند اما جای آن جایی که درخت است، جای آن جایی که مرغابی است، جای آن جایی که استخر است همه این ها وجود داشته است اما دیده که نمی شود! بدون آن که عیان باشد یعنی آفرینشی که همیشه بوده است و عیان نگشته بود. امام فرمودند: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید؛ بدون نیاز به فکر و اندیشه ای، یا استفاده از تجربه ای بی آن که حرکتی ایجاد کند یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد . شما پازل را می چینید یک دانه را می گذارید می بینید اشتباه شد، وای نشد چکار کنم؟ آن یکی را می آورد، با اضطراب می خواهی این را درست کنی؛ می گوید بدون هیچ اضطرابی خلقت خود را آغاز کرد. در سوره یس آیه 82 می خوانیم خداوند می فرماید: ( إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ) فرمان او هرگاه چیزی را اراده کند تنها این است که به آن بگوید باش پس موجود می شود. من در طول عمرم یس ، واقعه ، الرحمن خیلی خواندم ، همیشه هم این آیه برایم یک طوری عجیب می آمد، چطور می گوید باش ، بلافاصله می شود؟ ولی گفته این طور است پس من هم قبول می کنم. سال های زیادی این آیه را خواندم، حتی در خیلی از گفتگوهایم از این آیه بهره بردم اما امروز آن را یک طور دیگر می فهمم، و این فهم هرچه وسیع تر می شود من بیشتر می ترسم چرا که اراده خداوندی در بسیار از تصمیمات بر اراده ما منطبق است فقط کافیست بگوید کن فیکون، خب یعنی چه؟ حالا فکر کنید ببینید که شما چند دفعه از این کارها کردید؟ خشمگین می شوید عصبانی می شوید جن خشم، دیو خشم بر ما مستولی می شود می گوییم خدا من را ذلیل کند که تو را قبول کردم یا جملاتی مشابه این، آن وقت یک عمری ذلت این گفتگو را که اگر همان دم خداوند فرموده باشد کن فیکون، باید بکشیم، می گوید بنده ام خواست خدا مرا ذلیل کند، خب ذلیلت می کنم چه اشکال دارد؟ زن ها به شوهرشان چقدر از این حرف ها زدند، مردها به زن هایشان چقدر از این حرف ها زدند؟ قدیمی ها می گفتند مراقب کلامتان باشید من هر وقت که عصبانی می شدم، بچه هایم اذیت می کردند دور از جانشان می گفتم ذلیل مرده چرا چنین می کنی؟ مادربزرگم می گفت زبانت را گاز بگیر نمی فهمی چه می گویی؟ این ها می گفتند که مرغ آمین همیشه به راه است تو چیزی را می گویی همان موقع از بالای سر تو دارد رد می شود می گوید آمین و برای تو همان اتفاق می افتد. چقدر برای خودم متأسفم، برای شما هم خیلی متأسفم شما هم برای خودتان متأسف باشید که با خودتان چکار کردید. یادم می آید در جلساتی عرض کردم به عالم کن الهی وارد بشوید از آن جا امکان بودن آرزوهایتان را بردارید . آن موقع هم چقدر ذوق کرده بودم که به چه چیزی دست پیدا کردم، ماشالله به من!‌ الان فراتر از آن را دریافتم، فراتر از آن را پیدا کردم، عالم کن الهی، همین جا، همین لحظه و همین الان است که ما در آن هستیم لازم نیست جایی برویم، همه عالم هستیم، در این همه عالم، همه عالم هستی، عالم کن الهی است یعنی صفحه اصلی همان پازل است پس همیشگی است از بین نمی رود فقط کافیست من و شما بتوانیم بفهمیم که ما هم روی این صفحه پازل هستیم، در شأن خداوندی او، آن چه می خواهیم از او تقاضا کنیم و آن چنان باشیم که او می خواهد تا به تقاضای ما بفرماید: کن فیکون .کلام امروزم را با یک کلامی از دکتر کاتوزیان به پایان می برم؛به زندگی فکر کن ولی برای زندگی غصه نخور، دیدن حقیقت است اما درست دیدن فضیلت است. خیلی ها دوست دارند مثل من ببینند، فکر می کنند چه امتیاز بزرگی است! می شود دید، شک نکن، همه شما می توانید ببینید اما این مهم نیست مهم این است که درست ببینی، آن است که فضیلت است، آن است که بزرگی است. ‌با شروع هر صبح فکر کن تازه دنیا آمدی امروز روز دیگری است، مهربان باش، دوست بدار و عاشق باش شاید فردایی نباشد. امروز می توانی عاشق باشی، امروز می توانی همه را دوست بداری شاید فردایی نباشد، شاید هم یک فردایی باشد اما عزیزی نباشد که تو دوستش بداری. یادمان باشد با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نمی رویم، یادمان باشد با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم و ای کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شدیم دیگر با او روبرو نیستیم با خدای او طرف هستیم. این برگ سبز ما بود تقدیم حضور شما

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید