منو

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu 04 25 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره صد و هفتم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 328

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت از جمع: در بخش اول خطبه نهج البلاغه به سخن ور بودن توانگر بودن و شناختن خداوند اشاره کردید، چون سخن ور نیستم و نمیشناسم، یاد نگرفتم برای کلمات ارزش قائل شوم که بتوانم در کنار هم بگذارم و خدا را توصیف کنم و نمی توانم در جامعه ای که هتک حرمت می کنند صحبت کنم.
استاد: بسیار عالی این از آن نکات خیلی مهم است ما متاسفانه سخن ور بودن را یک طور دیگر می شناسیم تلفن می کنیم مثلاً آژانس است ماشین می خواهیم چیزی نیاز داریم صدا معلوم است خانم بسیار جوان است می گوید: جانم، عزیزم، قربون شما و متاسفانه گاهاً ما می شنویم از افراد که چه منشی خوش سخنی است کی گفت خوش سخن است؟ منشی که حتی نمی داند چه کسی هست پشت تلفن و قربون شما می گوید یا خیلی از این کلمات به کار می برد سخن ور نیست کلمات را به جا استفاده نمی کند، سخن ور کسی است که کلمات را به جا استفاده می کند این در حق حروف که صاحب جان هستند خیانت می کند دوستت دارم تشکیل شده از دال واو سین و ت اینها همه موجود زنده هستند بعداً یقه ی او را می گیرند می گویند قرار بود دوستت دارم را به چه کسی بگویی؟ به مرد غریبه؟ چرا ما را آنجا خراب کردی؟ چرا ما را آنجا حرام کردی؟ این سخن وری نیست و متاسفانه در جامعه ی ما یک اشتباه یا یک اتفاق خیلی بد افتاده است، خانم ها گاهاً کلیپ می گذارند با چه اداهایی، حرف بزن ادا چرا؟ اگر چیزی برای گفتن داری حرف بزن وقتی تو چیزی برای گفتن نداری مجبوری با اداها آن را بپوشونی، به این سخن ور نمی گویند، و امیرالمؤمنین اشاره کردند که هیچ سخن وری نمی تواند خدا را توصیف کند چون سخن ور آگاه است دانا است به حروف و به جملاتی که با حروف می سازد آن وقت آنها را بهینه استفاده می کند می تواند خدا را توصیف کند لااقل در حد دنیایی.
سؤال: با توجه به اینکه شما فرمودید حروف مخلوق خدا هستند آیا پا گذاشتن روی تبلیغاتی که روی زمین چسباندند ایراد دارد؟
استاد: نه چون به ما ربطی ندارد آنها خارج شدند، از دهان فردی، با خروج از یک دهانی جان گرفتند مسئولیت خود را انجام دادند رفتند. این اجسادی که الان در قبرستان ها در زیر خاک مدفون هستند و ماشاءالله هزار ماشاءالله برای اینکه زمین ها را هم خیلی زیاد بتوانند بفروشند همه ی قبرها را به هم چسباندند یعنی شما از بین دوتا قبر نمی توانید رد بشوید بالاجبار چکار می کنید؟ پای خود را روی قبر می گذارید راه می روید که زیر آن قبرها اجسادی خوابیدند که هرکدام عزیز یک خانواده هستند یا حتی اسامی آنها که روی آن سنگ ها هست ولی بالاجبار ما پای خود را روی آنها می گذاریم و عبور می کنیم آنها دیگر مردند ولی مسئولیت آنها وقتی به قول خودمان توسط الفاظ یک انسانی متولد شدند به گردن آن کسی هست که این لفظ ها را به کار برد و کجا به کار برد و به چه منظور و چه کار کرد. اینها متاسفانه هست.
سؤال: شما در تفسیر قرآن فرمودید وقتی روح جدا می شود دیگر هیچ فرصتی برای برگشت آن نیست، با توجه به پرواز روح در هنگام خواب یا رویاهای صادقه و پرواز روح افرادیکه واقعاً قرار بوده بمیرند ولی روح دوباره برمی گردد، پرواز و برگشت روح به چه صورت است؟
استاد: ببینید شما در قرآن خواندید که خداوند می فرماید شب ها یا به عبارتی موقع خواب ما روح شما را می گیریم به بالا می بریم و در هنگام روز یا در هنگام بیداری دوباره بر می گردانیم این به نظر شما یعنی چی ؟ آیات قرآن را پی در پی برای شما می آورم و می گویم که یعنی چی، روح در انسان به طور مرتب یعنی هر بار که شما چشم خود را هم می گذارید و عمیق خوابتان می برد روح کامل از بدن شما بیرون می آید منتها یک بند نقره ای وجود دارد که از ناف شما در اصل به ناف آن روح، چون روح که خارج می شود یک چیزی به شکل آب نیست در ابتدا همانند هیکل خودتان است حالا مرد و زن را کار ندارم، به این انرژی روح وصل است و روح می رود می گردد حالا گاهی اوقات این گردش ها در حد کم کوتاه، گاهی اوقات این گردش ها در حد بالاتر، گاهی اوقات این بیرون آمدن روح ها از بدن کاملاً آگاهانه و بعضی اوقات کاملاً ناآگاهانه، یعنی بعضی ها می فهمند اراده می کنند به فرافکنی روح، که من اصلاً توصیه نمی کنم، یعنی می خوابند و روح را آرام آرام بالا می آورند و از چاکراه سر خارج می کنند چرا؟ کاری با این مسئله ندارم نمی خواهم وارد این مقوله بشوم چون من نمی خواهم این کار را تدریس کنم فقط می دانم که وجود دارد چون اولاً که خودم تجربه کردم و بارها تجربه کردم اما نه به اختیار خودم من به اختیار خودم این کار را نکردم من حالات مختلف را تجربه کردم ولی هیچ کدام اراده نکردم این کار را بکنم چون همیشه لطف پروردگار شامل حال من بوده تسلیم خدا هستم از همان ابتدای راه هم که تازه شروع کردم و سنم خیلی کم بود من همیشه تسلیم راه بودم هیچ وقت از خودم اراده نکردم نه، من این را می خواهم نه، من آن را می خواهم، حالا یک چیز جالب تر بگویم شاید این خوی و خصلتم در دنیا هم این طور نشان می داد، دختر بچه بودم می گفتند برویم لباس بخریم کدام از اینها را می خواهی؟ می گفتم فرقی نمی کند هیچ وقت نمی گفتم من فقط این را می خواهم اصلاً و ابداً، خوی و خصلت است بنابراین به اختیار خودم نرفتم ولی واقعیت این است تجربه کردم پس یک عده ای هستند که آن کار را می کنند به اختیار خودشان می روند من به هیچکس توصیه نمی کنم که این کار را انجام بدهد چون این عمل نیاز به راهنما دارد روحی که از شما گرفته می شود یک راهنما آن را بالا می برد منتها به اذن الهی ولی وقتی تو اراده می کنی خودت روح را خارج کنی دیگر راهنما نداری، گاهاً پیش آمده است ارواحی که به طبقات خیلی بالاتر رفتند و گم شدند نتوانستند برگردند چون راهنما نداشتند، این را من نمی گویم بزرگترین آکادمی های تحقیق کننده ی روح در آمریکا هست اینها بعد از تحقیقات بسیار به آن رسیدند. پس یک بخش آن این است؛ آدم زنده است اراده می کند روح او برود بگردد و برگردد، یا آدم زنده است بدون اراده ی خودش راهنمای روح، روح را برای گردش یا برای تعلیم می برد، من این مورد را خیلی تجربه کردم نه یک بار نه دو بار نه ده بار دیگر شمارش ندارم. به این فرافکنی روح می گویند
اما در مورد کسانی که مرگ را تجربه میکنند کاملا فرق میکند چون روح از این جسم جدا میشود بطوریکه در دنیا دکترها میگویند که این تمام شد ، یعنی به عبارت دیگر انگار آن بند نقره ای هم پاره شده است ، حالا این روحی که بیرون می آید و به اراده خودش هم بیرون نمی آید، او را بیرون می آورند، حالا یک سری را هم به سختی بیرون می آورند که در این گزارشهای برنامه زندگی پس از زندگی خیلی جالب بود که من امسال کامل هم ندیدم ولی خیلیهایش را دیدم، بعضی ها را به سختی میبرند به قول خودمان با کتک میبرند، بعضی ها را خیلی قشنگ میبرند خیلی خوب میبرند که اینها چیزهایی را مشاهده کنند به دو دلیل؛ اولا اینکه بیایند و تعریف کنند، من و شما بشنویم من بگویم باور دارم تو بگویی من باور ندارم. میگوید : باورنداری؟ خیلی خوب، یک جایی باورت را تکمیل میکنم که دیگر نه راه پس داشته باشی نه راه پیش ! این واقعیت است پس یکی اینکه بیایند گزارش بدهند، دوم اینکه خودشان یک چیزهایی در درونشان تغییر کند برای چی تغییر کند؟ برای اینکه دور دنیاییشان تمام نشده باید بیایند اینجا دور دنیا را تمام کنند و یک وظایفی بعد از این بر گردنشان است باید انجام بدهند، خود این بخش که وقتی اینها تعریف میکنند و مردم میخندند و مسخره شان میکنند بدترین بخش و بدترین عذابش است، در آیات قران خواندیم که خداوند میفرماید پیغمبران پیشین را هم مردم مسخره میکردند، این را تعمیم بدهید تا اینجا بیاورید. خود این بحث برای آنهایی که یک چنین قصه ای را تجربه میکنند خیلی عذاب آور است که میروند و میچرخند و بسیاری از این تجربیات در یک نقطه هایی مشترکند، یک نقطه مشترکشان این است که از دنیا به عالم بالا، من دیگر نمیگویم بالا ، چون مطمئنم هر جا هست در همین دنیای خودمان در لایه های مختلف وجود دارد که وارد آن لایه ها میشویم، آن تونلی که روحها از آن عبور میکنند و بعد گاهی اوقات دیدار عزیزان است گاهی اوقات دیدار جهانها و شرایط مختلف است این قصه با آن قصه فرافکنی روح کاملا متفاوت و جداست. امروز با یکی از دوستان در مورد همسر مرحومم صحبت میکردیم این دوستمان زنگ میزدند وحتی وقتی من نبودم با همسرم گفتگو میکردند حال و احوالپرسی و صحبت میکردند امروز خانمشان میگفتند: همسرم به ایشان گفته بود، وقتی از اینجا یک جایی میرویم که دیگر درد نمیکشیم، سختی نمیکشیم، دارو نمیخوریم مشکلاتی را طی نمیکنیم خب مگر آدم دیوانه است نرود؟ واقعیت این است که برای بعضیها اینطور است ولی برای همه این نیست خیلیها باید سختیهای ابتدای مسیر را کاملا بچشند تا به آن نقطه برسند ولی برای کسی که باور کرده و حسش میکند و درکش میکند دیگر سختی ندارد . قطعا وجود دارد چون این زمینه را هم بنده یکبار کامل بعد از عمل جراحیم تجربه کردم بنابراین سند ندارم دستت بدهم ولی بعنوان آدمی که سالیان با شما کار کردم و فکر نمیکنم کسی از من دروغ شنیده باشد پس من به شما می گویم شک نکن و برای چنین روزی دوست عزیز خودت را آماده کن که یک چنین تجربه ای را بکنی، آدم وقتی از پیش آماده باشد و وارد چنین تجربه ای بشود سختی اش خیلی کمتر و ساده تر است قطعا آنهایی هم که سختیها را طی میکنند و یک جای راحت میروند دیگر دلشان نمیخواهد برگردند برای چی برگردند؟ بیاییم اینجا سرما میشود کولر روشن میکنم کمرم یخ میزند، کولر را خاموش میکنند تنم میسوزد عرق میکند، خب آخه اینجا چه چیزش خوب است؟ هیچی، طبیعی است که آدم آن طرف را بیشتر دوست دارد. دنیای عجیبی است تا آدم به آن نقطه برسد و حسش کند، ببین تو باید لمسش کنی تا برایت آن باور قوی بوجود بیاید امیدوارم خیلی خوب لمسش کنی .
سؤال: شما فرمودید کلمات زنده و مقدسند، در مورد اعداد هم همینطوراست؟ و جفت دیدن اعداد ممکن است پیامی از طرف فرشته ای داشته باشد؟
استاد :علم اعداد یک علم خاص برای خودش است که من خیلی در آن ورود نکردم چون میدانید که پایمان را در هرکدام از اینها که میگذاریم، دایره خیلی وسیعی دارد و متاسفم برای خودم که از بچگی باید پایم را داخلش میگذاشتم چون من میدیدم و خوابهای عجیب میدیدم ولی متاسفانه کسی نبود که بگوید من چه چیزی می بینم و چرا اینجوری هستم؟ در نتیجه توجه نمیکردم و عبور میکردم و رفتم دانشگاه و به دانشگاه مشغول شدم و الی آخر. تا یک جایی گوشم را گرفتند و گفتند: حالا خوب گوش کن، چقدر تو سربه هوایی بازی میکنی! یک چیزهایی را که می بینی دنبالش باش. بگذار من اینطوری برایت بگویم؛ بله علم اعداد اسرار خودش را دارد کشف این اسرار علم خودش را میخواهد اما من میتوانم یک گرایی در این زمینه به شما بدهم که برای خودم اتفاق می افتد، به عنوان مثال شبها که از خواب بیدار میشوم حالا از خواب که میپرم، خواب میدیدم، خیلی معذرت میخواهم سرویس بهداشتی میخواهم بروم، گاهی اوقات تشنه هستم، به هر دلیلی یا گاهی سردم شده است لحاف از رویم کنار رفته باید لحاف را رویم بکشم و الی آخر، وقتی بیدار میشوم بلا استثنا ساعت را نگاه میکنم سالهاست اینطوری هستم و خیلی قشنگ دیدم شبهایی که مهمانیم، مهمان داریم پسرم اصرار میکند بخور چقدر اذیت میکنی این چه جور غذا خوردن است ؟ هی میگویم نه من نمیتوانم او اصرار میکند بخاطر اینکه حرف او را هم زمین نیندازم بیشتر میخورم غذایم مثلا یک مقدار چرب تر و سنگینتر است، من 2:30 تا 2:35 بیدار میشوم دقیقا مثل اینکه یکی بیدارم میکند، شبهایی که غذای معمولی سبک و راحت خوردم 3:30 تا 3:35 بیدار میشوم دنبال آن افتادم ببینم چه خبر است ؟ دیدم که وقتی ما میخوابیم عملا گردش خون به گونه ای برای ما اتفاق می افتد چون گردش خون آرامتر میشود که در حین گردش میتواند رسوباتش را جا بگذارد وقتی من خیلی چرب و سنگین خوردم خواه نا خواه رسوبات بیشتری داخل رگها میگذارد، من را 2:30 دقیقه بیدار میکند، فرشته ای است؟ حتما. ملکی من را مراقبت میکند؟ بطورحتم چون خدا خودش قول داده است گفته است: ملائک شما را مراقبت میکنند، در آن ساعات بیدار میشوم وقتی بیدار میشوم حتما بلند میشوم یک قدمی میزنم؛ این را تازه بدست نیاوردم سالهاست اینجوری هستم و آنقدر به آن نگاه کردم چون عادت ندارم بیفتم از این و آن سوال کنم گفتم باید خودم پیدایش کنم قطعا یک اتفاقی در بدنم می افتد؛ دیدم بله اتفاق در بدنم است غلیظترم، دیدید آب دهانتان حتی غلظت میگیرد ولی خیلیها این را متوجه نمیشوند، بلند میشوم قدم میزنم این غلظت شروع به جریان افتادن میکند بعد حتما یک سرویس بهداشتی میروم حتی اگر احساس کنم نیاز هم ندارم ولی میروم و بعد برمیگردم بطری آبم که بغل دستم است حتما دوتا جرعه آب میخورم که آب خودش برای جریان خون رقیق کنندگی دارد. 3:35 دقیقه که بیدار میشوم نه، این سنگینی را ندارم ولی می بینم که سن بالا رفته خواه نا خواه یک سری تصفیه ها با زمان جوانی خیلی متفاوت است پس تبعیت میکنم حتما قدمی میزنم و بعد یک آبی میخورم یک سرویس بهداشتی میروم برمیگردم دوباره میخوابم. به علم اعداد به این شکل اگر میخواهید نگاه کنید، اینها به شما هشدار میدهد؛ مثلا ساعت خاصی باید دارو بخورم، با توجه به شرایط بدی که در این یک سال اخیر پیدا کردم یادم میرود و چون یادم میرود باید یکی باشد به من بگوید، آن یکی را از کجا بیاورم؟ من درخواست کمک کردم، سر یک ساعت خاصی که باید دارو بخورم سر آن ساعت هوشیار میشوم نمیدانم چرا؟ ولی میشوم دیگر برای همین از این اعداد به این شکل برای خودم استفاده میکنم، حساس نشوید که بخواهید بدانید اگر بخواهید در این وادی ها وارد بشوید مجبورید پیش بروید و کامل علمش را بیاموزید و آیا فرجه و حوصله آموختنش را دارید؟ بعد اگر نصفه نیمه یاد بگیرید نصفه نیمه هم استفاده میکنید شرش بیشتر میشود ولی اگر هوشیاری به خرج بدهید پاسخ خوبی به شما میدهد. بله، فرشته ها با تنظیم روی اعداد حتی گاهی اوقات روی کلمات به ما یک چیزهایی را آموزش میدهند، حتما. دیدید بعضی ها برای اینکه یک داروی خاصی را سر یک زمان خاصی بخورند موبایلشان را کوک میکنند؟ دقیقا همینجور است منتها شما کوک نمیکنید خدا برای شما کوک میکند ولی چون نیت تان درست و خوب است همانطوری برایتان انجام میدهد، آنهایی که بد میخوابند بد بیدار میشوند یک ذره روی این قصه فوکوس کنید ببینید چقدر رویتان تاثیر میگذارد.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید