منو

جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri 04 19 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره چهلم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 446

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت از جمع : فرمودید شما معجزه وار حرکت کنید می خواستم یک ذره این را بیشتر باز کنید .
استاد : این معجزه بود ندیدی الان ؟ حس نکردی ؟ وقتی شما می خواهید معجزه درخواست کنید باید در این عالم باشید نه این عالم . من اتفاقاً اعتقادم بر این است تک تک شما هستید که معجزه را می گیرید نه من . فرق شما با من این است من دیدم می پرم خب هنر نکردی که تو می دانی ان طرف چه خبر است می پری ولی به اینها می گویی ببپرید بیچاره ها هیچکدام نمی دانند آنجا چه خبر است حق هم ندارند بترسند.با استناد به حرف من می پرند شما بالاتر از من هستید. شما ارجح تر از من هستید منتها من وظیفه دارم بگویم باید سوار یک چیزی بشوید تا بپرید این چیز را امروز دادم
حالا هرکجا که بودید خیابان بودید در کوچه بودید یک دقیقه از شما می خواهم بیشتر هم نه! اما بیشتر رفتید خوش بحالتان چون می افتید در یک فضایی . همان تمرکز ده شب من که برای بیمارها تقاضا می کردم دعوت می کنم شما را . شماهایی که دارید حرف های من را می شنوید بچه هایی که می شناسند و می دانند به گوششان برسانید . از امشب راس ساعت 10 یک دقیقه هر کجا که هستید چشمها را روی هم بگذارید مثل این که خستگی در میکنید من پیشنهاد می کنم کلید این حرکت را با یک حمد شروع کنیدالبته 5 صلوات قبل از حمد و5صلوات بعد ار حمد بفرستید تقدیم به همه معصومین بعد از آن تقاضا کنید از فضای کن الهی و در خواست معجزه کنید اگر بتوانید معجزه را در خودتون و خواستتون محقق کنید این مسئله در کل زندگیتون محقق می شود در چیز های درستی که می خواهید اگر چیز های غلط ،خطا ،گناه یا بد خواهی خواستید با سر زمین تان میزنند چون این حیطه از این چیز ها قبول نمی کند هر کجا بودید انجام دهید شما تعهد دادید هر کدوم شما یک سوئیچ هستید که لامپی را روشن می کنیدهر کدام که نبودید سوئیچ تان نمی خورد و من نمی توانم سوئیچ شما را بزنم آن لامپ خاموش است آنجای این معجزه خاموش است
بچه های خارج از ایران ساعت شان را تنظیم کنند با ما ده شب ما .
صحبت از جمع : این تصویری که ما الان انجام دادیم داخل آن رفتیم انقدر من را ترساند هنوز شانه هایم از اضطراب آن درد می کند
استاد: ترسناک نیست اما هروقت به یک چیزی که خیلی عظیم است بر می خوریم آنقدر خودمان را کوچک می بینیم می ترسیم، اما اگر شما جایگاهتان را در این لایتناهی آرام آرام پیدا کنید دیگر ترس ندارید.
صحبت از جمع: من از تنهایی که در آن وسعت بودم خیلی ترسیدم.
استاد: اصلاً تنهایی نیست، دوست عزیز تو یک دانه ای و همه این عالم یعنی تو، این را میتوانی بفهمی؟برای مثال نام تو "خانمx" باشد.حالا "خانم x " یک نفر هست و یاد بیاور تمام این آدمهایی که در این عالم هستند همه شان یک"خانمx " هستند فقط، فقط یک نفر، آیا باز هم تنها می مانی؟این همه که در تو هستند تو چطور می توانی تنها بمانی، تو جزء جزء جدا از خودت را بعنوان پشتیبان می خواهی بپذیری، اما پشتیبان، حمایتگر، حامی و هرچیز دیگری که بخواهی اسمش را بگذاری درتو هست نه بیرون از تو، بنابراین ترسی نمی ماند، این اولین بار است، کمی که پیش برویم آرام آرام چنان خو می گیری که وقتی برمی گردی احساس می کنی تو و دوستانتان که کنارت نشستند چنان درهم فرو رفتید که قابل جدا شدن نیستید تا آرام آرام وحدت را درک می کنی، می رسیم انشاءالله اگر عمر باقی باشد و توفیق الهی نصیبمان به آنجا هم می رسیم.
صحبت از جمع: من کلاً در مورد این مسائل می خواهم صحبت کنم خیلی احتیاط می کنم، چون از بازیهای شیطان خیلی می ترسم، اما یک حالت گرمای خیلی زیاد احساس کردم و یک حالت خوشی و رضایت درونی خیلی زیاد .
استاد: در جواب سوال قبل گفتم "خانم" xیک نفر است وکل عالم "خانم x"است، اگر کل عالم فقط توباشی چه اتفاقی می افتد؟ گرمای همه این آدمها با تو همراه شود چه می شود؟ هیچ بخاریی به پایت نمی رسد، هیچ چیز غریب و عجیبی به شما نپیوسته جز اینکه برای اولین بار پیوسته بودن را تجربه کردی با همه بودن را تجربه کردی و وقتی یک کاغذ را به شما بدهند براحتی پاره می کنید اگر یک حجم بیشتری از کاغذ را به شما بدهند باز هم می توانید پاره کنید؟ خیر. رضایت درونی شما از اینست که با همه هستید این رضایت درونی از اینهمه بودن همه با تو خوشحالی آورده رضایتمندت کرده ازاینکه اصلاً هستید شاید تا قبل از اینکه بیایید حسینیه با خودتان می گفتید اگر من نبودم چی می شد؟ به کجای دنیا بر می خورد؟ اما الان تجربه کردید که چقدر بودنتان خوبست و چه بودن بزرگیست.
صحبت از جمع: می خواهم یک حضوری را به شما بدهم که برای خودم قابل درک است، امیدوارم که همه شما باهم تجربه کنید، ببینید مطمئناً اگر از شما بخواهند می توانید یک نفر را در ذهنتان نام ببرید که خیلی با او رابطه خوبی ندارید، مثلا x ؛ می توانید حضور ذهن پیدا کنید؟ که اگر آن x ، شما باشید حالا چی؟ استادمان یک جمله فوق العاده گفتند، شما الان خودتان هستید و جهان، شماست، این حقیقت است و x هم که شما دوستش ندارید شمائید. حالا چه چیزی ممکن است؟ چه اتفاقی می افتد؟
استاد: سخت نیست یک راه باریکی ست که ناتوانترین آدمها، از این راه باریک می توانند بپرند، فقط کفایت است الان اراده کنید بپرید برای همیشه، میدانید در سمنو پزان چندتا را پریدم؟ چند تایی که جای انگشتانشان روی قلبم باقیست، ولی همه را پریدم، پریدم پشت سرم هیچ چیزی را جا نگذاشتم، سخت است ولی می شود پرید، ما رفتیم و شد شما هم بروید می شود.
ادامه صحبت از جمع: یک نکته ای در این موضوع هست اشتباه نکنید مسئله بخشش نیست، چون در بخشش آن فرد هست و من که می بخشم، ولی اینجا آن فرد وجود ندارد، اینجا شما هستید و همه شما هستند، همه چیز شمائید، بخشش بی معنی ست، همه چیز سراسر عشق است.
استاد: عشق وقتی در جایی حاکم شد، عالمَ خدا می شود. عالَم خدا نیاز به اصلاح ندارد.
صحبت از جمع: در مورد حالاتی که عزیزان درک کردند و بیان کردند سوالی پیش آمد اگر کسی تماماً و دربست باور کرد و هر آنچه که شما گفتید یقین کرد حتی اگر دریافت نکرد، نفهمید، حس نکرد و احساسی برایش ایجاد نشد یعنی چه؟ آیا یقین اشکال دارد ؟ اگر چیزی را حس نکردم ضعف دارم؟ اشکال دارم؟ چیزی را باید رفع کنم یا نه؟
استاد: در بحث اینکه شما کلام مرا باور کردید و یقین دارید که درست می گویم حسنی که برای شما دارد اینست که در پایان بدبینی در شما ایجاد نمی شود یک فضای تاریک و سیاه بوجود نمی آید، فضای خیلی خوشایندی ست او دیده انگار من دیدم شما اینجور فکر می کنید، خیلی هم خوبست، بازپرداخت یقین کامل شما به حرفهای من این را برای شما به ارمغان می آورد، اما اینکه نمی بینید آیا اشکال از شماست؟ ما اصلاً و ابداً اگر قرار بود همه مان ببینیم که خدا از همان موقع که متولد شدیم می گذاشت ببینیم، ولی برای ما نگذاشتند برای اینکه مرتب کاووش کنیم جستجو کنیم، در جستجو کردن ،آنچیزی را که خدا مقرر کرده بتوانیم پیدا کنیم، یک زمانی برای دید من الان وقتش است، می بینم، یک زمانی برای دید شما الان وقتش نیست، ما هیچ کدام به مسائل جسمی آدمها واقف نیستیم، آن ترسی را که دوستمان کرده چه بسا اگر شما می کردید حالتان بهم می خورد، پس اصلاً نبایدمتوجه اش بشوی ، آن دردی را که دوست دیگرمان در سرشان حس کردند اگر برای شما ایجاد می شد به چشمتان صدمه می خورد پس برای شما نباید اینچنین احوالی وارد شود، وجود این احوالات مؤید اینکه ما آدمی هستیم با باور محکم نیست، گاهی اوقات حتی این حالاتی که بوجود می آید آن ترس یک عاملی ست در وجود دوستمان که اینجا باید دیوارش بشکند، شکست، بارهای بعدی دیگر ترسی نخواهد بود، یک چیزی در جمجمه دوست مان هست که باید رد شود، برایش رد شد. شما نداری که بخواهد رد شود، اما وقتی ما برگشتیم، شما هم برگشتی آیا حال بدی داشتی؟ آیا حال تأسف، پشیمانی و گناه به خود بود؟ که من چکار کردم که ندیدم؟ اگر اینها بود ضعفتان است، پس باورتان ضعیف است، اما اگر اینها نبود، دیدید که همه خوشحالند شما هم خوشحالید این نشاندهنده این است که در آن فضا چرخ زدید و برگشتید،
صحبت از جمع: از این جهت سؤال کردم که در جمع ما افراد مختلفی هستند یک وقتی خدایی نکرده این شُبهه ایجاد نشود که من حس ویژه ای پیدا نکردم حتماً شایسته این جایگاه نیستم.
استاد: یکی از دلایلی که من دست به این کار نزده بودم به همین دلیل بود، می خواستم آدمها یکسان باهم پیش بیایند، کم کاریها اجازه نداد، ما هم بیشتر از این نمی توانیم منتظر بمانیم، بنابراین کارمان را انجام می دهیم، الان اعلام می کنم اصلاً دلیل ندارد که اگر یکی یا چند نفر از دوستانمان چیزی را حس کردند بقیه هم باید حس کنند، مهم این ست که وقتی اینکار را می کردید شما در دیگ آبگوشتی بودید که بار گذاشتید آمدید؟ خیلی ساده، آیا تو در آن فضا بودی؟ اگر نبودید پرت شدید بیرون اصلاً نبودید آنجا، اما اگر آنجا بودید و فارغ از همه این حرفها بودید، ما که زمان زیادی نمی خواهیم، اگر توانستید فارغ باشید، نتیجتاً شما هم آنجا بودید و بهره تان را بردید چه فهمیدید چه نفهمیدید، ما می گوییم بیایید ساعت ده شب با ما یک دقیقه ای همه باهم دست به دست هم بدهیم، معجزه درخواست کنیم، این دفعه می گویم یک دقیقه در کارهای بعدی بیش از یک دقیقه می خواهم، شما را یک دقیقه، یک دقیقه از تعلقاتتان جدا می کنم، خیلی تلاش کردم تعلقات خوب یا بدتان را از شما بگیرم، دقیقه ای خودتان باشید نه تعلقاتتان، نشد، حالا عزم جزم کردیم یک دقیقه تان را بدهید و به هیچ تعلق خاطری فکر نکنید، شمائید و خدا، شمائید و درخواست از او، یک دقیقه تجربه کنید تا بعدها در نمازتان تأثیرش را بتوانید مشاهده کنید، می روید تا آنجاها،
صحبت ار جمع : من یک مطلبی را توجه بدهم آنچه که اتفاق می افتد کشف وشهود معنویست واصلا در این قالب نیست که من بنشینم چشمهایم را ببندم ومثلا تجسم کنم یا خیال پردازی کنم . به خودتان اجازه دیدن چیزهایی را بدهید که تا حالا ندیده اید .دچار این فریب نشوید که من هر چه نشستم با خودم تجسم کردم عالم امکان یک جای خالی وتاریکی هست وقراره در آن نوری ایجاد بشه .آنچه در گذشته هست بگزارید اونجا بماند .شما قراره چیزهایی را ببینید که تا حالا ندیده اید بنابراین هیچ تعریفی برای آن نداریم.
صحبت ار جمع : به نظر من باید از ذهن خارج شویم وفضا را ببینیم وخودمان خودمان را محدود نکنیم.
صحبت از دوستان: یک مصداق در مورد صحبت شما، شاید بیش از 15 سال قبل ما یک اردوی زیارتی به حرم آقا صالح ابن موسی ابن جعفر به همراه شما داشتیم، در آنجا شما نکته ای را فرمودید، گفتید وقتی دست افراد به ضریح خورد یک سیاهی از وجود همه اینها زد بیرون، من اینرا اصلاً ندیدم ولی بعد از ان هر زیارتگاهی که رفتم وقتی دستم را زدم این تصویر برای من آمد که با زدن دست سیاهی از وجودم رفت، چه من ببینم، چه نبینم، حتی اگر نتوانستم جلو بروم سعی کردم یک جایی متصل به آنجا را دست بزنم که بر اساس آن همان نیت اتفاق بیفتد، منظورم اینست وقتی اعتقاد کامل به آنچه شما دیده اید لازم نیست من ببینم
استاد :یک کلیپی را دوستی برای بنده فرستادند در باب گرفتن وضو . یک آقایی است که صحبت می کند و مرحله به مرحله راجع به وضو حرف می زند و این که چه تأثیراتی دارد ، قبل از این که آخرتتان را آباد کند دنیایتان را آباد می کند ، خیلی قشنگ حرف می زند ، خیلی زیبا صحبت می کند ؛ از نظر من یک دانه از حرفهایشان نامربوط نیست و همه آنها قانع کننده و خوب است منتهی من از یک چیزی هراس کردم و دلم می خواهد شما هم این هراس را داشته باشید برای این که شما مسلمان شیعه هستید و قرار است که سربازهای امام زمان(عج) باشید . یکی از ترفندهایی که متأسفانه اسرائیل یا آن بخش صهیونیستی به ما وارد می کند این است : با ما جنگیدند ولی با جنگ چیزی پیش نرفت چون هر چه جنگ را بالا بردند ما متحدتر شدیم و این تجربه به این ها نشان داد که به روی مردم ایران سلاح کشیدن حماقت محض است ، با خودشان فکر کردند این روشش نیست . خب سلاحی که این ها را متحد می کند چه هست ؟ به این نکته دست پیدا کردند که سلاحی که ما را متحد و پشت به پشت هم نگه می دارد که اگر این سلاح نباشد و ما جدا از این سلاح باشیم همدیگر را تکه تکه می کنیم و این را اثبات کردیم که انجام می دهیم ، با حرفهایی که می زنیم با روش هایی که زندگی می کنیم با برخوردهایی که می کنیم اما وقتی که یک چیزی از بیرون می آید ما همه یکی می شویم و مشت هایمان را هم به یکدیگر می دهیم و می گوییم می زنم داغون می کنم و هیچ کسی جلودارمان نیست . دیدند آن سلاح ، سلاح دین است . سلاح دین می آید و پخش می شود روی اَبزارهای دین . ابزارهای دین چه چیزهایی می تواند باشد ؟ آنهایی که عینی است ، آن بخشی که ملکوتی و الهی است و برای هر کسی قابل دیدن نیست ، قابل بحث هم نیست ، چرا ؟ چون همه نمی فهمند و چون همه نمی فهمند آن را دستکاری هم بکنی باز هم متوجه نمی شوند . اما یک بخش های ظاهری وجود دارد که اگر بتوانی این ها را یک تکانی بدهی خیلی اتفاقات می افتد ، مثل نماز خواندن ، مثل وضو گرفتن ، مثل روزه گرفتن ، مثل حج رفتن ، حج عمره رفتن ، زیارت اماکن متبرکه رفتن و ..... تمام این ها را تأیید می کنند ، دیگه رد نمی کنند . قبلاً رد می کردند ، مقابله می کردند دیدند هر چه بیشتر مقابله می کنند ما محکم تر می شویم . الان دیگر ردش نمی کنند ، مقامش را پایین می آورند ، درجه اش را پایین می آورند . می گویی نماز ، می گویند بله عالی است ؛ بگو این همه ورزشگاه ، این همه تلویزیون ها که ورزش را تبلیغ می کنند نماز خودش یک ورزش کامل است هم به کمرت می دهد ، هم به گردنت می دهد ، هم به دستهایت ، هم به زانوهایت و .... وضو ، عالی است ، شستشو است ، آب است ، انرژی حیات بخش است به خودت می زنی اعصابت آرام می شود ، احساس پاکیزگی می کنی و.... روزه ، سالی یک ماه گفتند روزه بگیرید برای این که امعاء و احشایتان پاک شود ، تمیز شود ، سلامتی بدنتان برگردد ، تمام این حرفها درست است و یک ذره هم اشکال ندارد ولی یک چیزی توی آن خالی است ، جای چه چیزی خالی است ؟ نفس ، روح واقعی وضو چه هست ؟ روح واقعی نماز چه هست ؟ روح واقعی روزه چه هست ؟ که اگر این روح نباشد آن تبدیل می شود به این که رختخوابم را پهن می کنم و می خوابم ، بلند می شوم و رختخوابم را جمع می کنم ، بسیار آدم مرتبی هستم . به چراغ قرمز می رسم می ایستم ، چراغ زرد شد عبور نمی کنم ، سبز شد عبور می کنم و ... یک کلیشه کامل از آداب تربیتی بدون این که یک ذره روح در آن باشد . چرا که همین قومی که چراغ قرمز را رعایت می کند اگر پایش را در آفریقا بگذارد دیگر رعایت نمی کند ، خیلی متفاوت می شود . مثل خانم های ما که این جا حجاب هایشان کامل است چه غوغاها که به پا نکردند به محض این که از مرز عبور کردند همرنگ آنها شدند چون روح حجاب در آن ها جاری نبود بنابراین پایبندی هم وجود نداشت . این کلیپ ها ، این قصه ها را توجه داشته باشید ، به صرف این که حرفهای قشنگ می زنند اگر نامی از خدا نمی برند و به عنوان یک دستور از آن یاد نمی کنند ، اشاعه اش ندهید . اگر کسی به شما نشان داد ردش نکنید ، بگویید حرفهای بسیار قشنگی است ولی تاج این حرفها کجاست ؟ این شاهی است ، ملکه ای است که بهترین و الوان ترین و گرانترین لباس ها را پوشیده اما برای این که شاه باشد یا ملکه باشد تاج می خواهد چون خیلی های دیگر هم الوان می پوشند ، زیبا می پوشند اما اگر من بخواهم بفهمم که این شاه است تاج می خواهد ، تاج او کجاست ؟ چیزی که تاج ندارد برای من سندیت و رسمیت آن چنانی ندارد . من می روم لب حوض می نشینم ، شیر آب را باز می کنم ، همه قسمتهای بدنم را می توانم بشویم ، خب آب انرژی دارد و به من می دهد چه لزومی دارد با این ترتیب بشویم ؟ این ترتیب یک جای اولیه بالای سر دارد که اگر آن تاج را نبینید و خودتان هم انجام بدهید به درد نمی خورد ، آن کاری که باید برای شما انجام بدهد ، نمی دهد . شاید هم دلیل این که امروز به ما مسلمان ها زور شدند و این ها را به خورد ما می دهند ، در حلقمان می کنند یکی از دلایلش همین است . وضو می گیریم ، وضویمان تاج ندارد ؛ نماز می خوانیم ، نمازمان تاج ندارد ؛ روزه می گیریم ، روزه مان تاج ندارد و خیلی کارهای دیگری که انجام می دهیم ولی تاج ندارد ، شاهی را حُکم نمی کند ، مقامش را در بر ندارد . هر چیزی را اشاعه ندهید ، هر انتقادی را ، هر تضادی را فوری بین مردم پخش نکنید اول بگردید ببینید سندیت دارد . دیگر از این زیباتر می شود که وضو را توصیف می کند به عنوان یک انرژی کیهانی و چقدر هم قشنگ می گوید من هم قبول دارم ، انرژی کیهانی را به شما وصل می کند اما این انرژی کیهانی تاجش خدا نباشد مردود است . خواهش می کنم همه شما به این نکته ها توجه داشته باشید ، در خدمت غرض ورزان قرار نگیرید و این هوشیاری انسانی است که تحت سرپرستی امام زمان(عج) حرکت می کند . آن کسی که زیر لَوای آقا حرکت نمی کند این هوشیاری را ندارد خیلی زود فریب نقش ها و رنگ ها و گل و بوته ها و قصه های این چنینی خواهد شد .
می خواهی بین مردم پخش کنی ، پخش کنید به دیگران ولی حتماً زیر آن یک تذکر بنویسید : فراموش نکنیم که وضویی با این عظمت دستور پروردگار یکتاست و در درجه اول انجام می دهیم تا امر پروردگار را اطاعت کرده باشیم ، این یک خط قرمز می کشد به هر نوع هدف نامناسب ، اگر هدف نامناسب هم نباشد که تأیید کنند مسئله است .

دیدگاه‌ها   

 
0 #1 هاشمی 1396-11-02 12:37
بسیار عالی بود ، ممنون از شما معلم بزرگوار خدمتتان مورد قبول پروردگار
نقل قول کردن
 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید