منو

جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره پانزدهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 941

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش و پاسخ های مربوط به نگاهی نو به تقدیرات
صحبت از جمع : با توجه به مطالبی که شما گفتید شاید بحث معاد کمی تغییر پیدا کند . یعنی وقتی کسی در این دنیا خوی و شخصیتی دارد که نتیجه داشتن عملی و خصوصیاتی در دیارهای قبلی بوده پس در روز حساب شاید کمی قضیه نسبت به آن چیزهایی که ما در قرآن در مورد روز معاد می خوانیم فرق کند .
استاد : من خصلت های انسان ها را نگفتم . من اگر در دنیای پیش شخص امر کننده بودم اینجا هم امر کننده هستم . نکته در اینجا است که در آن دنیا شاید امر کننده ای نبودم که از روی شعور و آگاهی امر می کردم ولی اینجا امرکننده ای هستم که از روی اگاهی امر می کنم و وقتی آگاهی در یک بخش کارم هست زجر هم به دنبال آن هست . مثلاً من نسبت به یک موضوعی آگاهی دارم و به شما امر می کنم که فلان کار را انجام ندهید ولی شما از امر سرپیچی می کنید و این باعث عذاب من می شود . این مفهومش این نیست که شما بنشین زمین ، مثلاً اگر شما یک پسر معتاد دارید حق شماست ، اصلاً این طور نیست . دنیا اسفل السافلین است از آ ن سر که آمدیم به پایین و به اسفل السافلین رسیدیم اینجا همه چیز تسویه می شود . در اینجا شما از قبل چیزی به یاد نمی آورید ولی از اینجا به بعد عذاب تازه شروع می شود چون تمام آن چیزهایی که باید می کردی و نکردی و چیزهایی که باید درست انجام می دادی و ندادی . تمام این رفتار و حرکات را در آن دنیا عینی می بینید . یکی از ویژگی های برزخ تنها همین است از اینجا به بعد تماماً آگاهی است . یعنی از اینجا به بعد که شما وارد جهان برزخ می شوید این طور نیست که چیزی از دنیا یادت نیاید که چه کردی کاملاً یادت هست . خداوند به شما فرصت داده هر چه که اینجا انجام دادی حالا که به این دنیا آمدی یادت نباشد . اگر در آن عوالم آدم شقی بودی در اینجا اگر خیری را دیدی آن را انتخاب کنی . درست است که شقاوت داشتی ولی فرصت داری تا خیر را انتخاب کنی .
صحبت از جمع : باید مرزبندی صحبت های شما با تناسخ کاملاً مشخص شود . چون کلیّـت تناسخ این است که یک روح کالبدهای متفاوتی دارد .
استاد : تناسخ فقط کلامش در جهان این زمین است ، فقط در همین یک دوره است . به گفته آنهایی که معتقدند در این یک دوره آدمی می رود و این دفعه سگ می آید ، بار دیگر به شکل گربه می آید ، بار دیگر به شکل درخت است که مرتب آن را ارّه می کنند . این اعتقادی است که در تناسخ وجود دارد و اصلاً ربطی به مسئله و بحث ما ندارد . قالب بدن انسان در عالم های مختلف فرق می کند .
صحبت از جمع : روز قیامت حساب این دنیا رسیدگی می شود یا از ابتدا تا این دنیا رسیدگی می شود یا از ابتدا تا آخرین عالم قبل از قیامت رسیدگی می شود ؟
استاد : با توجه به آنچه که تا به امروز مشاهده کردم هر چه که از آن بالا انجام دادیم تا به این پایین رسیدیم در اینجا تسویه می کنیم .
ادامه صحبت از جمع : این جا تسویه می کنیم اما حسابش جایی دیگر رسیدگی می شود .
استاد : می دانید چطوری تسویه می شود ؟ برای همین دنیا را به ما داده اند . چرا دائم گفته می شود توبه کنید ، اگر بدترین ها را هم کرده باشیم اینجا فرصتی را قرار داده که اگر این ها را با ناآگاهی آمدیم اینجا آن آگاهی را در اختیار شما می گذارد و می گوید که با این آگاهی خرابی ها را درست کن و درست کردن خرابی ها اصلاً آسان نیست . کسانی که اینجا کارشان را تمام می کنند این ها نیازی به جبران کار در آن دنیا ندارند و با سرعت از آن رد می شوند چرا که وعده خداوند حق است و باید ببینند . اما آنهایی که تسویه خود را انجام نداده اند باید در عوالم دیگر تسویه خود را انجام دهند .
صحبت از جمع : از زمانی که آدمیزاد شروع به فکر کردن کرده است دارد در مورد جبر و اختیار فکر می کند . ما اینجا چه کار می کنیم ؟ اما ما در اینجا داریم سعی می کنیم به اندازه خود ، چون من اینجا آمده ام اعتقاد خود را از شما بگیرم و و قتی که از اینجا بیرون می روم در مواجهه با سختی های روزگار و ناملایمتی هایی که هر روز بیشتر می شود این اعتقاد است که به من کمک می کند ، این ایمان است که به من کمک می کند هیچ چیز دیگری کمک نمی کند . هر کسی که فکر می کند جایگاه و جسم و مال و توان جسمی و.... به آن کمک می کند من می گویم فعلاً سر کار است بگذار به یک سختی درست و حسابی برسد ببینم چه کسی دست آن را می گیرد چون ایمان و اعتقاد هستی و ناموس یک مؤمن است ما از همه چیز باید روی آن دقیق تر باشیم ، عجله هم نداشته باشیم و قدم به قدم جلو برویم . قرآن یک بار در شب قدر بر وجود مبارک رسول الله به صورت جمعی و کامل نازل شد اما برای این که مردم هم عصر رسول الله بفهمند آیه به آیه ، بعد حضرت رسول الله هم که رفتند ، حداقل یازده معصوم بعدی دویست سال آمدند و این قرآن را توضیح دادند بعد امام زمان(عج) هم که غایب شدند 1200 سال علما و عرفا و حکما دوباره این حرف ها را توضیح می دهند هنوز هم هزاران مشکل لاینحل داریم پس اصلاً نباید فکر کرد باید یک جمله اصلاً نمی شود .
استاد : من یک چیزی را به شما دادم و آن این است اگر یک آقا هر کجا که کار می کند کارمندهای اطراف آن یا رئیس آن با او دشمنی دارد یعنی درگیر است . از اطرافیان آن بپرسید این چه جور شخصیتی دارد ؟ می گویند بسیار آدم خوبی است . چون من مورد آن را داشتم می گفتم محل کار خود را عوض کن محل کار خود راعوض کرد به اداره دیگری رفت یک منطقه دیگری مشغول کار شد آنجا هم دوباره همین شد و دوباره دو سه نفری برای او دردسر درست کردند از آنجا به یک جای دیگری او را فرستادیم بعد به آن گفتیم بابا اصلاً نوع کار خود را تغییر بده مثلاً اگر شما نانوا هستی حالا به جای نانوا برو آرایشگر مردانه شو دیدیم باز هم این درگیری برای او بوجود می آید و این دیگر ریشه فقط در شخصیت الان این آدم ندارد . بنده می خندم می گویم اینها بدهی است . بچه های ما ، ما را اذیت می کنند شما از دست بچه های خود اذیت نشدید یک نفر دست خود را بلند کند و بگوید من از دست بچه های خود اذیت نشدم تا روزی که عمر ما به دنیا باقی است ما از دست بچه های خود می کشیم من می گویم بچه ها چک های برگشتی هستند یکی یکی می آیند پول های خود را وصول می کنند . ادامه صحبت از جمع : تا الان تصور من این بود خداوند عالم از آدم تا خاتم نه خاتم پیامبران بلکه آخرین انسانی که آفریده را سیر او را از ازل تا ابد می داند بر مبنای آن مشیت و علم کلی آن در دنیا برای هر انسانی یک مسیر مشخص می کند که در این مسیر سختی است ، آسانی هست مریضی هست ، شفا هست با آن مسیری که ما به آن می گوییم تقدیر و سرنوشت ، این انسان با آن استعداد و هدایتی که خدا به آن داده است اگر حق طلب باشد به سعادت می رسد . این را چه کسی تعیین کرد ؟ خداوند برای تک تک انسان ها و بعد آن مبنای علم کلی فرض بفرمایید ما روی کره زمین هفت و هشت میلیارد انسان زده داریم هشت میلیارد رابطه فقط هر انسانی را یک رابطه در نظر بگیریم درصورتی که در زندگی هر شخص بی نهایت رابطه و بی نهایت حالت وجود دارد . فقط در زمان ما ، شما از اول تا آخر را فقط در دنیا و عرض در نظر بگیرید اصلاً محاسبه آن از عقل بشر فرا است برای همین چون نمی توانیم تحلیل کنیم می گوییم علم الهی . این چیزی که من فهمیدم این که هر انسانی خود انتخاب کند من انسان جایگاه خود را دیدم . اما ندیدم رابطه ای اطراف خود را درآن مکان و زمان چیست ، پس نمی شود بر مبنای انتخاب من باشد .
استاد : نه این طوری نیست به شما گفتند شما ببین اینها را داریم چه طور که خداوند در قرآن می گوید گفتیم به آدم و از او عهد گرفتیم قبول کرد درست است ؟ این عهد خیلی گسترده است . اشارات قرآنی ما در این زمینه محدود است ولی اگر به عمق آن نگاه کنید خیلی گسترده است خیلی وسیع است . ما خیلی چیزها را به قول شما در همان حیطه ای که قرار داشتیم پسندیدیم ، قبول کردیم و آمدیم ولی به بقیه جوانب آگاه نبودیم . قطعاً همین طور است اما در دنیا به خاطر این عدم آگاهی صد در صد برای ما باز دوباره آگاهی فرستادند ، باز دوباره فضاهای آگاهی آمده است به طور دائم و هر روز هم می آید ، هر روز هم این فضاهای آگاهی به ما اضافه می شود . برای اینکه به این کشکول آگاهی آویزان شوید و بتوانی مشکلات خود را حل کنید . من این را می خواستم امروز به شما بگویم اگر از یک زمینه به طور دائم آسیب می بینی همه اش آدم های روبه روی تو بد نیستند این آدم های روبه روی تو بدهی هایشان کم است اما چرا همه آنها به شما می خورند این خیلی مهم است تو در این زمینه بدهی دارید ، بدهی خود را بده و برو . کسی با شما کاری ندارد ولی تو نمی خواهی آن را بدهی ، بعد می خواهی از امنیت روبه رو هم بهره ببری ، نمی شود .
صحبت از جمع : آیا دوستانمان تا حالا ندیدید فضایی را یا جایی را که خودتان شخصی دیگری هستید و یا این که جایی می رویم قبلاً خواب آن را دیدیم حتی می دانیم الان طرف می خواهد چه چیزی بگوید و این خود یک سیر در عالم است و این بی ربط با حرف های شما نیست . در آیه 42 سوره زمر فرمودند : خدا است که روح را هنگام مرگشان به طور کامل می گیرد و روحی را که (صاحب آن نمرده است نیز به هنگام (خوابش) می گیرد) پس روح کسی که مرگ را بر او حکم کرده نگه می دارد(به بدن باز نمی گرداند ودیگر روح را تا سرآمدی معین باز می فرستد) اینجا صحبت دو تا روح است مسلماً در این واقعیت برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی برای قدرت خدا است .
استاد : د وتا روح به این معنا که خداوند روح یکی را می گیرد . ما وقتی در کل بحث خواب روزانه را می کنیم خوابی که می رویم این اتفاق می افتد روح از بدن جدا می شود و وقتی که حرکت می کند حالا کجا باید برود و چه کاری باید انجام دهد آن جای خود را دارد ، می رود . بعضی ها دیگر حق برگشت ندارند گرفته می شوند و در آنجایی که باید بروند آن قسمت قرار می گیرند بعضی ها که نه باید دوباره مسیر خود را ادامه بدهند در ساعتی معین به جسم برمی گردند و شخص می تواند از خواب بیدار شود . این یک چیزی است که وجود دارد و همه به آن اعتقاد داریم و قرآن هم اشاره می کند . اما این اتفاق حتی در زمان های بیداری هم می تواند بیفتد به حاج آقا گفتم خواب دیدم گفت باز هم خواب می بینی پس کی می خواهی در بیداری ببینی ؟ یک تلنگری به من خورد عجب ! من در بیداری باید می دیدم چرا در خواب می بینم چون ظرفیت آن را برای خودم باز نکردم . این پنجرهای من ، این بالا برای شما باز کردم ، باز نشده بود ، حاجی برای من پنجره را باز کرد حالا که پنجره را باز کرد من می روم و می پرم دیدم راست می گوید در بیداری هم می شود دید . دریچه ای باز کردم نه از برای این که شما کنجکاو کنید زندگی های قبلی خود را یا زندگی های بعدی خود را جستجو کنید . برای اینکه زندگی های امروز خود را جست و جو کنید و چرایی رفتارهای خودتان و افراد روبروی خود را بررسی کنید ، اشکال اینجاست . یک نگاه به خودتان بیندازید ما 99 درصد مواقع چرایی افراد مقابل خود را بررسی می کنیم خیلی کم پیش می آید که چرایی خود را بررسی کنیم مگر در موارد بسیار خاص . آن خاص های خیلی بزرگ را هم من جسارت نداشتم که همچنین سؤالی از آنها بکنم دو زانو نشستم گوش دادم و در رفتم چون جایی نبوده که بتوانم در مورد این مسائل صحبت کنم . اگر آقایی در مسیر کار خود دائماً به یک نکته در جاهای مختلف برمی خورد بگردد و ببیند چه خبر است ، آن را پیدا می کند . آن وقت آن حرکت خود را دیگر تکرار نکن ، آن نیت خود را پاک کن . من مثال زدم چرا شما گوش نمی کنید ؛ می گویم دوستی برای من نوشته است در تمرکز خود دیدم وارد یک نقاشی مینیاتوری شدم ولی عجیب بود بعضی جاها که عبور می کردم واقعی می شد و چقدر زیبا بود وقتی جلوتر آمدم دیدم نقاش این نقاشی مینیاتوری شما هستید . چقدر هم از من تعریف کرده و می گفت هر چیزی را که می کشیدی مینیاتوری می کشیدی ولی بلافاصله واقعی می شد . این خیلی بال به من می دهد ، نمی دهد ؟ اما خیلی من را می ترساند ، تن من لرزیده است . بنده در خانه خود نشستم و به فردی فکر می کنم . فردی که دارد زندگی خود را می کند این ذهن قدرتمند آن فرد را زیر و رو می کند قشنگ است ؟ کجای آن قشنگ است ؛ تو بگو اگر به فلانی برای کار خوب فکر کنی خیلی ارزشمنداست ، نه چه کسی گفت ؟ پس فلانی چه موقع فرصت تسویه حساب پیدا می کند که خود او باشد و خود انتخاب کند که خوب باشد یا بد باشد . چرا ما به آدم ها فرصت نمی دهیم که خودشان باشند ، به من چه ؟ یکی دریایی ایراد دارد به من چه ؟ به او رسیدم طالب بود به او می گویم این را نخور بد است با‌ این آن طوری صحبت نکند بد است ولی اگر طالب نباشد من چه حقی دارم که تقدیر او را جابه جا کنم ؟ می خواهم جابه جا کنم پس بخور نوش جون . یک چیز تازه ای باز کردم برای همه باز کردم ولی نباید این را برای همه باز کرد این را فقط باید برای خواص باز کرد ولی من نمی توانم ، می توانی بخور ، نمی توانی سر شما سلامت ، بنشین و تماشا کن .
ادامه صحبت از جمع : اول فکر من هم خیلی مشغول شده بود یک لحظه ترسیدم . به جای اینکه اطرافیان خود را آنالیز کنیم خود را آنالیز کنیم . خودم را می گویم من از 9سالگی پرستاری مریض کردم و آخر هم خدا بچه ای را به من داد که تا روزی که زنده هستم باید خدمت او را بکنم گیر را باید پیدا کرد .
استاد : بنده بارها نگفتم به شما ، گفته بودم یا نگفته بودم ؟ حداقل سالی یک دفعه این را گفتم و هیچ وقت نخواستید به آن توجه کنید ؛ از این چاله در آمدی افتادی در یک چاله دیگر ، درست است ؟ شاید هم پرستار خوبی است ولی انصاف خداوند خیلی بالاتر از این صحبت ها است .
صحبت از جمع : یک نگاه دیگر این است شاید در تقدیر آن افراد بیماری بوده و لطف به آن افراد شده که ایشان سر راه آنها قرار گرفته است .
استاد : در تقدیر آنها بیماری بوده است ولی قرار نبود همه مریض ها مال من باشد . مثلاً در خانواده شما چهارتا اولاد هستید پدر یا مادر ، پدربزرگ یا مادربزرگ مریض هستند پدربزرگ را پرستاری کردی بعد مادربزرگ را به شما دادند بعد پدر را دادند حالا مادر را دادند خب پس سه تا اولاد دیگر چه ؟چرا به آنها نمی دهند ؟
ادامه صحبت از جمع : وظیفه شناس نیستند یا توانایی آن را ندارند .
استاد : نه این طوری نیست .
ادامه صحبت از جمع : اگر اولاد های دیگر انجام نمی دهند چاره ای نیست من هم اگر نکنم دیگر باید به خودم شک کنم .
استاد : نه این یک قصه دیگر است ؛ شما یک ذره عنایت کنید به چیزی که گفتم یک بررسی بکنید ، یک شن کش بیندازید به آنچه که تا امروز انجام شده است تا متوجه شوید . صبر کنید خیلی از مواقع شما را به یک سرزمین دیگر می فرستند و یک کسی دیگری جای شما می گذارند این طوری نیست . من به شما راه حل را دادم گفتم یاد بگیرید خودتان را ذره ذره کنید و نگاه کنید . شما گوشت از قصابی می خرید وقتی آن را پختید و خوردید به ساعت نمی رسد اثری از آن باقی نمی ماند . چه طوری آن گوشت را لخت می کنید ، چه طوری نوک چاقو را داخل شیارهای آن می کنید تا یک ذره تار چربی را هم در بیاورید یک دفعه مال خودت را این طوری کن ببین چه می شود .
صحبت از جمع : ابتدا اجازه بدهید آیه ای که یکی از دوستان اشاره کردند در تفسیر المیزان علامه طباطبایی روی آن خیلی بحث کردند و از آخرین نتیجه ای که می گیرند دو نکته استفاده می شود : نفس آدمی غیر از بدن اوست برای این که در هنگام خواب از بدن جدا می شود و مستقل از بدن و جدای از آن زندگی می کند . دوم این که مردن و خوابیدن هر دو توفی و قبض روح است . بله این فرق بین آن دو است که مرگ قبض روحی است که دیگر برگشتی برای آن نیست . قبض روحی است که ممکن است روح دوباره برگردد پس اینجا بحث دو تا روح نیست ، یک روح است منتهی کیفیت قبض آن متفاوت است یکی موقت است ، یکی دائم . بنابراین یک روح در بدن ما بیشتر وجود ندارد .
استاد : اصلاً مگر قرار بود دوتا روح باشد ؟ ما بحث دوتا نداشتیم ، گفتیم بله دو تا روح هست بین دو نفر یعنی این خوابیده ، آن هم خوابیده ، روح یکی برمی گردد و برای آن یکی دیگر برنمی گردد .
ادامه صحبت از جمع : ما جدا از اینکه به فرمایشات شما اعتقاد داریم . می گردیم که فرمایشات شما را با عقل نگاه می کنیم با مستندات غیر قابل انکار که همان قرآن است تطبیق دهیم و خودمان را به بهتر شدن جهت دهیم . این پنجره ای که امروز شما باز کردید یک مقداری تطبیق آن با این نوع رفتاری که حالا من حداقل دارم خیلی مشکل است . در فرمایش یکی از دوستان که اشاره شد خداوند با علم خودشان زندگی ما را و تقدیر ما را رقم زدند خب این با کلیات قابل قبول ما نمی تواند خیلی تطبیق پیدا کند . اگر ما به این معتقد شویم که تقدیر ما نوشته شد و ما اینجا مثل عروسک هایی هستیم که داریم بازی می کنیم این با عقل تناقض پیدا می کند و نمی تواند این باشد . علم خداوند مانع از علم اختیار ما نیست خداوند با توجه به علمی که دارد می داند که ما چه راهی را انتخاب می کنیم اما این مانعی برای حرکت ما نیست ، علم خدا در رفتار ما قطعاً وجود دارد اما مانع اختیار ما نیست . جنابعالی اول سخنرانی خود فرمودید ما نقاش زندگی خود هستیم خیلی جمله زیبایی و خیلی پرمعنا اما با دریچه ای که باز کردید قابل تطبیق نیست . در قوانین داریم هیچ کسی ، هیچ دیوانه ای را محاکمه نمی کند . اگر کسی در شرایط غیر عادی حتی قتل کرده باشد در مجازات او تخفیف قائل می شوند چون شرایط عادی نداشته است . همه که مثل شما نیستند و همه مثل ما در کلاس شما حاضر نیستند که بشنوند که آن چیزی که ما در این دنیا در واقع با آن مواجه هستیم اینها در واقع اثرات اعمال ما در عوالم ماقبل و یک پرده وجود دارد بین رفتارشان که اینجا دارند انجام می دهند و آن چیزی که این رفتار در واقع ناشی از آن است . این نمی تواند عدالت مطرح شود ، بنده به خاطر عدم اطلاع دارم رفتاری را انجام می دهم که این نتیجه یک عملکرد دیگری است .
استاد : شما همه صحبتها را در انتهای کار با هم مخدوش کردید ، بگذارید یک مثال بزنم چون من دقیقاً اینها را در خانه تجربه می کنم ، کارگری در منزل من کار می کند و به من کمک می کند که امورات منزلم را اداره کنم . بطور معمول در هر دفعه ای که می آید لااقل 5 خطا دارد که 5 بار آن چه را که من خواستم برعکس انجام داده است . یک روز می آید و به جای 5 ایراد ، 10 تا ایراد دارد اگر من بدانم که این شخص در خانه اش فلان گرفتاری سخت بوجود آمده است 5 تایی که شده 10 تا را درک می کنم و با او برخورد نا مناسب نمی کنم اما اگر ندانم حتماً با او مواجه می شوم که چرا حواست را جمع نمی کنی ؟ این چه وضع کار کردن است ؟ آنچه که من برای شما شرح دادم این بود که بدانید اگر یکسری درگیریها دارید و دارید با یک سری مسائل کلنجار می روید این از یک جایی ناشی می شود ، من همیشه می گردم ببینم این بلایی را که امروز دارم تحمل می کنم دارم از دست چه کسی می کشم ؟ خیلی قشنگ است که بگویم این آفتی که امروز به جان من افتاده باعثش فرد دیگری است از سر من باز می شود و دائم ایشان را در ذهنم و خانه ام و جاهایی که می توانم دائم ضرب و شتم می کنم . اما من می خواهم این را بگویم ، خیر این طور نیست تا وقتی که من ایشان را ضرب و شتم می کنم دوباره شخص دیگری می آید و یکی دیگر هم روی آن می گذارد حالا یا یک فرد جدید به زندگیم وارد می کند که باز باید ضرب و شتمش کنم و درگیری ام دو برابر شود یا از جانب خود ایشان به من وارد می شود ، من این را گفتم بدانید . این صحبت نبود که ما انتخاب می کنیم و اینجا دیگر خودمان در آنها چرخ می خوریم ، نه ما اینجا آمدیم بدون اینکه هیچ آگاهی ای از قبل همراهمان آورده باشیم .
ادامه صحبت از جمع : شما در اث زحمت هایی که کشیدید می توانید ببینید در عوالم قبل چه اتفاقی افتاده است و متوجه هستید که اگر مشکلاتی را متحمل می شوید اثرات آن شاریط است اما فردی که نمی بیند و نمی تواند متوجه بشود مشکلی که متوجه او شده از کجا ناشی می شود و ناشکری می کند آیا در قیامت خدا او را بابت این ناشکری بازخواست خواهد کرد ؟
استاد : اینها تمام جواب دارد من از قرآن به شما پاسخ می دهم ، پیغمبر آیات را فرمودند افراد روبرو قبول کردند بعد گفتند خب ، حالا تکلیف گذشتگانمان که این حرفها را نشنیدند و در این دین نمردند چه می شود ؟ شمایی که امروز فرصتی شده اینها را بشنوید مال شماست ، شما بیرون از اینجا نمی توانی مطرح کنید چون هر کاری بکنید جا نمی افتد ، فقط مخصوص شماست ، شما به بقیه چه کار دارید ؟ آنها خودشان می دانند و خدای خودشان .
ادامه صحبت از جمع : در آیه 285 سوره بقره می فرماید : ما هیچ نفسی را تکلیف نمی کنیم مگر در حد وسع او . وقتی وسع من اجازه نمی دهد بفهمم آنچه را که امروز با آن درگیرم را نتیجه عوالم قبل است کسی نمی تواند از من سؤال کند که چرا خلاف کردی ؟
استاد : خدایی که بالای سر من و شماست و آیات قرآن را فرستاده و هر بنده ای را در حد وسعش تکلیف کرده و از او مؤاخذه می کند درست است ؟ بنده هایی که به دنیا آمدند و این سِیر را طی می کنند چه حرفهای ما را بشنوند و چه نشنوند خداوند میزان برای آگاهی و معرفتشان فرستاده است بطور حتم هر نفسی را بر اساس همان قرآن مؤاخذه می کنند . می فرماید : مگر نگفتم صبور باش ؟ مگر نگفتم من با صابرانم ؟ لازم نیست بداند قبلاً چه اتفاقی افتاده ولی دعوت به صبر که شده خب چرا صبور نبودی ؟
ادامه صحبت از جمع : ادامه معنی آیه 285: هرکس عمل شایسته ای انجام داده به سود اوست و هرکس مرتکب کار زشتی شده به زیان اوست . مؤمنان گویند : پروردگارا اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم ما را مؤاخذه مکن . پروردگارا تکالیف سنگینی بر عهده ما مگذار چنان که برعهده کسانی که پیش از ما بودند گذاردی . پروردگارا وآنچه را به آن تاب و توان نداریم به ما تحمیل مکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما رحم کن تو سرپرست ما هستی پس ما را به گروه کافران پیروز فرما .......
استاد : می گوید آن چیزی که من فراموش کردم . نمی گوید آن چیزی را که من عمد و از سر خودخواهی پایم را روی حُکم تو گذاشتم ، خدایا من را با آن مؤاخذه نکن . می گوید خدایا اگر امر تو را شنیدم و بر اساس اینکه انسانم و فراموش کردم کسی که نماز صبح بیدار می شود و می گوید : حالا بی خیال صبح بلند می شوم و قضایش را می خوانم و می خوابد پذیرفته نیست . اما شما مشکل داشتی شب نخوابیدی و موقع اذان صبح بیهوش و هیچی نمی فهمی یک وقت بیدارمی شوید می بینید هوا روشن است ، خدایا فراموش کردم خواب ماندم ، می فرماید : نماز قضایت را بخوان ، من برای تو جا گذاشتم . شما نگران اعمال دنیاهای قبل هستید ؟ بگذارید من خیالتان را راحت کنم تمام چیزهایی که در دنیاهای قبل اتفاق افتاده بر اساس آنکه در این دنیا انتخاب درست داشته باشید به شما ضرر و زیان نمی رساند . شما بیمار دارید پدر و مادر است از او پرستاری می کنید ، از خواهر یا برادر مریض پرستاری می کنید . قرآن به شما دستور داده با خانواده ، با نزدیکانت مهربان باش ؛ سخت است کلی کار گردن شما گذاشته اصلاً هم لازم نیست بدانی آنجا یک کار بدی کرده بودی اینجا گرفتار شدی ولی الان گرفتاری فقط کافی است بفهمی قرآن به تو چه گفته ؟ چه دستوری داده ؟ تمام شد شمای نوعی هم که نمی بینید ، این که در قلبت فردی را نمی پسندی و خوشایندت نیست دال بر این است که در حضور به او فحش بدهید ؟ توی گوشش بزنید ؟ با او دشمنی کنید ؟ حقش را ندارید .
ادامه صحبت از جمع : قطعاً ادب حکم نمی کند اما وقتی دور می شوم دردلم کدورتی احساس می کنم .
سخن استاد : کدورت نیست می گویی خدایا چرا من از او خوشم نمی آید ؟
ادمه صحبت از جمع : من دارم از خدا سؤال می کنم ، از من نباید سؤال بشود که چرا این سؤال را می کنم ؟
استاد : خیر ، چون به شما گفته شده دینت را جستجو کن و درک کن بعد قبولش کن . شما می پرسی خدایا جریان چیست من نمی فهمم ؟ من چرا از او خوشم نمی آید ؟ اما هیچ حرکت ناشایستی نمی کنید . حالا همین تفکر بیاید در درونش بگوید من از او خوشم نمی آید خدا ذلیلش کند ، خدا کند یک دردی بگیرد دیگر این طرفها نیاید آن وقت توبیخش را باید بکشی ، از کجا ؟ از آنچه که در این دنیا داری . برای این که نگاهت به قرآن و دستورات دینت درست نبوده است . چه کسی به شما اجازه داد برای کسی بد بخواهی ؟ دوست نمی داری ؟ خب نگاهش نکن ، کنارش نرو اما تو حق نداشتی برایش مرگ بخواهی اگر مرگ خواستی این به این دلیل نیست که آخ کاش من می دانستم که او آن دنیا این طور بوده است . اگر بدانی که 3 برابر مرگ می خواهی چون تازه متوجه می شوی آخ آخ این بود پدرم را درآورد خدایا پدرش را دربیاور . نه اصلاً اشتباه نکنید این به هیچ عنوان قوانین دنیای شما و عقاب و پاداش شما را زیرو رو نمی کند فقط به شما فرصتی داد برای اینکه ببینید چه تکلیفی برشماست ؟ بالاخره آدم یا متوجه می شود یا نمی شود حالا من گفتم و شما متوجه شدید بروید سندش را بیاورید . قبل از فهمیدن می توانستی با خودت فکر کنی من به عنوان یک مؤمن اجازه ندارم در دلم تاریکی نسبت به کسی حفظ کنم ، تاریکی را حفظ کردی ؟ خب عقابش را بکش . تمام اینها شما را به یک زیربنای خیلی محکم در قرآن می برد . می خواهید ؟ باید داشته باشید تمام علوم دنیا مال شما باشد اگر این زیر بنا محکم نباشد حتماً لغزش پیدا می کنید ، کبودر آهنگی یکی از عرفای قرون قبل می گفت : 36 هزار عالم طی کردیم تا آمدیم روی زمین . شما عین 36 هزار عالمت را بدان که چه ؟ ببینید من لای پنجره را باز کردم یک نسیم خنک به شما بخورد آرام بشوی درک بکنی چه بر سرت آمده ، نه بیشتر از این . چون بدانی و ندانی باید این زیربنا را داشته باشی . بدانی این زیر بنا را نداشته باشی خسرالدنیا و الآخرتی . ندانی باز هم این زیر بنا را نداشته باشی به همان اندازه خسر الدنیا والآخرتی فرقی نمی کند . مثلاً بنده می گویم من با دوستم دچار خصومت هستم دو حال وجود دارد : این حس درونی آن قدر شیطانی است و آن قدر بالا می رود که اگر یک جایی بالای سرش باشم یک پاره آجر روی سرش می اندازم . حالا اگر من می دانستم چرا با این ایشان خصومت دارم ، چون در یک عالم قبل ایشان به من ضرر و زیان زده است . آیا این دانستن ، این کُشتن را مجاز می کند ؟ نه ؛ که ندانستن آن مجاز کند . در هر دو حالت باید این زیر بنا را داشته باشید اگر روی این پی محکم نایستی هیچ کاری از شما برنمی آید .
صحبت از جمع : شما می خواستید به ما برسانید اگر در مسیر زندگی مشکلاتی هست که فکر می کنید از عواملی غیر از خودشماست آن قدر غیر خودتان را نجورید سرتان را پایین بیندازید فعلاً حکم خدا را اجرا کنید کم کم برایتان باز می شود و با روشن شدن شرایط به آن راضی هم خواهیم بود چون حکمتش را متوجه می شویم .
استاد : آفرین خدا را شکر می کنم . دقیقاً همین طور است تسلیم در مقابل خدا نه غیر خدا . اگر به شما به این سادگی می گفتم میرفت کنار بقیه جملاتی که گفتم . شما را پیچاندم و تاباندم که بگویید : چه شد ؟
صحبت از جمع : خلاصه اش همین بود دیگر ؟ بیشتر از این نبود ؟
استاد : بیشتر از اینها هم هست هر وقت زمانش رسید می گویم .
صحبت از جمع : ما چندین آیه در مورد وسع داریم منظور این است که تلاشمان را بکنیم تا متوجه بشویم شما چه می گویید و قرار نیست همه ما به یک نقطه برسیم .
استاد : من جایی نشستم که زیرم همیشه فقط شعله آتش است پس بنابراین فکر نکنید اینجا جایگاهی است هرکسی را که می خواهند خوب برشته کنند در همچنین مکانی قرار می دهند خیلی جای تحفه ای نیست . شما هم به اختیار خودتان نیامدید ، آوردنتان و خودتان هم ندانستید که چرا ؟ به شما فرصت دادند برای این که به یک جایی برسید ؛ حالا دیگر به خودتان بستگی دارد چون من خیلی خون دل خوردم ، آن قدر مطلب گفتم ، بروید ببینید از این مطالب چقدر کتاب در می آید ، من استفاده اش را می خواهم .
صحبت از جمع : وقتی اتفاقی می افتد می توانم کلاهم را قاضی کنم و مرحله به مرحله به عقب برگردم و بفهمم چرا خداوند راه را باز می کند و این پایان راه نیست و می توانم امیدوارانه تر گام بردارم .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید