دحوالارض یعنی چه؟
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 40
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه ی پیش 25 ذی القعده دحوالارض بود . خوش به حال آن کسانی که در مکه روبروی خانه ی خدا نشسته بودند و کعبه را تماشا می کردند، شما نمی دانید چه حس و حالی دارد، وقتی آدم ها می چرخند و از میان این همه چرخش، دایره ها کوچکتر و کوچکتر می شود و به سمت آسمان می رود . خیلی زیباست .
براساس آیات قرآن و روایات، روایاتی مثل گفتگوی آقا امام صادق (ع) با ابن ابی العوجا ، امروزه می دانیم که در ابتدا کره ی زمین کاملا پوشیده از آب بوده است، در روز 25 ام ذی القعده، در چنین روزی زمین به دستور الهی جنبش کرد، یک تکانی به خودش داد، با این تکان روی کره ی زمین چاله هایی به وجود آمد، آب های ممتدی که روی کره بود آمدند در چاله ها جمع شدند. چاله که میگویم منظورم چاله ی کوچک نیست ، چاله ی بزرگ که امروز اقیانوس و دریا شده است . وقتی چاله ها آب ها را در بر گرفتند آرام آرام آن جاهایی که پر از آب بود بیرون آمد خشک شد، سطوحِ خشکی، پیدا و قابل رویت شد. در سوره ی نازعات این را خواندیم که خداوند زمین را گسترد و در آن خشکی را به وجود آورد در آن خشکی ها گیاهان و بقیه ی پدیده ها به وجود آمد . تصور کنید زمین با این همه عظمت، بزرگی و شگفتی هایش که هم درون و هم بیرونش است ما از درونش خیلی خبر نداریم، به فرمان الهی یک تکان خورد . دو تا ، سه تا ... تکانی خورد . این همه تغییرات را به وجود آورد، خیلی زیباست . شما این دفعه که بیرون می روید یا کنار دریا یا به جنگل ها می روید ، درخت ها را نگاه کنید این ها هیچ کدام نبودند، آنجا ها همه آب بود حالا قبل از آب چه بود، آن هم خودش حکایتی است . همین زمین و آسمان های بالای آن و کوه های مقتدر و عظیم، همه ی این ها را در نظر بگیرید این ها نبودند، بعداً به وجود آمدند .
می خواهم بگویم واقعاً وقتش نرسیده که تعمقی و تفکری کنیم ؟ راستی می دانید تفکر کردن، عمیق فکر کردن، درد دارد ؟ ساده نیست . یک مثال می خواهم بزنم ولی به من نخندید . فکر کنم بهترین چیز است . می دانید دردش مثل درد چه می ماند ؟ چون وقتی شما عمیق فکر می کنید و همه چیز را عمیق زیر نظر میگیرید یک چیز جدید از شما به وجود می آید به یک چیز جدید پی می برید . آیا درست است یا نه ؟ یعنی از شما یک زایش به وجود می آید این عمل دقیقاً مثل این میماند، زایمان درد و سختی و عذاب دارد . ولی با همه ی این ها ما داوطلبانه به دنبالش هستیم می خواهیم که داشته باشیم . یک علت بزرگ دارد که اگر خانم ها به آن فکر می کردند کمتر غر می زدند . وقتی شما درد می کشی از شما یک تویِ جدید به وجود می آید . یک تویِ نو . اما وقت درد کشیدن، یک تو، شخص تو، تو به خودت بگو من که درد و سختی می کشم از این من، یک منِ جدید و تازه ظهور پیدا می کند پس باید برای تحمل سختی ها و دردهایش آماده باشی . این چنین است . تفکر کردن، اندیشیدن، فهمیدن درد دارد . درد نمی خواهید ؟ دور از جان، مثل بهائم، چهاردست و پا زندگی کنید . اما اگر می خواهیم خوب زندگی کنیم، تفکر و اندیشه ای داشته باشیم، به طور حتم درد دارد .
زمین تکان هایش را خورد، پستی و بلندی هایش را آشکار کرد . به یک نقطه ای که باید میرسید ، رسید . شما چطور؟ من چطور؟ آیا من و شما هم به آن نقطه رسیدیم؟آیا دانستیم؟پسران آدم !دختران حوا ! می دانید که خدا شما را به چه علمی شرفیاب کرده است ؟ آن علمی را که خدا شما را شرفیاب کرده به کوه ها، به دریاها، به آسمان ها داد قبول نکردند، از تحملش شانه خالی کردند، از آن ترسیدند . بعد از آن انسان آن امانت را به دوش گرفت و با آن جلو آمد، پس به من و شما در واقع مقام و موقعیت بسیار ارزشمند و پایه ی بسیار مهمی عطا شده است. چرا باید در پی یک هدفی باشیم که از آنچه خدا برایش در نظر گرفته پست تر باشد ؟ خدا به ما گفت درد را بکش، تا یک تویِ نو، از تو، به وجود بیاید . چرا ما به پست تر از آن راضی می شویم؟ چرا انسان خودش را پست می کند چرا الان که وزیر است خودش را رذیل و کوچک می کند؟
پس دانستیم ما وزیر هستیم، ما رذیل نیستیم پس رو به رذالت و پستی نکنیم. از روز 3 خرداد ماه یعنی روز پس از دحوالارض ذکر قرآنی آغاز کردیم فقط یکی دو نفر راجع به این ذکر سوال کردند، چرا؟ چیست؟ چطور است؟ ما گفتیم 14 روز تا عید قربان هر روز 2 سوره قرآنی بخوانید آن هم گفتم به انتخاب خودتان، سوره کوچک یا سوره بزرگ می خوانید،بخوانید ، چرا ما روز بعد از دحوالارض را انتخاب کردیم؟ خود دحوالارض را انتخاب می کردیم، 1 روز قبل، 3 روز بعد، چرا روز بعد از دحوالارض، چرا 2 تا سوره؟ چرا نگفتیم 3 تا سوره؟ چرا نگفتیم 1 سوره؟ چرا گفتیم 14 روز؟ چرا گفتیم تا عید قربان؟ ببینید چند تا سوال است؟ من وقتی ذکر را گرفتم این سوال ها را پرسیدم اما هیچ کس نیامد از من سوال کند. روز دحوالارض روزی است که زمین از زیر خانه کعبه به جنبش درآمده، ماهیت عوض کرده و شده این چیزی که امروز هست، الان من و شما روی کُره ی زمین نشسته ایم می دانید؟ اینقدر زمین مان هم صاف است، ما روی چیز توپی نشسته ایم، هر ساله این اتفاق، روز دحوالارض برای ما هم می افتد ما هم تکان می خوریم، منتها به شرط اینکه از قبل برای پاکسازی خودمان دست به کار شده باشیم، چقدر التماس کردم؟ خیلی چیزها را ترک کنید، ما آنچه را که رذیله می خوانند و کاملاً واضح است لااقل باید از خودمان دور کرده باشیم، مثل غیبت، تهمت، حسد و… اگر این کارها را کرده بودیم روز دحوالارض ما هم تکان می خوردیم، می دانید چطور تکان می خوردیم؟ بنده یک تجربه عجیب داشتم، احساس می کردم شده ام یک گلوله خمیر، قطعاً دیدید خانم ها حتی اینکار را کرده اند، خمیر پیتزا باز کرده اند که پیتزا درست کنند برای خانواده، شما زن های دهاتی نیستید که بگویم نان درست کرده اید، یا نانوایی رفته اید دیده اید چطور خمیر را باز می کنند، یک گلوله خمیر را می اندازد روی تخته با وردنه بازش می کند اینقدر درد و عذاب دارد اینقدر پدر آدم در می آید که نگو و نپرس، هرچه تعداد وردنه هایی که به این خمیر می خورد میزان پهنی و نازک شدن و یک دست شدنش هم بیشتر و بیشتر می شود این اتفاق باید روز دحوالارض بیفتد، چرا این همه برای دحوالارض دستورِ ذکر و دعا و نماز و روزه داریم؟ چون خود روزه باعث می شود شما از خیلی از نفسانیات دور بایستی، روز دحوالارض باید به یک صفحه نازک و یک دست تبدیل بشویم آن وقت است که از فردای آن یعنی 3 خرداد وقتی تلاوت قرآن را شروع می کنیم بر تار و پود این خمیر صاف و روشن و یک دست خیلی راحت نقش می بندد، دیدید گاهی اوقات خمیر را باز می کنید آشغال لای آن افتاده است، آشغال را در می آوری و می اندازی بیرون، دوباره یکی دیگر می اندازی بیرون، اما قرآن که تلاوت می کنیم دیگر هیچ چیزی نیست، یک دست و روشن و صاف است. چرا 2 تا سوره؟ نه بیشتر نه کمتر؛ یکی برای مقابله با تهاجمات شیطان نفس، دیگری برای نشان دادن مسیر درست و روشن پیش روی مان. نفس را که کنار می زنیم مسیر پیش رو را باید ببینیم که دوباره برنگردیم. چرا 14 روز؟ 14 روز یعنی 2 تا 7 روز، آسمانها هفت گانه هستند، به عدد 7 دقت کنید، هاله های دور بدن انسان، آنهایی که می توانند هاله ها را ببینند 7 رنگ مداد رنگی دور بدن آدم ها کشیده شده است، بر اساس قرآن آفرینش در 7 روز بوده، 7 روز اول از این 14 روز برای پاکسازی آخرین رذالت ها، 7 روز دوم برای این که این وجود پاک و تمیز، به نور و روشنایی و شفافیت ثابت شود. چرا تا عید قربان؟ می دانیم در مکه حاجیان در روز عید قربان بعد از رمی جمره اول، قربانی سر می برند، از عرفات به مشعر عازم می شوند، طلوع آفتاب از مشعر عازم جمرات می شوند بعد آن جا 7 تا سنگ را به نفس شان می زنند بعد از آن جا می روند برای چادرهایشان در منا، آن جا می گویند که ما سنگ هایمان را زدیم بعد قربانی هایشان را می کشند، چرا این کار را می کنند؟ چون کار خیلی بزرگی انجام دادند، عرفات، مشعر، منا، رمی کردن، آن هایی که خوب می شنوند، گوششان لاطائلات نشنیده، عادت کرده چیزهای خوب بشنود، وای که در آن قسمت جمرات سنگ ها را که می زنند، شما باور کنید سنگ ها را که میزنند به دیوار می خورد از چه فاصله ای و شما می بینی! بعد در آن ازدحام صدای نعره ی شیطانی که سنگ خورده را می شنوی، شما این طوری مکه رفته اید؟ اگر توانستید بروید حواس هایتان را جمع کنید از چنگتان در نرود، اگر در رفته از خدا بخواهید یک بار دیگر شما را ببرد. سر بریدن شیطان نفس خیلی عظیم و بزرگ است، کار ساده ای نیست باید برای آن قربانی داد و کاری کرد، به همین دلیل من غالب بر 25 سال شاید هم بیشتر به دوستان گفتیم هر ساله هر کس هر چقدر توان مالی دارد بیاورد روی هم بگذاریم روز عید قربان گوسفند بکشیم بعد گوسفند را بین نیازمندان پخش می کنیم، شاید این طوری پولشان را که می دهند به خاطر بسپارند شیطان نفس را دفن کردی دیگر دعوت نامه به او ندهی، قربان صدقه اش نروی تا او را بر گردانی. حالا این دفعه اشکال ندارد و یک شب هزار شب نمی شود به او نگویی! تا بعد از آن بتوانیم خوب و سالم زندگی کنیم. باور کنید در این سال ها دوستی داشتم که هر سال یک 1000 تومانی یواشکی به من میداد چون بیشتر از این پول نداشت که بدهد اما قلبا خوشحال بود که در قربانی شراکت کرده است.
جلسه گذشته برای عید غدیر استقبال جالبی داشتید که خوشم آمد، از روز عید قربان هر کجا بودید خواهش می کنم هر روز از نهج البلاغه از حکمت های امیرالمؤمنین(ع) که تمامش درس زندگی است روزی 2 حکمت از کلام امیرالمؤمنین (ع) بخوانید و در زندگی تان به کار ببندید، به اعتقاد من در کاغذی بنویسید و در جا نمازتان بگذارید پایان هر نماز این را بخوانید تا در عمق جانتان بنشیند وقتی در عمق جان نشست شما را با امیرالمومنین(ع) یک انس و الفتی خواهد داد . بعد از عید غدیر می دانید که رو به محرم داریم شاگرد زرنگ ها نمره بیستی ها یک توصیه، تا اول محرم تلاوت قرآن و تلاوت حکمت های امیرالمومنین(ع) را هر روزه قطع نکنید تا نتیجه اش را ببینید .
به کعبه گفتم من از خاکم تو هم از خاک
مگر غیر از این است مگر خانه خدا را غیر از خاک ساختند ؟
چرا باید که من دورت بگردم
ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم - اگر درکش کردید حفظش کنید .
صحبت از جمع : امروز روز همبستگی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) است، حضرت علی(ع) را عقل کل و حضرت زهرا(س) را نفس کل بگیریم . تعادل برقرار کردن بین احساس و عدالت ، این که انسان قدرتمند باشد، این که انسان بتواند عدالت را برقرار کند، این که بتواند احساسات درستی را داشته باشد نه از این سو و نه از آن سو بیفتد . اگر از این سوی بیفتد و بخواهد قدرتمند باشد و نتواند قدرت داشته باشد دیکتاتور و زورگو و ظالم می شود و از آن سوی هم بیفتد آدم احساساتی می شود، آدمی که نمی تواند تعادل را درست برقرار کند و به خاطر احساسات اشتباهات زیادی را مرتکب می شود . ما چه کار کنیم که بشود روی یک خط راه رفت نه دیکتاتور شویم و نه احساساتی احمق .
استاد : بنده کتاب های زیادی را چه در قدیم و چه جدیدا خوانده ام . این ها را پشت و رو می کنم و می خوانم و به جهت آن که به مطالب واقفم سریع عبور می کنم . آنچه که دست خودم آمده این است که دو جا دنبال جواب هایت بگرد یکی در قرآن و یکی در نهج البلاغه است . شما همین حکمت هایی را که می گویم بروید و بخوانید . وقتی شما حکمت را می خوانی دقیقا رابطه شما با دوستت، با جامعه، با همسرت و با افراد مختلف، عملا خط می دهد شما می خواهید در ارتباط با مردم و با دیگران نه تند باشید و نه کند باشید . قرآن راه را نشان می دهد ولی باید آن را عمیق بخوانید، عمیق خواندن این است: ببینید سوره نازعات می گوید: زمین را گسترد. خُب آخر چگونه گسترد باید بروی دنبالش ببینی چه جوری ؟ چرا؟ در حدیث عنوان بصری مرد طالبی را که آقا فرمودند باید جزء به جزء نگاه کنی کجایِ زندگی تو نقش دارد، بعد برای زندگی های مختلف نقش های مختلف وجود دارد نوع زندگی شما با دوستمان فرق می کند خواه ناخواه یک الگو برای شما اگر جا افتاده و خوب بود ممکن است برای ایشان جا نیفتد ولی این مهم نیست شما وقتی کامل می خوانی مثلا وقتی کتاب نهج البلاغه را که میخوانید یک سری گفتگوها، توصیفات اول ، خطبه ها خیلی جالب است.
ادامه صحبت از جمع : من منظور شما را متوجه شدم ولی شاید من فهمش را ندارم در حال حاضر امام زمان (عج) اینجا نیستند اِلمانهای زندگی در1400 سال پیش با اِلمان های زندگی ما کمی متفاوت است
استاد : لطفا شما آخرین حکمت نهج البلاغه را برای من بخوانید.
ادامه صحبت از جمع : درود خدا بر او فرمود : از خدا بترس هر چند اندک ، میان خود و خدا پرده ای قرار دِه هرچند نازک . خیلی برای فهم و شعور امروز من واقعا ثقیل است.
استاد : چرا ثقیل است ؟
ادامه صحبت از جمع: هر چند نازک، خب من از این جمله چه می فهمم؛ من می خواهم یک چیز را عملی کنم هر چند نازک یعنی چه ؟
استاد : منظور این است ، اگر قرار شد گناه هم بکنی ، ما با خدا تنها چیزی که معارض می ایستد گناه است، می گوید اگر می خواهی یک گناه هم بکنی اگر یک گناهی 10 قسمتی است تو لااقل یک قسمتش را انجام بده . در مجلسی قرار گرفتی، خانم ها هستند آنچنان ، آقایان هم هستند آیا دلیل دارد که با نگاهت دیگر جایی نمانده باشد که ندیده باشی؟ نه . ولی خُب اجبارا آنجا ماندی بعضی ها زیبا پسند هستند یعنی هر جا زیبایی را می بینند فرقی نمی کند همان جا کُپ می کنند می ایستند بابا یکبار نگاه کن نه 50 بار، نگفتند اینقدر نگاه کن تا طرف مقابل تو سوراخ بشود این همان پرده می شود ، یعنی خدایا حیا کردم تو قلب مرا زیبا پسند کردی ولی به خاطر تو حیا کردم یک بار دیدم برگشتم .بنده عاشق موسیقی ام ، من خانم هستم صدای زن برای من ایراد ندارد ولی می دانی که من اصلا صدای زن گوش نمی کنم البته در نوجوانی گوش میکردم ، چرا ؟ می گویم من به اندازه ی آن یک ذره ای که فُرجه میدهم این رشد بکند جلویش را می گیرم . من خانمی سراغ دارم که الان مریض است سرطان دارد ایشان سال های زیاد نزدیک آذوقه پخش کردن و این قصّه ها می شد در خانه اش کنسرت می گذاشت خوب دقت کن ، صدای بسیار زیبایی داشت و برای خانم ها می خواند بعد ظرف را وسط قرار می داد خانم ها همه پول میریختند بعد با این پول آذوقه میخرید خانواده های نیازمند را سیر میکرد ولی صداش بیرون نمی رفت.من با بقیه کاری ندارم از نظر من ، یک خانم حتی قرآن خواندنش را حق ندارد پخش کند. هر صدایی که بتواند مردها را به سمت خود جذب کند و شرایط نامناسب به وجود بیاورد از نظر من ایراد دارد. تو قصد داری از کوچه رد شوی و با صدای یک خانم که در خانه اش مشغول خواندن است مواجه می شوی تو آنجا می ایستی گوش می کنی ؟ صدا به گوشَت خورد حتی با خودت می گویی وای چه صدای قشنگی! امّا نمی ایستی ، پشت پنجره مردم می ایستی ؟ خیلی سال پیش در همین کوچه ی ما خانه های آنطرفی ، خانه ها قدیمی بود بعد پنجره های رو به کوچه داشت یکی از این خانه ها برنج دم می کرد بوی عطرش کل کوچه را می گرفت، می دانید چند نفر پشت آن پنجره برای بو کشیدن می ایستادند؟ خانمی رد شد بوی عطرش بسیار زیبا بود اشکال ندارد بوی عطرش به دماغ شما خورد فکر کردی چه بوی خوبی هم بود، رد شو برو، نایست دوباره بو بکش سه باره بو بکش دنبال خانم راه بیفتی ببینی این بو کجا می رود. آن پرده ای که امیر المؤمنین(ع) می گوید همین است.
شما بخوانید بپرسید از من بخواهید همه هفته را برای شما جلسه بگذارم تا جان دارم تا وقتی میفهم می گذارم ولی به شرطی که ثمر داشته باشد، ناراحت می شوم یک چیزی بی ثمر باشد، ثمر داشته باشد ببینید این بچه ها آینده این دنیا هستند اگر این ها را ما نتوانیم خوب تربیت کنیم ما به آینده این دنیا خیانت کرده ایم من و تو را مادرانی تربیت کردهاند تا حد توانشان به ما یاد دادند که امروز اینجا نشستهایم اگر یاد نداده بودند ما هم الان خیلی جاهای دیگر میچرخیدیم، من و تو هم باید کاری بکنیم که آینده این دنیا آینده خوبی باشد. از من هرچه کمک بخواهید هستم، هر ساعت کمک بخواهید هستم ، کلاس بخواهید هستم ، ولی گوش کنید نه اینکه سُر بخورید..