Logo

پرسش و پاسخ شماره شصت و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال:  خورشیدگرفتگی که اتفاق می افتد چه اثراتی که روی زمین دارد؟
استاد : این یک علم بسیار سنگین است یک علم بسیار بزرگ است این چیزی نیست که در چهارتا جمله پاسخ داده شود   مثل این می ماند که بگویید این پروژکتور اینجا روشن است من اینجا نشستم این چه تاثیری می تواند روی من بگذارد؟ ولی من به تو می گویم تاثیر می گذارد به دلیل اینکه نوری که پخش می کند خیلی قوی است و این نور قوی در فضا پخش می شود و اگر این نور ذرات ریز نامناسب داشته باشد قطعاً با یک ذره فاصله یا یک ذره زمان من دریافت می کنم وقتی ماه یا خورشید یا زمین در شرایط ویژه قرار می گیرد فقط خورشید و ماه نیستند یا فقط زمین نیست که این ویژگی برایشان اتفاق می افتد در کنارشان سیارات بسیار دیگری هم هست ،ما کهکشان خودمان را می شناسیم که در این مدارها سیارها و ستاره ها ی دیگری هم هست که اینها هم در آن گردش شرکت دارند زمانی که مثلاً می گویم خورشید گرفتگی بوجود می آید یعنی نور خورشید دیگر مستقیم به آنها نمی خورد آنها در حین حرکت یک ذراتی را از خودشان متصاعد می کنند که آن ذرات در فضای کهکشان می چرخد و موقع عبورآن ما بی نصیب نمی مانیم چون گردش آن با ما هم یک چیزهای خاص زمانی با خودش دارد. حالا دیگر از این سنگین تر و بالاتر شما بگیرید وجلو بروید  غیر از اینکه خود سیارات و خود ستاره ها همه موجودات زنده هستند موجودات زنده ای که هرکدام به سبب آن قانون الهی درجایگاه های خودشان گاهی اوقات زندانی هستند یا  سود رسان هستند ولی درست آن زمان کوتاهی که به اصطلاح گرفتگی ها به آنها هم می رسد سودرسانی قطع می  شود فکر کن اینجا هوا دارد یک همچین اتفاقی بیفتد مثلاً 4ساعت هوا قطع شود چه اتفاقی برای ما می افتد؟این طوری می شود. اینها تاثیر گذار است منتها این علم یک علم بسیار سنگین است که من نه از آن اطلاعاتی دارم و نه داخل ان می شوم فقط گهگداری حالم که خیلی عجیب است این را هم تازه یاد گرفتم 3یا 4سال است فهمیدم حالم که یک مقدار فرق می کند می بینم یک اتفاقی دارد می افتد دور و برم را نگاه می کنم می بینم خبری نیست می فهمم از یک جای دیگری است بعد مراجعه می کنم می بینم که بله همزمان با آن حال عجیب من ، حالا خورشیدگرفتگی یا ماه گرفتگی بوده یا یک اتفاق دیگر در گردش سیارات بوده که من آنها را دریافت کردم به صورت ناخودآگاه  وغریزی بدون اینکه علمی به آن داشته باشم. آن وقت ها که ما بچه بودیم وقتی یک دختر یا پسری می خواستند عقد کنند می گفتند بروید از آقای مسجد بپرسید چه وقتی سعد است. زمان های این سعد و نحس بودن خودش دلایل به خصوص دارد بعد به یک پارامترهای دیگر وابسته است پارامترهای زمان تولد آدم ها  روز ماه  وساعت آن نحوه تولد والی آخر .    سعد  یعنی خوب است خیلی عالی است به همین دلیل هم افراد مذهبی و معتقد معمولاً عقد و عروسی را این جور قصه ها که دست خودشان است سعی می کنند تنظیم کنند روی اعیاد مذهبی، چون به هر صورت در اعیاد مذهبی انرژِی های بسیار بالا وخوب آزاد می شود که حتی ایام در‌آن موقع به قول خودمان نحسی هم داشته باشد یعنی بدی هم داشته باشد تاریکی هم داشته باشد آن انرژی ها کمک کننده است به همین دلیل یک همچین کاری را می کنند ولی در چیزهایی مثل زایمان به خصوص در زایمان های طبیعی این اختیار وجود ندارد شما نمی توانید تنظیم کنید مگر اینکه دچار زایمان های غیر طبیعی یعنی جراحی سزارین باشید .یا مثلاً می گویند زمانیکه ماه افول می کند، یعنی پنهان می شود به کارهایی که برایتان خیلی مهم است و می خواهید حتماً خیلی سرعت داشته باشد دست نزنید، مثلآً می خواهید کلاسی را ثبت نام کنید و خیلی زود دوره را تمام کنید که به کاربالاتر برسید، می گویند در موقعی که ماه در حال افول است دست به این کار نزنید، اقدام نکنید، مگر اینکه از قبل اقدام شده، ثبت نام شده، کارها و گفتگوهایش شده الان می روید می نشینید گوش می کنید، و بالعکس وقتی ماه شروع می کند به بالا آمدن به همین دلیل می گویند دو سه روز آخر ماه قمری و دو سه روز اول ماه قمری که ماه کامل بالا نیامده و نوری ندارد اقدام به این کارها نکنید، صحت و سقمش را از نظر تفکر خودم درست می بینم، ولی رویش هیچگونه اطلاعات شخصی ندارم.
سوال:چله افتادن هم همین است؟
استاد: چله افتادن قصه دیگری دارد، اینها منشأ علمی میخواهد و این از مقوله هایی ست که من هیچوقت پایم را در آن نگذاشتم، یکی از چیزهایی که می گویند: خانمی که زایمان می کند از زمان زایمان تا روز چهلمش ترجیحاً به دیدن کسی نرود و علی الخصوص به دیدن زن باردار نرود، چون خانمی که زایمان کرده در چهلمین روز حمام   می رود و آب چله می زند، اینرا در قدیم بی دلیل نمی زدند ، الان دیگر به اینجور چیزها پایبند نیستند، چون تا چهل روز خُلق و خوی خانمی که تازه زایمان کرده متفاوت است، ساعتی خوش است ساعتی ناخوش، وقتی برخورد بد دارد بعد پشیمان می شود و گریه می کند، حالا الان به آن می گویند افسردگی پس از زایمان، این افسردگی پس از زایمان را اگر در چهلمین روز جبرانش کنند دیگر این اتفاقات به آن شکل نمیافتد، اینرا می گویند چله افتاده، راه عبورش را بلدم ولی پا ندادم داخلش بروم، اگر به هر کدام از اینها وارد شوی مانند دریای مخوف می کشد و میبرد، من زمان ندارم روی اینها کار کنم، در همین جایی که هستم بتوانم به آخر خط برسم باید خدا را هزاران بار شکر کنم، موارد باهم فرق می کند، دستور کلی ندارد، با توجه به اینکه شما کی هستید و مشکلتان چیست و چگونه بوجود آمده دستور و راهکار مخصوص شما دارد، نه مخصوص خانم و آقایی که مشابه شما گرفتاری داشت آنها هم باید این شکلی باشد، نداریم چنین چیزی، معمولاً هم من جواب نمی دهم، در اینگونه مسائل وارد نمی شود، نمیتوانم، نه اینکه بگویم کلاس می گذارم، نه نمی توانم.
 سوال: کسانیکه در شرکتی کار می کنند و از اموال شرکت استفاده می کنند در جهت مصارف شخصی، من خیلی وقتها پیش می آید با تلفن شرکت زنگ می زنم و کار شخصی خودم را انجام می دهم ولی همیشه آخر سال که میشود حساب و کتاب می کنم، یا برگه A4 می گیرم برای شرکت و می گذارم جای برگه هایی که استفاده کردم، این درست است؟
استاد: شما بعنوان کارمند یک شرکت حقوقی دارید این حقوق را معمولاً کسی که شما را استخدام می کند به شما باید اعلام کند، که بعنوان کارمند این شرکت برای کارهای شخصی تان در حد ضرورت، زنگ می زنید منزل غذایتان روی گاز است از کسی خواهش می کنید گاز را خاموش کند، بچه شما مشکل پیدا کرده و میخواهید ببینید بچه تبش قطع شده یا خیر این می شود ضرورت ،اما اینکه گوشی تلفن را بگیرید، با مادر، دختر عمو، یا دوستتان حداقل یک ربع گفتگو کنید در مورد میهمانی دادن یا هزاران مطلب دیگر، این ضرورت ندارد و مطمئناً این فعل حرام است و اشکال دارد، شما بعنوان کارمند در حد ضرورت حقوقی دارید، همانقدر که اجازه دارید از دستشویی آنجا استفاده کنید، از آب استفاده کنید در حد خوردن دستشویی و طهارت و نمازتان، اما اجازه هم دارید دوش بگیرید؟ خیر، امروز مشکل داشتید 10 بار رفتید دستشویی چون مشکل داشتید، اینها حقوق شماست، کاغذ A4 اگر مصرف کردید، تلفن را نمی توانید تعیین کنید، پول تلفن را با خرید و جایگزین کردن کاغذ A4 نمیتوانید جابجا کنید، قابل محاسبه نیست، شما چطور می توانید کنتر تلفن را معین کنید چقدر انداخته اما کاغذ مجبور بودیداستفاده کردید اصولاً اینکار را نکنید، اما اگر مجبور شدید فردا صبح بخرید بگذارید سرجایش، نه آخر سال، سه برگ استفاده کردید، فردا سه برگ را می آورید و می گذارید روی همان کاغذها، این است آن نقطه تقوی و نقطه ای که ما بطور دائم با آن درگیریم و بعد هم فکر می کنیم مال کسی را نخوردیم کلاه سر کسی نگذاشتیم اما مالمان برکت ندارد، اگرتا الان انجام ندادید چون نمیدانستید، استغفار کنید ولی از این ساعت و از این دقیقه تعهد کنید دیگر انجام ندهید، اگر یک جایی هم خط تان عوض شد و اشتباه کردید فوری برگردید و جبران کنید، تیپ جوان و تحصیلکرده ما خیلی راههای فرار از بی تقوایی را می تواند انتخاب کند که بی تقوا نباشد اما ما متأسفانه عیش و نوشمان اجازه نمی دهد، من اینکار را می کنم دوستی، همکاری می گوید ای بابا مگر تو مال عصر حجری؟ حرفش هیچ اهمیتی ندارد ،شما می توانید نکنید، شما کار خودتان را بکنید، اصلاً هم لازم نیست تذکر بدهید، خانم، آقا، این تلفنی که یک ساعت است حرف می زنید همش حرام است، به شما چه؟ کسی به شما سند داده بود جلوی او را بگیرید؟ من باب امر به معروف و نهی از منکر یکبار تذکر می دهید، در گفتگویتان و خیلی متواضعانه نه از موضع  بالا که من می فهمم تو نمی فهمی، که به ابن شکل میگفتند اینجور نگران شدم و می خواهم خودم را اصلاح کنم، طرف مقابلت یا می فهمد یا نمی فهمد، که معمولاً می فهمند ولی دوست ندارند چون فکر می کنند آن رئیس حق اینها را خورده پس همه اینها حلال است، من سی سال در مدرسه درس دادم، همکاران می گفتند تو مریضی با عجله می خواهی بروی سر کلاس؟ مگر آموزش پرورش چقدر به ما می دهد؟ حالا صبر کن این جوک رو بشنو بعد برو، وقتی دارم چای می خورم تو جوک بگو، اینها چیزهایی ست که خیلی ریز و به نظر کم اهمیت است ولی همان تارهایی ست که قبلاً گفتم باری درخت موست و می پیچد به درخت می گفتند  بچه ها اینها را بِکَنید درخت مو آزاد می شود وگرنه انگورهای خوب نمیدهد، این همان تارهاست و می پیچد به دور ما و ما را از راه می گذارد.
ادامه سوال: این فرمایش شما من باب امر به معروف و تذکر به دوستان، اگر بخواهیم اینجور که شما می فرمائید رفتار کنیم برای خود من پیش آمده بارها، متهم به تک روی می شوید یک جمعی در مقابل تان قرار می گیرند و موضع گیری می کنند و همیشه تو را تافته جدا بافته می دانند،
استاد: ببینید آن برای وقتی ست که این میکروفون را گرفتید دستتان شد تریبون شما برای همه گفتید، شما به همه چکار دارید؟ به شما دستور نداده بودندکه همه را امر به معروف و نهی از منکر کنید شما هستید و بغل دستیتان یک گفتگوی دوستانه و متواضعانه، تمام شد.
ادامه سوال: بحث امر به معروف را نمی گویم فرض کنید شما که سر کلاس می روید یک دوره ای اگر خاطرتان باشد   معلمها اعتصاب می کردند و سر کلاس نمی رفتند، یکی دو هفته سر کلاس نمی رفتند، خیلیها هم می رفتند سر کلاس، از آنجایی که من کادر تدریس نبودم می دیدم که پشت سر خیلی همکاران موضع می گرفتند نسبت به شخصی که سرکلاس می رفت، منظورم این مسئله است، حتماً لازم نیست کلامی کاری انجام بدهید.
استاد: این یک کار دست جمعی ست و آشکار، گروه معلمها تصمیم گرفتند اعتصاب کنند کلاس نروند، یک کار دسته جمعی ست، فقط برمی گردد به آن گروه، یا پایبندی به آن گروه دارید معتقدید که درست می گویند پس انجام دهید، یا معتقدید که روش غلط است، کنار بایستید، هیچ اشکالی ندارد، آزارتان می دهند، راحت نیست، اما اینکه من گفتم در ساده ترین حالت موجود در زندگی آدمهاست، کارمند است کارش را می کند یادش می افتد تولد دختر عمویم بود، زنگ نزدم بعداً هم یادم می رود و از کولم پائین نمی آید، شماره را می گیرد و همزمان کارهایش را هم می کند، ما می گوییم کارش را انجام می هد ولی با او هم حرف می زند، این کاملاً غلط است، اشکال اصلی ما ریشه ای ست، بحث معلمها و اعتصاب عمومی چیزی ست که جنبه ی عمومی دارد، یا می خواهم یا نمی خواهم، یا می روم یا نمیروم، اختیار خودتان است، ولی اگر فقط برای اینکه تو را بد نکنند دنبال روی آنها می شوید آنجا هم مسئولیت شرعی دارد، چرا شما می خواهید دنبال اینها بروید؟ برای اینکه از آنها می ترسید، چرا می ترسید؟ برای اینکه برحق نیستند و می خواهد شما را هم همراه و همسفر خودشان کنند، آن کاملاً یک مطلب جداست، ولی من الان آمدم ته کیسه آدمها را تکان می دهم، من الان که منزل مادرم میروم که دقیقا طبقه پایین ما هستند ، اگر چیزی لازم داشته باشم میگویم : مامان من از یخچال آب برمیدارم . پول این آب را ما هم داریم میدهیم . چون پول این آب مشترک است . یعنی باز ممنوعیت شرعی ندارد . یعنی باز در این یخچال باز میشود ، بسته میشود . آن شیشه استفاده میشود . آن شیشه بعدا باید پر بشود . حالا خودم پُرش میکنم . ولی به هر حال استفاده میشود . من الان میگویم . خانه ما ، سوپرمارکتمان همه طبقات است . هر کس هر چه میخواهد . امروز پیاز ندارم ، میخواهم توی گوشت پیاز رنده کنم . ای داد بیداد ! حالا تا شاگرد مغازه پیاز بیاورد . کسی هم نیست برود بیاورد . میگویم خانم فلانی ، برو درِ خانه برادرم از توی سبدش پیاز برداربیاور .  اگر منزل باشد که هیچ ، از خودش اجازه میگیرم . اگر خانه نباشد همان لحظه به او زنگ میزنم .برادر ؟ بله ؟ من پیاز لازم داشتم برداشتم . او هم میگوید : خیلی دیوانه ای ، خب برداردیگه . این دیالوگ همیشه مان است . ولی من صدمین بار هم این کار را میکنم . دقت میکنید ؟ کلید منزلم دست اوست . اصلا همه کلیدهای ما دست همدیگر است . اگر من سفر باشم او چیزی نیاز داشته باشد ، خانه که سهل است حتی میداند گاوصندوقمان کجاست . بااینکه به او گفتیم . باز زنگ میزند : خواهر فلان چیز مورد نیاز است . میتوانم بروم بردارم ؟ اینها تقید است . یک جور قید و بند است که تقوای آدمها را محاسبه میکند ما از اینجا کارمان خراب است ،نه دریک مطلب عمومی وقتی اعتصاب است . ولی اشکال اصلی آنجاست .  بعد هم مگر در زندگی چند دفعه یک همچین اتفاقی می افتد ؟ ولی در زندگی روزمره ات هر روز اتفاق می افتد ، هر روز . من اگریک وقتی لازم باشد از کیف پسرم چیزی بردارم ، با اینکه او فرزند من و پاره تن من است حتما اجازه میگیرم . حتی همسرم ، به ایشان میگویم : من میخواهم فلان چیز را بردارم . میگوید : خانم ! بعد اجازه میگیرم میروم از جیبش برمیدارم . این تقید وتعهد آدمها سبب میشود در جامعه آنهایی هم که در مقابل ما قرار میگیرند تاثیر بگیرند ، منتها به شرطی که نهادینه باشد شعاری نباشد . مال اکثر ما شعاراست ، فقط شعار است  چون شعار است تاثیر هم نمیگذارد . چرا ؟ چون وقتی شعار میدهی اینجا مواظبی این و آن نبینند . برای همین یک کار درست شعاری را انجام میدهی . ولی وقتی جای دیگری بودی که کس دیگه ای تو را نمیدید کار خودت را میکنی . نتیجتا امواج وجودی شما آدمها را نفی میکند ، پس میزند  . میگوید : برو کنار . این آنچه که میگوید نیست و همینطور هم هست . مثلا ما یک قانون و قاعده هایی برای بچه هایمان میگذاریم که الان من  در خانواده ها نمی بینم . پسر خانه ، دختر خانه ، فرقی نمیکند . یک ساعتی باید برگردد خانه .خانواده یعنی حلقه قید و بند . حتی اگر غلط باشد . من ایراد میگیرم . یعنی تا اینجا سفت و سخت می ایستم که بقیه موارد بوجود نیاید و اتفاق نیفتد . ما کارمان از پای بست خراب است . ویران است . پسرم آمده جورابهایش را درآورده انداخته گوشه ای حالا میخواهد برود جورابهایش را پیدا نمیکند . موقع رفتن میگویم :  جوراب تمیزهای پدرت در کشو هست بردار برو ، مال پدرت است . مال غریبه که نیست . همه خانه را زیرورو میکند جورابش را پیدا میکند . با وجوداینکه اجازه میدهیم . خودم اجازه میدهم . میگویم : باشد ، انجام نمیدهد . درحالیکه ما خیلی از مواقع می بینیم که خواهر و برادرها سر و کول هم میپرند به دلیل اینکه این بدون اجازه او استفاده کرده رفته  عطرش را میزند . لباسش را می پوشد .  یک چیز احتیاطی روی فرش پیدا شد در منزل . با خودم گفتم : خدایا من چطوری این فرش را تکان بدهم ؟ میخواهم این را آب بکشم . خدارا شکر فرزندم منزل ما بود . گفت : مادر من ما این جاروبرقی حسینیه را گران خریدیم برای یک همچین چیزهایی . من می آورمش بالا . شلنگ حیاط را هم می آورم به شیر وصل میکنم . شلنگ را نگه دار از این طرف آب میریزد من از آن طرف آب را جمع میکنم . برایش پول بده حسینیه.چون مال حسینیه است . حسینیه مال کیست ؟ ببین خیلی جالب است . من میگویم : حسینیه مال خودمان است  . اما نه نمیشود . در ازای استفاده و بهره وری از آن وسیله ، یک مبلغی در صندوق حسینیه میریزم . این تقید وجود دارد حالا دیگر نمیدانم من اشتباه میکنم ؟  اما من سعی کردم اینطوری زندگی کنم . همیشه هم هر کس از من سوال کرده سعی کردم اینجوری به او بگویم.

تمام حقوق این سایت ، برای گروه تحقیقاتی مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف محفوظ است.