پرسش و پاسخ شماره صد و بیست و هشتم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 88
-
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت از جمع: علامه جعفری از قول برتراند راسل می گوید: وضعیت ما آدم ها مثل یک ناشنوایی است که بین نوازنده ها نشسته و نمی شنود و بعد از مدتی چیزهایی درک می کند و لذتی می برد بعد می گوید ما هم مثل این ها می مانیم آنقدر پنبه خودخواهی در گوش هایمان هست که نوای هستی را حس نمی کنیم و این نوای هستی می تواند امیرالمؤمنین (ع) یا یکی از یارانش باشد و به نظر من همان فرقان است که آن قدر راه شفاف است که راه خوب را انتخاب می کند، باز علامه جعفری می گوید امام حسین (ع) در کل این مسیر با این که میدانست به شهادت میرسد آنقدر با نظم و انضباط زندگی می کرد و ذره ای ناامید نبود. نوای هستی را چگونه می شود درک کرد که با امید و حال خوب ادامه داد؟
صحبت از جمع: افرادی هستند که امروزه یا در گذشته قرآن را خواندند و سوءاستفاده کردند، وقتی در کنار قرآن سیره ائمه را نگاه می کنیم تازه می توانیم اخلاق و مهربانی را از پیامبر یاد بگیریم، در واقعه کربلا ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلا را می بینیم. وقتی سعی کنیم تفسیر نکنیم و از آن اخلاق و رفتار کاربردی استفاده کنیم فکر نکنم بشود از آیه ای برداشت غلطی را داشت ولی خارج از سیره معصومین خطا زیاد است.
استاد: اصولا بحث برداشت های غلط نیست بحث خودخواهی هاست، این جا به طور مرتب نوشیدنی در لیوان زیبایی برای می آورند چند بار گفتم چرا در این ها برای من می آورید من در همان استکان های معمولی می خورم ولی دیگری می گوید لیوان من باید با بقیه فرق کند، نتیجتا کم کم شروع می شود و بالا می رود، مهم این است شما نگاهتان در این عالم بر اساس کدام عامل نفس تان است.
من در جواب دوستمان می گویم تو ساکت بنشین، الان در این جا یک صدایی بیاید من می گویم چه بود؟چه کسی بود؟ چون صداهای متعدد است اما اگر بخواهم راحت بشنوم با تمرکز گوش می دهم 10 تا صدا باشد هم می شنوم هم تفکیک می کنم، ما عادت نکردیم بنشینیم و به نوا گوش کنیم ما عادت کردیم هم بشنویم هم ببینیم، هم همان آن قاضی شویم و قضاوت کنیم در نهایت امکان ندارد صدای هستی به گوش تو برسد. من این جا در درختان جلوی خانه بلبل دارم، برای من نیست نمی دانم این ها از کجا آمده اند ولی هر ساله کارشان است می آیند لا به لای درختان می خوانند من هر کجای این خانه باشم بلافاصله به سمت پنجره عکس العمل دارم چرا؟ چون یک بخش از وجود من همیشه آماده است صدایی از عالم هستی بشنود حالا جدا از این که خودِ عالم هستی موسیقی بسیار زیبایی دارد ولی چه طوری به شما نشان بدهم! باید خودت بیایی ببینی و بشنوی، چگونه؟ سکوت کن، کمتر بگو من می خواهم این کار را انجام بدهم، من باید این کار را انجام بدهم، پس سهم من چه می شود، دنبال سهمت نگرد. سهم خود را از این دنیا گرفتی آن هم بودنت است هنوز بودنت را نگرفتند هنوز بودنت را گذاشتند تا با این بودنت بهره ببری. من را رها کن، تعیین تکلیف به خودت را رها کن یک مدتی کسی باش در اختیار جهان هستی. همین، ببین میتوانی، اگر بتوانی خیلی اتفاقات برای تو می افتد. بله میشود آن چیزی که گفتند میشود نه اینکه نشود.
صحبت از جمع: یک جمله ای که من خیلی استفاده میکنم به عنوان حدیث قدسی شنیدم خداوند میگوید از من بخواهید که تا به شما بیاموزم آن گاه آسمانها و زمین و هر آنچه میان آن است آموزگار شما قرار می دهم .اینکه ما از خدا بخواهیم که یاد بگیریم یا از طریق امام زمان یاد بگیریم اگر منتظر یاد گرفتن باشی از صدای رادیو هم یاد می گیری یعنی آن جواب از جای دیگر به من میرسد. مثلا شما بگویید من فلان چیز را دیدم اگر بخواهم بپرسم شما چه چیزی دیدید؟ اگر قرار بود برای من باشد من آن را می دیدم اگر ندیدم برای من نیست. اگر یک چیزی را درست متوجه نشدم بخواهم به زور کنکاش کنم یک چیز دیگری بخواهم یاد بگیرم باید یک مقدار صبوری کنیم به مرور بسته به زندگی خودمان قرار است یاد بگیریم من خیلی وقت ها حسرت دوستان را می خورم که چقدر اطلاعات شان زیاد است ولی من در توانم نیست آنقدر بتوانم تحلیل کنم در آن وادی بروم من گم میشوم .اندازه خودمان لقمه برداریم کم کم زورمان زیاد میشود.
استاد: کاملا درست است. مطلبی را می خوانم شاید بهتر جواب بدهد؛ خدا هر لحظه در حال کامل کردن ما است خیلی جالب است، چه از درون چه از بیرون هر لحظه ما را کامل میکند.هر کدام ما یک اثر هنری ناتمام هستیم، هر حادثه ای که تجربه میکنیم، هر مخاطره ای که پشت سر میگذاریم برای رفع نواقصمان طرح شده است پروردگار به کمبودهای ما جداگانه می پردازد زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است .همه ی ما در پی کمال هستیم و یادمان باشد که برای رسیدن به آن کمال در نهایت ما به خداوند نیاز داریم چون او است که این اثر هنری را آفرینش کرده است، مگر به من و شما نگفته است: فتبارک الله احسن الخالقین. این اثر هنری را خداوند آفرینش کرده است پس باید خودش هم کامل کند. ببینید آنهایی که مجسمه ساز های بزرگ بودند یک مجسمه را که شروع میکند از بغل هایش می زند یک اصول اولیه اش را درست میکند میگذارد میرود تا این همه افت و خیز هایش را بکند وقتی افت و خیزها را کرد بعد از چند ماه شاید چند سال برمی گردد بعد شروع میکند به تراشیدن یک چیزهایی که بعد از این افت و خیزها زده بیرون و اینکار را به دفعات تکرار میکند این اتفاق در اصفهان برای مسجد شاه که الان مسجد امام می گویند افتاد. میدانید دیگر آنجا زیر طاقش پا بکوبید صدا بکنید آن بالا هفت برابر صدا میکند کسی که این را آماده کرد یکباره گم و نیست شد به کارگرش گفت من میروم دنبالم هم نگردید شاه عباس گفت ببینم این را دو تیکه اش میکنم بلاخره بعد از چند سال برگشت، به او گفتند شاه عباس گفته است میزنم دو تیکه ات میکنم گفت باشد نزد شاه رفت و گفت آن شمشیر را بیاورید گفت بگذار حرفم را بزنم بعد گفت اگر من آن موقع این مسجد را تمام می کردم اینطوری میشد آنطور میشد چون افت می کند، یک زنجیر از طاق آویزان کرده بود تا پایین به او نشان داد این زنجیر چقدر اختلاف پیدا کرده چون مسجد نشست کرده است.
همه ی ما همین طور هستیم معمار ما تشخیص می دهد کجا ببخشد که ما قدرش را بدانیم و کجا ما را در آمپاس نگهدارد چون نیاز داریم به اینکه با مخاطراتی که روبرو می شویم ذره ذره اضافه هایمان بریزد به همین دلیل ما را نگه میدارد ولی مطمئن باش اگر تو خواسته باشی که در نهایت کمال این جهان را ترک کنی و به او بپیوندی تو را در نهایت کمال میبرند.
صحبت از جمع: میخواستم مطلبی در مورد فیزیک که به بحث ربط دارد بگویم.شما چند نخ در نظر بگیرید که چند تا آونگ به او وصل است یعنی نخ هایی که گلوله های مختلف با جرم های مختلف وصل است و این نخ میتواند انعطاف پذیر باشد و ارتعاش کند و یک آونگ دیگری داریم که کنار 7 آونگ قرار دارد و ما شروع میکنیم به ارتعاش دادن این ها به خاطر آن لرزش شروع میکنند به لرزیدن در علم مکانیک اثبات میشود که آن نخی که طولش با طول آن آونگ وادار کننده برابر است بیشترین ارتعاش را میگیرد و بیشترین انرژی به آن منتقل میشود توانسته بین آن و آونگ وادارنده پدیده ای بنام تشدید ایجاد شود و این با بیشترین انرژی نوسان می کند آونگ ها ی دیگر هم نوسان میکنند نه به اندازه آن. حالا اگر اتلاف هوا، اصطکاک کم باشد بیشترین انرژی را گرفته است .شبیه سازی اینجوری است که اگر من بتوانم از آقا (وادارنده) که اهل بیت حضرت زهرا(س) امام حسین(ع) شجاعتش و بذل و بخشش کریم اهل بیت را بگیرم و ناخالصی هایم را دور بریزم با بیشترین انرژی میتوانم با طبیعت به نوسان در بیایم خودم همرنگ طبیعت کنم .این مصداق فیزیکی است.
استاد: بسیار عالی.