منو

شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat 04 20 2024

A+ A A-

پرورودگار را از میان کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام درک کنیم بخش چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز کلام شناخت نقص های خود است، من امان آمدم از دست آدم هایی که به طور دائم نقص های بقیه را می شمارند و نقص های خود را نمی بینند، امان آمدم از دست آدم هایی که زیاد حرف می زنند، کلمات، حروف، مخلوق خدا هستند و زنده اند اگر می توانی این حرف را رشد بدهی، حرف بزن، نمی توانی سکوت کن. عین این می ماند، یک عالم مرغ و خروس گذاشتند، اگر شما بلد هستید سر ببرید، آداب آن را بلد هستید، سر ببر و بدهید مردم بخورند ولی اگر بلد نیستید، دست به چاقو نبر چون اگر خلاف سر ببرید، همه آن ها حرام می شوند، همه آنها را باید زیر خاک دفن کرد، همه آنها بعد شما را مؤاخذه می کنند. حروف هم عین همین ها می مانند، زیاد حرف نزنیم، اگر خواستیم حرف بزنیم بسنجیم و گزیده بگوییم، می دانید خیلی از حرف های ما را آدم ها نصف می فهمند، نصف حالیشان می شود، مثلاً من می گویم فلانی آن قدر بچه داری سخت است، بچه کوچک، بزرگ کردن آن قدرسخت است، بعد می شنوم فلانی رفته گفته: استاد به من می گوید، اصلاً هیچ وقت بچه دار نشوید، به درد نمی خورد، من کی گفتم شما بچه دار نشو! ببیند حواس بدهید به گفت و گوهایی که می کنید و گفت و گوهایی که می شنوید.

هرکه نقص خویش را دید و شناخت
اندر استکمال خود دَه اسبه تاخت
(استکمال یعنی کامل شدن، برای این که به آن کمال برسد، انگار ده تا اسب را با همدیگر سوار شده و می تازد)
زان نمی پرد به سوی ذوالجلال
کاو گمانی می برد خود را کمال
اکثر مردم این طوری هستند، نمی پرند به سمت خدا، نمی پرند به سمت تکامل، چرا؟ چون فکر می کنند خودشان در کمال، کامل هستند، هم خوب می فهمند، هم خوب گفت و گو می کنند، هم خوب مردم را له می کنند، چون حقشان هست که له شوند و الی آخر. برای چی به سمت خدا برود، این که خودش در کمال است، با خودش این طوری فکر می کند.
علّتی بدتر ز پندار کمال
نیست اندر جان تو ای ذو دلال
هیچ تصوری یا هیچ فکری بدتر از این نیست که شما فکر کنید کامل هستید خوب می فهمید و بالاتر از شما وجود ندارد می گوید بدتر از این در جان تو ای ذو دلال، یعنی ای ناز کننده، عشوه کننده، نه من این طوری هستم، من آن طوری هستم، آن قدر تحصیلات دارم، من این کار را می کنم، من آن کار را می کنم، من آن قدر می فهمم.
امام، پیشوا و مولای همه مومنان جهان علی الخصوص شیعیان جهان در خطبه ی 166 فرمودند: باید خردسالان شما از بزرگان شما پیروی کنند،
بچه های خود را به اطاعت عادت بدهید، بچه ها باید بدانند که از بزرگ ترها باید اطاعت کنند، برای این که قدری که عقل رس شدند، خدای خود را شناختند، می فهمند که باید از خدا اطاعت کنند، چون شما هم اطاعت از خدا می کنید.
باید خردسالان شما از بزرگان شما پیروی کنند، بزرگسالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند؛ مهربانی فقط این نیست که بچه هر کاری کرد بگوییم: آفرین کار خوبی کردی، نه مهربانی این است که به جا بداند بد است و به جا بداند خوب است، درجایی که بد است با نگاه شما متوجه بد بودن آن بشود و در جایی که خوب است با نگاه شما متوجه شود کار خوبی کرده است.
چونان ستم پیشگان جاهلیت نباشید که نه از دین آگاهی داشته باشند نه در خدا اندیشه می کردند. پس در اصل تعلیم و تربیت خود، خداوند و دین خدا را در نظر داشته باشید،
همانند تخم افعی در لانه پرندگان نباشید، که شکستن آن گناه، نگه داشتن آن شرّ و زیان بار است.
تخم افعی را گذاشتند در لانه پرنده ، پرنده هم روی آن می نشیند بالاخره در می آید، اگر آن را بشکنید ای وای گناه دارد این هنوز به دنیا نیامده من آن را از بین بردم اگر هم آن را نشکنید که به محض اینکه از تخم بیرون بیاید خود پرنده بدبخت را می خورد اول از همه، در زندگی خود این چنین خردسالان خود را بار نیاورید. حضرت در مورد آینده بنی امیه می فرمایند و چقدر آن چه که می فرمایند احوال امروز است:
پس از وحدت و برادری به جدایی و تفرقه رسیدند؛
ما این را خیلی خوب تجربه کردیم آن کسانی که هم سن و سال من هستند یعنی دوره کودکی شان و قدری از نوجوانی خود را در قبل از انقلاب گذراندند و بعد این دوره را هم کامل تجربه کردند، دانشجویی و ازدواج کردن و بچه دار شدن و الی آخر، خیلی خوب می دانند یعنی چی؟
از ریشه و اصل خویش پراکنده شدند، تنها گروهی شاخه درخت توحید را گرفتند و به هر طرف که روی آورد، هم سو شدند.
دین مثل درخت است یک درخت تنومند تنه محکم و قوی، شاخه های آن سلایق مردم از دین داری است منتها بعضی از شاخه ها پوسیده است به آن آویزان شوید پایین می افتید اما بعضی از شاخه ها محکم است، جان دار است و از تنه دارد تغذیه می کند، آن ها شاخه های توحید است.
اما خداوند مسلمانان را به زودی برای بدترین روزی که بنی امیه در پیش دارند جمع خواهد کرد، آن چنان که قطعات پراکنده ابرها را در فصل پاییز جمع می کنند، خدا میان مسلمانان الفت ایجاد می کند به صورت ابرهای فشرده در می آورد، آنگاه درهای پیروزی به رویشان می گشاید که مانند سیل خروشان از جایگاه خود بیرون می ریزند .
روزی که مسلمان ها به هم دیگر بپیوندند. می گویند خداوند در آن ایام سیل بزرگی در یمن جاری کرد این سیل سد معارب را شکست به آن می گویند سیل عرم، این سیل عرم که آمد دولت کافر صبا را نابود کرد، باغ های سرسبز سرزمین صبا را از بیخ و بن کند، در سوره صبا آیه 16 ما می خوانیم که خدا فرمود: ولی روی گردانیدند پس بر آنها سیل ویرانگر فرستادیم، دو باغستان آنها را به دو باغی تبدیل کردیم با میوه های تلخ و شورگز و اندکی از درخت کنار. اگر مسلمان ها متحد شوند، وحدت پیداکنند، از همدیگر جدا نشوند، خداوند به زودی سیل ویرانگری بر قوم کافر سرازیر خواهد کرد. مگر وعده خدا نیست؟ من از زبان خودم که نمی گویم، از وعده خدا می گویم و کلام آقا امیرالمؤمنین (ع)، منتها این مسلمان ها آن قدر غیرت دارند که یکی شوند؟ این خیلی مهم است. خداوند بنی امیه را مانند آب، در درون دره ها و رودخانه ها پراکنده و پنهان می کند،
پراکنده باشند تیکه تیکه هستند، زود سیل آنها را می کند،
سپس چون چشمه سارها بر روی زمین جاری می سازد تا حق برخی از مردم را از بعضی دیگر بستاند،
وقتی چنین جنگی اتفاق بیفتد، از این خبرها زیاد می شود،
گروهی را توانایی بخشیده، در خانه های دیگران سکونت دهد، به خدا سوگند، بنی امیه پس از پیروزی و سلطه گری همه آن چه را که به دست آوردند، از کف شان می رود.
وعده بدی است خیلی سخت است می دانید این را به گوش من و شما هم باید برود چون گاهی اوقات ما از بنی امیه خودمان به شخصه بدتر هستیم می گوید چطور می شود ما از بنی امیه بدتر باشیم؟ گاهی دورو هستیم، ریاکار هستیم، خودمان با خودمان ریا می کنیم، خودمان به خودمان دروغ می گوییم، می دانم یک کار بد کردم اما می گویم نه بابا تقصیر من نبود، اگر او این کار را نمی کرد که این اتفاق نمی افتاد پس همش تقصیر او است. من آن قدر گذشته خود را شخم زدم دیگر دست و پا برای من باقی نمانده هی می کشم بیرون عین مرده از زیر خاک نگاهشان می کنم خوب اینجا تقصیر من بود استغفار، آنجا خرابی از من بود استغفار، اینجا بد بود رد مظالم شما چه کار می کنید؟خداوکیلی؟
به خدا سوگند بنی امیه پس از پیروزی و سلطه گری همه آن چه را که به دست آوردند از کفشان می رود چنان که چربی بر روی آتش آب شود،
هیچی نمی ماند دنبه را بگذارید به سیخ روی ذغال، هیچی نمی ماند.
ای مردم اگر دست از یاری حق دست بر نمی داشتید روزگار امروزمان یکی از چیزهای آن از همین جا است؛
اگر دست از یاری حق بر نمی داشتید، در خوار ساختن باطل سستی نمی کردید؛
باطل را باید خوار کرد، اعلام کرد؛
هیچ گاه آنان که به پایه شما نیستند، در نابودی شما طمع نمی کردند.
امروز حتی داخل خانواده ها ، حالا جامعه بشری و سیستم های حکومتی و سیاست ها وارد این ها نمی شوم آنقدر هست که شما ماشاالله اخبار بخوانید حرف های من را ببرید آنجاها جایگزین کنید تا متوجه شوید چه خبر است همین در خانواده هایمان، هیچ گاه آنان که به پایه شما نیستند در نابودی شما طمع نمی کردند،
هیچ قدرتمندی بر شما پیروز نمی گشت اما چونان امت بنی اسرائیل در حیرت و سرگردانی فرو رفتید،
در حیرت و سرگردانی نرفتیم؟رفتیم. بنی اسرائیل بعد از این که موسی رفت به کوه و دیر برگشت، شروع کردند گوساله پرستی کردند،و... وقتی تازه موسی آمد، هزار و یک ایراد بنی اسرائیلی هم از او گرفتند، اگر خدای تو این طوری هست چرا این را نمی دهد اگر خدا تو آن طوری است چرا آن را نمی دهد و الی آخر.
آقا می فرمایند، به جانم سوگند، سرگردانی شما پس از من بیشتر خواهد شد.
اگر امروز کلام آقا را نفهمیم بعد از این پیام خیلی سختی است.
به جانم سوگند سرگردانی شما پس از من بیشتر خواهد شد چرا که به حق پشت کردید با نزدیکان پیامبر بریدید به بیگانه ها نزدیک شدید آگاه باشید اگر از امام خود پیروی می کردید شما را به راهی هدایت می کرد که رسول خدا رفته است از اندوه بیراهه رفتن در امان بودید، بارسنگین مشکلات را از دوش خود برمی داشتید.
پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند مگر آنجا که حق باشد، آزار مسلمان روا نیست جز در آنچه که واجب باشد.
به سوی مرگ که همگانی است و فرد فرد شما را از آن گریزی نیست بشتابید.
یعنی الان بروم قبرستان بخوابم؟ نه، ولی از حالا شب که می خوابم بگویم بارپروردگارا اگر بارم سنگین است تو سبک بفرما، شاید خوابیدم روحم را که گرفتی و بردی برای گردش دیگر نخواستی برگردانی، آن وقت دیگر نیستم. موقع خوابیدن به مرگ هم فکر کنید، در روز به مرگ هم فکر کنید، همانا مردم در پیش روی شما می روند،
تند تند خبر می دهند امروز فلانی مرد فردا آن یکی مرد پس فردا آن یکی مرد.
مردم در پیش روی شما می روند قیامت از پشت سر، شما را می خواند،
آدم ها تند تند دارند میمیرند، قیامت هم پشت سر ما ایستاده می گوید بدو بیا دیر شد.
سبک بار شوید تا به قافله برسید که پیش رفتگان در انتظار بازماندگان هستند.
آن هایی که رفتند همه منتظر هستند ما هم برویم خیلی هم خوب است اتفاقاً من همه امیدم به همین است که همسرم منتظر من بایستد تا من هم بروم و به او برسم.
از خدا بترسید، تقوا پیشه کنید، زیرا شما در پیشگاه خداوند مسئول بندگان خدا، شهرها، خانه ها و حیوانات هستید.
ما مسئول چه چیزها که نیستیم بعد چقدر مسئولیت قبول کردیم هیچی؟
خدا را اطاعت کنید از فرمان خدا سرباز نزنید، اگر خیری دیدید برگزینید، اگر شرو بدی دیدید از آن دوری کنید.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید