تعمقی بر سوره قصص بخش نهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی بر سوره قصص
- بازدید: 75
-
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه ی قصه ی حضرت موسی(ع) و گفتگوی موسی(ع) با فرعون که در آیه 37 به فرعون فرمود خدا بهتر می داند چه کسی هدایت را از نزد او آورده است من یا تو و عاقبت نیک آن سرا برای چه کسی است.
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۳۸﴾
و فرعون گفت ای بزرگان قوم من برایتان معبودی جز خود نمی شناسم پس ای هامان برایم بر گل آتش بیفروز (مثل آجر یا چیزهایی که آن زمان می ساختند) و برجی برایم بساز تا به سوی خدای موسی سرکشم و من جداً او را دروغگو می انگارم.
یعنی تو برای من یک برجی بساز و من بالا بروم و اثبات کنم که خدای موسی(ع) در آن بالا وجود ندارد، موسی(ع) یک دروغگو است، فرعون می دانست چنین برجی را این قدر بلند نمی توانند بسازند ولی دیدید بعضی ها برای این که افراد روبرویشان را بترسانند بلوف های گنده می زنند در اصل فرعون این کار را کرد، یک بلوف گنده ای زد که جلوی یارانش و کسانی که در آن قصر کنارش بودند نشان بدهد که از موسی(ع) چنین خبری هم نیست حرفی هم ندارد، ببینید من می توانم با دستور ساختن یک برج او را بترسانم و او را از میدان به در کنم.
وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ ﴿۳۹﴾
و او و سپاهش در زمین به ناحق سرکشی کردند، پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمی شوند.
این قصه ی تازه ای نیست، در کمال تاسف امروزه از این ظالمانی که سرکشی کردند از پایین ترین طبقات اجتماع در دنیا تا بالاترین، دائما به چشم می خورد آدم ها برای این که پوچی و ناچیزی خودشان را بپوشانند، اثبات می کنند آن هایی که یک چیزی هستند به درد نمی خورند، اکثر آدم هایی که به شرک و کفر کشیده شدند باور ندارند که یک روزی از میان خاک خارج می شوند. واقعیت این است ما الان فکر می کنیم کسی که می میرد خاک خاک می شود، خدا می داند 1000 سال طول می کشد چگونه می خواهد زنده بشود؟ ما نمی دانیم چون علم آن را نداریم خدایی که جهان را خلق کرده خودش آن موقع می داند چگونه انسان ها، این مخلوقات را از خاک خارج کند. او و سپاهش در زمین به ناحق سرکشی کردند و هیچ حقی نزد آن ها نماند و به ناحق درشتی و سرکشی و عصیان کردند فکر کردند به سوی خدا برگردانده نمی شوند .
حرف من با جوان ها است، جوان ها چه طور فکر می کنند که هر آن چه که امروز انجام می دهند یک روزی پاسخ آن را نمی گیرند! چون فکر می کنند وقتی مردم من را زیر خاک می گذارند و چیزی از من نمانده، وقتی می خواستند زیر خاک بگذارند تکان هم نمی خوردم دردی هم که قبلا داشتم دیگر نداشتم مگر می شود! مراقب خودتان باشید، همه برمی گردند و پاسخ اعمالشان را می گیرند.
یادم می آید خیلی بچه بودم در تالارهای معروف تهران یک عروسی دعوت داشتیم زمان شاه عروسی ها مختلط بود مثل الان جداگانه نبود، خانم های فامیلی که به این عروسی دعوت شدند و دور هم جمع شدند هر کدام به یک نوعی خودشان را آراستند بعد به مادر من اصرار می کردند و من هم گوش می کردم؛ بابا یک شب است حالا چه اشکالی دارد تو ببین چه لباس قشنگی برای تو دوختند حیف نیست که چادر سرت می کنی؟ یک شب است خدا یک شب را می گذراند؛ این حرف ها را گوش نکنید این ها ابلیس هایی هستند که شما را می خواهند به سمت خودشان بکشند نسل جوان ما امروزه در خیابان بیداد می کند با نوع لباس پوشیدنش، دین هیچ، جمهوری اسلامی هم هیچ، تو شخصیت نداری؟ اصلا تا به حال دیدی یک آقایی این قدر شکم خود را بیرون بگذارد و خیابان برود که تو می گذاری و خیابان می روی؟ بحث من 4 تا تار مو نیست بحث من وجود آدمی است. آقایان شلوار می پوشند، بگذریم عده ای از آقایان جوراب های خانم ها را هم می پوشند، کاری با آن ندارم ولی به ندرت یک آقایی را می بینی که ساق پایش بیرون باشد، خانم ها از بالا خودشان را می پوشانند و مقدار زیادی از ساق پایشان لخت است، که چی بشود؟ می خواهی به چه کسی نشان بدهی؟ اگر نشان بدهی آیا ارزش شخصیتی و ارزش اجتماعی تو بالا می رود؟ وا... نه، دیگر کسی تحصیلات تو را نمی بیند، فقط جزء جزء آن هایی را که برای تماشا گذاشتی می بیند، کسی حرف زدن زیبای تو را نمی بیند همه فقط آن ها را می بینند، مراقب خودتان باشید. خیلی سال پیش برای عینک خریدن نزد یک آشنا رفتم، آقا چون آشنا بود عینک شنگول و منگول برای من می آورد و روی چشم من می گذاشت، آخر گفتم آقا این ها به درد من نمی خورد، گفت چرا خانم؟ این ها به مدل روز است و... خارجی و خیلی گران است، گفتم من نمی خواهم مردم وقتی من را می بینند عینکم را ببینند من می خواهم چهره ی خودم را ببینند، من انسان هستم، حیوان نیستم که یک چیزی روی صورتم باشد مردم این ها را ببینند می خواهم خودم را ببینند. چرا یک جوری نمی گردیم که دیگران ما را ببینند نه آن طوری.
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ﴿۴۰﴾
پس ما او و سپاهش را گرفتیم، این از وعده های حتمی است فقط برای فرعون نیست، آن ها را در دریا افکندیم، پس بنگر که فرجام ستمکاران چگونه شد؟
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۴۱﴾
آن ها را پیشوایانی قرار دادیم که به سوی آتش می خواندند، آن قوم مردم را به سوی جهنم می خواندند، آتش دنیا و آتش آخرت، و روز رستاخیز یاری نمی شوند.
آن هایی که شما را در اینستاگرام و فضاهای اینترنتی به این چهره های شنیع دعوت می کنند، شما را به سمت آتش می خوانند و روز رستاخیز شما تنهایید، پدر و مادرت، دوست پسر و دوست دخترت، هر کسی را که فکر می کنی به داد تو نمی رسد چون همه ی آن ها گرفتار خودشان هستند.
وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿۴۲﴾
و در این دنیا لعنتی بدرقه آنها کردیم، روز قیامت آنان از زشت رویانند.
توی دنیا لعنت بدرقه شان کردیم؛ ما می گوییم لعنت بر فرعون، ای لعنت بر کسانی بر امیرالمؤمنین(ع) ظلم کردند، مگر غیر از این است؟ چند جلسه پیش یک دوستی از من سوال کرد که ما مجازیم لعنت کنیم؟ گفتم نکنید ولی فی الواقع این است به طور دائم لعنت طلب می کنند روز قیامت هم زشت رویند یعنی حتی با چهره واقعی خودشان هم دیده نمی شوند.
به راستی پس از آن که نسل های نخستین را هلاک کردیم، (نسل های نخستین قوم های نوح، عاد و ثمود بودند هلاک کردیم این قوم ها آمدند مدام ظلم کردند خدا همه شان را هلاک کرد) به موسی کتاب دادیم که مردم را مایه بصیرت ها، هدایت و رحمت باشند به امید آن که ایشان پند گیرند اما پند نگرفتند امروزه یک عده زیادی تحت عنوان یهودیت که فی الواقع یک فرقه صهیونیستی هستند نه یهودی، ببینید چه ظلم و زوری می کنند چه آتشی بپا کردند چه قیامتی می کنند!
خداوند امیدوار بود که هدایت شوند ولی نشدند چه زشت است روزگاری که همه در پیشگاه عدل الهی می ایستیم بگوید مگر برای شما پیغمبر آخر زمان نفرستادم؟ مگر برای شما کتاب کامل نفرستادم؟ چه کار کردید به خودتان رحم کردید؟