Logo

پرسش و پاسخ شماره چهل و نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

این بخشی که می خواهم در مورد تمامیت بگویم بخش مهمی است .
عوامل حجاب نامرئی پیرامون تمامیت ؛
1 – تمامیت یک فضیلت است : این که من فکر کنم تمامیت یک فضیلت است از عوامل حجاب نامرئی پیرامون تمامیت است . یک دلیل خیلی ساده دارد و این است که اصولاً خیلی از ما با شنیدن لفظ فضیلت به اشتباه موضوع را با بحث گناه و ثواب قاطی می کنیم . مبحثی که این جا طرح می شود هیچ ارتباطی با مبانی دینی ندارد چون این موضوع در ادیان قابل تطبیق است ، در مکاتب قابل تطبیق است ، در طراحی یک دوچرخه قابل تطبیق است ، در شرکت ایران خودرو قابل تطبیق است . این یک ماهیت است ، همان طور که جاذبه هیچ ارتباطی با دین ندارد . وقتی از کلمه فضیلت استفاده می کنم منظورم ثواب در مقابل گناه نیست ، این سوء تفاهم را برطرف کنم . عمدتاً برخورد ما با فضائل به این شکل است که در راستای برانگیختن تحسین دیگران محقق می شود . قبول دارم که عموماً مثلاً آدم های راستگویی هستیم ولی طبیعتاً وقتی یک نفر ما را به راستگویی بشناسد بیشتر دوست داریم که آدم راستگویی باشیم . و اگر قرار نباشد کسی بفهمد یک جایی که راستگو نیستیم ممکن است که یک چیزی را هم این وسط زیر سبیلی رد کنیم که راست نگوییم . این آفت نگاه فضیلت وار به تمامیت است در حالی که تمامیت اصلاً در مورد فضیلت نیست . تمامیت در مورد این است که شما با یک دروغ تمامیت خودتان را زیر سؤال می برید ، قابلیت اعتماد به خودتان را از منظر دیگران و از منظر خودتان زیر سؤال می برید ؛ و شخصیت و هویت خودتان را دچار دگرگونی می کنید . بنابراین این جا صحبت از کارآیی است ، نه صحبت از تحسین یا عدم تحسین یا آدم خوب یا آدم بد بودن . این که مثلاً شما به یک قراری دیر برسید در اصل به این معنی نیست که شما آدم بدی هستید به شرط این که تمامیت داشته باشید و آدابش را رعایت کنید .
–2 خودفریبی در مورد فاقد تمامیت بودن است : این از آن معضلاتی است که همه ما با آن دست به گریبان هستیم یعنی به محض این که جایی تمامیت نداریم از منظر نگاهمان پوشیده است که مشکلی که با آن دست و پنجه نرم می کنیم به خاطر فقدان تمامیت است ، بلکه در حال سریعاً درصدد بهانه تراشی ، توجیه و دلیل تراشی می افتیم ، مثلاً اگر که من به حسینیه دیر رسیدم تاکسی فلان جا مسیر را اشتباهی رفت در حالی که ما تمامیت نداشتیم برای این که ساعت مشخصی در حسینیه باشیم همان طور که خیلی ها در ساعت مشخص در حسینیه حضور داشتند . همان طور که خودمان در جلساتی در ساعت مشخصی با رعایت قوانین تمامیت حضور داشتیم . این پنهان ماندن دلیل اصلی که عدم تمامیت است از نگاه ما و آویزان شدن به موضع توجیه و دلیل از حجاب های نامرئی پیرامون تمامیت .
3 – این باور که تمامیت صرفاً حفظ کلام فرد است . این که ما فکر کنیم که تمامیت صرفاً حفظ کلاممان است در نهایت منجر به این می شود که ما در جایی اگر امکان این که تمامیت را نگه داریم ، اگر هزینه هایش برای ما سنگین بشود ، ممکن نباشد یک جایی فقط کلاممان را حفظ کنیم . یعنی دچار پنهان کاری در مورد عدم تمامیت مان می شویم ؛ مثلاً وعده کردیم که تا هفته دیگر تمرین کنیم و هفته دیگر که حسینیه می آییم می پرسیم چه کسانی تمریناتشان را انجام دادند ؟ همه می گویند من ، چرا ؟ چون کسی نمی پرسد شما بیا بگو که چه تمرینی انجام دادید این که من فکر کنم فقط این که کلامم را حفظ کنم یعنی تمامیت ، باعث می شود که من در مورد عدم تمامیتم پنهان کاری کنم و در نهایت با همین فعل ساده تمامیت در لحظه نابود می شود .
4 – ترس از اذعان به این که کلامتان را حفظ نخواهید کرد ؛ در کودکی با مورد چهارم دست و پنجه نرم کردیم ، مثلاً این که اگر یک کاری انجام می دهیم که خرابکاری بوده می ترسیدیم که به پدر و مادرمان بگوییم و سریع زیر فرش می زدیم و قایم می کردیم که کسی متوجه نشود که فلان چیز را شکاندم یا بیرون می انداختیم تا کسی نفهمد اوضاع از چه خبر بوده است . و این کاری است که همه ما هر روز داریم آن را انجام می دهیم و ربطی به کودکی ندارد . این اتفاق بیشتر زمانی می افتد که شما تهدیدی را احساس می کنید که این تهدید می تواند شامل شخصیتتان بشود ، احترامتان ، آبرویتان و....... توی این مواضع شما به سرعت اقدام به این می کنید که اذعان به عدم تمامیت نکنید و ماجرا را لاپوشانی کنید .
5 – تمامیت به عنوان یک عامل تولید دیده نشده باشد ؛ این هم یکی از آن حجابهاست . این که ما به تمامیت به این عنوان نگاه نمی کنیم که نتیجه ای که امروز در فلان رابطه ام وجود دارد به عنوان مثال : کسی هست که من را آدم بدقولی می داند در به موقع رسیدن . من علت این را بیندازم گردن این که من چون با خانواده ام زندگی می کنم مجبورم چند نفر را راضی کنم و از در بیرون بروم پس هیچ وقت به موقع نمی رسم در حالی که ماجرا این نیست ؛ دلیل این که من به موقع نمی رسم این است که تمامیت ندارم . پس نتیجه ای که تولید شده به دلیل عدم تمامیت من است .
6 – تحلیل هزینه ، سود نکردن موقع دادن کلام است . ما عمدتاً خیلی از کلام هایی که می دهیم و حرف هایی که می زنیم در شرایطی اتفاق می افتد که از سر خیرخواهی یا حُسن نیت است ، می خواهیم کسی را آرام کنیم و اصلاً در آن لحظه فکر نمی کنیم که چیزی که من می گویم امکان پذیر است یا نه . مثلاً یک نفر به من در یک دعوای جنجالی گفت ، شما بنشین و این چایی را بخور ، با هم می رویم در خانه شان با هم او را می زنیم . در حالی که اصلاً در آن لحظه طرف فکر نمی کند آیا دادن این کلام مقدور است ؟ به صرف این که این کلام را بدهد برای این که مرا آرام کند تمامیت دارد قربانی می شود . و ما فکر می کنیم که این هیچ تبعاتی ندارد ولی اتفاقاً تبعات دارد چون من دفعه بعد روی حرف این آدم حساب نمی کنم ، اگر یک ذره هم آتشی باشم این را که بگوید می گویم برو بابا خودم باید کار را یکسره کنم . عمدتاً نابود کردن یا کشتار تمامیت در لحظه ای که با آن مواجه هستیم کار آسان و بی هزینه ای به نظر می آید اما آنچه که مهم است این است که در اولین فرصت بعدی در رابطه با همان موضوع هزینه گزافی را بابت عدم تمامیت خواهیم پرداخت
7 تحلیل هزینه و سود کردن موقع احترام به کلام یکی از حجاب هاست . تحلیل هزینه و سود به این معنی است که کاری که ما می خواهیم انجام بدهیم سودش از هزینه اش باید بیشتر باشد وگرنه انجام آن غیر منطقی است حالا با این منظر به بند 6 نگاه کنید . این که ما موقعی که داریم یک حرفی را می زنیم ، یک کلامی را می دهیم باید تحلیل هزینه و سود را بکنیم در حالی که نمی کنیم و این از حجاب های نامرئی است . وقتی من دارم در آن دعوا می گویم که چای را بخور بعد با هم می رویم او را می زنیم آن لحظه است که باید من تحلیل سود و هزینه را بکنم ، آیا می توانم ؟ می شود ؟ هزینه ای که می شود آبرو و اعتبار است ، من نمی توانم بروم آنجا عربده کشی کنم ، پس نگویم . ما این تحلیل سود و هزینه را آنجا انجام نمی دهیم در بند 7 موقع حفظ کلاممان می کنیم . تحلیل سود و هزینه در زمان حفظ کلام به معنی این است که شما به هیچ عنوان آدم با تمامیتی نخواهید بود چون همواره در محل حفظ کلام هزینه بیشتر از سود است . بنابراین انجام تحلیل سود و هزینه در محل حفظ کلام منجر به این خواهد شد که شما هرگز آدم با تمامیتی نباشید و زیبایی آن این است که این چیزی است که همه ما امروز هستیم
استاد : دقت کردید ، تمامیت تعریف شد. شما مجبورید که اجرایش کنید . اگرنتوانید اجرا کنید باید از قافله جدا بشوید . دیگر نمیتوانید همراه این قافله حرکت کنید . من با شما در این قصه سالها درگیرم و قبل از شما با خودم درگیر بودم و هنوز هم تمام نشده است و زمانی این قصه تمام می شود که مرده باشم . ولی تا زمانی که زنده هستیم همه با این قصه دست به گریبانیم . ولی مهم این است که آیا می شناسیم یا نمی شناسیم ؟ یک زمانهایی است که نمی شناسیم و طبیعتا بسیار مغموم و شکست خورده ایم . اما زمانهایی که شناختیم لااقل می دانیم که چه کردیم و کمتر خود را شکست خورده می بینیم و می توانیم جبران کنیم . من کتابهای عرفانی بسیاری را خوانده ام . یک کلمه خیلی جالب همگی دارند و آن این است که می گویند تام و تمام مطلب این است . همیشه می گفتم یعنی چه ؟ تام یعنی یک حیطه بسیار بسیار بسیار وسیع . که هر چه که هست در آن می افتد . تمام یعنی تمام شد و دیگر روزنه ندارد. تام و تمام را کسی می تواند به کار برد که در بحث جامعیت وجودی کامل شده باشد . مثلا بحث دوست داشتن می آید واقعا دوست داشته باشد . ما دوست نداریم بلکه دوستی را معامله می کنیم . این غلط است و دوست داشتن نیست .ما دربحث خداپرستی معامله می کنیم . به من می گوید من عمری نماز خواندم و گفتم خدایا توکل بر تو ولی هیچ چیز ندیدم . این هرگز بر خدا توکل نکرده است . هیچ وقت هم نماز برای خدا نخوانده است . و شما می گویید که نمیدانم چرا برای مشکلم که ذکر برداشتم و آنهم سه دوره چرا جواب نگرفتم ؟ می گویم من در نصف دوره جواب گرفتم و این برای آن است که تو تام و تمام نبودی . موقع ذکر آن تمامیت را احراز نکردی . تمامیت را کسی دارد که در هر زمینه ای اعلاترین را دارد . اگر در جایی هم نتوانست اعلام می کند که خدایا الان من نمی توانم . طرف نماز شب خوان است و در وقت نماز نیاز به حمام پیدا می کند . خوب نمی تواند نمازش را بخواند پس چه کند ؟ می گوید خدایا من می دانم الان باید نمازم را بخوانم ولی الان تمام و کمال نیستم و نیاز به حمام دارم . این رابرایم نگه دار تا تمام و کمال شوم و بر گردم . تمامیت در وجود آدمها طیف یا انرژی نامرئی است که باید همیشه شما را احاطه کرده باشد . هر وقت در جایی نازک و سوراخ شد یعنی شما در آنجا تمامیت ندارید . و متاسفانه روابط فردی و اجتماعی و خانوادگی تان به همین سبب دچار اشکال است . اگر شما معلمی هستید که از در کلاس که بیرون می آیید با نارضایتی بیرون می آیید تو مشکل داری نه شاگردانت . تو در ارتباط با شغل معلمی با برداشتن مسئولیت معلمی تمامیت نداری . تو یک معلم تمام نیستی . شما می بینید که من قبل از این که به شما ایرادی بگیرم خودم را سیلی می زنم زیرا اگر شما تمام نیستی یعنی من در جایی تمام نبودم . اگر من تمام بودم یا نمی توانستید کنارم بمانید و می رفتید یا شما هم تمام و کامل می شدید تمامیت یک مسئله ایست که در کل عمرتان همیشه باید جاری باشد از این به بعد بیخودی قول ندهید، روی هوا مردم را راهنمایی نکنید، می گوید که من فلان مشکل را دارم، دیگری به او می گوید ببخش بخشیدن کار خوبیست، طرف را مجاب می کند که ببخشد، اگر آن کسی که توصیه به بخشش می کرد همان موقع در ذهنش با فلانی که درگیری داشت نبخشید، شما در بحث بخشش تمامیت نداشتید، کلامتان هم تأثیر ندارد، آقا شما اگر با خانمتان درگیر هستید، خانمتان حرف شما را گوش نمی کند اشکال اول از شماست بعداً از اوست، هیچوقت طرف مقابلتان را محاکمه نکنید اصلِ خرابی از شما شروع شده سرایت کرده او را هم گرفته، یادتان است گفتم بروید فضای کُنِ الهی و امکان معجزه را برای خواهرم بردارید؟ میدانید چرا امکان معجزه ای که برداشتید روندش کند است؟ چون شما کُند هستید، شما آن معجزه را باور ندارید فقط از من اطاعت کردید، برای اینکه دل من خوش باشد هر جوری هست آن کار را انجام میدهید اما جواب نمی دهد، من اگر بخواهم از این پله ها بالا بروم بسیار عذاب می کشم همه استخوانهایم درد می کند، با همین شرایط بالا بروم یک ربع بعد خواهرم تماس بگیرد به کمک من نیاز دارد همه استخوانهایم می روند سر جای خودشان، مگر می شود؟ یا حالا دروغ می گویم یا آنموقع دروغ می گویم، هیچکدامش را دروغ نمی گویم، الان تعهد نکردم که تو باید بالا بروی منتظرم کسی کمکم کند، اما در مورد خواهرم تعهد برداشتم، من آنقدر هفته پیش عطسه می کردم که قابل کنترل نبود، اما خواهرم وقتی ساعت 5 صبح زنگ می زد و به کمک من احتیاج داشت سرما را هم متوجه نمی شدم و از در که می آمدم یک آدم قبراقِ سالم بودم چون متعهد شدم، تمامیت مبحثی نیست که تمام شود، مثل نفس کشیدن شماست، می توانید نفس نکشید؟ اگر نفس نکشید می میرید، اما هنوز متوجه نشدید که اینهمه بدبختی و فلاکت و زجری را که تحمل می کنید بخاطر نَفسِ تمامیت است چون تمام نیستید، اگر شما بخواهید ماشین ظرفشویی بخرید چرا می گویید کدام مارک خوبست؟ کدام از همه بهتر است؟ این چه معنی دارد؟ یعنی دستگاه کامل ترین قطعات و به بهترین شکل روی هم سوار شده بهترین کارائی را دارد، این می شود تمامیت آن دستگاه، در مورد شیئ صدق می کند، گُل را خریدیم گذاشتیم در خانه مراقبتش می کنیم اگر به مرور بزرگ نشود و در هیبت خودش رشد نکند تمامیت ندارد، عاقبت؟ بکَنید بندازید دور، یکی دیگر بخرید بگذارید به جای آن، حالا شما فکر می کنید ما با آن گُل خیلی فرق می کنیم؟ مردم ما را می کَنند می اندازند بیرون، خیلی ساده، همسر خوبی نمی توانید باشید؟ شما باید همسر کاملی باشید، زن، زنِ کامل، مرد، مردِ کامل، هرکدام در جایگاه خودشان اگر نباشید تمامیت ندارید، طبیعتاً اگر شما تمامیت نداشته باشید طرف مقابلتان هم تمامیت نخواهد داشت، یک فاجعه عظیم در جامعه خانواده و در جامعه بیرون اتفاق می افتد، دوستان می گفتند با من کار دارند، می گفتم فردا ساعت 4 بعدازظهر تماس بگیرید و بارها اتفاق افتاد که مجبور شدم بیرون بروم یا کاری پیش آمد، دیدم عجب کار زشتی می کنم، چرا به مردم قول می دهم؟ حالا می گویم زنگ بزنید تا پیدایم کنید، کلام می دهم و تعهد می کنم، می گویم شما زنگ بزنید تا بالاخره یکبار من گوشی را بردارم، دیگر نمی گویم 4 بعدازظهر، یا 10 شب، دقت کردید؟ یک دوستی برایم پیغام داده بود اگر هستید و مطلب مهمی را باید به شما بگویم، من پیغام را ساعت 1 نصف شب دیدم، من بیدارم ولی اگر بگویم زنگ بزند کار اشتباهی کردم چون من بیدارم همسرم مگر آسایش نمی خواهد؟ مگر نمی خواهد باهم در کنار هم باشیم؟ دیدم اگر بخواهم به آن دوستم پیغام بدهم کلام ناقص می شود رابطه ناقص می شود، حذفش کردم، چون به او هم کلام بدهم او هم یاد می گیرد که این موقع شب هم می شود با مردم حرف زد، آن هم ناقص است، چرا باید این اشتباه را بکنم؟ چه کسی این اشتباه را کرد؟ من، چرا؟ چون تمامیت ندارم در حفاظت از حدودی که خودم مقرر می کنم، شما در زندگیتان حتماً باید به این نکته مهم نگاه کنید، شما ذکر بر می دارید، چقدر ذکرهایتان ناقص شده؟ چقدر ذکرهایتان پاره شد؟ چرا؟ چون احترامی برای کلامتان قائل نیستید، نتیجتاً ذاکری نیستید که به درد خودتان و بقیه بخورید، نه بقیه از شما سود می برند، نه شما از خودتان سود می برید، اگر گاهی اوقات هم جواب می گیرید فقط لطف خداست، می گوید اشانتیون بدهم تا متوجه شود چکار می کند، کل حرکتها در حسینیه تغییر خواهد کرد، این حسینیه پذیرای کسانی خواهد شد که می خواهند دارای تمامیت در کلیه روابط و حرکاتشان باشند، شما در بحث احکام دینی تمامیت ندارید، آقا به خانمش می گوید خانم حجابت را حفظ کن، از زن من نامحرم نباید لذت ببرد، کاملاً حق بجا و قانونی آن آقاست ولی آقا وقتی می توانید این را تقاضا کنید که شما هیچ زن نامحرمی را به قصد لذت نگاه نکنید وقتی نگاه می کنید تمامیت ندارید کلامتان هم روی همسرتان اصلاً تأثیر نمی گذارد، پس اگر اشکالاتی را در بین خودتان، خانواده تان و روابط کاریتان می بینید یک نگاه مجدد به خودتان بیاندازید، توصیه من به شما اینست، با دید مثبت به گفتگوها نگاه کنید و حتماً از آن بهره ببرید.
خواهش می کنم در مقوله تمامیت دچار استرس، وسواس، اضطراب و نگرانی نشوید چون خود اینها مقوله ای هستند که تمامیت را برهم می زنند، عدم حضور شما خودش تمامیت را می کُشد، بنابراین تمامیت پدیده وحشت زایی نیست، تمامیت صرفاً برای اینست که شما تمام و کمال باشید برای اینست که اوج نتیجه را از همین حسینیه ببرید، از روابطتان با همسر و فرزندتان داشته باشید، با این نگاه به تمامیت نگاه کنید، که اگر من تعهداتم را موقعی که کلامم را به کسی میدهم سود و هزینه را درنظر بگیرم که تعهد یا کلام بدهم یا ندهم، موقعی که دارم آن کلام را می دهم سود و هزینه نکنم هر جوری هست ادا کنم.
مقوله خیلی مهم و کلیدی خصوصاً افرادی که با خانواده حضور دارند، تمامیت چماق نیست، بنابراین به سر هم نکوبید، تمامیت یک موضوع فردی ست و معیارش هم درونیست، شما نمی توانید به کسی بگویید تمامیت دارد یا ندارد چون شما نمی دانید که آن فرد در رابطه با حفظ کلامش چه اقداماتی انجام داده، نهایتاً شما می توانید از فرد بخواهید خواسته هایتان را تأمین کند، اجازه اتهام عدم تمامیت به دیگران را ندارید، بخاطر اینکه شما به آن واقف نیستید، برای کم کردن استرس و فشارتان باید بگویم که ماهیت تمامیت فرّار است، تمامیت در لحظه کُشته می شود این چیز بدی نیست، خاصیت تمامیت است تا زمانیکه در قید حیات هستید، توجه بفرمائید که اهل بیت چقدر استغفار می کردند چقدر در دعاهای اهل بیت استغفار داریم؟ چون در لحظه تمامیت را احیاء میکنند، برای اینکه شما همواره انسان با تمامیتی باشید مهم اینست که به کلامی که میدهید متعهد باشید، کلامتان را حفظ کنید و اگر موفق به حفظ کلامتان نشدید اعلام کنید، مسئولیتش را بردارید و بابت آن کاری انجام دهید، در این حالت شما همواره انسان با تمامیتی هستید، تمامیت داشتن به این معنی نیست انسان بی عیب و نقصی باشید، تمامیت به این معنی نیست که هرگز دیر به حسینیه نرسید به این معنی ست که متعهد به بموقع آمدن به حسینیه باشید و اگر نمی رسید اطلاع بدهید و بگوئید کِی می رسید و بابت خسارتی که زدید کاری انجام دهید، مثلا اگر قرار بوده برای سفره موسی ابن جعفر چیزی بدهید آنرا قبل از اینکه بیائید به آژانس بدهید بیاورد، تمامیت فرار است اما جای نگرانی نیست، حیات تمامیت در احیای تمامیت است.
تمامیت داشته باشید، توصیه می کنم از اینجا که بیرون می روید به کارهای خودتان نگاه کنید لازم نیست به کسی بگویید و در دفترتان هم بنویسید تا مشخص شود که اگر کاری را ناقص انجام داده اید برایش کاری انجام دهید تا خسارتی که به خودتان و بقیه زدید را جبران کنید، تا هفته آینده کشف کنید تا برایتان روشن شود و آنوقت می توانید لااقل نصف خسارات را جبران کنید که اتفاق نیفتد.
به مسئله تمامیت با توجه کامل در اموراتتان نگاه کنید، در خانه هایتان در کمد را باز می کنید لباسها میریزد پایین، چون شما در جمع و جور کردن تمامیت ندارید، هرچه را که در می اورید همان آن جای خودش بگذارید دفعه بعد همه آنها سر جایشان است، میدانید چقدر از همسران سر همین مسئله دعوا دارند؟ آقا از سر کار می آید شلوارش به این دسته مبل، جورابهایش روی مبلمان، بعد بحث می کنند، آقا می گوید من خسته ام، چه ربطی دارد؟ لباس در می آورید سرجایش بگذارید، این رویه تام و تمام نبودن را بچه هایتان هم می آموزند و تکرار می کنند و ببنید چه خبر می شود در جامعه امروز.

تمام حقوق این سایت ، برای گروه تحقیقاتی مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف محفوظ است.