منو

جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

رمز آینه گی بخش پنجم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: رمز آینه گی
  • بازدید: 2329

بسم‌الله الرحمن الرحيم

با آینه چه کردید؟ آیا نکاتی را که تا به امروز گفتم تیتر کردید و جلوی چشمانتان گذاشتید ؟ یا نه هنوز وقت نکردید ؟ به هر حال گذر از هر ترم و هر واحد درسی راهی جز فهمیدن و عمل کردن نکات موجود در آن درس نیست . همه شما دانشگاه دیده هستید . آنهایی هم که دانشگاه ندیده هستند دوره مدرسه دیدند . دبیرستان دیدند . اگر در دانشگاه ترمی شروع می شود باید آن را بگذرانید . نمی توانید زیر آن سر بخورید . اگر واحدی مخصوص شماست باید آن واحد را بگذرانید . وگرنه لیسانسی در کار نیست . هر استدلالی و هر بینشی داشته باشید به هر حال باید این ترم و این واحد درسی را بگذرانید . و راهی جز این ندارد . هر اتفاقی و هر حکایت تلخ و شیرینی در زندگی هر آدمی یک واحد درسی در آن دوره زندگیش است . چون دوره زندگی ما خودش یک دانشگاه است . که ترم به ترم در حال گذر است . ترمی در بچگی ترمی در شیر خوارگی ترم ها در نوجوانی ترم ها در جوانی و..... فکر نکنید که همیشه وقایع تلخ درس است . خود وقایع شیرین هم یک درس است . قدیمی ها می گفتند که اگر خیلی خوشحالی به قبرستان برو و اگر خیلی غمگینی باز هم به قبرستان برو . من وقتی بچه بودم این حرف بسیار برایم ثقیل بود . حالا غمگینی را خوب می فهمیدم که سر قبر مرده ها می نشستند و گریه می کردند تا حالشان سبک شود . اما وقتی که خوشحالی چرا باز به قبرستان بروم . امروز می بینم که حتی شیرینی ها و خوشی ها محض آزمون هستند . پس باید به آنها توجه کرد . حالا اگر این توجه را کردی و اگر فهمیدی که چه آزمونی را می خواهند از تو بگیرند و چه امتحانی را باید پس بدهی .توجه کافی را روی آن گذاشتی و این دوره را طی کردی . درس های لازم را از آن گرفتی . آن موقع شرایط ارتقا به ترم بعدی و مسایل بعدی به تو داده خواهد شد . و تمام نمی شود . تازه به تو اجازه ارتقا به ترم بعدی و آمدن تلخ و شیرین های بعدی داده خواهد شد . می گوید این که تمامش تلخ و شیرین شد ؟ پس به چه درد من خورد ؟ این را که تمام کنم یکی دیگر که هست . ولی این ها با هم فرق می کند . تو وقتی این را تمام می کنی بعدی که می آید اگر این یکی را تمام کردی و فهمیدی در بعدی با فهم بیشتر و بالاتری می روی . آگاه تر و دانا تر می شوی .پس بنابراین توجه کنید . همه تلخ و شیرین های زندگی شما و همه خوب و بد های زندگی شما و همه وقایع سخت حتی آن که در ناز و نعمت زندگی می کند.شما طول زندگی را بزرگ می بینید . طول زندگی ما به قدر یک چشم بر هم زدن است . آدمی که در حال مرگ است می گویند که تا آن لحظه آخر تمام طول زندگیش جلوی چشمانش مرور می شود . صد سال یا نود سال عمر کرده و نود سال به عینه جلوی چشمانش می رود .ولی ببین که کل نود سال چه قدر کوتاه است . که چشمی که باز است وقتی که روح می خواهد بیرون آید فرصت نمی کند که ببندد.یعنی نود سال به اندازه یک چشم بر هم گذاشتن هم نبود . اگرکه به این واحدهای درسیتان خوب توجه نکنید باز هم ترم بعد همین واحد را به شما می دهند . اگر که ارتقا نگیرید و به کلاس بعدی نروید و منتظر وقایع بعدی نباشید این دور تسلسل برای شما ادامه خواهد داشت . و هر دم همان قصه را می دهند ولی سخت تر . ای دوتایی که سازش نمی کنید دوباره همین قصه به شما داده می شود . منتها دور بعدی جلادتر به شما داده می شود . بهتر است که با این یکی کنار بیایی . و به یک نقطه خوب و مثبت برسی نمی خواهی برو . و از همه بدتر این است که نمی داند مقصر تمام این بدبختی ها خود اوست . ما همیشه آدم های مقابلمان مقصر هستند . اگر این و آن این کار ر ا نکرده بودند من این طور نمی شدم . ولی متاسفانه ما اکثرا نمی فهمیم که مقصراصلی تمام چیزهایی که برای ما پیش می آید خودمان هستیم . و نه هیچکس دیگری . آنهایی که خیلی غد هستند در سنین بالا زیاد زمین می خورند . دایم به زمین می خورند . می گوید باید در مقابل دنیا زانو بزنی . دیگر باید بیایی پایین تا کی می خواهی خودت را بزرگ ببینی ؟
و حالا بحث آینه :
من یک آینه در جلوی خودم می گیرم و تصویر خودم را در آن می بینم .این تصویر قرینه من است. حالا من که جلوی آینه هستم اگر خودم در جای آینه شوم چه اتفاقی می افتد .؟ این تصویر که قرینه من بود در من تصویرش که قرینه این یکی تصویر است به وجود می آید . البته اگر آن قدر بتوانم که صاف باشم تا مثل آینه شوم . که آینه درون من بتواند تصویر آن آینه مقابل را به خودش بگیرد . تصویر قرینه در من، نیمه دوم زیبایی من است . مثالی می زنم . آرد سمنو را دیده اید ؟نانوا آن را الک کرده و آن کسی که گندم را آرد کرده آن هم الک کرده و ما هم چندین بار آن را الک می کنیم . چرا آن را الک می کنیم ؟ برای این که ذرات ناخالص را از آن جدا کنیم . من به آینه نگاه کردم و تصویر من در آینه افتاد . این تصویر بدون غل و غش وجودی من است . حسد و بخل و کینه و دروغ گویی و.....یک درجه صاف شد . من اگر آینه باشم و تصویر این قرینه در من بیفتد ببین که چه در می آید ؟ تصویر قرینه در من نیمه دوم زیبایی من است . حالا چرا ؟چون تصویر بدون زشتی های درون نشان داد ه می شود . هیچ وقت در تصویر زشتی های درون دیده نمی شود . حتی اگر زشت هم باشم باز با تصویر قرینه خود زیبا می شوم . هر انسانی یک نیمه زیبای آسمانی و الهی دارد . اگر به این نیمه بپیوندد سعادت و نیکبختی بی مثالی را بهره می برد . وقتی که آینه تصویر من را می کشد بدون آن تاریکی ها و بدون آن سیاهی ها . وقتی که تصویر این آخری را می گیرم می شوم یک تصویر دوبار روتوش شده که دیگر هیچ چیزی در آن نیست . جز خوبی و نیکی و زیبایی . هر انسانی یک نیمه زیبا و آسمانی دارد که اگر به این نیمه بپیوندد گرچه که این نیمه همیشه همراهش است ولی خوب نمی فهمد .
اما مهم این هست که این نیمه کشف و عیان شود.این نیمه حقیقی و آسمانی که در اصل نیمه آن جهانی است بسته به بهره وجودی این جهانی انسان است ولی از آن جداست ولی می تواند در ماجمع شود. نه اینکه از ما بیرون باشد.
می دانید که ادریس نبی (ع) پیامبری است که وفات زمینی نداشته، به آسمان عروج کرده و برنگشته است.ابن سینا در نوشته هایش از حی ابن یقضان یعنی زنده بیدار سخن می گوید. این حقیقت (یعنی حی ابن یقضان) جنبه عقلانی و مجرد انسانی است و همان است که در درون ما راهنمای طریق معرفت مان است. معلم و مربی اصلی نفس ماست. نفس را از مرحله طفولیت به مقام علم و دانش رهنمون می شود و ارشاد می کند.پس قرینه و آینه یکدیگرند. یعنی انسان در دنیا تصویری است داخل یکی از آینه هایی که روبروی یکدیگرند و انسان در آخرت تصویری است در درون آینه دوم که روبرو قرار گرفته است. انسان و عالم قرینه یکدیگرند. اگر عالم ماده نبود انسان شکوه و جمال و جلالی نداشت چراکه این انسان به مقام خلیفه اللهی است و این مقام بدون وجود عالم امکان به دست نمی آید. معنای خلیفه اللهی که به وجود انسان نشسته است که شکوه و جمال انسان را ایجاد کرده است و آن را از دیگر زیبایان عالم ممتاز کرده است. پس چون چشم های من قشنگ است، دماغم قلمی است و پوستم سفید است من زیبای عالم نیستم مگر با آن زیبای عالم ارتباط پیدا کنم اگر نشوم فایده ندارد.اگر با آن زیبای عالم که خدا در دنیا بخشیده ارتباط پیدا نکنم فایده ندارد. حالا هی برو کیلو کیلو کرم بخر. می گوید آخ آخ یک خط هم زیر چشمم افتاده. هی کرم می مالد. که چی؟ به محض اینکه کرم ها را پاک می کنی وحشتناک هستی. عالم بدون انسان زیبا نیست. از آن رو که روح و جانی سوای انسان ندارد. شما نمی دانید چه نسبتی با عالم دارید.
بنده چندین سال روی مطلب آینه بودم و کار کردم.کار می خواهد. باید بخوانید.فکر کنید دوباره از اول بخوانید. دوباره برگردید نقطه سر خط. خیلی مجانی به آدم نمی دهند. اینطور نیست که بنده شرح دهم شما هم همینجا درک کنید. این مطالب صرفا جهت اطلاع است.
بسیاری از بزرگان می گویند.هرکس رابطه روح با جسم خودش را درک کند، رابطه خدا با کائنات را درک کرده است .
آینه صورت هیچکس را زشت یا زیبا نخواهد کرد. در آینه همانی که هستی. اگر دنیا و آخرت آینه همدیگر هستند، پس اعمال و کردار انسان در این دو آینه قرینه همدیگر هستند. در روایات زیادی خواندیم که فرمودند حال هر کسی در آخرت همانگونه خواهد بود که در دنیا کسب کرده است که در شریعت ما به این حالت می کویند تجسم اعمال. کسی که در دنیا به حقایق کور است در آخرت هم کور است. آنجا می گوید خدایا من در دنیا بینا بودم، چشم هایم می دید حالا چرا کور هستم. پاسخ می دهند تو به حقایق کور بودی . نگذارید کور، محشور شوید.
پیامبر ختمی مرتبت(ص) به قیس بن عاصم فرمودند: " ای قیس! عزت را ذلت، زندگی را مرگ و دنیا را آخرت همراه است. برای هر چیزی نگاهبانی، برای هر کاری حسابرسی هست. برای هر اجلی وقتی معین پس ناگزیر با تو قرینی هست که همراه تو دفن خواهد شد.او زنده است در حالیکه تو مرده ای. در حالیکه مردی با او دفن خواهد شد. پس اگر او گرامی و بزرگوار باشد تو را گرامی و بزرگوار خواهد کرد.اگر پست و لعین باشد تو را پست و خوار خواهد کرد و جز با خود تو محشور نخواهد شد.تو نیز جر با او محشور نخواهی شد و جز درباره او از تو سوال نخواهند کرد پس بکوش تا قرین و همراه تو شایسته باشد. اگر صالح باشد مونس تو خواهد بود. اگر ناشایسته و فاسد باشد، از او جز ترس و وحشت به تو نخواهد رسید و او همان عمل توست. " جامع السعادات مهدی نراقی ترجمه آقای مجتبوی
اخلاق انسان در این دنیا جسم انسان می شود در آخرت. به خدا فهمیدنش خیلی سخت بود. شما سعی کنید زود بفهمید. چون اعمال در این دنیا با بدن هر انسانی اتفاق می افتد بدنی مثالی درست می کند، یک اثر جا می گذارد که این بدن مثالی با مرگ انسان از بین نمی رود . این بدن در قیامت به شکل ملکه هایی که نفس در دنیا کسب کرده است محشور می شود. به واقع همین اعمال است که همدممان می شود یا بهتر است بگوییم همین اعمال است که در آن دنیا خود انسان می شود. آن خود خود ما همان اعمال است.
از رسول خدا(ص) روایت است که فرمودند حال و روز مردم در آخرت مانند حال و روزشان در دنیاست. جایی دیگر فرمودند هرکس به شکل چیزی که در دنیا دوست داشته است در آن دنیا محشور می شود حتی اگر یک سنگ را دوست داشته باشد. تو چیز خوب را دوست داشته باش چه اشکالی دارد؟ نمی توانی؟

ما شما را بردیم در آینه . تصویر این صورت و این هیکل را دیدید ، قرینه ی شما شد . گفتیم حال شما خودت بشو آینه ی آینه ی روبه رویت ، که آن تصویری که قرینه ی تو است تصویرش بیافتد در این . آن که می افتد در این دیگر خالص شده است . دوبار الکش کردند . آن می شود آن نیمه ی آسمانی . آن وقت خیلی قشنگ است .
آقا فرمودند : بهشت بیابانی خشک و برهوت است . هرچقدر می توانید در این بیابان بکارید . صحابه پرسیدند یا رسول الله چه چیز بکاریم؟ فرمودند : آنچه در بهشت می روید ، هر نعمتی از درخت ، نهر آب ، حور ، قصر و هرچیزی که می خواهید همان اعمال و اخلاق و مقام و احوال شما در این دنیا است که در آنجا نصیبتان می شود . هر چیزی که می خواهید این جا بکارید . بکار که در آنجا خوب برداشت کنید . هر رفتار و کرداری و گفتاری اندک تاثیری در نفس و سپس در روح می گذارد . با تکرار دمادم این اعمال و رفتار آن در نفس جاگیر می شوند . پایشان محکم می شود و خصوصیت رفتاری ما به نفس غالب می شود . به همین دلیل است که هرگناهی اول بار سخت است و در دفعات بعدی سختی اش کم و کم و کمتر می شود تا جایی که کاملاً عادی و وجهه قانونی و شرعی هم برایمان پیدا می کند . هر صفتی که در انسان راسخ شده باشد در مرتبه های وجودی مختلف تظاهرات ویژه ی خودش را دارد . حالا یعنی چه ؟ الان توضیح می دهم .
مثلاً وقتی خشم می کنیم . این یکی خیلی مشهود است . همه هم دارند . هزارماشاء الله کم هم ندارند . وفتی خشم می کنیم چه می شود ؟ خشم درون ما که بالا می آید باعث هیجان نفسمان می شود . وقتی هیجان در نفس افتاد چه می شود ؟ چهره سرخ می شود . مواد داخلی بدن شروع به سوزش می کند . خون داغ می شود . من نمی دانم ، حتماً آن پلاسما که در خون است ، آن ها هم حتماً داغ می شوند . هرچه هست داغ می شود . رگ ها تند تند می زنند . اعضای بدن سفت می شود . ماهیچه ها سفت می شود و گرفته می شود . پیامدش بدحالی و بیماری و گاهی اوقات هم در نهایت مرگ است از شدت خشم . در حالی که ما می دانیم خشم یک صفت نفسانی است . جایش کجاست ؟ در عالم درون ما . ببینید به چه شکل در ماده و عالم خارج اثر گذاشته است . حالا ممکن است همین این در عالم آخرت تبدیل به یک شعله ی سوزاننده شود . یک آتشی که ما در دنیا خودمان افروختیم و چون هردم افروختیم ، عطسه می کنند ما عصبانی می شویم . خلاف میل ما حرکت می کنند ما عصبانی می شویم . خلاف میل ما می گویند ما عصبانی می شویم . بقیه در این دنیا حقی ندارند . همه چیز حق تو است . هر عصبانیت و هر خشمی شاید که یک هیزم سوزاننده ی پرشعله ی دائمی درون تو به وجود می آورد . آن هم کجا . در سینه و هردم صاحبش را می سوزاند . شاید هم اصلاً خاموش نشود . شاید هم این همان آتشی است که خدا فرمودند . شاید اصلاً خاموش نمی شود . چرا خاموش نمی شود ؟ چون تو در دنیا هر دم آن را شعله ور کرده ای . هی گفتند کوتاه بیا . گفتی من اصلاً این طوری هستم . آدم عصبی هستم . خب بی خود عصبی هستی . عصبیت خودت را به دیوار بزن . چرا روی من تف می کنی و من را ناراحت می کنی ؟ هر دم تو این هیزم را داغش کردی . شعله ورش کردی و آن را نگه داشتی . آدم های نخستین همین جور آتش را درست کردند . اولین آدم نخستینی که دو سنگ را به هم زد و توانست آتش را درست کند برای اینکه بلد نبودند درست کنند چه کار می کردند؟ یکی مراقبت می کرد . هی میرفت هیزم می آورد و درون آتش می ریخت . هی میرفت هیزم می آورد و می ریخت در آن . پس ببینید که آتش ها را خودمان درست می کنیم .
ملاصدرا می گوید که : هرآنچه انسان با حواس خودش درک می کند ، اثری از این درک را به سمت روحش می فرستد . در صحیفه ی ذات و خزانه ی مدرکات او یعنی خزانه ای که درک هایش ثبت می شود ، در آنجا جمع می شود . روح انسان یک کتاب نوشته شده و جمع شده است . این کتاب کامل نوشته شده است . اما لوله شده است . آن را جمع کرده اند . امروز از دید چشم ها به دور است . امروز روح تو دیده نمی شود . می گویی که دستم را تکان می دهم پس نتیجه می گیرم که یک اراده کننده ی دیگری هست ولی به چشم دیده نمی شود . اما وقتی بمیرد پنهانی ها آشکار می شود . همه ی آنهایی که اینجا دیده نمی شود آنجا آشکار می شود . پس هرکار و سخن انسان حکم نقش های کتاب در آن لوح ها را دارد . شما به یک گالری نقاشی می روید و می گویید : وای چقدر نقاشی هایش زشت بود . یکی دیگر می روید می گوئید : وای روح از سر آدم می برد . تو دوست داری که کدام گالری را با خودت ببری؟ آن بد را یا آن که می گویند روح از سر آدم می برد .
در شواهد الربوبیه ملاصدرا با یک حاشیه هایی از ملا هادی سبزه واری که در آن نوشته شده است آمده است که ملا هادی سبزه واری می گوید : ملائکه جمع مَلِک و مَلَکات جمع مَلَکه است . ولی به هرحال این ها یارای تسخیر و حکومت بر غیر را دارند . من اصلاً از زیرِزمین خوشم نمی آید نمی خواهم زیرزمین بروم . در خواب من را دعوت می کنند به زیر زمین . ملکه شده است ، ازبس که گفته ام دوست ندارم . می گویند بیا و برو زیر زمین ببین چقدر زیبا است . من نمی روم . ملکات قدرت تسخیر و حکومت بر غیر را دارند . بعد نتیجه می گیرد و می گوید حتی کلمه هم این طور است . آیه ای داریم در قرآن که خداوند راجع به کلمه می گوید . می گوید در واقع ملائکه همانند ملکات کلمات خداوند هستند . می شود گفت کلمات خداوند اگر با قلب تکرار شوند تبدیل به ملکه می شوند . حالا می گوییم این جسم ، جسم عالم آخرت انسان با اعمال و کرده های این دنیا ساخته میشود . چقدر دوست داری زیبا شوی. جسم عالم آخرت انسان با اعمال و کرده های این دنیا ساخته می شود . حالا اگر کسی کار زشت کرد . تمام شد ؟ می گوید نه . خدا می گوید نه . توبه کن . صدبار توبه شکستی بازآ . توبه کن .خدایا قربونت برم چقدر تو مهربان هستی . چقدر تو ما را دوست می داری ؟ در نهایت قدرت، به من ضعیف بی مقدار چقدر اهمیت می دهی . چقدر من را عاشقانه دوست داری ؟ بعد هم اگر می گویی تنها هستم . هیچ کس را در این دنیا ندارم ..... می خواهی چه کار ؟ تو نهایت قدرت ، عظمت و محبت را برای خودت داری . آن هم چه جوری . همه ی لحظات . حتی وقتی تو خواب هستی . تو خوابی و او بیدار است . دیگر چه می خواهی ؟ خب حالا اگر کسی کار زشت کرد و توبه کرد چه می شود ؟ بزرگان دینمان می گوید در حالیکه کلام الهی براین مبنا است که اگر توبه کردی ، حتی کار زشت در دفعات هم باشد پس از توبه کردن انگار گناه و عمل زشت نداری . چه طور می شود ؟ چه طور این اتفاق می افتد ؟ حالا گوش کنید . می گوییم این نهایت لطف پروردگار است .
نفس و روح در ابتدا سفید و روشن است . یعنی بدون هیچ تعینی سفید و روشن.با بروز اولین گناه یک نقطه سیاه داخل آن می افتد به تدریج اگر آن گناه را پاک نکنید آن شروع به زایش می کند بچه هایی که با جوهر کار کردند این را خیلی خوب می دانند به اندازه یک سر سوزن یک جا بیفتد اگر دیر کنید اگر کاغذ کاهی باشد بدبخت هستید سر بگردانید همه کاغذها سیاه است یک گناه اول را که می کنید یک نقطه سیاه کوچک داخل این کاغذ سفید می افتد اگر عجله نکنید و آن را پاک نکنید شروع به زاییدن می کند چون این بزرگ می شود تمایل شما به گناه هم بیشتر می شود شما گناه بعدی را می کنید باز بزرگ تر و..... تا اینکه کلاً تبدیل به یک لکه سیاه و بزرگ و زشت می شود. خدا کمک می کند و توبه می کنیم می گوید وقتی توبه می کنید اولین قدم مثبت این است جلوی زایش گرفته می شود . ببینید اینها وجود دارد وقتی نطفه در شکم مادر بسته می شود یک نقطه میکروسکپی است اما خودش شروع به زاییدن می کند بزرگ می شود ، زیاد می شود مگر غیر از این است ؟گناه هم در صفحه روح و نفس شما به همین شکل زیاد می شود . توبه که می کنید این توبه می دانید چی است ؟عین آن مرحله ای است که خداوند وقتی این زایش روی این نطفه به حد و اندازه آن می رسد می دمد. روح می فرستد ، نفس می فرستد و بعد می آید جلوی زایش بزرگ تر شدن آن را می گیرد.چه اتفاقی می افتد ؟شروع به تفکیک کردن می افتد . دست و پا و....... شما وقتی توبه می کنید اول جلوی زایش این سیاهی را می گیرد اولین قدم ،در مراحل بعدی توبه باعث از بین رفتن گناه می شود چه طوری ؟چون شما توبه کردید دیگر زایش اتفاق نیفتاد باعث می شود که فرصت کنید به کار نیک بپردازید هر یک دانه کار خوبی که انجام می دهید یک تیکه از سیاهی ها را پاک می کند سفید می کند روشن می کند اگر اعمال شما نورانی باشد به مراتب روشن و روشن و روشن تر می شود.توبه آغاز تابش خط نوری است که انسان را به مرجع ومنبع نور جهت می دهد من دنیا آمدم نور بودم از منبع نور جدا شدم و آمدم. خراب کردم می گوید اشکال ندارد غصه نخور من تو را دوست دارم برگرد تو مال من هستی آخه چه طور برگردم ؟من دیگر نور نیستم من مرکب سیاه هستم می گوید نه دیگر بگو توبه ، خدایا توبه کردم جلوی اضافه شدن سیاهی ها را می گیرم بعد نشان شما می دهم که این کار خوب را انجام بده یک مقدار از آن سیاهی ها پاک می شود ، این کار را انجام بده یک ذره دیگر و.....
بزرگ ها می گویند اگر می خواهی زیبا سازی کنی راه آن این است: جان کلام من در این سه تا خط است.اول تهذیب ظاهر به من نگو تهذیب ظاهر یعنی چی ؟باید بدانید شرع ، ظاهر شما را معلوم کرده است حرام آن را دوری کن حلال آن را به اندازه استفاده کن من معتقد هستم مباح آن را هم یک مقدار عقب بایست تا مجبور نیستی استفاده نکن. چه کاری است وقتی حلال خدا است چرا به آنها بپردازم اول تهذیب ظاهر با رعایت قوانین شرعی و احکام خداوندی. دوم تهذیب باطن، چه طوری ؟اخلاقیات زشت را بیرون بده این چه اخلاق زشتی است که هر چه می شود شما فحش می دهید ؟از این چیزهایی که خیلی رو هست شروع کن آنهایی که آن زیر خوابیده که خیلی وقت هم هست که به آن توجه نکردی اینها را که رفع کنی آنها تازه بالا می آید. تهذیب باطن با بیرون نمودن اخلاقیات زشت . سوم نورانی کردن باطن با صورت های علمی و صفات شایسته . تازه بعد از اینکه اخلاقیات زشت را بیرون دادی صفحه کتاب آن خالی است شروع به نقاشی های قشنگ کن ، تصاویر زیبا .
کتک زدن و تنبلی جای آن خالی است تا دیروز تصویر کتک زدن بود الان جای آن خالی است تصویر نوازش کردن را بکش و آخرین مرحله برای رسیدن به درجه فنا در مرتبه زیبای مطلق و رسیدن به آن زیبایی . دست یافتن به آن زیبایی
خیلی کار داریم خدا به ما فرصت بدهد تا کارهای خود را به سرانجام برسانیم ..رسیدن به درجه فنا . درجه فنا وقتی می رسد که ما به آن مطلق زیبا کامل زیبا برسیم و بعد این طوری در این فیلم های فضایی نمی دانم دیدید مثلاً یک دانه سفینه در فضا است بعد به یک سیاره خیلی عجیب می رسد می خواهد از آن دور شود اما نمی تواند یک دفعه آن سیاره آن را به داخل خود می کشد بعد دیگر سفینه نیست کجاست ؟ شد همان سیاره ما وقتی این سه مرحله را گذراندیم تمام کردیم می رسیم آنجا که آن سیاره می خواهد این طوری کند ما را بکشد شما فقط خود را آنجا برسانید آن خود شما را می کشد زیبای مطلق خود شما را می برد آماده شکار است وقتی داخل آن رفتید دیگر آن هستی شما نیستی می رسید به درجه فنا .

 

 

 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید