خداوند چه سری در نماز اول وقت نهاده است ؟
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 26
-
بسم الله الرحمن الرحیم
خوشتر آن باشد که سِر دلبران گفته آید در حدیث دیگران،
دلبر، یعنی خدا ، پیامبران، ولی، یعنی آنچه که از آنان می دانیم یا وجود دارد ،خوب پس ما در این وسط چه کاره ایم ؟ مولانا می گوید :
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم،( قطع می کنم) تا که بی این هر سه با تو دم زنم،
بدون گفتگو بدون سروصدا، بدون منم زدن فقط با تو صحبت کنم، فقط با تو حرف بزنم من باشم و تو، آن قدر می گویم تا بالاخره من دیگر نیستم، فقط تو.
امیدم این است که فرصت های ناخواسته و پیش بینی نشده برای دوستانمان همینطور برای خودم غنیمتی باشد تا به آنچه که این اواخر گفتیم و شنیدیم قدری با آسایش خاطر بیندیشیم بلکه دریابیم که در این بازی عجیب و غریب دنیا چند چند هستیم، کجا قرار داریم، کجا ایستاده ایم، دنیا دارای بادی است که آرام می وزد و مثلا یک سرماخوردگی، یک برونشیت یک چیز کوچک می آورد که متوجه بشوی که تو همیشه این طور نیستی او عنایت می کند، چون بادهای ملایم وقایع دنیا کم کم به تندباد تبدیل می شود و شده و بعد از این تندباد به طوفان سهمگینی بدل می شود، چه اتفاقی برای ما می افتد ؟ آنهایی که پای ثابت و محکم بر زمین دارند دستی بر ریسمان های الهی که از بالا به پایین آمده، داشته باشند، جایشان خوب است اما آنهایی که جای پایشان ثابت نیست دستشان هم به ریسمان الهی بند نیست، سرانجامشان همان می شود که خداوند در قرآن فرموده تبدیل می شوند به مانند پشم حلاجی شده می دانید پشم حلاجی شده چیست ؟ پنبه زنی که پنبه ها را می زند پشم ها باز می شوند پوش می شوند و در هوا ولو می شوند . مثل پشم حلاجی شده به هر سو می چرخند در اختیار خودشان هم نیستند پس باید خیلی مراقب باشیم .پروردگار بر احوال آدم و ابلیس و ارتباط اینها با هم آگاهی کامل داشت خودش آفریده است ، به آدم در مقابل ابلیس دستور به برقراری و به جا آوردن نماز را صادر کرد تا آدمی در پناه این جوشن محکم و قوی از دسیسه های ابلیس در امان بماند شیطان نتواند گولش بزند. در طول یک شبانه روز به زمان های برقراری نماز دقت کنید از این نماز تا نماز بعدی زمان ها را اندازه گیری کنید تقریباً هم اندازه هستند، یعنی با برپایی هر نماز خداوند عالم لباسی از حریری نازک و محافظ و مقاوم بر کل اندام و وجود بنده می پوشاند می گوید اگر ابلیس هست، تو را هم آفریدم، من تو را محافظت می کنم خب آدم باش گوش کن دیگر، بابا نمازت را بخوان من حتی به تو جُبه اش را هم دادم لباس حفاظت تو را هم دادم فرار میکنی خب بخور . از این اذان به آن اذان که این لباس را به تن ما می کند، اولش محکم و قوی است . به تدریج هرچه زمان می گذرد رقیق و نازک می شود تا به وقت نماز بعدی . چرا می گویند نماز اول وقت بخوان ؟ برای خدا چه فرقی می کند که تو اول بخوانی یا آخر . مهم این است که بخوانی. برای اینکه وقتی به اول وقت می رسی دیگر لباس نداری .دیگر پوشانندگی نداری تمام شده است . با رسیدن به وقت نماز بعدی کاملاً محو می شود تا بنده دوباره به سوی اتصال به پروردگارش عزیمت کند، حی علی الصلاه، بشتابید به سوی نماز . اصلاً به این جمله در اذان و اقامه توجه کرده اید، شتاب کن، خودت را زنده کن این تا نماز بعدی تکرار شده و همین طور ادامه دارد چقدر هم قشنگ است آنهایی که چشمشان باز شده است، چقدر خوش به حالشان است چون یک کمی که می گذرد می بینند هر نمازی هم رنگ پوشش آن با نماز بعدی فرق می کند، چون فعالیت آدم ها در طی آن زمان ها با زمان های دیگر تفاوت دارد . دیدید گفتم وقتی گرما می آید خداوند یک دقیقه یک دقیقه روز را زیاد می کند، چرا و چطور فعالیت کنید. سرما می آید، یک دقیقه یک دقیقه کم می کند که تو بیشتر در آرامش و تفکر قرار بگیری، این هم همین طور است. براساس سختی انسان و میزان احتمال تماسش با ابلیس، پوشش او پررنگ تر و دورکننده ی شیطان بچه ها است. ببینید از صبح که در کوچه راه می روید، هم خانم ها و هم آقایان، فرقی هم نمیکند من گاهی اوقات که با این بچه ها بیرون می روم کلافه می شوم حالا خیابان که راه نمی روم ولی در ماشین چشمانم را می بندم آخر این همه ظاهر غیر عادی من را کشت چه مرد و چه زن فرقی نمی کند فقط زن ها را نمی گویم گاهی اوقات مردها از زن ها بدتر هستند. خداوند بر اساس سختی انسان و میزان احتمال تماس او با ابلیس، پوشش اش را پررنگ تر و دور کننده ی شیطان بچه ها قرار می دهد خود دانید اختیار با شما است، آنچه که شرط بلاغ است گفته شد .
بنده عاشق امیرالمومنین (ع) هستم . یک روزگاری پدر داشتم امروز که پدر هم ندارم همیشه به او می گویم، آقا پدرم باش، برای بچه هایم هم پدر باش . به آقا امام رضا (ع) هم همیشه می گویم آقا جان پدر باش ما دست پدرانه، نوازش پدرانه می خواهیم، شما هم می توانید برای خودتان انتخاب کنید صحبت از جمع: یک سوالی را یکی از دوستان مطرح کردند در کلام امیرالمومنین(ع) یک نکته ای را گفته بود که ما باید به این توجه داشته باشیم درخصوص بعضی از احکام و حتی چیزهایی خارج از احکام شاید حکمی هم نباشد ولی وقتی یک مسئله ای را می شنویم به نظرم خارق العاده و غیر قابل قبول می آید، در همین آیات قرآن هم برای کسی ممکن است باشد چه چیزهایی که حکم است و چه چیزهایی خارج از حکم است، کلا دین در شئون مختلف زندگی ما جاری هست، ما بعضی از شئون زندگی مان را درحالی که فکر می کنیم دیندار هستیم از فرهنگ، خانواده، اجتماع و به صورت عرفی کسب کردیم، حالا این عرف ممکن هست در 10 تا مسئله با دین همراه باشد در 10 تا مسئله با دین همراه نیست، اما چون جامعه ی ما پدران و مادران و اجدادمان به عنوان مسلمان بودند و به ما مسائلی را منتقل کردند این را به عنوان دین پذیرفتیم، در یک جاهایی ما ندانسته نواقص داریم در یک جاهایی هم ممکن است حتی بدانیم این کاری که داریم انجام میدهیم خلاف آن چیزی هست که دین گفته یا مکروه است، این باعث می شود که وقتی یک حکمی یا مسئله ای را از خداوند می شنویم یا در قرآن می خوانیم، پذیرش این به همان اندازه ای که ما یک جاهایی جا خالی داریم برای ما سخت می شود، حالا چون دوستمان درخصوص حجاب گفتند افرادی هستند که چه دیندار و چه غیر دیندار پذیرش این مسئله برایشان سخت است اما به مرور زمان وقتی که شئون دیگر زندگی شان را با قرآن خواندن و با یک کارهایی در زندگی تغییر می دهند و آن خانه های خالی که پر می شود انگار خداوند به اینها یک سکینه ای را اعطا می کند که آن چیزی که قبلا برایشان پذیرفتنی نبود یا اگر انجام میدادند به عنوان اجبار و حکم خدا انجام میدادند، آن اولاً پذیرفتنی می شود ثانیاً دلخواه می شود یعنی اینکه ما غور می کنیم در آیات پروردگار جای خودش برای درک مسئله دارد، ولی یک قسمت مسئله انگار از طرف خداست، یعنی ما باید زمینه را آماده کنیم برویم آن جای خالی هایی را که چه فرهنگی چه اجتماعی و چه مسائل مختلف زندگی ما هست که این در جامعه ما پذیرفته شده آنها را اگر بتوانیم شناسایی کنیم وآن جاهای خالی را پر کنیم بعد از گذشت زمان انسان ها این را خودشان متوجه می شوند می بینند چیزی که 5 سال پیش برایشان مسئله ای بغرنج و انجام دادن آن خیلی سخت بود الان اولاً که بغرنج نیست و پذیرشش دلچسب هست هم انگار کسی درون قلب اینها گفته این درست است، یعنی این مسئله ای هست که بعضی وقتها خیلی چیزها به تحقیق ممکن است حاصل نشود انگار خداوند اینها را شهودی حاصل می کند یعنی بدون اینکه ما علمی داشته باشیم در درون خودمان پذیرش آن برای ما به یک حالت شیرین در می آید.
استاد: دقیقاً همینطور است، ببینید ما یک وظیفه داریم که دنبال مسائل برویم و بفهمیم، آخر بعضی ها خیلی علاقه ندارند خیلی خب حالا انجام میدهم بیخیال، نه، انجام هم می خواهی بدهی، بده ولی درعین حال جویا باش چرا؟ امروز شماهستی، فردا فرزندت، پس فردا خواهرزاده ات، ما نسبت به جامعه مان تکلیف داریم، نسبت به جامعه مان دِین به گردن ما است، باید دِین مان را ادا کنیم، یکی از راههای ادای دِین همین است، وگرنه همینطور است که می گویی افراد به خصوص در جوانی گردنکشی هایشان را می کنند، اینور می کنند آنورمی کنند، مثلاً یکی از چیزهایی که خیلی جالب است به خیلی از این جوانها من می گویم که عزیزم، جانم، شما یک چیزی را از من می خواهید، خیلی خب من برای تو انجام میدهم شما می خواهی من برای تو دعا کنم، ولی قربانتان بروم تا تو پیراهن تنت درست نباشد دعای من به شما نمیرسد، برو از پیغمبر بخواه برای تو دعا کند شاید برای او برسد، که حتماً می رسد ولی آیا می تواند کارگر باشد برای بنده ای که حاضر نیست به هیچ عنوان نماز بخواند؟ می گوید از نظر من نماز ضرورتی ندارد آنطور که شما می خوانید، خب ضرورتش برای شما چطور است؟ می گوید من راه می روم با خدا حرف می زنم، گفتم والا جان شما من و خواهرم که از صبح تا شب که می خوابیم روزی 50 بار تلفنی باهم حرف می زنیم آیا می شود گفتگو با خدا؟ گفتگوی با خداوند ادب می خواهد، در کمال ادب زانو زده هرچه دلت می خواهد بگو، هر کاری می خواهی انجام بده، زانو بزن لباس روحانی، لباسی که شما را مجبور نکند به اندامت توجه کنی، تو را بپوشاند، بپوش زانوی ادب به زمین بزن، با خدا صحبت کن چه کسی جلوی شما را گرفته است ؟ شاید 13 سالم بود، یک خانمی را می شناختم که خیلی هم کلاس داشت می گفت من چادر برای نماز قبول ندارم خیلی قشنگ بود خیابان که می رفت کت و دامن می پوشید روسریش را هم از جلو می بست، در دوره شاه، می گفت من چادر قبول ندارم، خدا که مرد نیست، خدا که نامحرم نیست چرا من باید چادر سرم کنم؟ می دانید چقدر مرا مشغول به این جمله اش کرد؟ چقدر من نماز خواندم و همیشه به این فکر کردم؟ چقدر خوب است آدم چادر سرش نکند، کت دامن می پوشید جوراب کلفت می پوشید روسری اش را هم آن مدلی می بست می ایستاد برای نماز خواندن، چه چیزی باعث می شود یک آدم اینکار را بکند؟ آن شیطان زاده ها، شیطان بچه ها!!
نماز ادب دارد، باید با ادبش انجام داد، گفتگو با خدا میکنی بکن، اما در تمام ساعات شبانه روز که در خیابان راه می روی، در تاکسی نشسته ای به این نگاه می کنی به آن نگاه می کنی …، دائم هم میگوید خدایا من تو را خیلی دوست دارم خودت هم می دانی مرا مراقبت کن، مرا چنین کن، ادب تو رعایت می شود؟ خیر، گفتگوی تو با خدا فقط تعلق به خدا دارد، نه آنکه تو از درون بگویی چشمت جای دیگری ببیند، واه واه خانم چرا این ریختی است؟ لباسش چرا چنین است؟ چرا گیس آقا اینجور است؟… یک آقایی را دیدم گیس هایش را دو طبقه دم اسبی کرده بود یعنی یک طبقه بالا، چقدر این گیس هایش بلند بود من نمیدانم یکی هم پایین بعد چقدر هم درازی دم اسبی هایش بود خوب آدم توجهش می رود دیگر، تو بالاخره با خدا حرف میزدی یا دم اسبی های آقا را نگاه می کردی؟ این است، گفتگوی با خدا در نماز، نماز ادب گفتگوی ما با خداست، به آن توجه کنید.
صحبت از جمع : فرمودید مثلا یک جوانی از من دعا می خواهد من می گویم من دعا می کنم اما تا لباست را درست نکنی این دعا به تو نمی رسد.
استاد: منظورم از لباس، نمازش بود نه لباس خیابان.
ادامه صحبت از جمع : بعد فرمودید برو بگو پیغمبر دعا کند شاید دعایش برسد، خداوند در قرآن به پیامبر(ص) می فرماید که برای آنان چه آمرزش بخواهی چه نخواهی اگر برای آنان 70 بار هم آمرزش بخواهی خدا هرگز آنان را نخواهد بخشید زیرا آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند، یعنی حتی دعای پیامبر یک ملزوماتی دارد، این چیزی هست که از قرآن به ما رسیده است.
صحبت از جمع : شما فرمودید اگر مسئله ای دارید بروید تحقیق کنید و راجع به آن جستجو کنید، خیلی وقتها سوالاتی پیش آمده، یک دوستی به من گفت که شما هرچقدر هم دوست داری بروی بگردی جواب یک سری چیزها را پیدا نمی کنی اصلا مهم نیست به جواب نرسی شما تلاش کن اگر توانستی ردش کنی نمی خواهد انجام بدهی توانستی ثابت کنی که اگر یک چیزی بد است قطعاً بد است ولی خیلی چیزها هست که علم ما به آن نمیرسد که بخواهیم ثابت کنیم بر فرض بفرمایید بدانیم حجاب خوب است یا بد است ؟ خوب و بد آن فعلاً به ما ربطی ندارد ما تا یک جایی اثبات می کنیم که این را خدا گفته باید انجام شود، یک جایی هم ممکن است به قول دوستمان یک سری چیزها فکر می کنیم برای دین است می رویم تحقیق می کنیم می بینیم این غلط است خب آن رد می شود ولی اثبات اینکه ما بخواهیم چیزی را ثابت کنیم همیشه کار درستی نیست اینکه بخواهیم دنبال این بگردیم که چرا این مدلی نماز می خوانیم به نظر خودم خیلی به ما ربطی ندارد که بخواهیم همه چیز را ثابت کنیم.
استاد: ببینید بحث اینجاست من نمی گویم ثابت بکنید، جویا شوید، الان من به شما می گویم فلان گیاه برای مشکل معده شما خیلی خوب است مگر من دکترم من تجربه کردم برای خودم خوب در آمده وظیفه تو چیست؟ بروی تحقیق کنی آیا این گیاه با شرایطی که شما داری برای تو مثمرثمر هست یا نه؟ غیر از اینست؟ من می گویم بروید تحقیق کنید نه از برای آنکه ثابت کنید خداوند درست می گوید یا نعوذ بالله غلط می گوید نه، بروید پیدا کنید چرا به شما دستور داده فلان کار را انجام بده، چرا به شما دستور داده ارثیه از پدر یا مادر برای شما وقتی می رسد موظفی 1 به خواهر بدهی 2 به برادر، حالا بین خودتان تفاهم کنید نه من دلم می خواهد خواهرم هم 2 تا ببرد آن حرفی است جدا، ولی این را می توانید به ریشه اش پی ببری چرا؟ چه فرقی هست بین دختر و پسر؟ هر کس با این نگاه که بروم ثابت کنم خدا درست گفته یا غلط، کارش تمام است.
ادامه صحبت از جمع : خیلی پیش می آید بین دوستان، می آیند نظر می دهند چرا ما این مدلی نماز می خوانیم؟ اصلا سبک نماز این شکلی است این تاثیرات را دارد شاید جذاب باشد ولی از نظر خودم دلیلی ندارد خیلی از اینها را به آن دلیل بخواهیم کاری را انجام دهیم غلط است، چون دستور است باید انجام بشود، بیشتر مد نظرم این بود که دنبال این قضیه را تا یک جایی می شود گرفت از یک جایی خیلی دلیل محکمی نیست شاید اصلا غلط باشد.
استاد: آن هم از زبان چه کسی؟ از زبان آدم هایی که اصلاً آن ها را نمی شناسی و نمی دانی اصلاً به کجا وصل هستند؟ این دوره زمانه وضع خیلی بد است من یک وقتها می گویم خدایا شکر برای من پایانش است بیچاره این جوانها که اولش است چون واقعا گرداب عجیبی است، درآمدن از این گردابها کار ساده ای نیست فقط کار آنهایی است که به طور کامل باور کردند معتقدند و ایمان دارند وگرنه ساده نیست آدم گرفتار می شود.
نمازتان را ترک نکنید اول وقت یا آخر وقت بخوانید اما یادتان باشد اول وقت لباس کامل را می گیرید، آخر وقت دیگر چیزی ندارید، چون پریده رفته همه اش کمرنگ شده است. ولی بخوانید به بچه هایتان خوب توضیح بدهید به آنها اجبار نکنید، به زور نگویید، بچه هایتان را آزاد بگذارید خودشان باید انتخاب کنند ولی در عین حال چراغ روشن شان باشید نه چراغ پر از غضبشان، آن بد است، خداوند ان شاءالله به من کمک کرده باشد که تا اینجا اینطور که می گویم بوده باشم، نمیدانم فقط خدا بهتر می داند.